14.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_جواد
🔷 از باب الجواد تا باب المراد
🔹 سید مجید بنی فاطمه
@maddahi6
#امام_جواد
#ولادت
سلام حضرت باران سلام یا مولا
امام زاده ی سلطان سلام یا مولا
گدا برای تو بودن بهانه می خواهد
ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد
شکوه حسن تو را آسمان نمی داند
سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند
نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده
فقیر منّت آیات هل اتی بوده
سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت
جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت
قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت
نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت
به جان خریده ام آقا مدال دینت را
شکوه صبح طلایی کاظمینت را
رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن
برای صبح زیازت مرا صدایم کن
صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی
سرود آبی گلواژه های دریایی
مدام معتکفم در حریم احسانت
نشسته ام به گدایی روح ایمانت
نشسته ام که امام الهدی مرا بخری
مرا خریده و تا وادی فنا ببری
شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها
طواف می کنم این لحظه ها به دور شما
کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست
تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_جواد
توصیه امام رضا به فرزندش
@marsieha
#امام_جواد
#شهادت
ای باب حاجت همه ای قبله ی مراد
نورالهدی ولی خدا سیدالعباد
خیرالامم محیط کرم آسمان جود
ابن الرضا امام نهم حضرت جواد
باب عطا و مظهر جود خدا تویی
مولا تویی، امام تویی، مقتدا تویی
--
قرآن بود ز مدح و ثنای تو شمّه ای
جز مهر تو به گردن ما نیست ذمّه ای
بحر سه گوهری گهر هشت بحر نور
کل ائمه را تو جوادالائمه ای
روح رضا، روان رضا در وجود توست
تا روز حشر جواد اگر هست جود توست
--
دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت
از کودکی به عالم خلقت امامتت
از ماه عارضت شده شرمنده آفتاب
دل برده از امام رضا سرو قامتت
آیینه ی جلال و جمال محمدی
مجموعه ی تمام کمال محمدی
#امام_جواد
#شهادت
نوای آب آب از نای مردی خسته می آید
صدای العطش از حجره ی دربسته می آید
بگو با ام فضل بی حیا یک لحظه ساکت باش
ز جنت فاطمه با پهلوی بشکسته می آید
#امام_جواد
#شهادت
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست
خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست
گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی
جسم تو دیگر خدارا شکر در گودال نیست
حیف ام الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛
موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست
بر تنت آرامش بال کبوترهاست و
زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست
زیر نعل هیچ اسبی نیستی، بااین حساب؛
موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست
سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست
روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست
خانه ات اما خداراشکر در آرامش است
پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست
زینبی دیگر نداری و نمی بیند دگر
هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال نیست
وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود
ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست
مهدی رحیمی
https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_جواد
#شهادت
🏴 ذکر مصیبت توسط حجت الاسلام بندانی نیشابوری
#امام_جواد
#شهادت
شبیه حسین، آه آبش ندادند
صدا زد، بمیرم جوابش ندادند
کنیزان شنیدند آهش بلند است
جوابی به حالِ خرابش ندادند
اگر منع کردند از شُرب آبش
ولی جا به بزم شرابش ندادند
تنش را رها بر روی بام کردند
ولی تیغ و نیزه عذابش ندادند
دم آن همه کفتر باوفا گرم
که تحویل بر آفتابش ندادند
تنش از سر بام در کوچه افتاد
ولی نعل ها پیچ و تابش ندادند
دگر سنگها بغض خود را نشانِ
گُلِ رویِ از خون خضابش ندادند
زمانی که تشییع شد، رهگذرها
عذابی به عالی جنابش ندادند
ولی آه، در گودیِ قتله گاهی
غروبی، غریبی پس از بی سپاهی
تنش زیر سُمّ ستوران رها شد
به بغض علی یکصد و ده هجا شد
همین که سرش رفت روی سنان ها
نشستند در موج خون آسمان ها
در آمد ز عمق جگر، آهِ زنها
که در بین گودال می گفت تنها
زنی قد خمیده: بُنیّ بُنیّ
گُل سر بُریده: بُنیّ بُنیّ
محمد قاسمی
#امام_جواد
#شهادت
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم
پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پایِ روضه و منبر نشاندیم
گاهی بلند از پرده دل گریه کردیم
گاهی به زیر لب زیارت نامه خواندیم
مشمول الطاف زیادِ اهل بیتیم
گریه کنِ داغ جواد اهل بیتیم
شاهِ وفا بود و شریکش بی وفا بود
تنهای تنها حضرت ابن الرضا بود
در خانه غربت داشت باید گفت از این حیث
خیلی شبیهِ به امامِ مجتبی بود
وقتی کنیزان هلهله کردند بی شک
در شام یاد شامیان و عمه ها بود
هنگام جان دادن اسیرش کرده این غم
گر چه جوان بوده است پیرش کرده این غم
سخت است وقتی خسته و بی جان که باشی
مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی
مسموم باشی و تنت در تب بسوزد
دردش دو چندان می شود عطشان که باشی
حالا تجسم کن چه حالی داری آنجا
با یادِ میخ و سینه ای گریان که باشی
مادر میان شعله ها می سوخت می سوخت
با روضه اش ابن الرضا می سوخت می سوخت
هم گریه حیدر کرده هم زهرا برایت
هم ابتدای کودکی بابا برایت
هم شیعه ات آنقدر بر تو گریه کرده
قطره به قطره تا شده دریا برایت
هم که خدا دیده تدارک زیر خورشید
یک سایه با بال کبوترها برایت
اما تنِ جدِّ غریبت زیر خورشید
این داغ را باید که از زینب بپرسید
پشت در بسته عطش بال و پرت سوخت
هم که دلت هم که تمام پیکرت سوخت
چشمان تو سمت خراسان بود انگار
دلها برای آن نگاه آخرت سوخت
تب داشتی فکر مدینه بودی آخر
عالم به ذکر وای مادر مادرت سوخت
زهرا به بالین تو آمد با قد خم
بر جسم و جان خسته ات گردید مرهم
این چشم ها بی اشک ها لطفی ندارد
بی گریه بر آل عبا لطفی ندارد
دنیا خدا داند برای لحظه ای هم
بی اهل بیت مصطفی لطفی ندارد
پای تمام روضه ها بودیم اما
بی روضه کرببلا لطفی ندارد
امشب که غمگینِ جواد ابن الرضاییم
یک بارِ دیگر روضه خوان کربلاییم
ای وای از آن وقتی علمدارت نباشد
ای وای اگر غم دست بردارت نباشد
سخت است بین عده ای بیگانه باشی
اما به همراهت کس و کارت نباشد
وقتی که سرها روی نی ها شد نمایان
ای کاش روی نی سرِ یارت نباشد
ختم کلامِ منبرِ روضه حسین است
یعنی نمک در آخر روضه حسین است
مهدی مقیمی
#امام_جواد
#شهادت
دوستان بر من و رنج و محنم گریه کنید
بهر مظلومی و تنها شدنم گریه کنید
نیست یک روز که من یاد مدینه نکنم
بر غریبیم که دور از وطنم گریه کنید
هر کجا روضه جانسوز حسین است و رباب
بر من و بهر عمویم حسنم گریه کنید
یاد آن لحظه که گفتم جگرم می سوزد
با همین زمزمه دل شکنم گریه کنید
بهر این روضه که مجبور شدم مثل حسین
تا که بر قاتل خود رو بزنم گریه کنید
جای آن عده که در پشت در حجره من
خنده کردند به پرپر زدنم گریه کنید
پسرم نیست که از خاک سرم بردارد
بر من و سوختن و ساختنم گریه کنید
بر روی بام تنم را به چه وضعی بردند
همره فاطمه پیش بدنم گریه کنید
در همان لحظه که افتاد تنم در کوچه
کاش بودید که بر زخم تنم گریه کنید
هر چه بود عاقبت کار کفن شد بدنم
همه بر جد بدون کفنم گریه کنید
عبدالحسین میرزایی
#امام_جواد
#شهادت
بردار از خاک کف حجره سرت را
از بی کسی کمترصدا کن مادرت را
اینجا جواب ناله هایت نیشخند است
اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را
با هلهله با پایکوبی خنده کردند
سوز صدای خسته بی جوهرت را
آه جگر سوزت امانت را بریده
اتش زدی با سرفه ات دور و برت را
حتی توان ایستادن هم نداری
قوّت نداری وا کنی بال و پرت را
پیداست از حال وخیمت زهر بدجور
آتش زده باغ گل نیلوفرت را
داری به خود می پیچی اما حیف اینجا
چشمی نمی بارد دل غم پرورت را
باید که تنها در غریبی بگذرانی
در خانه خود لحظه های آخرت را
در پیش رویت آب را روی زمین ریخت
می بینی آقا دشمنی همسرت را؟
بی حرمتی شد به مقامت باز هم شکر
خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را
می دانم اما شرم دارم که بگویم
بردند پشت بام خانه پیکرت را
محمد حسن بیات لو
#امام_جواد
#شهادت
هر چه در حجره زدم داد به من آب نداد
لبم از زمزمه افتاد به من آب نداد
هر چه گفتم جگرم سوخت به من رحم نکرد
پاسخ این همه فریاد به من آب نداد
دست و پا بس که زدم خسته و بی حال شدم
رفت هستم همه بر باد به من آب نداد
آب آبم جگر فاطمه را آتش زد
تا شود مادر من شاد به من آب نداد
پیش لب تشنه کسی آب نریزد به زمین
داد از این همه بیداد به من آب نداد
لب خشکیده من دید و به حالم خندید
کف زنان در برم استاد به من اب نداد
گفتم آبم بدهی یا ندهی می میرم
کربلایی شده بغداد به من آب نداد
نوحه آخر من واعطشا وای حسین
کردم از روضه او یاد به من آب نداد
خیره بر حنجر طفل و گله از حرمله داشت
نشود خانه اش آباد به من آب نداد
دید نامرد سر کوچک طفلم زعطش
بر روی شانه ام افتاد به من آب نداد
بی حیا آخر عمری به چه روزم انداخت
رو زدم بهر تو نوزاد به من آب نداد
ماندم آخر به چه رویی به حرم برگردم
کاش آبی به تو می داد به من آب نداد
عبدالحسین میرزایی