eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
566 عکس
271 ویدیو
30 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
رواق چشم جهان داغدار قامت توست به هر طرف که نظر می‌کنم حکایت توست دوباره قرعه‌ی خدمت به نام تو افتاد بیا به سوی حرم موعد زیارت توست رواق‌ها همه آماده‌ی حضور توأند به اشتیاق نمازی که با امامت توست کنار شاه خراسان قرار می‌گیری ... مبارک است مقامت که مزد خدمت توست تمام عمر دویدی به شوق این ساعت بخواب کنج حرم! وقت استراحت توست عبای خاکی و عمامه‌ای که خونین است و زخم و رنج که میراثی از سیادت توست... گواه توست که بر وعده‌ات عمل کردی که قطره قطره‌ی خون تو صدق صحبت توست و داد غسل شهادت تن تو را باران... لقاء حضرت حق این چنین لیاقت توست هنوز هم نشده باورم خبرها را ! ولی دریغ! خبر حاکی از شهادت توست... طیبه عباسی ترابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر زود دلمان برایت تنگ شده...💔 شادی روح شهیدجمهور آیت الله رئیسی سه صلوات بفرستید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 صحبت‌های حاج منصور درباره‌ی پیکر مطهر شهید رئیسی: مثل علی‌اکبر شده بود.... امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه : ألسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى سلام بر کسی که روستانشینان او را دفن کردند... @marsieha
با رفتنت سر فصلی از غم را نوشتی معلوم شد از پیکرت زهرا سرشتی با خستگی, زخم زبان هم می شنیدی مظلوم تر بودی تو حتی از بهشتی دستان تو‌ دامان دنیا را رها کرد گویا، تو را از عرش، اربابت صدا کرد جای تمام بی وفایی ها که دیدی روی تو آقای رئوف، آغوش وا کرد پای شهادت نامه ات امضای سلطان آمد به استقبال تو شاه خراسان پیراهن خدمت برای تو کفن شد نام تو جاویدان کنار نام ایران یادم نرفته گریه های بی صدایت بالای سر، وقت سحر یاربّنایت اذن شهادت را گرفتی در شب قدر وقت گریزِ روضه هایِ کربلایت گم شد اگر آن چند ساعت، پیکر تو چشم انتظارت بود گریان، مادر تو جسم تو هم آخر شبیه حاج قاسم پیدا شده با دیدن انگشتر تو ....‌‌‌‌‌.......‌حالا بریم کربلا .......‌‌‌ روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک جای سالم در همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد من بی وضو، موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم 🖋قاسم نعمتی @ghasemnemati_it
روضه رضوان
🔹 صحبت‌های حاج منصور درباره‌ی پیکر مطهر شهید رئیسی: مثل علی‌اکبر شده بود.... امام زمان در زیارت نا
برای دریافت کامل و رایگان فایل، ذکر (یاحسین) را به آیدی زیر بفرستید 👇👇👇 [ @ya_hosey ]
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂مراسم عزاداری تاسوعا با حضور رئيس جمهور و مداحی حاج منصور ارضی 🍂 سخت است یل باشی ولی با دستِ بسته لعنت بر آن کس که غرورت را شکسته دیدند روی تو حرم حساس هستند با یک امان نامه غرورت را شکستند فامیلِ بد را تو نشد ساکت بسازی با آبرویت پیش ِ زینب کرد بازی اما تو فرزند امیرالمومنینی در معرفت آیینهٔ ام البنینی شمر و امیرش را چه رسوا ساختی تو آب دهان بر نامه اش انداختی تو گفتی که من تا آخرش پای حسینم با نوکری او امیر عالمینم ای کاش آقا دیده از دریا نبندد با ریسمان صبر دستم را نبندد ای کاش وقت حمله رویم را بگیرد ترسم که حکم صبر ، بازویم بگیرد سخت است یل باشی ولی با دست بسته بینی که نا محرم حریمت را شکسته من مرده باشم دست زینب را ببندند وقت زمین خوردن به ناموسم بخندند با تیر چشمانم الهی پاره باشد اما نبینم خواهرم آواره باشد من حاضرم نیزه به چشمانم نشیند اما کسی یک موی زینب را نبیند بر صورت من آی لشگر پا گذارید پوشیه را از روی زینب بر ندارید 🖋قاسم نعمتی مسجد ارک تهران @marsieha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب های جمعه می گیرم هواتو اشک غریبی می ریزم براتو بیچاره اون که حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دید کربلاتو آه امون از غریبی، صبوری آه چه جوری بسازم با دوری شاه کرامت کجا تو کجا من؟ این کربلایت چه ها کرده با من اشکای زهرا تو صحرا برا تو شب های جمعه صبوری برا من بیچاره اون که حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دید کربلاتو آه حرم باز پر از بوی سیبه آه خدایا حسینم غریبه استاد ميرزا محمدی @marsieha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻🌹 ترسم که بیایی و من آن روز نباشم ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم دلدار منی یا بن الزهرا ...تو یار منی یا ابن الزهرا میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست بگذار به پشت در میخانه بمیرم ای تاج سرم یابن الزهرا من منتظرم یابن الزهرا 🎥حاج منصور ارضی @marsieha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی 🎥حاج محمود کریمی @marsieha
خم ابروی کجت قبله محراب من است تاب گیسوی تو خود، راز تب و تاب من است اهل دل را به نیایش، اگر آدابی هست یاد دیدار رُخ و موی تو، آداب من است آنچه دیدم ز حریفان همه هشیاری بود در صف می‏زده بیداری من، خواب من است در یَم علم و عمل، مدعیان غوطه ورند مستی و بیهشی می زده گرداب من است هر کسی از گنهش، پوزش و بخشش طلبد دوست در طاعت من، غافر و توّاب من است حاش للّه که جز این ره، ره دیگر پویم عشق روی تو سرشته به‏گل و آب من است هر کسی از غم و شادی است نصیبی، او را مایه عشرت من، جامِ میِ ناب من است 🖋امام خمینی
باد صبا! گذر کنی‌ اَر در سرای‌ دوست بر گو که: دوست سر ننهد جُز به پای‌ دوست من سر نمی‌‌نهم، مگر اندر قدوم یار من جان نمی‌‌دهم، مگر اندر هوای‌ دوست کردی‌ دل مرا ز فراق رُخت کباب انصافْ خود بده که بود این سزای‌ دوست؟ مجنون اسیر عشق شد، امّا چو من نشد ای‌‌ کاش! کس چو من نشود مُبتلای‌ دوست 🖋امام خمینی
چشم در چشم تو می دوزد و بد می خندد دست و پا می زنی و در به رویت می بندد سر و کار جگرت تا که به زهرش افتاد نقل شادی عوض مرهم زخمت می داد اینچنین ناله نکن عرش خدا می لرزد در خراسان دلت قلب رضا می لرزد پسرت نیست سر از خاک تو را بردارد کمی از رنج غریبیِ شما بردارد از ترک های لبت درد عطش می بارد چقدر حجره به گودال شباهت دارد افتابت به لب بام تماشایی شد تا سه روز از بدنت خوب پذیرایی شد دل خورشید به تنهایی تان می سوزد چهره ات گفت که عمرت چه جوان می سوزد 🖋حسن کردی
باز هم قافیه ها سوز و نوایی دارد در این خانه سرشوق گدایی دارد زائرت تا به ابد محو حرم می ماند دیدن صحن و سرای تو صفایی دارد صاحب جود و سخا و کرمی آقا جان کاظمینت به خدا حال و هوایی دارد از غم غربت تو چشم پر از نم داریم هر که مجنون تو شد اشک و بکایی دارد العطش گفتی و قلب همه را سوزاندی فرد تشنه عملاً سوز صدایی دارد مثل جدت به تو هم آب ندادند، غریب! روضه ات بوی خوش کرببلایی دارد بال و پرهای کبوتر شده سقف حرمت روضه ی تو به خدا معجزه هایی دارد 🖋حبیب باقرزاده
ناله ی وا جگر نزن اینقدر جگرت را شرر نزن اینقدر با صدای نفس نفس زدنت پشت در بال و پر نزن اینقدر بیشتر می زنند بر روی طشت ناله بیشتر نزن اینقدر پشت در هیچ کس به فکر تو نیست پس سرت را به در نزن اینقدر صورتت را مکش به روی زمین خاک را بر قمر نزن اینقدر سن و سالت نمی خورد بروی آه! حرف سفر نزن اینقدر وسط کوچه ات می اندازند به لب بام سر نزن اینقدر عمه ات را صدا بزن اما ناله یا پدر نزن اینقدر ناله بر شاه کاظمین کجا؟ ولدی گفتن حسین کجا؟ 🖋علی اکبر لطیفیان
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 ذکر مصیبت توسط حجت الاسلام بندانی نیشابوری
پیکرت از تیر و از سرنیزه مالامال نیست خنجری دیگر برایت در پر یک شال نیست گرچه روی پشت بام و زیر خورشیدی، ولی جسم تو دیگر خدارا شکر در گودال نیست حیف ام الفضل داری، بی ابالفضلی،ولی؛ موقع تشییع دیگر خواهرت بدحال نیست بر تنت آرامش بال کبوترهاست و زیر نعل هیچ اسبی پیکرت پامال نیست زیر نعل هیچ اسبی نیستی، بااین حساب؛ موقع تقطیع جسمت لشکری خوشحال نیست سٙم به تو داده ولیکن بی خیال جسم توست روی سینه قاتل تو این قٙدٙر فعال نیست خانه ات اما خداراشکر در آرامش است پیش نامردان به پای دخترت خلخال نیست زینبی دیگر نداری و نمی بیند دگر هی سرت در تشت و بر نیزه زبانم لال نیست وزن نعل اسب از بال کبوتر بیش بود ذوالجناحت هم کنار خیمه خونین بال نیست مهدی رحیمی https://eitaa.com/yaMojebalmoztr
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی... عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند 🖋قاسم نعمتی
سلام بر تنِ بی احترام افتاده! به ماهِ تشنه‌ی بر پُشت بام افتاده کدام ماه؟ که خورشید از جلالت او کلاه از سرش از احترام افتاده گذار شعر من امشب به یاد غربت او به کاظمینِ علیه السلام افتاده چگونه فرض کنم آیه‌ی یُطَهِّرَکُمْ به دست زاده‌ی نسل حرام افتاده به جز تنی که به گودال قتلگاه افتاد که دیده عرش روی پشت بام افتاده؟
ای حجره‌ات غریب‌ترین جای این جهان در قتلگاهت... آه... کسی نیست روضه خوان، جز مادری جوان که ز جان آه می‌کشد هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان بغداد شد مدینه و مردی که باز هم در خانه‌اش ز کینۀ همخانه داد جان جعده است ام فضل و تو هم مجتبی ولی آن پست‌تر از این و تو مظلوم‌تر از آن آن‌قدر بی کسی که به دستور همسرت مشتی کنیز مست که رقاص و شادمان، با سوز ناله‌های تو بر طبل می‌زنند تا نشنوند داد دلت را در آن میان آن‌قدر بی کسی که تنت را کشان کشان دادند روی بام به دستان آسمان اما برای اینکه نسوزد تنت ببین از مشهد آمدند تمام کبوتران آه از تنی که زیر شررهای آفتاب پوشیده بود پیکرش از نیزه و سنان 🖋محمدعلی بیابانی
عشق یعنی یکی درون دو تن عشق یک روح رفته در دو بدن عشق زهراست روبروی علی نظر آنهم فقط به سوی علی عشق راهی بدون خاتمه است آخر، این راه، راهِ فاطمه است فاطمه گفتم و دلم پر زد باز شاعر به سیم آخر زد زد دوباره دلی به این دریا حسبنا الله و حسبنا زهرا فاطمه قاب روبروی علی است فاطمه غرق در وضوی علی است فاطمه در کنار حیدر نه فاطمه دختر پیمبر نه خلق احمد به نور فاطمه بود نور حیدر ظهور فاطمه بود سیر لولاک آخرش زهراست بی سبب نیست مادر باباست یازده ماه دور گردن اوست یازده گل به روی دامن اوست یازده نور و یازده ساغر یازده جوی جاری از کوثر یازده عاشق از تبار علی یازده عکس یادگار علی یک دل او دارد و ازآن علی ست فاطمه زور بازوان علی ست یا علی بر لبش که جاری شد برق زد عشق و ذوالفقاری شد با تو تیغ علی دو دم دارد با تو حیدر بگو چه کم دارد دل شد از این حماسه بی پروا حسبنا الله و حسبنا زهرا قاسم صرافان
آسمان می خواند امشب قدسیان دف می زنند حوریان کِل می کشند و خاکیان کف می زنند شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟ تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟ آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی آمدی آیینه ی انسیه ی حورا شدی امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا! شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا! بیش از این ها با دل محبوب ما بازی نکن پیش این نیلوفر یکدانه غمازی نکن مثل اقیانوس آرام است این بانو ولی در دلش طوفان به پا کردی، مدارا کن علی! «لیلة القدر» نگاهش یا علی! اجر تو است او «سلامٌ فیه حتی مطلعِ الفجر» تو است از ازل در پرده بود آیینه دارش می شوی در عبور از کوچه باغ عشق، یارش می شوی قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی ست وای! وقتی می رسد دریا به دریا دیدنی ست ماه در اوج برکه دیدنی تر می شود قدر زهرا با علی فهمیدنی تر می شود مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد ای بلال امشب اذانی را که می خواهی بگو «اشهدُ انّ علیاً حجة الله»ی بگو عقد زهرا و علی در آسمان ها بسته شد سرنوشت عشق هم بر زلف آن ها بسته شد گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است خوب می دانست حیدر بی زره هم حیدر است تا در میخانه امشب روح را پر می دهیم دل به چشم کوثر و دستان حیدر می دهیم قاسم صرافان
زهرا به علي ، علي به زهرا ماند اين قاعده را كه هر كسي ميداند از هر كه بپرسي علي و زهرا خوشبخت ترين زوج جهان ميداند علي رجبي
از عالم بالا خبر آمد خبری بود در عرش خدا حال و هوای دگری بود در جشن عروسی دوتا دلبر و دلدار بارید زشوق آنکه زاهل نظری بود در عرش عروسی است و مهمان خدایند داماد و عروس هم زملک دور و بری بود سرمایه ی این زوج فقط مهر و محبت هرچند که دارائیشان مختصری بود زهرا فقط هم کفو علی بود ، همانکه (سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود) بالاتر از انس و ملک و حوریه زهراست اصلا نتوان گفت همانند پری بود در وقت زفاف از سر شب این دوکبوتر در حال مناجات خدا تا سحری بود ابتر چه کسی گفت به پیغمبر خاتم ؟ کوری عدو ماحصلش دو پسری بود اول حسن و بعد حسین ، بعد زنسلش یعنی که همیشه به جهان تاج سری بود دیگر چه نیازی به سپر بود علی را از فاطمه بهتر مگر او را سپری بود! می گفت علی با دل پر درد و پر از آه هر وقت که از کوچه ی غم ها گذری بود اوقات خوش آن بود که با فاطمه سر شد در باقی عمر خون دل و چشم تری بود ای فاطمه ای یاور نه ساله ی حیدر رفتی و نگفتی که تو را همسفری بود ؟ یاسر مسافر
🌸چگونگی خواستگاری حضرت علی علیه السلام ضحاک بن مزاحم نقل می کند: از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود: موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی. گفتم: یا رسول الله فاطمه زهرا را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان این تقاضا را داشتند ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم(۱) پیامبرخدا نزد فاطمه علیها السلام رفت. فاطمه علیها السلام از جا برخاست و رداى پدر را گرفت و كفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پاى او را شُست و سپس نشست. پس پیامبر خدا به او فرمود: «اى فاطمه!» پاسخ داد: بلى چه مى خواهید اى پیامبر خدا؟ فرمود : «على بن ابى طالب، كسى است كه خویشاوندى و فضیلت و اسلامش را مى شناسى و من از خدا خواسته ام كه تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و على از تو خواستگارى كرده است. چه نظرى دارى؟» فاطمه علیها السلام ساكت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا، كراهتى در چهره اش ندید. پس برخاست در حالى كه مى گفت: «اللّه اكبر! سكوت او [نشانه]رضایت اوست». پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: اى محمّد! او را به ازدواج على بن ابى طالب درآور كه خداوند ، این دو را براى هم پسندیده است(۳) 📚منابع: (۱): الأمالی للطوسی، ص ۳۹ بشارة المصطفى، ص ۲۶۱ (۲): همان
شهادت امام محمدباقر علیه السلام بر مسلمین جهان تسلیت باد 🖤