🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#در_محضر_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_احمد_کاظمی
دوستان، هرچه براي اين ملت تلاش كنيم كم است. ما براي اين ملت زنده،پيشتاز وخداجوي نبايد كم بگذاريم. اگر آماده باشيم، اگر بانشاط باشيم، اگرآماده حركت باشيم، هيچ گونه تهديدي متوجه ملت ايران نميشود. سرزمين اسلام امن است.
اگر يكي از اين شهدا الآن بيايد به اين دنيا و شروع كند براي ما صحبت كردن، چه ميگويد؟ ميگويد در راه خدا ثابت قدم باشيد. ايمانتان را حفظ كنيد.
درتقويت ايمانتان تلاش كنيد. قدر جمهوري اسلامي را بدانيد. خودتان را شايسته فداكاري در راه جمهوري اسلامي بدانيد. در راه ولايت فقيه ثابت قدم،استوار، دلپاك، همه چيز خودتان را آماده كنيد براي دفاع از اسلام . راستگوباشيد .
اينها را به ما خواهند گفت .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🌷🕊🌹🌴🌹🕊🌷
#دلنوشته
#پنجره زیباست اگر بگذارند
#چشم مخصوص #تماشاست اگر بگذارند
من از اظهار نظر های #دلم فهمیدم
#عشق هم صاحب #فتواست اگر بگذارند …
#شهدا ...
میدونم #گنه کارم
میدونم از #شرمساری حتی نباید #اسمتونو به زبونم بیارم ...
#اما_شما
#آره_شما
#ای_شهدا
یه نیم #نگاهی هم به #من بکنید ...
🕊 #شهدا
🕊🌹 #همیشه
🕊🌹🕊 #نگاهی
🌹 🌹🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیکر شهید شجاعیان پس از ۳۶ سال به آغوش خانواده برگشت
🔹امروز پیکر شهید تازه تفحصشده «محمدرضا شجاعیان» بر دستان مردم دامغان تشییع و به خاک سپرده شد. او ۲۹ خرداد ۶۷ در ۲۰ سالگی در تنگۀ ابوقریب به شهادت رسیده بود.
🕊🥀🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_استاد
#شهید_والامقام
#حجت_الاسلام_والمسلمین
#مرتضی_مطهری
مَثَل #شهید مَثَل شمع است ...
که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده
بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقام معظم رهبری:
"شهیدان" الگو اند. اینارو الگو قرار بدهید. ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟دولت خدمتگزار که تمام هدفش
گرهگشایی از زندگی مردم بود...
👈 شهید رئیسی همیشه میگفتند:
نباید به آرامش مردم آسیب بخوره...!
🔹همسر شهید رئیسی: شهید رئیسی به مسائلی که ارتباط زیادی با زندگی مردم داشتند، مانند آب و برق، بسیار حساس و پیگیر بودند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
شهید یاسر جعفری
تاریخ ولادت : 8 دی 1363
تاریخ شهادت : 20 آبان 1392
مزارش در گلزارشهدای بهشت رضا مشهد می باشد.
لشکر فاطمیون
یاسر جعفری نوحهخوان مجالس اباعبدالله (ع) بود که با حمله تکفیریها به حرم حضرت زینب (س) دل از دنیا برید و در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۹۲ به سوریه اعزام شد.
یاسر جعفری نوحهخوان مجالس اباعبدالله (ع) بود که با حمله تکفیریها به حرم حضرت زینب (س) دل از دنیا برید و در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۹۲ به سوریه اعزام شد. او کمتر از یک ماه بعد در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۹۲ در شهر حلب (سوریه) به دلیل انفجار بمب در سن ۲۹ سالگی به شهادت رسید. یاسر آرزو داشت در صحن حرم حضرت زینب (س) مداحی کند، اما قسمتش نشد و یک ساعت قبل از آخرین عملیات، در جمع همرزمان روضه حضرت زهرا (س) را خواند و ساعتی بعد به شهادت رسید. با مرضیه احمدی مادر شهید همکلام شدیم تا برگهایی از زندگی فرزند شهیدش را برایمان ورق بزند.
تاجرزاده شهید
من مرضیه احمدی مادرشهید یاسر جعفری از شهدای لشکر فاطمیون هستم و حدود ۴۰ سال است در ایران زندگی میکنم. ۱۸ سال داشتم که بعد از ازدواج با همسرم حسین به ایران آمدیم. شغل همسرم ابتدا تجارت بود و بین کشورهای ایران، سوریه و عراق کار تجارت انجام میداد. ما ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به مشهد آمدیم و اینجا ساکن شدیم. پنج پسر و یک دختر دارم که همه بچهها در ایران متولد شدند. یاسر متولد ۸ دی ۱۳۶۳ در مشهد است.
رزق حلال
بعد از پیروزی انقلاب همسرم وارد کار ساخت موزائیک شد. همیشه نیم ساعت قبل از اذان صبح بیدار و بعد از خواندن نماز و خوردن صبحانه راهی میشد. همسرم تأکید زیادی برکسب رزق حلال داشت. استاد کار بود و کارگر داشت. خیلی هوای نیروهایش را داشت. میگفت من خانه و زندگی دارم باید مراقب زندگی کارگرها هم باشم. همیشه در تلاش بود تا هم خودش و هم کارگرهایش رزق حلال و پاک به خانه ببرند.
یاسر کلاس پنجم بود که پدرش در محل کار زمین خورد و ۴۰ روز در بیمارستان بستری شد. آن زمان من در مدرسه کار میکردم، پسرم خودش را به مدرسه رساند و به من گفت بابا را به درمانگاه بردهاند. خودمان را پیش همسرم رساندیم. الحمدلله حالش خوب بود. من برای تأمین مخارج زندگیمان در خانه هم کار میکردم. سبزی پاک میکردم، نخود آماده میکردم و به دست مشتریها میرساندم. هم من و هم پدر بچهها در تلاش بودیم که بچهها خیلی خوب تربیت شوند و پرورشی دینی داشته باشند.
ترک تحصیل
یاسر فرزند اول خانهمان بود. بعد از بستری شدن پدرش در بیمارستان ترک تحصیل کرد و نان آور خانه شد. دکترها گفته بودند همسرم بعد از عمل اگر دستش را از سرش بالاتر ببرد، خونریزی میکند و حالش وخیم میشود. یاسر غیرت داشت. وقتی شرایط پدرش را اینگونه دید سرکار رفت. آن زمان پدرشوهر، مادرشوهر و برادر شوهرم با ما زندگی میکردند. یاسر ابتدا رفت پیش صاحبکار پدرش و شروع کرد به شاگردی. کمی بعد گچکاری را خیلی خوب یاد گرفت. سر هفته که حقوق میگرفت، پولش را هر چقدر که بود به من میداد و میگفت مادر جان این را بگیر و خرج کن. از حقوق خودش ۵ هزار تومان به او بر میگرداندم تا پول تو جیبی داشته باشد.
حق الناس
یاسر با ایمان، خوش اخلاق و مهربان بود. با هر فردی مثل خودش رفتار میکرد. احترام زیادی به بزرگترها و اطرافیانش میگذاشت. او هم، چون پدرش اهل رزق و روزی حلال بود. دسترنجی را که به خانه میآورد با تلاش بسیار به دست میآورد. وقتی روی زمین کشاورزی راه میرفتیم میگفت مراقب محصولاتش باشید مال مردم و حق الناس است. نکند حق مردم به گردن شما بیفتد. تنها به فکر این دنیا نباشید و به آن دنیایتان هم فکر کنید!
یک بار سیزده بدر بیرون رفته بودیم. من از روی زمینهای اطراف نعناع و کمی سبزی جمع کردم. فردای آن روز آنها را شستم و سرسفره آوردم. یاسر لقمه اول را خورد، وقتی به لقمه دوم رسید، گفت از کجا آوردید؟ گفتم از سر زمین و کنار جوی جمع کردم. گفت مادر این همه زمینها را لگد کردی، آن کشاورز چه گناهی کرده؟ چون مهمان داشتیم از دستش ناراحت شدم و کلی خود خوری کردم و گفتم این بچه را ببین به من یاد میدهد! یاسر رو به من کرد و گفت مادر ناراحت نشو. شما اهل روضه اباعبدالله (ع) هستید. مهمان حضرت را ولیمه میدهید باید به این نکات هم توجه کنید. فردای آن روز اول صبح رفتم سر زمین به صاحب زمین گفتم که من از کنار زمین شما نعناع کندم و به خانه بردم، بچهها مرا دعوا کردند، آمدم تا از شما حلالیت بگیرم. آن بنده خدا گفت من این زمین کشاورزی را اجاره کردم. کاش مادر همه مثل شما بودند. نوش جانتان باشد. خیلی آرام گرفتم و به یاسر هم گفتم که رفتم و از صاحب زمین حلالیت گرفتم.
کتاب نخل میثم
پسرم مداح اهل بیت (ع) بود. صدای خوبی داشت و خوب میخواند. یاسر از هفت سالگی در تکایا و مساجد و هر جا که مراسم عزاداری بود، مداحی میکرد. سایرین از صدای حزین پسرم بارها و بارها برایم تعریف کردند. هنوز محرم نشده، یاسر در تب و تاب ایام محرم بود. شور و شوق محرم را داشت. اینکه چه بخواند و کجاها را سیاهپوش کند. همراهی خوبی با بچههای هیئت داشت. یاسر اخلاق خوب حسینی داشت. ما در دهه فاطمیه هیئت داشتیم. یک بار یک روحانی را دعوت کردیم تا سخنرانی کند و ذکر مصیبت از فاطمه زهرا (س) بخواند. سه شب گذشت و شب چهارم یاسر آمد گفت به این بنده خدا گفتم بیاید و از حضرت فاطمه زهرا (س) بخواند، اما این کار را نکرد. رفت و کتاب «نخل میثم» را خرید و به روحانی هدیه کرد. آن آقای روحانی کتاب را باز کرد و خندید و گفت فهمیدم باشد. بعد از آن از حضرت زهرا (س) گفت. یاسر قبل از همه اتفاقاتی که درجبهه مقاومت اسلامی عراق و سوریه بیفتد، آرزو داشت در صحن و حرم حضرت زینب (س) مداحی کند.
شهادت عظیم
یکی از دوستانش به نام عظیم واعظی ۷۰ روز قبلتر از یاسر سوریه رفت و شهید شد. عظیم کارگر بود. یک بار به مرخصی آمد و از منطقه فیلم و عکس آورد و به یاسر نشان داد. عظیم میگفت برایمان دعا کنید. وقتی یاسر از اوضاع و احوال سوریه خبردار شد او هم راهی شد. سال ۱۳۹۲ بود. یاسر همان مرتبه اول که اعزام شد به شهادت رسید. قبل از اینکه شهید شود به دوستانش گفته بود مزار پشت شهید واعظی برای من است، دوستانش خندیده بودند، اما بعد از شهادتش دوستانش میگفتند خودش میدانست و به ما محل تدفینش را نشان داد.