🍀🌺🌼💐🌼🌺🍀
#السلام_علیک
#یا_صاحب_الزمان_عج
آقا شما بیا ، تدارک اطعام با " بسیج "
پرچم زدن به گوشه هر بام با " بسیج "
گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان
منحل نمودن خطر دام ، با " بسیج "
کرب و بلا مجال شما با سران کفر
یکسر نمودن خطر شام ، با " بسیج "
گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است
آقا...! قبور "قطعه گمنام" با " بسیج "
🍀 اللهم عجل لولیک الفرج 🍀
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 🌺🍀
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#چهارم_آذر
#سال1365
#اندیمشک
پنجاه و چهار هواپیمای بعثی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه بمباران مردم بیگناه و بی دفاع
#سیصد_نفر_شهید
#هفتصد_نفر_مجروح
#چهارم_آذرماه
روز مقاومت مردم عزیز ، بی گناه و #شهید_پرور_اندیمشک و یاد و خاطره #شهدای_عزیزی که در چنین روزی در آن شهر #آسمانی شدند
#گرامی_باد
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🌷 🕊🌷
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀 #چهارم_آذر #سال1365 #اندیمشک پنجاه و چهار هواپیمای بعثی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه بمباران
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#چهارم_آذر
#سال1365
#اندیمشک
در شهر چه خبر است.
هنوز مردم در جنب و جوش بودند.
عدهای لوازم اولیهی زندگی را بار وانت کرده بودند و به طرف کوههای دز و روستاهای دامنهی آن نقل مکان میکردند.
صدای گریه و شیون از گوشه و کنار خیابان بلند بود.
بازار روز شهر قابل دیدن نبود.
مغازهها ویران شده بودند.
بوی خون و باروت و دود خانهها و مغازههایی که در آتش میسوختند، مشام را میآزرد.
حمام نبش بازار روز هم از بمبها در امان نمانده بود و منهدم شده بود.
لولههای آب ترکیده بود و آب با فشار زیاد از میان آجرها و خاکها بیرون میزد.
کف خیابان، وجب به وجب جای گلولههای کالیبر هواپیما به چشم میخورد.
کیف مدرسه، کتاب درسی ورق ورق شده، دمپایی زنانه و مردانه و بچهگانه و ... در گوشه و کنار به چشم میخورد.
در میدان راهآهن، کنار محل فروش بلیط، آنجا که روزانه تعداد زیادی از رزمندگان برای خرید بلیط صف میبستند، خون کف پیادهرو را سرخ کرده بود.
شاخههای شکستهی درختها زیر پا خرد میشدند. تکههای بدن شهدا در بالای درختها و دیوارها به چشم میخورد. در جوی آب، خون سرخ لخته شده بود.
آن طور که بچههای شهر تعریف میکردند، هواپیماها اول راه آهن را بمباران کردند و همینطور محل تجمع مقابل بلیط فروشی را.
مردم سراسیمه برای کمک به مجروحها، به طرف میدان راه آهن رفتند که هواپیمای دیگر مجدداً آنجا را بمباران کرد.
هواپیمای دیگری هم بازار روز را منهدم کرد که پشت جمعیت قرار داشت.
مردم در میان خون و آتش افتاده بودند که چند هواپیما، با مسلسل کالیبر خود خیابان را به گلوله بستند.
صحنهی بسیار وحشتناکی بود.
شهر هر لحظه از سکنه خالیتر میشد.
هر کس که در حال دویدن بود، سراغ عزیزش را میگرفت.
تعدادی از رزمندگان، آوار را به دنبال مجروحها و شهدا میکاویدند .
راوی :
#حمید_داود_آبادی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷 🕊🌷
🥀💐🌹🕊🌹💐🥀
#شهیدانه
#عاشقانه_های_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🌹
🍀🌺🌸🌼🌸🌺🍀
#در_محضر_روح_الله
#امام_خمینی_ره
تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران ، یقیناً از برکات و الطاف جلیه خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد .
💐 #هفته_بسیج
💐🌺 #گرامی_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌺 💐🌴
🥀💐🌹🕊🌹💐🥀
#خاطرات_شهدا
#عقرب_زرد
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازان
همه نیروهایش در عملیات شهید شدند و او تنها مانده بود و باید عقب نشینی می کرد. در این میانه، با گروهانی از نیروهای بعثی مواجه شد. سینه را سپر کرد و گفت: من علی چیت سازیان هستم، عقرب زرد. حال دیگر خود دانید اگر می خواهید مقاومت کنید من تا آخرین گلوله با شما خواهم جنگید در غیر این صورت تسلیم شوید تا جان سالم به در برید. وحشت بر جانشان افتاد از بس که درباره شهامت هایش از فرماندهانشان شنیده بودند و خود را تسلیم کردند، گروهان به حرکت در آمد و علی دور آنها می چرخید. دیده بان فریاد زد که گروهانی در حال پیشروی است و باز هم فریادی دیگر که دست نگه دارید، شلیک نکنید به نظر می رسد علی باشد. نزدیک و نزدیکتر شدند بله علی بود و گروهانی که به اسارت گرفته بود .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 🌹🥀
🍀🌺🕊💐🕊🌺🍀
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
#بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطهای است که اسلام و قرآن و #امام_زمان ارواحنافداه و این انقلاب مقدّس به آن نیازمند است ، لذا پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت #ولیعصر ارواحنافداه #مهدی_موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.
۱۳۷۸/۰۹/۰۳
#هفته_بسیج
#و_یاد_و_خاطره_شهدا
#گرامی_باد .
🍀 🌺💐
شھادت
آغازخوشبختیاست
خوشبختیایکھپایانندارد
شھیدکهبشوی
خوشبخت ابدۍمیشوی..❤️!
#شهید_علی_پیرونظر
#گردان_زهیر
#لشگر_ده_سیدالشهدا
اسمش رئیس جمهور بود؛ اما رسمش #بسیجی بود
#هفته_بسیج
#رئیسی_عزیز😭😭😭🥀
هر طرف که مینگری شهیدی را میبینی که با چشمان نافذ و عمیقش نگـران توسـت که
" تو چه می کنی؟؟ "🥀🥀
#شهیدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید .
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ
🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ
🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم
🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم
وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا
🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
شهیدعلی محمد رحمتی
نام پدر: اسماعیل
محل تولد: خراسان جنوبی - بیرجند
تاریخ تولد: 1338
مدرک تحصیلی: ابتدایی
محل شهادت: میاندوآب
تاریخ شهادت: 1362/09/04
گلزار شهید: گلزار شهداي روستای میریک_بیرجند
زندگی نامه شهید علی محمد رحمتی؛
وعده دیدار در مهاباد
شهید "علی محمد رحمتی" روز یکم فروردین ۱۳۳۸ در روستای میریک از توابع شهرستان بیرجند متولد و روز چهارم آذر ۱۳۶۲در جبهه کردستان محور مهاباد به فیض شهادت نایل شد.

شهید علی محمد رحمتی، روز یکم فروردین ۱۳۳۸ در روستای میریک ازتوابع شهرستان بیرجند چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در دامن مادری مهربان و پدری زحمتکش تربیت شد. استعداد علی محمد، نمایانگر ذوق ذاتی او برای کسب علم بود. وی تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. ولی علیرغم استعداد تحصیلی و علاقه اش به درس و مدرسه، به علت پاره ای مشکلات از ادامه تحصیل بازماند. پدرش کشاورز بود و علی محمد نیز به کار کشاورزی مشغول شد تا بتواند کمک خانواده باشد.
دوران زندگی و سربازی
شهید علی محمد رحمتی، حدود ۱۵سال بیشتر نداشت که به مشهد مقدس رفت و در آنجا به کارگری مشغول شد. او در کار عکس برداری و قالی بافی نیز استعداد خوبی داشت.
اوایل انقلاب، عازم بیرجند شد و به زادگاهش برگشت. او شبانه بر در و دیوار کوچه ها، برای حمایت از انقلاب اسلامی شعار می نوشت. هیجدمین بهار زندگیش را به پایان رسانده بود، که جامه مقدس سربازی را به تن نمود و آماده نبرد با کافران بعثی گردید. دوره آموزش نظامی خود را به پایان رساند و پس ازآن، به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد. در جبهه کردستان چندین نوبت با دشمنان داخلی و خارجی درگیری داشت. سرانجام پس از طی مدتی از زمان سربازی اش، روز چهارم آذرماه سال ۱۳۶۲ در منطقه کردستان، محور مهاباد به میاندوآب، به فیض شهادت نایل گردید . روحش شاد و یادش گرامی.
منبع : اداره اسناد و انتشارات اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان جنوبی
سال چهارم درس خواند و چون امکان تحصیل در مقاطع بالاتر در روستا نبود به کشاورزی و دامداری پرداخت.پانزده ساله بود که به مشهد رفت، در بستنی فروشی شروع به کار کرد تا اندکی از مخارج خانواده اش را تامین کند و کمکی برای پدرش باشد.
در زمان طاغوت به خدمت سربازی نرفت چون اولین جرقه های انقلاب زده شد امید داشت تا پس از پیروزی به خدمت سربازی برود در راهپیمایی های مشهد شرکت می کرد و چون خط زیبایی داشت بر روی دیوارها شعارهای انقلابی می نوشت. او یک بار از مشهد به زادگاهش آمد.شبانه با موتور به روستاهای مجاور رفت و بر روی دیوارها با خط زیبا شعارهای انقلابی نوشت، پوسترها را در مساجد تقسیم کرد و برگشت. سپس به خدمت مقدس سربازی رفت تا به اسلام و انقلاب خدمت کند. وی زمانی که همراه دیگر همرزمانش عازم خط مقدم بود در منطقه ی میاندوآب به کمین منافقین برخورد کرد. علی محمد رحمتی در بین آن گروه از همه بزرگ تر بود و به همین جهت منافقین به گمان این که او فرمانده ی آن هاست پس از شکنجه بسیار در چهارم آذرماه سال شصت و دو در سن 24 سالگی وی را به شهادت رساندند. پیکر پاک شهید پس از تشییع در شهرستان بیرجند به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.