🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات_آزادگان
#ماه_رمضان
#در_اسارت
خواندن نماز زیر پتو
روزهای اسارت به سختی سپری می شد و ما هم تنها امیدمان به خدا بود.
یکی از زمان های فراموش نشدنی آن دوران ایام ماه مبارک رمضان بود.
هر چند روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادا هم جرم بود ولی با نزدیک شدن به ماه رمضان فشار بعثی ها بیشتر می شد.
بارها اتفاق میافتاد که موقع نماز دژخیمان بعثی به اسرا حمله میکردند و جهت آنها را از قبله تغییر میدادند و حتی نماز آنان را به هم میزدند به گونه ای که یک شب به اندازه ای سخت گرفتند که مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.
راوی :
#آزاده_سرافراز
#اکبر_شوخ_چشم
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 🌹🕊
🌺🍀🌼🌹🌼🍀🌺
#السلام_علی_المهدی_عج
یار من یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من ازغربتت اشکی نریز
نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست
گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت میکنند بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست...!!!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💐 🌸🌺
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#یاد_ایام
#خاطرات
#ماه_رمضان
#در_اسارت
#سِحر_آب
ماه رمضان فرا رسید، گرمترین و طولانیترین روزهای تابستان بود.
از اوایل صبح تشنگی آغاز میشد.
حداقل زمان ممکن را بیرون میآمدیم.
عدهای برای خنک شدن با ملحفه خیس زیر پنکه سقفی دراز میکشیدند.
عدهای دیگر دائماً زیر دوش بودند.
مخازن آب که بر پشت بام قرار داشتند فلزی و آب آنها بالطبع گرم بود. بعد ازظهرها که گرما بیشترین شدت خود را داشت و گاه به 50 درجه میرسید، بیرون آسایشگاه مینشستیم و با شلنگ و آب آن بازی میکردیم.
تشنگی بیداد میکرد ، 10 ساعت از سحری میگذشت ، به قطرات آب نگاه میکردم ، چقدر زیبا بودند و جان داشتند ، فکر میکردم هیچچیز در زندگی نمیتوانست آنقدر دوست داشتنی باشد.
بعضی از آنها کروی، بعضی با حجمهای منحنی زیبای دیگر، موقعی که از دهانه شیلنگ بیرون میآمدند رقصکنان اول به بالا و بعد با طنازی خاصی به پایین میآمدند.
بازی نور در این قطرات چه شگفتآور بود، روشنایی بود و سپیدی و پاکی . نمیتوانم با کلام آن ارتباط خاصی را که بین جان تشنهام و آب زلال پیدا میشد بیان کنم ، همین قدر میتوانم بگویم آب کاملاً زنده بود.
یقین دارم حیات داشت چرا که کاملاً با من دوستی میکرد.
آب این گونه بود تا وقتی تشنگی بود، در لحظه افطار، بهمحض اینکه اولین جرعه آب را مینوشیدم، تمام آن سِحر باطل میشد.
راوی :
#سید_حسین_هاشمی
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊
🌤#روزشمار_شهدایی_مدافعان_حرم
🗓امروز ۲۶ فروردین ۱۴۰۱ مصادفبا سالروز:
🦋 ولادت شهید عبدالصالح زارع
🦋 ولادت شهید ابراهیم رشید
🦋 ولادت شهید محمدرضا دهقان امیری
🌹شهادت شهید محمد قنبریان
🌹شهادت شهید علیرضا صفرپور
🌹شهادت شهید محمدحسین حمزه
🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث
🧡✨هرکس دعای مجیر را
🌼✨در ایام البیض ماه
🧡✨رمضان(۱۳و۱۴و۱۵) بخواند
🌼✨گناهانش آمرزیده میشود
🧡✨اگرچه به عدد قطرات باران و
🌼✨عدد برگ درختان و ریگ بیابان باشد
🧡✨و خواندن آن برای شفای بیمار
🌼✨و ادای دین و بی نیازی و توانگری
🧡✨و رفع و اندوه سودمند است.
🌼✨📙مفاتیح الجنان
-تودعایِابوحمزهثمالی
یهجاییمیگه:
خدایا..
هروقتتصمیمگرفتمشبرابهعبادتتو
بگذرانمخوابیعجیببرچشمانم
حاکمشد؛
نکنددوستنداشتیکهدرمحضرتباشم..💔؟!
#غرقگناهمدستمبگیر✋🏼
1_799519259.mp3
2.32M
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷
🍃اباصالح التماس دعا
🍃هر کجا رفتی یاد ما هم باش
💔 #جمعه_های_دلتنگی
آقا بیا 😭
🌷لبیک یامهدی🌷
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
-تودعایِابوحمزهثمالی یهجاییمیگه: خدایا.. هروقتتصمیمگرفتمشبرابهعبادتتو بگذرانمخوابیعجیب
با تمام وجود گناه کردیم؛
نه نعمت هایش را از ما گرفت
و نه گناهانمان را فاش کرد!
اگر بندگی اش را میکردیم چه میکرد...؟
| آیت اللّه بهجت🌱 |
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
با توجه به سفارش مقام معظم رهبری در رابطه با خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه و امیدواری ایشان به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ درکنار رعایت تمام مسائل پزشکی و بهداشتی توصیه شده پزشکان،لازم است، هر روز این دعا قرائت شود.
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه:
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
ترجمه دعای هفتم:
ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده میشود، و ای آن که سختیِ دشواریها با تو آسان میگردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
سختیها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به ارادهی تو موجود شوند.
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواریها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.
ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینیاش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمدهام که با آن مدارا نتوانم کرد.
این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آوردهای و به سوی من روان کردهای.
آنچه تو بر من وارد آوردهای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کردهای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشودهام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواستهام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ...
🌱سلام بر آن خورشیدی که همه مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند و با طلوعش همگان زیر سایه محبّتش یکدل و یک نوا می شوند.
🔅سلام بر او و بر لحظه های طلوعش.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا ڪه بی تو
نه سحـر را طاقتی است
و نه صبـح را صداقتی
ڪه سحـربه شبنم لطف تو
بیدار میشـود
وصبح به سلام تو
ازجا برمیخیزد
سلام بر منتظران مهدی عجل الله
صبحتون مهدوی
🌱
نام و نام خانوادگی شهید: مرحمت بالازاده
تولد: ۱۳۴۹/۳/۱۷، روستای چای گرمی، شهرستان اردبیل.
شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۲۱، جزایر مجنون.
گلزار شهید: گلزار بهشت فاطمه سلامالله علیها، اردبیل.
🌹
#سیروزسیشهید۱۲
#شهیدمرحمتبالازاده
#شهدایدفاعمقدس
#شهدایدانشآموز
🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌱
📚 با التماس
در سرمای زمستان سال ۶۲ حوالی دفتر ریاست جمهوری در پاستور، پسر بچهای خود را به محافظان رئیسجمهور وقت رساند و اصرار کرد که با رئیسجمهور ملاقات کند.
جناب رئيسجمهور خطاب به سرتیم حفاظت فرمود که: «اجازه بدهید بیاید.»
پسر بچه با جثهای کوچک و صورت سرخ و سرمازده و خیس اشک جلو آمد. آقای خامنهای دست چپش را دراز کرد و با صدایی رسا فرمود: «سلام بابا جان! خوش آمدی.»
پسرک با صدایی که از شدت بغض و هیجان میلرزید با لهجهی غلیظ آذری سلام کرد.
آقای رئیسجمهور دستهای سرد و خشک شدهی او را در دست گرفت و از او پرسید: «خوبی پسرم؟!»
پسرک فقط سر تکان داد. آقای خامنهای با زبان آذری پرسید: «پسرم اسم شما چیست؟!»
او تمام قوایش را در زبانش جمع کرد و گفت: «آقاجان! من مرحمت هستم. از روستایی در استان اردبیل، تنهایی به تهران آمدهام و از شما خواهشی دارم. خواهش میکنم دستور بدهید دیگر کسی روضهی حضرت قاسم(ع) نخواند.»
_ چرا پسرم؟!
_ آقا جان! حضرت قاسم۱۳ سال داشت و امام حسین علیهالسلام به ایشان اجازه دادند به میدان برود.
ناگهان بغضش ترکید و ادامه داد: «آقا جان! من هم ۱۳ سال دارم؛ اما فرماندهی سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم.»
همهی چشمها خیس اشک بود. آقای خامنهای رو به سرتیم محافظان گفت: «با فرماندهی سپاه اردبیل تماس بگیرید و بگویید این آقا مرحمت رفیق ماست؛ و اجازه بدهید هرکجا میخواهد برود.»
بعد مرحمت را در آغوش گرفت و در گوش او گفت: «سلام مرا به بچههای جبهه برسان!»
مرحمت وارد تیپ عاشورا به فرماندهی آقا مهدی باکری شد.
وقتی گزارشگر تلویزیون از مرحمت پرسید: «چطوری به اینجا آمدی؟!» جواب داد: «با التماس»
_ چطوری این گلولهها را بلند میکنی؟!
_ با التماس.
_ میدانی چطوری شهید میشوند؟
لبخندی زد و گفت: «با التماس»
سرانجام مرحمت بالازاده در عملیات بدر، در جزیرهی مجنون، در اثر اصابت ترکش به گلو و چشمش به فیض شهادت نائل آمد.
✍🏻 عاطفه قاسمی
۱۸رجب ١۴۴۳
طراح کلیپ: مطهره سادات میرکاظمی
تدوین: زهرا فرحپور
🌹
#سیروزسیشهید۱۲
#شهیدمرحمتبالازاده
#شهدایدفاعمقدس
#شهدایدانشآموز
🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
🌱
💠در ۱۷ خردادماه ۱۳۴۹ در روستای «چای گرمی» از توابع اردبیل، خانواده «حضرتقلی بالازاده» صاحب دوقلویی شدند كه یكی از آنها همانجا از دنیا رفت و دیگری به لطف خدا به پدر و مادرش بخشیده شد. به شکرانه این تفضل الهی نام او را «مرحمت» گذاشتند.
⚜️پدر مرحمت در روستاهای اطراف دستفروشی میكرد و مادرش هم به كارهای خانه مشغول بود. مرحمت كودک جسوری بود. پایان مقطع تحصیلات ابتداییاش، با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی مصادف شد و این آغازی بود برای که او سودای رفتن به جبهه را در سر خود بپروراند.
💠بالاخره مرحمت وارد بسیج شد تا تواناییهای خود را نشان دهد. در پایان دوره آموزشی در امتحان تیراندازی، در كل گردان نفر پنجم شد و تعجب همگان را برانگیخت. ولی با تمام اینها به خاطر سن كمش با اعزام او مخالفت میكردند. چندین بار در مراحل اعزام در گرمی و اردبیل، و در خان آخر در تبریز، اجازه اعزام به او داده نشد.
او به هر دری میزد اما واقعاً هم سن، و هم هیكل او در قد و قواره جنگ نبود.
⚜️ برای رسیدن به هدفش تصمیم بزرگی گرفت و خود را به تنهایی و با مشقت هرچه تمام به پایتخت رساند و به ملاقات رئیس جمهور رفت و با هر زحمتی بود از رئیس جمهور اذن جهاد گرفت؛ و بالاخره راهی جبهه شد.
🌹
#سیروزسیشهید۱۲
#شهیدمرحمتبالازاده
#شهدایدفاعمقدس
#شهدایدانشآموز
🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f
آه! ای کبوتر بچهی مشتاق پرواز
محکم گرفتی توی دستت نامهات را
🌱🌹
#سیروزسیشهید۱۲
#شهیدمرحمتبالازاده
#شهدایدفاعمقدس
#شهدایدانشآموز
🆔https://eitaa.com/joinchat/2320302193C7143916c3f