eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.5هزار عکس
18هزار ویدیو
357 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ایران مدیا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید؛ روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از تربیت مجاهدین و نقشی که شهید عماد مغنیه در تمام فعالیت‌های جهادی عالم اسلامی داشت 🆔@HajQasemImageGallery
هدایت شده از ایران مدیا
من با همه‌ی دردِ جهان ساختم اما، با دردِ تـو هر ثانیه در حالِ نَبردم .. 🆔@HajQasemImageGallery
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴 مَن قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهیدُ وَمَن قُتِلَ دُونَ اهلِهِ فَهُوَ شَهیدُ وَمَن قُتِلَ دُونَ دِیِنِهِ فَهُوَ شَهید کسی که در راه حفظ مالش کشته شود وکسی که در راه دفاع از اهل وناموسش به قتل برسد حکم شهید را دارد وکسی که در راه دینش به شهادت برسد شهید راه حق است. 📚 مواعظ عددیه ، صفحه 6 🌹🥀🌹
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 ای کسانیکه مخالف انقلاب اسلامی هستید و سعی دارید مسیر حزب الله را سد کنید شما در اشتباهید شما چه کسی و چه چیزی را به اسلام و روحانیت مبارز ترجیح می دهید . بترسید که عاقبت ترسناکی در انتظار شماست . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 سرماۍ شدیدۍ خورده بود احساس میڪردم به زور روۍ پاهایش ایستاده است. من مسئول تدارڪات لشڪر بودم با خودم گفتم خوبه یه سوپ براۍ حاجۍ درست ڪنم تا بخوره حالش بهتر بشه. همین ڪار را هم ڪردم. با چیزهایۍ که توۍ آشپزخانه داشتیم یڪ سوپ ساده و مختصر درست ڪردم. از حالت نگاهش معلوم بود خیلۍ ناراحت شده است. گفت : چرا براۍ من سوپ درست کردۍ گفتم : حاجی آخه شما مریضی ، ناسلامی ، فرمانده لشڪرم هستی ، شما ڪه سرحال باشی یعنی لشڪر سرحاله! گفت : این حرفا چیه میزنی فاضل؟ من سوالم اینه که چرا بین من و بقیه نیروهام فرق گذاشتی ؟ توی این لشڪر، هر ڪسی که مریض بشه تو براش درست میکنی؟ گفتم : خب نه حاجی! گفت : پس این سوپ رو بردار ببر ، من همون غذایی رو می خورم ڪه بقیه نیروها خوردن . 🌹 🥀🕊
🌴🌹🍀🥀🍀🌹🌴 وقتی نبود، وقتی منطقه بود و مدتها می‌شد که من و بچّه‌ها نمی‌دیدمش، دلم می‌گرفت. توی زنها و مردها را می‌دیدم که دست در دست هم راه می‌روند، غصّه‌ام می‌شد. زن، شوهر می‌خواهد بالای سرش باشد. می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟» می‌گفت: «پس ما باید بی‌زن می‌ماندیم؟» می‌گفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می‌گفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن زحمتهایت را کم کنی، اصلاً پشت پرده‌ی همه‌ی این کارهای من، بودن توست که قدم‌هایم را محکم‌تر می‌کند.» نمی‌گذاشت اخمم باقی بماند. کاری می‌کرد که و آن وقت همه‌ی مشکلاتم تمام می‌شد. راوی : 🌹🥀🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 تو اى بهار جاوید! اى بى نشان‏ها! اى نور! اى سر به مهر! اى ! تو آن روز خروشیدى و امروز... باور نمی کنم که با آن همه در خاک خفته‏ اى! اى که حضور تو در آسمان‏ها جاری ‏تر از ! هنوز تپش امواج پرخروش لرزه بر اندام دشمنان می افکند . ما در ساحلت به و تو چه آرام در پهنه بیکرانت را به نظاره نشسته‏ اى . چه زیباست عکس خالیت بر دیوار ‏مان . هنوز در صفحه صفحه تاریخ ، تفسیر جاودانگى ات را می نویسند و چه زیباست شعر . هنوز کوچه‏ ها در انتظار گام‏هاى سبز تواند . آسمان شهر در التماس چشم‏هاى توست . اى نور! چگونه در عمق تابش‏ت را به بخشیدى. اى تفسیر و اى شوریدگى! نزدیک است پرنده در کنج تنهایى جان سپارد . گوش کن! ثانیه ‏ها به امید تو در تپش‏ند. دل من تفسیر انتظارت را تا انتهاى جاده ‏هاى بى کسى از بر کرده است تا شاید آغاز کنى روزى را مثل آغاز . باز هم می گویم که دلم توست. شادی روح و 🌴 🥀🌹