فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"فاطمیه" خط مقدم ماست . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یا_مهدی
💔شب یلدا و هجر امام زمان(عج)💔
یک ثانیه از عمر همین یک شبِ یلدا
باعث شده تا صبح به یُمنَش بنشینیم
ده قرن زِ عمر پسر فاطمه (ع) طی شد
یک شب نشد از هجر ظهورش بنشینیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت100
🔹واکنش امام در مقابل مدح دیگران
🔻 یکی از مسائلی که میتواند موجب هلاکت انسان مؤمن شود، ستایش شدن از طرف دیگران است؛
🔻در حکمت ۱۰۰ نهجالبلاغه میخوانیم که:
( گروهی امام علیهالسلام را ستایش کردند؛ حضرت خطاب به خداوند متعال عرضه داشت: )
💠 " خدایا! تو مرا از خودم بهتر میشناسی و من خودم را از آنها بهتر میشناسم؛ خدایا! مرا از آنچه که اینان میپندارند، نیکوتر قرار بده و آنچه را که از من نمیدانند، بیامرز."
🔻 امیرالمؤمنین، همان کسی است که در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه، در مورد عموم اهل تقوی اینگونه میفرمایند:
" هرگاه یکی از آنها را بستایند، از آنچه در توصیف او گفته شد به هراس افتاده، میگوید: من خود را از دیگران بهتر میشناسم و خدای من، مرا بهتر از من میشناسد؛ بار خدایا! مرا بر آنچه میگویند، محاکمه نفرما و بهتر از آن قرارم بده که آنها میگویند و گناهانی که آنها از من خبر ندارند، بیامرز. "
🔻 لذا، مولا علی (علیهالسلام) حتی در مورد خودشان، در مقام امام جامعه در خطبه ۲۱۶ بند سوم، اینگونه میفرمایند:
" سپاس خدا را که چنین نبودم و اگر ستایش را دوست میداشتم آن را رها میکردم، به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا سزاوار آن است. گاهی مردم ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا میدانند؛ اما من از شما میخواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید. ( در ادامه هم اینگونه میفرمایند که: ) از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید؛ زیرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمیدانم، مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرماید. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
بهنامخدایرمانخونها🌷
#عشق.خدایی
#پارت.سوم
تا رسیدیم نزدیک راه پله ها صدای انفجار اومد😐 همه بدو بدو رفتیم بیرون ساختمون تو محوطه ایستادیم. ممد و جلیلی هم با سرعت پیچیدن تو حیاط. یکهو دیدیم یک نفر از سمت ماشین آقا حامد داره سینه خیز میاد!
جلیلی: محسنننننن. باز چه گندی زدییییی😤
من:به خدا کار من نیست.
همه بدو بدو رفتیم سمت اون فرد. یاخدا. آقا حامد بود. بدبخت شدیم. بیست روز انفرادی حداقلشه.
ممد: زنگ زدم آتش نشانی. به بچه های اورژانس هم گفتم بیان ببرنش.
جلیلی:اون ها رو ول کنین بریم ببینیم چی شده.
همه رفتیم سمت ماشین آقا حامد.
+یا خدا. مرتضی چی بود ریختی رو ماشین.
_هیچی به خدا آب بود
+مرگ آب بود، به تانکر بنزین وصل بودههه😑
_یا حضرت عباس.
به چند گروه مدیریت بحران تقسیم شدیم. منو مرتضی هم واستادیم دم در و منتظر آتش نشانی شدیم.
+محسن
_ها
+چرا نمیاد
_چی نمیاد
+آتش نشانی دیگه
_اها نمیدونم
+ممنون از جواب دقیقت
چند دقیقه بعد صدای آژیر آتش نشانی همه جا رو گرفت. ما دو تا هم داد زدیم و به همه گفتیم. راه رو باز کردیم برای آتش نشانی.
کاظم:بچه ها به نظرتون آقا حامد رنده میمونه؟🤔
جلیلی:هوووی. زبونت رو گاز بگیر بیتربیت.
خلاصه حتی ما هم که داشتیم به قیافه آقا حامد فکر میکردیم و یواشکی تو دلمون میخندیم یکهو شیرجه زدیم رو زمین. ممد داد زد: این یکی دیگه چی بود.
کاظم: فکر کنم ایندفعه ماشین آتش نشانی منفجر شد😐😑
ممد:بیاین بریم ببینیم چی بود.
ما ها که میترسیدیم بریم باز گردن ما بیفته همونجا واستادیم و جلیلی و ممد و مرتضی رفتن ببینن چی شده....
ادامه دارد....🤝🏻
نویسنده:M.L
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🖤🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤
🖤🖤
🖤
بهنامخدایرمانخونها😌
#عشق.خدایی
#پارت.چهارم
بعد چند دقیقه دیدیم خبری نیست. نگران شدیم. چند نفر دیگه هم رفتن. منم باهاشون رفتم.
من:کاظم داش بنظرت چی ترکیده بود؟
کاظم:زبونت رو گاز بگیر مگه لوله آبه بترکه. انشاءالله چیزی نشده.
من:خیلی خوب بابا...
وقتی کاملا دیدمون کامل شد نصبت به ماشین سوخته، دیدیم ماشین آتش نشانی هم از اون تانکر بنزین استفاده کرده بود و حالا سه تا ماشین منفجر شده داشتیم😑
من:جلیلی،جلیلی جان.
جلیلی:ها چیه؟
من:چرا شیش ساعته زل زدین و کاری نمیکنین؟
جلیلی:به توچه.
خوب جوابش قانع کننده بود. سریع زنگ زدم اورژانس و آتش نشانی. یکهو دیدم مرتضی نیست. ترسیدم. اون کله خراب نره مار دست خودش بده.
+آهای مرتضی کجا میریییی. هوووو آهااااایییی
_ساکت باش. کل محوطه رو گذاشتی رو سرت
+کجا میری نرو میسوزیا.
_ساکت با آتیش کاری ندارم.
+پس کجا میری. هوووی مرتضییی
دیگه جواب نداد. اگر اون اتفاق نمیافتاد هیچ وقت همو نمیدیدیم و منم دیوانش نمیشدم.
حالا این حرف ها رو ول کنین مرتضی کو؟
مرتضی: خوب خوب. همه توجه کنند. میخوام شیرجه بزنم رو زمین.
من: دیوانهههه نکن شر میشه. بیا پایین.
در حالی که طناب ضخیمی بهش وصل بود و بدون گوش دادن به حرف هام پرید و رفت برای حرکات آکروباتیک 😐 وسط سه ماشین منفجر شده آخه حرکات آکروباتیکت چی بود😑
داشتم داد میزدم و تشویق میکردمش که به یک باره دیدم نیست.
+مرتضی کو؟
_اوناهاش بالای درخت گیر کرده.
آخه... دوست دارم بزنمش. عوضیییی آخه این چه کاریهههه؟؟؟
با ترس و لرز رفتم سمتش....
ادامه دارد....
نویسنده:M.L
🖤
🖤🖤
🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤