eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
346 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که با دهان روزه شهادتین را گفت؛ پیرامون شهید «محمد طائی»/ افطار سرخ محمد روز قبل هم روزه گرفته و افطار چيزي نخورده بود. سحر هـم غذاي درست و حسابي نبود. به همين دليل دچار ضعف شد. آهسته شهادتين را به زبان آورد و با آرامش به سوي معبودش پر کشيد. به گزارش نوید شاهد از کرمان، سال‌هاي 58 و 59 معمولا نهار را در محل کار مي خورديم. قبل از ظهر، يکي از همکاران نهار را از آشپزخانه‌ي سپاه مي‌آورد. بعد از اقامه‌ي نماز سفره را پهن مي کرديم. دور سفره مي نشستيم و نهار مي خورديم. يک روز که طبق معمول سفره را انداختيم، محمد بلند شد. گمان کردم مثل هميشه روزه است. نهار خورديم و مشغول کار شديم. کمي بعد يکي از دوستان با سيني چاي وارد اتاق شد و آن را روي ميز گذاشت. محمد به طرف ميز رفت و استکان چاي را برداشت. با تعجب پرسيدم: « مگر روزه نيستي ؟!»      پاسخ داد: « نه، نيستم.» گفتم : « چرا نهار نخوردي؟ » سکوت کرد.  من هم اصرار کردم. وقتي متوجه شد دست بردار نيستم، گفت: « قانوناً نهار سپاه را افرادي مي خورند که از صبح تا بعد از ظهر يکسره کار مي کنند.» گفتم: « تو هم از صبح در محل کار بودي.» گفت: « بله، بودم .ولي امروز مدتي درگير مسائل شخصي و خانوادگي شدم . بنابراين تمام وقت براي سپاه کار نکردم و نمي توانم نهار سپاه را بخورم!  راوی: سيد‌محمد‌ واعظي نژاد  ***به کارش عشق مي ورزيد. به قدري غرق فعاليت مي شد که گذشت زمان را فراموش مي کرد. يک روز به اتفاق، ازيکي از خيابان‌هاي شهر کرمان عبور مي‌کرديم. مأمور شهرداري در حال آبياري گل هاي ميدان بود. به ميدان که رسيديم، ايستاد. با تعجب به گل ها چشم انداخت و گفت: « عجيب است در فصل زمستان گل روئيده !» دهانم باز ماند. خيره نگاهش کردم و گفتم: « زمستان تمام شده. چند روز ديگر عيد مي آيد.» باز هم تعجب کرد و گفت: « واقعا !؟فصل بهار رسيده؟!» به قدري مشغول کار بود که نمي دانست بهار نزديک است. راوی: محمد تکلو زاده  ضد انقلاب بر تپه‌ي استراتژيک مشرف بر مهاباد مسلط شده بود. تپه اهميـت سـوق الجيشي داشت و بايد آن را پس مي‌گرفتيم. به اتفاق گروهي از دوستان به طرف تپه رفتيم. محمد مهدي کازروني و محمد طائي همراهمان بودند . کازروني و چند نفر ديگر با آتش مسلسل پوشش ايجاد کردند. من و محمد جلو رفتيم .تعدادي از افراد ضد انقلاب از روي تپه تيراندازي مي‌کردند. به محمد گفتم :« شما تير اندازي کنيد تا مشغول شوند. شايد بتوانم پيشروي کنم .» روي زمين نشست و به سوي تپه نشانه رفت. من هم در پناه آتش او جلو رفتم . کمي بعد ناگهان تيري که از تپه شليک شده بود، به صورتم خورد. شدت خون ريزي به قدري زياد بود که قادر به ادامه‌ي عمليات نبودم. با کازروني تماس گرفتم و عقب آمدم . چند لحظه بعد آمبولانس رسيد. سوار شدم .چشمم به محمد افتاد. بيهوش کف آمبولانس خوابيده بود. تير به شکمش خورده بود . به بيمارستان ارتش مهاباد رفتيم. زخم‌ها را پانسمان کردند. محمد گاهي به هوش مي آمد و دوباره از حال مي رفت. قرارشد به اروميه منتقل شويم . چهار ساعت بعد هلي کوپتر رسيد. من و محمد را به هليکوپتر انتقال دادند. در آن لحظه بيهوش نبود. کيسه‌ي خون را به دستش وصل کردند. چيزي نمي‌گفت. حتي ناله هم نمي‌کرد، ولي از حالت چهره‌اش مي توانستم بفهمم که درد مي‌کشد.  هلي کـوپتر به پرواز در آمد.  لحظه به لحظه حال محمد بدتر شد. رنگ صورتش تغيير کرد. نگاهش را به من انداخت و گفت‌: «ضعف شديدي دارم. کمک کن شهادتين بگويم.» روزه بود. روز قبل هم روزه گرفته و افطار چيزي نخورده بود. سحر هـم غذاي درست و حسابي نبود. به همين دليل دچار ضعف شد. گفتم :« طاقت بياور، چيزي به اروميه نمانده .» آهسته شهادتين را به زبان آورد و با آرامش به سوي معبودش پر کشيد.  راوی: محمد تکلو زاده   منبع: کتاب افطار سرخ شهید محمد طایی در سال 1333 در  کرمان به دنیا آمد. وی پس از اتمام سربازی در 15 مهرماه 1356 راهی کانادا و در کانادا مشغول فراگیری زبان شد.در 22 بهمن 57 وارد ایران شد به کرمان مراجعت نمود. پس از ورود به کرمان وارد سپاه پاسداران گردید و در قسمت روابط عمومی مشغول به کار گردید درتاریخ 13 آذر 1359 در مهاباد به شهادت رسید.
در کتاب "افطار سرخ" منتشر شد 44خاطره از شهيد "محمد طائي" هفتمين كتاب از مجموعه 9جلدي گنجينه، با عنوان "افطار سرخ" نوشته عباس ميرزايي و‌ با محوريت زندگي‌نامه و 44خاطره از شهيد محمد طائي، توسط مركز كرمان‌شناسي به تازگي منتشر شده است. محمد طائي سال 1333 در كرمان متولد شد. او در سال 1354 به عنوان كتابدار در آموزش و پرورش كرمان استخدام شد.  محمد طائي به دليل فعاليت‌هاي سياسي توسط ساواك دستگير و به ناچار براي ادامه تحصيل راهي كانادا شد.  وی پس از پيروزي انقلاب به ايران بازگشت و به عضويت سپاه پاسداران درآمد. مدتی بعد به عنوان مسوول روابط عمومي سپاه كرمان مشغول به كار شد و در سال 1359 توسط منافقين در كردستان به شهادت رسيد.  در قسمتي از كتاب و به نقل از همرزم شهيد محمد طائي آمده است: بچه‌ها آماده عمليات بودند. محمد طائي خودش را به مخابرات رساند و در حالي كه نفس نفس مي‌زد، تقاضاي بي‌سيم كرد. با تعجب گفتم: تو كه بي‌سيم‌چي نيستي، بي‌سيم براي چه مي‌خواهي؟ گفت: بي‌سيم‌چي از همه به فرماندهان نزديك‌‌تر است و زودتر از بقيه شهيد مي‌شود. با اصرار يك دستگاه بي‌سيم گرفت و رفت. شب خبر شهادتش را شنيدم. كتاب "افطار سرخ" نوشته عباس ميرزايي، با همكاري بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع‌مقدس استان كرمان در قطع پالتويي و 66صفحه و با شمارگان 5هزار نسخه به‌چاپ رسيده‌است.
فرازی از وصیت نامه شهید  روزگاری است که پیکر خون‌آلود جوانی را به امانت، به این زمین سپرده‌اند. پیکری است که برای قوام بخشیدن به دین خدا قامت راست کرد و برای مصون داشتن آن از آسیب دشمنان خویشتن را سپر گرداند که اگر مورد رضای حق قرار گرفته باشد جای بسی شکر و سپاس دارد و چگونه انتظار چشمداشتی تواند داشت در حالی که او را بسوی خودش باز گردانده است. انتهای پیام
. وصیت‌نامه شهید سید محمد طائی «بسم الله الر حمن الرحیم اگر به تیر جفا کشته شدم چنانچه پیکرم ناشناخته گردد یا بی‌کفن روزیِ روزی‌خواران درگاه حق شود، اما چنانچه خواستِ خدا بر این باشد که در جایگاه شهیدان به خاکم بسپارند، پس این نوشته را بر بالای قبرم بنویسید آنچنان که با گذشت زمان اگر اثری از قبرم باقی نماند، آن نوشته بر جای باشد. روزگاریست که پیکر خون‌آلود جوانی را به امانت این زمین سپرده‌اند، پیکریست که برای دوام بخشیدن به دین خدا قامت راست کرد و برای مصون داشتن آن از آسیب دشمنان خویشتن را سپر گرداند که اگر مورد رضای حق قرار گرفته باشد. جای بسی شکر و سپاس است و چگونه انتظار چشم داشتی تواند داشت، در حالی که او را خدا داده است و به سوی خودش باز گردانده، پس رهایی از حیاتی دردناک و رنج‌آور، قبر، ترس و وحشت، عالم برزخ و عذابِ سوزان جهنم بر او مبارک باد. برای او بیم بسیار است که مبادا در این همه کردار و گفتار، مرز‌های ریا و خودنمایی ریشه دوانده باشد و او را از راه صدق و اخلاص و صراط مستقیم به راه شرک و خطوط شیطان سوق داده باشد که در این صورت انتظار دارد تا همه درخواست کنندگان برای او از خداوند غفور طلب استغفار نمایند، آنچنان استغفاری که آنان را از راه خلافی که می‌رفته‌اند باز دارد تا به حسب عامل خیر شدن، خداوند او را مورد آمرزش قرار دهد، اما اگر خداوند منان بر او منت نهاده و از درگاه تفضلش او را در زمره شهدا قرار داده باشد. بر این خاک قدم با ملایمت بردار و اندکی تأمل و تفکر نما که اینجا نشان از بنده‌ای در حمد و ثنای پروردگار است، با هر نفسش شکریست و آرزو یش این است که در حیات جاودانه‌اش بتواند سپاس این همه که با رنج و سختیِ اندک به دست آورده را به جا آورد. او در زمانی زیسته که رنج دوران طاغوت را چشیده و در تلاش برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی و بعد از آن در حفظ و نگهداریش سعی بسیار داشته است. چشمانش به دیدار امامش منور گشت، سخن او را با جان و دل شنید و در انجام فرامینش خدا را به یاری طلبید و اکنون نیز شاهد و ناظر بر امانت‌داری شما و آیندگان است، با این همه آرزو داشت که‌ای کاش در مدت کوتاه زندگیش آنی خدا را از یاد نمی‌برد و لحظه‌ای بدون رنج و سختی در انجام کار‌های دشوار برای رضای خدا سپری نمی‌کرد، بسیار قرآن می‌خواند و همیشه از خدا طلب استغفار می‌نمود، بدون ترس از خدا به رحمت او دل نمی‌بست، از بیهودگی‌ها دوری می‌کرد و از سرگذشت پیشینیان عبرت می‌گرفت، می‌دانست که هر لحظه از زندگیش در حال امتحان دادن است؛ پس در حوادث و رویداد‌ها بیهوده به خشم نمی‌آمد، غمگین و ناامید نمی‌شد و از سرور و شادی از خود بیخود نمی‌شد. اینک که مهلت او تمام شده، امیدوار است در این امور آیندگان از او سبقت گیرند؛ زیرا نه رشک و حسادتی در اوست و نه الطاف الهی محدود است تا به واسطه آن از او چیزی کاسته شود. در نهایت سفارش می‌کند شما را به تقوا و سبقت گرفتن در آن از دیگران زیرا: «و السابقون السابقون اولئک المقربون» والسلام» منبع: نوید شاهد 
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِانفاقِ المُهجِ یَصِلُ العَبدُ الی حَبیبِه تنها با شهادت وریختن خون بنده است که او به وصال محبوب خود خواهد رسید. 📚 مستدرک ، جلد ۱۱ ، صفحه ۱۴
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 💐 به جهان خواران بگویید اگر پیکرم را صد پاره کنید اگر پاره پاره های تنم را آتش بزنید ، اگر خاکسترم را در دریا بریزید ، از دل امواج خروشان دریا صدایم را خواهید شنید که فریاد می زنم اسلام پیروز است . منافق نابود است . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌴 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 خدا رحمت کند را، یک ارتباطی با ما از پیش از انقلاب پیدا کرده بود، آن اواخر. وقتی که انقلاب شد و ایشان مسئولیّت پیدا کرد، بنده هم عضو شورای انقلاب بودم و می دیدیم هم را، من به او گفتم که من آماده هستم بیایم در ارتش، آن وقت ما هم جوان بودیم، گفتم من آماده هستم بیایم ارتشی بشوم؛ درجه هم نمی خواهم؛ فقط یک دانه ستاره، بیشتر هم نه! گفت شما بیا، درجه‌ی سرهنگی به تو می دهم که آن وقت در واقع بالاترین درجه بود. یعنی آدم افتخار می کند که جزو یک ‌چنین ارتشی باشد، جزو یک ‌چنین مجموعه‌ی نظامی‌ای باشد. 🌹 🕊 🌴 🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 نحوه ترور به روایت راننده و محافظ یک روز متوجه شدم یک گروه نقاش به خانه ایشان آمده تا جاهایی از منزل را رنگ کنند. به آنها گفتم شما که دارید اینجا کار می‌کنید، مواظب باشید که یک‌وقت در حیاط را باز نکنید. کُلتم کنارم بود و لب حوض نشسته بودم. یکی از نقاش‌ها روی نردبان بود و دیگری هم داشت نقاشی می‌کرد. یک پسربچه هم همراهشان بود که سطل‌ها را تمیز می‌کرد. یک سینی چای آورد. گفتم این‌ها که بالا نشسته‌اند، مدام دارند ما را کنترل می‌کنند؛ منظورم کسانی بودند که از بالکن یکی از اتاق‌های هتل واقع در روبه‌روی خانه مشرف بودند. گفت: تو چقدر به این‌ها گیر می‌دهی. حدود ساعت ۹ صبح بود، همین‌طور که داشتیم چای می‌خوردیم در خانه را زدند، تا من بلند شوم که در را باز کنم، پسربچه‌ای که کمک نقاش‌ها بود، بی‌اختیار دوید و در را باز کرد، تا من بیرون برسم، یکی از فرقانی‌ها، اسلحه کلاشینکف را زیر گلویم گذاشت، کُلتم که کالیبر ۴۵ داشت را از من گرفت و با ضربه‌ای خشابش را بیرون پراند و خشاب را گوشه باغچه انداخت و کُلتم را پرتاب کرد طرف دیگر حیاط. مهاجمین مرا هُل دادند و به رویم رگبار بستند، من هم اشهدم را خواندم و به دیوار چسبیدم، فقط مدام می‌گفتم تو را به خدا به کاری نداشته باشید، آدم خوب و خیرخواهی است. گفتند ساکت شو حرف نزن و بعد داخل خانه دویدند، دو تیر شلیک کردند و سوار موتور شدند و به سرعت از محل رفتند. دو گلوله به سینه و پای قرنی اصابت کرده بود، جسم وی با وانتی به بخش جراحی بیمارستان مهر منتقل شد، اما سرلشکر قرنی چند لحظه بعد از انتقال به بخش جراحی به رسید .» 🌹 🕊 🌹🥀🕊
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 روایت از امیر سرلشکر خلبان خلبان آزاده جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در خاطرات خود به اشاره می‌کند و می‌گوید: در اوایل جنگ بود که در مأموریتی، قسمت انتهایی هواپیمایم، مورد اصابت موشک قرار گرفت و کنترل هواپیما از دستم خارج و موتور هواپیما خاموش شد! من احساس کردم که دارم می‌شوم و خود را گفتم و دستگیره پرش را کشیدم و بیرون پریدم و دیگر متوجه چیزی نشدم. چند ثانیه بعد، با سرعت وحشتناکی به زمین خوردم و از شدت ضربه، جلوی چشم‌هایم را خون گرفت، به طوری که بیشتر از پنج متر را نمی‌توانستم ببینم! کم‌کم حالم بهتر شد و حس کردم در ده‌متری من، عده‌ای مرا در محاصره گرفته‌اند! دست‌هایم را به علامت تسلیم بالا بردم و اسیر شدم. در میان نیروهای محاصره‌کننده، یک افسر هم بود که جلو آمد و چتر و لباس فشاری را از تنم باز کرد، بعد دست‌ها و چشم‌هایم را بستند و مرا سوار ماشین کردند و به جایی بردند که احتمالا مقرشان بود. لب پایینم پاره شده و پوست گردنم سوخته بود! بدنم داشت کم‌کم سِر می‌شد و بیش از پیش احساس درد می‌کردم و تعادلم را از دست می‌دادم. در آنجا یکی از افسران ارشدشان آمد و به روی من آب دهان انداخت! در همان لحظه، دردم بسیار شدید شد و بی‌هوش شدم! بعد که به هوش آمدم، دیدم در بیمارستان هستم. بعدا فهمیدم که بیمارستان «الرشید بغداد» است. وقتی به هوش آمدم، دکتر سرهنگی که پزشک معالج من بود، بالای سرم آمد. بعد یک افسر امنیتی عراق آمد و کارتِ خلبان را که اسیر شده بود به من نشان داد تا او را شناسایی کنم. من ایشان را قبلا در پایگاه دیده بودم و گفتم: این کارت خلبان است. آن افسر اطلاعاتی هم دیگر حرفی نزد و رفت. 🥀🕊🌹
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 شبی که موشک‌ها رفتند! آن شب که موشک‌ها با صدایی مَهیب از جا کنده شدند و سمت دیار کُفر رفتند، خیلی‌هامان با صدای زوزه‌هایشان از خواب پریدیم و گیج و منگ به دنبال منبع صدا گشتیم! نفس‌هایمان به شماره افتاد؛ با خود گفتیم: نکند سقفی فرو ریخت! نکند دزدی از دیواری پرید! نکند جایی منفجر شد! اما وقتی خبر پرواز موشک‌ها را شنیدیم و خیالمان از خودی‌بودن آنها راحت شد، استرسمان جایش را به غروری شیرین داد... غروری که خون هزاران شهید برایمان به ارمغان آورد؛ غروری که دانایی و ذکاوت پدری دلسوز و باتدبیر برایمان آورد؛ غروری که شب بیداری و تلاش هزاران دانشمند در سنگر علم، برایمان آورد! صبح فردا دیدیم مثل هر روز همه چیز آرام و سر جایش است. صدای حرکت ماشین‌هاست که هر کدام سمت کار و بارشان در حرکت روانند؛ صدای بچه‌های شادی است که سمت مدرسه راهی‌اند؛ صدای کِرکِره‌ی مغازه‌داری است که با شوخی و خنده دُکانش را باز می‌کند. صدای... چقدر طعم شیرین امنیت به دلمان نشست؛ نه از خرابی خبری بود و نه از آوارگی؛ نه از شهید کفن کرده‌ای، نه از شیون زنی خانه‌خراب و نه از کاسه‌ی چه کنم! همه‌جا خبر فتح و پیروزی بود. ایران با همه‌ی تحریم‌ها، اولین و قدرتمندترین کشور جهان شده است و کسی توان چپ نگاه‌کردن به مردمش را ندارد! اکنون نمک‌نشناسی است اگر باز هم روزی صد بار حرف از گرانی بزنیم و یک بار شُکر امنیت و اقتدار نکنیم... ✍️ یاس 🇮🇷🕊🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 همایش بزرگ همپای طوفان 🍃🌹🍃 🔸 زمان: دوشنبه ۳ اردیبهشت ماه ساعت ۱۵ 🔹 مکان: مصلی بزرگ امام خمینی ره شهرکرد | 🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 تشکر موساد از ساواک به دلیل حراست از اداره آژانس یهود 🍃🌹🍃 🔻براساس اسناد بر جا مانده از ساواک که در کتاب استراتژی پیرامونی اسرائیل آمده است؛ پس از آن که در سال ۱۳۵۶ ساواک اقدام به جلوگیری از حمله گروهی از مبارزان انقلابی به اداره آژانس یهود در تهران می‌کند. 🔺ژنرال خوفی رئیس سرویس جاسوسی موساد در نامه‌ای خطاب به نصیری فرمانده وقت ساواک می‌نویسد: با نهایت ستایش و خوشوقتی اخبار مربوط به حمله ناموفق تروریستی علیه اداره آژانس یهود در تهران را که با شجاعت فراوان و کفایت فوق‌العاده خنثی گردیده دریافت کردم. صمیمانه‌ترین تبریکات مرا بدین مناسبت پذیرا باشید. از صمیم قلب آرزومندم کارمندانی که حین انجام وظیفه در جریان این عملیات زخمی شده‌اند، سریعاً بهبود یابند. | 🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 وقتی جنرال موتور آمریکا و زیمنس آلمان از محصول ایرانی شگفت زده میشن 🍃🌹🍃 ❌ فکر میکردن بعد میان و تکنولوژیشون را به رخمون میکشند در صورتی که تو خیلی از زمینه ها باید بیان درس بگیرن👌 | 🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 🎥 به پایان ماجرا نزدیک می شوید 🍃🌹🍃 🌺 امام خامنه‌ای مدظله‌العالی: موضوع تعداد موشک‌های شلیک شده و یا موشک‌های به هدف اصابت کرده که طرف مقابل بر روی آنها متمرکز شده، موضوع دست دوم و فرعی است، موضوع اصلی ظهور قدرت اراده ملت ایران و نیروهای مسلح در عرصه بین‌المللی و اثبات آن است، که ناراحتی طرف مقابل نیز از همین موضوع است. | 🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58