eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41.4هزار عکس
18هزار ویدیو
356 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) بی ‌سرو سامان توام یا حسین! دست به دامان توام یا حسین! جان علی سلسله بندم مکن گردم، از خاک بلندم مکن عاقبت این عشق هلاکم کند در گذر کوی تو خاک کند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊 🤲خدایا ابتدای 🌤️صبـح که رزق بندگانت راتقسیم میکنی میشود رزق من امروز رفاقتی باشد از جنس شهـیدان🕊️ باعطـر شهـادت🌷 صبحتون_شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 جَاهِدُ فی سبیلِ الله فَانَّکَ ان تَفعل کُنتَ حَیّاً عِندَالله تُرزَقُ ....وَان رَجَعتَ خَرَجتَ مِن الذُّنوبِ کَما وُلِدتَ در راه خدا جهاد کن وبدان اگر به شهادت رسیدی در نزد خدا حیات و روزی خواهی داشت وچنانچه بازگشتی همانند روزی خواهی بود که به دنیا آمدی و دیگر گناهی بر تو نخواهد بود. 📚 مستدرک ، جلد ۱۱ ، صقحه ۱۰ 🕊 🕊🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 💐 از همه امت شهیدپرور می خواهم که راه شهیدان را ادامه دهند و نگذارند که یک موقع خدای نکرده خون شهدا هدر رود و از همه خواهران می خواهم که حجاب خود را حفظ کنند زیرا همانطور که می دانید ای خواهران ، حجاب شما از خون شهدا برنده تر است . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌴🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 پنـج شنبه است به گلزار که رسیدی آهسته قدم بردار اینجا قرارگاه است که دلتنگی و عشق را کنار تربت مَرد خانه شان آورده اند... شادی روح و و که آسمانی شده اند 🌴 🌹🕊
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 در طول شبانه‌روز بیش از دو سه ساعت نمی‌خوابید و در طول این چند ساعت هم باز من اطلاع داشتم که اگر کسی تلفن می‌زد، حتی بعد از نیمه شب، خود ایشان گوشی را بر می‌داشتند و در همین مورد من یک بار به ایشان عرض کردم که شما آخر چرا استراحت نمی‌کنید؟ شما که دیر وقت به منزل می‌روید و می‌خواهید یکی دو ساعت استراحت کنید، لااقل تلفن را بگذارید دیگران جواب بدهند، ولی ایشان می‌گفتند که اگر بتوانم حتی مشکل یک مسلمان را حل کنم، خوشحال می‌شوم و این برای من از استراحت بهتر است. راوی : آیت الله انواری 🌹 🕊 🥀 🌹🌴
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 پیام بنیانگذار انقلاب اسلامی در خصوص آیت الله مهدی شاه آبادی بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏ إنا للَّه و إِنّاإلیه راجعون‏ با کمال تأسف و تأثر استادزاده محترم، جناب حجت الاسلام، آقای آقا شیخ مهدی شاه‏ آبادی، را به پیشگاه معظّم حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا لمقدمه الفداء، تبریک و تسلیت عرض می‏ کنم. مبارک باد بر آن حضرت چنین فداکاران و جانبازان در راه هدف بزرگ و اسلام عزیز، که با افتخارآمیز خود ملت عظیم الشأن ایران، بویژه روحانیت عالی قدر، را سرفراز می‏ نمایند. این عزیز علاوه بر آنکه خود مجاهدی شریف و خدمتگزاری مخلص برای اسلام بود و در همین راه به لقاء اللَّه پیوست، فرزند برومند شیخ بزرگوار ما بود، که حقاً حق حیات روحانی به این جانب داشت، که با دست و زبان از عهده شکرش برنمی ‏آیم. از خداوند متعال برای این سعید و سایر در راه اسلام رحمت در جوار خود، و برای فامیل معظّم و حضرات آقازادگان محترم شاه‏ آبادی، دامت افاضاتهم، صبر و اجر عظیم خواستارم. روح اللَّه الموسوی الخمینی‏ صحیفه امام، جلد ‏۱۸، صفحه ۴۰۷ 🌹 🕊 شادی روح و 🥀 🌹🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 آخرین وداع از زبان آن شب همسرم تنها نیم ساعت فرصت کرد به درمانگاه آمده تا با پزشک صحبت کند و مجدداً به پایگاه بازگشت. فردا صبح در حالی که بمباران هوایی همچنان ادامه داشت با وجودی که پسرم هنوز وضعیت جسمی خوبی نداشت و طبق دستور پزشک می ‏بایست تحت ‏نظر قرار می‏ گرفت، به دلیل دلشوره زیادی که داشتم از پزشک معالجش درخواست کردم اجازه ترخیص شدن پسرم را از درمانگاه بدهد و با توجه به اینکه خودآموخته رشته پرستاری بودم با گرفتن دستورات لازم از پزشک به منزل بازگشتم. ‌ به محض ورود به منزل با همسرم روبرو شدم که در حال پوشیدن لباس پروازش بود. پرسیدم : کی بر می‌‌گردین ؟ همانطور که از من خداحافظی می ‏کردند و صورت پسر کوچک‏مان را می‏‌بوسیدند، گفتند: مشخص نیست، فقط شما نترسید و مواظب خودتان باشید. ایشان سعی کردند من را که به شدت نگران بودم و دلشوره عجیبی داشتم، آرام کنند، تا پله‌‏ها همسرم را بدرقه کردم. ‌در آخرین لحظه با نگاهی که پر از نگرانی بود، چون ما بچه دوم را نیز در راه داشتیم ـ گفتند : مواظب خودتان باشید و با سپردن ما به خدا، خداحافظی کردند و رفتند... ... 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 هرگاه با ماشين به منزل مي‌آمد، ماشين بيت‌المال را خانه مي‌گذاشت و با ماشين من به كارهاي شخصي‌اش رسيدگي مي‌كرد. یک‌بار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را به‌جایی برسند. حاضر نشد از ماشين بيت‌المال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند. راوی : 🌹 🥀🕊