🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهیدانه
#مثل_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_حسین_خرازی
#حاج_حسین_خرازی به #شناسایی رفته بود .
بعد از #شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد
#نقطه_ای را نشان داد و گفت :
اگر من #شهید شدم اینجا از روی چند #خوشه_گندم رد شدم .
به صاحبش بگویید #راضی باشد .
#بیت_المال
#مردان_بی_ادعا
#مردان_خدا
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#بیت_المال
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تا زد و به *جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد* و آنگاه با لحنی آرام گفت:
خاک بر سرت #مهدی، آدم شدهای که #بیت_المال را به زیر پایت انداختهاند ؟
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#مردان_بی_ادعا
#بیت_المال
🌹🕊🥀
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#بیت_المال
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#مردان_بی_ادعا
#بیت_المال
🌹🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهدا
#بیت_المال
#سردار_شهید
#حاج_حسین_بصیر
قبل از عملیات بدر حاجی برای سرکشی به نیروهای پادگان بیگلو آمده بود و مشغول صحبت کردن با مسئولان گردان بود. ناگهان لامپ کوچکی را مشاهده کرد که در خاک ها افتاده بود خم شد و آن را برداشت و نگاهی به آن کرد و متوجه شد که سالم است و مسئول تدارکات گردان را خواست و به او گفت چرا لامپ را دور می اندازید. اگر چه این لامپ کوچک است ولی بیت المال است و باید در روز قیامت جواب دهید. در حفظ بیت المال کوشا باشید تا خدای ناکرده در روز قیامت سرافکنده نباشید.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#بیت_المال
#سردار_شهید
#رضا_چراغی
هرگاه با ماشين به منزل ميآمد، ماشين بيتالمال را خانه ميگذاشت و با ماشين من به كارهاي شخصياش رسيدگي ميكرد. یکبار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را بهجایی برسند. حاضر نشد از ماشين بيتالمال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند.
راوی :
#پدر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#شهیدانه
خط مقدم جبهه بود.
گردان به میدون مین که رسید، مثل همیشه قرار شد تعدادی از رزمنده ها
برن و معبر باز کنن .
چندتاشون داوطلب شدن و رفتند.
او هم رفت.
چند قدم که رفت، برگشت.
15 سال بیشتر نداشت.
یعنی ترسیده بود! ....
خب! ترس هم داشت! ....
اما .... نه ....
پوتین هاشو از پاهاش در آورد و داد به یکی از بچه ها و گفت:
تازه از گردان گرفتم.
حیفه! بــیــت الــمــالــه...
و ... پابرهنه رفت...
خدایا کمک کن بتوانیم رهرو راه #شهدایی باشیم که با این چنین افکار پسندیده ای از جان خود گذشتند...
و رفتند تا ما در آرامش زندگی کنیم.
#واااااااااااااااااای_بر_من
#بیت_المال
#حق_الناس
🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#مهدی_باکری
وقتی #شهید_باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفتهام متأثر شده است :
خاک بر سرت #مهدی، آدم شدهای که #بیت_المال را به زیر پایت انداختهاند ؟
#تلنگر
#تفکر
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهدا
#بیت_المال
#شهید_والامقام
#محسن_صیرفیان_پور
او از دوران کودکی، از مادیات در کمترین حد استفاده می کرد. همیشه لوازم ارزان قیمت خریداری می کرد و بقیه پولش را در راه خدا انفاق می کرد.
محسن در استفاده از #بیت_المال بسیار حساس بود، بطوریکه برای نامه هایش همیشه از کاغذهای باطله استفاده می کرد و با این وجود از خدا طلب مغفرت می نمود.
در یکی از نامه هایش نوشته است: زیاد صحبت نمی کنم که قلم و کاغذ #بیت_المال است و از خدا می خواهم مرا ببخشد، از اینکه از ورق و کاغذ #بیت_المال در جهت منافع شخصی استفاده کردم .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#صرفه_جویی
در اولین ماموریتش چهار ماه در پاوه ماند و در درگیری با اشرار از ناحیه سر مجروح شد.
هر چه اصرار كردیم تا جهت مداوا به بیمارستان سپاه برود قبول نمیكرد.
آنقدر در استفاده از #بیت_المال دقت داشت كه میگفت: این كار برای سپاه خرج برمیدارد، درست نیست و حدود سه هفته جهت پانسمان به دكتر مراجعه میكرد و زحمت راه و هزینه آن را متقبل میشد تا در هزینهها صرفهجویی كرده و این مبالغ برای جبهه هزینه شود و پس از بهبودی از آنجا كه به برادرش حسن علاقه زیادی داشت دوباره عازم كردستان شد و یكماه همانجا ماند و هر بار كه حسن او را به ترمینال میآورد تا به تهران باز گردد، هنگام مراجعت به مقر، #حسین را زودتر از خود در آنجا میدید.
عشق #حسین به حضور در جبههها همه را مات و مبهوت ساخته بود.
راوی :
#خانواده_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#زندگی_به_سبک_شهداء
#شهید_هسته_ای
#داریوش_رضائی_نژاد
اصلا به اضافه کار اعتقاد نداشت . می گفت :
وقتی می تونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومی نداره که اضافه کار بمانم .
همین دقت ها و ریزه کاری هاش بود که #برکت رو به #زندگیمون آورده بود .
نمونه ی دیگه ش حساسیت روی #بیت_المال بود .
کارهای تحقیقاتیش رو به خاطر بعضی مسائل محرمانه، نمی تونست بیرون از خونه پرینت بگیره و چون خودمون هم چاپگر نداشتیم مجبور بود از چاپگر محل کارش استفاده کنه.
اما تو این جور مواقع ، حتما برگه ی سفید از خونه می برد تا از امکانات اداره استفاده نکنه .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊🥀🌹
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#بیت_المال
#شهید_والامقام
#مهدی_طیاری
بنزین ماشینم تمام شده بود .
از #مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم .
گفت : بنزین ماشین من از #بیت_المال است ، اگر ذرهای از آن را به تو بدهم نه تو #خیر میبینی و نه من .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#تلنگر
#تفکر
#بیت_المال
🕊 🥀💐
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهیدانه
#مثل_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_حسین_خرازی
#حاج_حسین_خرازی به #شناسایی رفته بود .
بعد از #شناسایی نقشه عملیات را پهن کرد
#نقطه_ای را نشان داد و گفت :
اگر من #شهید شدم اینجا از روی چند #خوشه_گندم رد شدم .
به صاحبش بگویید #راضی باشد .
#بیت_المال
#مردان_بی_ادعا
#مردان_خدا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#بیت_المال
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرآت نمیکردم کولر رو روشنکنم. بالاخره بهخاطر گرما طاقتم تموم شد و کولرِ ماشین رو روشن کردم. وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی «بندهی خدا» میدونی وقتی کولر روشن میکنی، مصرف بنزینِ بیت المال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمنده ها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟
#مردان_بی_ادعا
#بیت_المال
🌹🕊🥀
🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#بیت_المال
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#مهدی_باکری
وقتی مهدی باکری به پشت تریبون رسید، قبل از هیچ اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تا زد و به *جای زیر پایش، بر روی تریبون نهاد* و آنگاه با لحنی آرام گفت:
خاک بر سرت #مهدی، آدم شدهای که #بیت_المال را به زیر پایت انداختهاند ؟
#مردان_بی_ادعا
#بیت_المال
🌹🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهدا
#بیت_المال
#سردار_شهید
#حاج_حسین_بصیر
قبل از عملیات بدر حاجی برای سرکشی به نیروهای پادگان بیگلو آمده بود و مشغول صحبت کردن با مسئولان گردان بود. ناگهان لامپ کوچکی را مشاهده کرد که در خاک ها افتاده بود خم شد و آن را برداشت و نگاهی به آن کرد و متوجه شد که سالم است و مسئول تدارکات گردان را خواست و به او گفت چرا لامپ را دور می اندازید. اگر چه این لامپ کوچک است ولی بیت المال است و باید در روز قیامت جواب دهید. در حفظ بیت المال کوشا باشید تا خدای ناکرده در روز قیامت سرافکنده نباشید.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹🕊🥀
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#در_محضر_شهدا
#بیت_المال
#سردار_شهید
#رضا_چراغی
هرگاه با ماشين به منزل ميآمد، ماشين بيتالمال را خانه ميگذاشت و با ماشين من به كارهاي شخصياش رسيدگي ميكرد. یکبار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را بهجایی برسند. حاضر نشد از ماشين بيتالمال استفاده كند و با ماشين من او را به مقصد رساند.
راوی :
#پدر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊
#شهیدانه
خط مقدم جبهه بود.
گردان به میدون مین که رسید، مثل همیشه قرار شد تعدادی از رزمنده ها
برن و معبر باز کنن .
چندتاشون داوطلب شدن و رفتند.
او هم رفت.
چند قدم که رفت، برگشت.
15 سال بیشتر نداشت.
یعنی ترسیده بود! ....
خب! ترس هم داشت! ....
اما .... نه ....
پوتین هاشو از پاهاش در آورد و داد به یکی از بچه ها و گفت:
تازه از گردان گرفتم.
حیفه! بــیــت الــمــالــه...
و ... پابرهنه رفت...
خدایا کمک کن بتوانیم رهرو راه #شهدایی باشیم که با این چنین افکار پسندیده ای از جان خود گذشتند...
و رفتند تا ما در آرامش زندگی کنیم.
#بیت_المال
#حق_الناس
🥀 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#شهدا
#بیت_المال
#شهید_والامقام
#محسن_صیرفیان_پور
او از دوران کودکی، از مادیات در کمترین حد استفاده می کرد. همیشه لوازم ارزان قیمت خریداری می کرد و بقیه پولش را در راه خدا انفاق می کرد.
محسن در استفاده از #بیت_المال بسیار حساس بود، بطوریکه برای نامه هایش همیشه از کاغذهای باطله استفاده می کرد و با این وجود از خدا طلب مغفرت می نمود.
در یکی از نامه هایش نوشته است: زیاد صحبت نمی کنم که قلم و کاغذ #بیت_المال است و از خدا می خواهم مرا ببخشد، از اینکه از ورق و کاغذ #بیت_المال در جهت منافع شخصی استفاده کردم .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهید_والامقام
#حسین_صابری
#صرفه_جویی
در اولین ماموریتش چهار ماه در پاوه ماند و در درگیری با اشرار از ناحیه سر مجروح شد.
هر چه اصرار كردیم تا جهت مداوا به بیمارستان سپاه برود قبول نمیكرد.
آنقدر در استفاده از #بیت_المال دقت داشت كه میگفت: این كار برای سپاه خرج برمیدارد، درست نیست و حدود سه هفته جهت پانسمان به دكتر مراجعه میكرد و زحمت راه و هزینه آن را متقبل میشد تا در هزینهها صرفهجویی كرده و این مبالغ برای جبهه هزینه شود و پس از بهبودی از آنجا كه به برادرش حسن علاقه زیادی داشت دوباره عازم كردستان شد و یكماه همانجا ماند و هر بار كه حسن او را به ترمینال میآورد تا به تهران باز گردد، هنگام مراجعت به مقر، #حسین را زودتر از خود در آنجا میدید.
عشق #حسین به حضور در جبههها همه را مات و مبهوت ساخته بود.
راوی :
#خانواده_شهید
#شهید_حسین_صابری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#زندگی_به_سبک_شهداء
#شهید_هسته_ای
#داریوش_رضائی_نژاد
اصلا به اضافه کار اعتقاد نداشت . می گفت :
وقتی می تونم تو زمان انجام کار، تموم کارهامو انجام بدم دیگه لزومی نداره که اضافه کار بمانم .
همین دقت ها و ریزه کاری هاش بود که #برکت رو به #زندگیمون آورده بود .
نمونه ی دیگه ش حساسیت روی #بیت_المال بود .
کارهای تحقیقاتیش رو به خاطر بعضی مسائل محرمانه، نمی تونست بیرون از خونه پرینت بگیره و چون خودمون هم چاپگر نداشتیم مجبور بود از چاپگر محل کارش استفاده کنه.
اما تو این جور مواقع ، حتما برگه ی سفید از خونه می برد تا از امکانات اداره استفاده نکنه .
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊🥀🌹
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#بیت_المال
#شهید_والامقام
#مهدی_طیاری
بنزین ماشینم تمام شده بود .
از #مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم .
گفت : بنزین ماشین من از #بیت_المال است ، اگر ذرهای از آن را به تو بدهم نه تو #خیر میبینی و نه من .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#تلنگر
#تفکر
#بیت_المال
🕊 🥀💐