eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
45.2هزار عکس
20.1هزار ویدیو
438 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊🌹🌴🌷🕊🥀 ‍ نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را بر می داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! ! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه! ! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! ! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، ! خودت باش! خودت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: ! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. شادی روح و 🕊🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 او سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و بود که با ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبرد بی امان با دشمنان اسلام، در آسمان پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست . 🌹 🕊 شادی روح و 🌹 🥀🕊
906.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 یه کار زیبا و موندگار... شنیدن خاطره ای از شهید
🥀🕊🌹🌴🌷🕊🥀 ‍ نشست ترک موتورم. بین راه، به یک نفربر پی ام پی، برخوردیم که در آتش می سوخت. فهمیدیم یک بسیجی داخل نفربر گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد! من و آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم. گونی سنگرها را بر می داشتیم و از همان دو سه متری، می پاشیدیم روی آتش! جالب این بود که آن عزیزِ گرفتار شده، با این که داشت می سوخت، اصلا ضجه و ناله نمی زد! و همین پدر همه ی ما را درآورده بود! بلند بلند فریاد می زد: ! الان پاهام داره می سوزه! می خوام اون ور ثابت قدمم کنی! ! الان سینه ام داره می سوزه! این سوزش به سوزش سینه ی حضرت زهرا نمی رسه! ! الان دست هام سوخت! می خوام تو اون دنیا دست هام رو طرف تو دراز کنم! نمی خوام دست هام گناه کار باشه! ! صورتم داره می سوزه! این سوزش برای امام زمانه! برای ولایته! اولین بار حضرت زهرا این طوری برای ولایت سوخت! آتش که به سرش رسید، گفت: خدایا! دیگه طاقت ندارم، دیگه نمی تونم، دارم تموم می کنم. لااله الا الله، ! خودت باش! خودت بده آخ نگفتم! آن لحظه که جمجمه اش ترکید، من دوست داشتم خاک گونی ها را روی سرم بریزم! بقیه هم اوضاعشان به هم ریخت. حال از همه بدتر بود. دو زانویش را بغل کرده بود و های های گریه می کرد و می گفت: ! ما جواب اینا را چه جوری بدیم؟ ما فرمانده ایناییم؟ اینا کجا و ما کجا؟ اون دنیا خدا ما رو نگه نمی داره بگه جواب اینا رو چی می دی؟ زیر بغلش را گرفتم و بلند کردم و هر طوری بود راه افتادیم. تمام مسیر را، پشت موتور، سرش را گذاشت روی شانه ی من و آن قدر گریه کرد که پیراهن و حتی زیر پوشم خیسِ اشک شد. شادی روح و 🌹 🕊🥀
-سعی‌مان این باشد که خاطره شـــهــدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شــهـــدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شـــهــدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شـهـیــد شدند شــهــیــد 🌹 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌷 خاطره ای از دقت نظر در مدیریت دفاع مقدس حسین آقا گفت: گوش‌ات با منه؟ رسیدید روی جاده، یک منطقه‌ی باز باتلاقی هست تا جاده‌ی بصره. این‌جا رو باید لایروبی کنی، بعد خاکریز بزنی. نزنی، صبح تانک‌های عراقی میان بچه‌‌ها رو درو می‌کنن. خیلی آتششان کم بود، گشتی‌هاشان هم می‌آمدند، نارنجک می‌انداختند. بی‌سیم‌چیم دوید. گفت: بیا. حسین آقا باهات کار داره. صد‌متر به صد‌متر بی‌سیم می‌زد... می‌گفت: حالا کجایی؟ گفتم:صدمتری شده. گفت: نشد. برو از اون خاکریز اندازه بگیر، بیا. گوشی را گرفتم. گفتم: حسین آقا! روی جاده‌ایم؛ جاده‌ی بصره. کنار دست من تیرهای چراغ برقه. خاطرتون جمع. گفت: دارم می‌بینم. دستت درد نکنه. بعد از پشت خاکریز پیدایش شد... ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
روزهای سختی که عراقی‌ها پاتک می‌کردند و ما زیر بمباران شیمیایی دشمن بودیم، حسین به آیه‌ای از قرآن تمسک می‌جست، آن را زمزمه می‌کرد و تمام مشکلات روحی‌اش حل می‌شد، آن وقت با قدرت و یقین فرمان می‌داد؛ انگار خدا با او حرف می‌زد. باور داشت به قول و قرار خدایی... 🌱
! 🔺شهادت : 2اسفند 🔺شهادت : 6اسفند 🔺شهادت : 8 اسفند 🔺شهادت : 9 اسفند 🔺شهادت : 10اسفند 🔺شهادت : 17 اسفند 🔺شهادت :18اسفند 🔺شهادت : 23 اسفند 🔺شهادت : 24 اسفند 🔺شهادت : 25اسفند 🔺شهادت "26اسفند 🍃سالگرد شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدای اسفندماه را گرامی میداریم. 🍃اسفندماه هفته و هم هست که این موضوع به قابلیت این ماه افزوده است... ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
۸ اسفند، سالروز شهادت سردار رشید اسلام، فرمانده شجاع لشگر۱۴ امام حسین (علیه السلام) شهید والامقام حاج 🥀🥀 سخن‌حضࢪت‌آقا‌درباره‌شهید‌حاج حسین‌خرازۍ: شهید خرازی پاداش جهاد صادقانه و مخلصانه خود را اکنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت، سبک‌بال در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه‌ای که در این وادی قدم زده‌اند، صفحه درخشنده‌ای از تاریخ این ملت است؛ ملتی که در راه اجرای احکام خدا و حاکمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستکبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار می‌کند و جوانان سرافرازش، پشت پا به همه دل‌بستگی‌های مادی زده، پای در میدان فداکاری نهاده و با همه توان مبارزه می‌کنند و جان بر سر این کار می‌گذارند.» شهید🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 او سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و بود که با ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبرد بی امان با دشمنان اسلام، در آسمان پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست . 🌹 🕊 شادی روح و 🌹 🥀🕊
گرمای هوا همه را از پا درآورده بود. دکتر سرم وصل کرده بود بهش. از اتاق که می‌رفت بیرون گفت: بهش برسید، خیلی ضعیف شده. _نمی‌خورم +چرا آخه؟ _این‌ها رو برای چی آوردن اینجا؟ «مریض‌ها را نشان می‌داد» +گرمازده شدن خب _من رو برای چی آوردن؟ +شما هم گرمازده شدید _پس می‌بینی که فرقی نداریم! شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادروزهای شور وشعف حسینی بچه های حسین خرازی چه میکردند گردان امام حسین علیه السلام عزاداری محرم در مسجد ۱۴ معصوم با حضور شهید حاج