🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
#در_محضر_شهدا
#شهید_والامقام
#محمدعلی_میرزایی
ما مثل یک روح در دو بدن بودیم.
از کودکی باهم بزرگ شدیم، با هم به مدرسه می رفتیم و ورزش می کردیم.
#محمدعلی عاشق امام (ره) بودند؛ از همان بچگی خیلی به نظام علاقه داشت و قصد داشت وقتی بزرگ شد وارد نظام شود و خدمت کند.
اطمینان دارم که اگر #محمدعلی دراین اوضاع اقتصادی فعلی زنده بود، حتما به همه توصیه می کرد که صبر پیشه کنند، گوش به فرمان #ولایت_فقیه باشند و خداوند را همیشه و درهمه حال در نظر داشته باشند.
راوی :
برادر #شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ولایت_فقیه
💐 🌺🌴
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_تفحص
حکمت خرابی آمبولانس و پیدا کردن #شهید_گمنام
آمبولانسی داشتیم که دائم رسیدگی میشد. سابقه خـرابی نداشت. در راه برگشت از منطقـه، در یک سرپایینی خـاموش شد.
هرچه استارت زدم روشن نشد.از تعمیرگاه ارتش هم آمدند اما فـایده ای نداشت. لذا تصمیم برآن شـد تا شـب نشده یک تانکـر بیـاید و بکسـل کند. اما وقتی به آمبولانس وصـل شد، گـاز که میداد خاموش میشد!
گفتم: «فایده نداره، بعداً می آییم آنرا میبریم.»
صبح زود رفتم سراغش. تک و تنها توی حال خودم بودم که رسیدم به مکانی صخره مانند که دقیقـاً روبـروی مـاشین بود.
دیدم تعـدادی پـلاک و استخوان افتاده بود. پیکر مطهـر هفت #شهید بودند. بچـه ها را خبـر کـردم و پیکـرها را داخـل ماشین دیگـری گذاشتیم.
بطـرف آمبولانـس کـه رفتم، بچه هـا فکر کردند من فـراموش کرده ام ماشین خـراب است؛ خندیدند! اما ماشین با همـان استـارت اول روشـن شـد!
🎙راوی:
محمد احمدیان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🥀🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهدا_و_حجاب
#شهیده_والامقام
#زینب_کمایی
زینب ( میترا ) کمایی در 8 خرداد ماه سال 1346 هنگام اذان مغرب در شهر آبادان دیده به جهان گشود. او قبل از انقلاب نه تنها نماز و روزه اش ترک نمی شد، بلکه در میان خانواده و دوستانش به رعایت حجاب مشهور بود.
پس از پیروزی انقلاب، فعالیت های زینب به شکل مستمر آغاز شد. او علاوه بر شرکت در کلاس های مختلف عقیدتی، اخلاقی و دوره های نظام بسیج، در اکثر فعالیت های انجمن اسلامی مدرسه به طور فعال شرکت می کرد.
زینب مبارزات وسیع خود را علیه بد حجابی و ضدانقلاب آغاز کرد. با شروع جنگ تحمیلی به اصرار خانواده مجبور به ترک آبادان شد. درتابستان 1360 پدرش در شاهین شهر اصفهان خانه ای خرید و خانواده را به آنجا برد. در اسفند ماه سال 1360 برای خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد رفت.
آن نماز آخرین نماز زینب 14 ساله بود . وقتی از مسجد بر می گشت منافقان آن را با چادرش خفه کردند و به #شهادت رساندند . خانواده او بعد از 2 روز جنازه اش را پیدا کردند. پزشک قانونی اعلام کرده بود که او به خاطر جثه ضعیفش با همان فشار اول به #شهادت رسیده است. پیکر او را با 360 #شهید عملیات فتح المبین در گلستان #شهدای اصفهان به خاک سپردند.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🌴🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#بیست_و_چهارم_تیرماه
سالروز حمله هوائی دشمن
به سکوهای نفتی رشادت
در تاریخ ۱۳۶۵.۷.۲۴ سکوی رشادت مورد حمله هوایی رژیم عراق قرار گرفت و بر اثر این حمله به سکوی بهرهبرداری صدمات عمدهای وارد و تولید میدانهای رشادت و رسالت که عملیات فرآورش هر دو میدان در این سکو صورت میگرفت، متوقف شد.
سکوی بهرهبرداری و تأسیسات دکل حفاری مربوط به آن و خطوط لوله آن بهشدت آسیب دید و به دریا سقوط کرد. در این حمله دو نفر از کارکنان #شهید و یک نفر مفقودالاثر شد.
در این حمله سکوی بهرهبرداری با وسایل مستقر در آن طعمه حریق شد و چون در زمان حمله، عملیات بهرهبرداری در جریان بود، ظروف تحت فشار آن منفجر و به همراه دو عدد پل ارتباطی بهطور کامل منهدم و غرق و آتشسوزی در رشادت پس از ۱۲ ساعت، مهار شد.
در تاریخ ۱۳۶۶.۴.۲۴ دوباره سکوی رشادت ۷ مورد تهاجم قرار گرفت.
پیشبینی میشد عملیات بازسازی تأسیسات این منطقه در سال ۱۳۶۷ پایان یابد و این میدان به تولید بازگردد؛
اما با حمله تفنگداران دریایی آمریکایی به تأسیسات رشادت در تاریخ ۱۳۶۶.۷.۲۷ و از بین رفتن تمامی تجهیزات روی سکوها، فوران چاهها و ناامن شدن منطقه، همه پروژههای تعمیراتی متوقف شد.
ایالات متحده آمریکا در تاریخ ۱۳۶۶.۷.۲۷ با ۵ فروند ناوشکن و حدود یک هزار گلوله توپ ۱۲۰ میلیمتری تأسیسات دریایی، چاههای رشادت و سکوهای حفاری و مسکونی رشادت را به آتش کشید و با بستن مواد انفجاری روی پایههای سکوی نیروگاه، تمامی سکو و تجهیزات آن را در آب غرق کرد.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🕊🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا_و_امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#سید_حمید_میرافضلی
سید حمید از حُرهای انقلاب اسلامی است. همه از دستش عاصی شدهبودند. حتی لاتهـای محله هم از او حساب میبردنـد. شده بود بزنبهادر محله قطبآباد رفسنجان. هیچ کس از دست قلدریهایش در آسایش نبود.
بعد از شروع جنگ تحمیلی، پیکر غرق در خون برادر بزرگترش #شهید_سید_علیرضا را که در حیاط خانه دید، خیلی متحول شد.
فقط حرف بیبی(مادرش) کمی آرامش کرد: برادرت کشته نشده، #شهید شده. شما که عزیزتر از اولاد #امام_حسین_ع نیستید. همه شما باید #شهید شوید تا اسلام زنده بماند.
سید حمید هم به جبهه رفت. کفشهایش را بخشید و از آن به بعد، دیگر کسی او را در جبهه با کفش ندید!
میگفت: اینجا جایی است که خون #شهدایمان روی زمین ریخته.
شبها با پای برهنه در بیابان پر از خار و خاشاک راه میرفت و با اشک، استغفار میکرد. معروف شد به #سید_پابرهنه.
آنقدر از خودش لیاقت نشان داد که به فرماندهی گردان رسید. در یکی از عملیاتها، سه روز نخوابید و حتی غذایش را هم در حال راه رفتن میخورد.
سيد حميد دوبار مخفیانه به كربلا رفت. در عملیات خیبر، ترک موتور #حاج_ابراهیم_همت نشست. گلوله مستقیم دشمن، هر دوی آنها را به آرزویشان رساند و به #شهادت رسیدند.
#حاج_همت که نفر جلویی موتور بود، سر و دستش رفت و #شهید_میرافضلی هم پیشانی و پهلویش.
همانی شد که سید حمید میخواست؛ دلش میخواست به جدهاش، فاطمه زهرا(س) ملحق شود.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#محمد_معماریان
#قسمت_اول
در سال 1368 کرامتی از سیدالشهدا(ع) در شهر قم مشاهده شد.
مادر #شهید محمد معماریان، روز اول محرم به اتفاق خانواده به یکی از روستاهای اطراف قم مسافرت کردند. مادر #شهید در اثر حادثهای به زمین افتاد و قرار شد به خاطر احتمال خونریزی مغزی سریعاً به قم منتقل گردد، ولی نرفت. مشخص شد پایش نیز دچار شکستگی شده، ولی از گچ گرفتن خودداری کرد.
در روز هفتم محرم به خون دماغ مبتلا شد. در روز هشتم، باعصا در مسجدالمهدی(ع) واقع در بلوار محمّدامین(ص) حاضر و به خانمهایی که برای آمادهسازی تدارک پذیرایی از عزاداران حسینی در شب عاشورا زحمت میکشیدند، کمک کرد و در روز تاسوعا نیز عصازنان به مسجد رفته و کمک نمود.
در شب عاشورا نماز جماعت را نشسته خواند و در مراسم نوحهخوانی و عزاداری، حالش به شدت منقلب شد و به سیدالشهدا و حضرت زهرا متوسل گردید و شفای خود را خواست و نذر کرد اگر شفا یابد، دیگهای مسجد المهدی و دیگهای عزاداری را بشوید.
صبح عاشورا، بعد از نماز صبح در خواب دید که در مسجدالمهدی هستند و میگویند: هیئتی به مسجد میآید. هیئتی فوقالعاده منظم با لباسهای سفید، سربندهای مشکی وکفنی تقریباً خونآلود به گردن، وارد مسجد شدند و #شهید سید محمد سعید آلطه نوحهخوانی میکرد و بقیه سینه میزنند. با خود گفت سیدمحمد که #شهید شده بود. یک مرتبه متوجه شد فرزند #شهیدش محمد معماریان نیز در جلوی هیئت حرکت میکند و بقیه هم از دوستان #شهید فرزندش هستند. به این ترتیب، برایش مسلم شد که هیئت مربوط به #شهدا است.
#ادامه_دارد...
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹
#کرامات
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#محمد_معماریان
#قسمت_دوم
بعد از اتمام سینهزنی، فرزند #شهیدش جمعیت را دور زد و کنار پرده به طرف مادر آمد و همدیگر را در آغوش گرفتند. در این هنگام یکی دیگر از #شهیدان نزدیک آنان آمده و گفت: سلام حاج خانم. خدا بد ندهد. چه شده است؟ محمد گفت: نه، مادر من مریض نیست. بعد پرسید مادر، اینها چیست که به پایت بستهای؟ گفت چیزی نیست، چند روزی است پایم درد میکند و با عصا راه میروم؛ انشاءالله خوب میشود. محمد گفت: مادر جان چند روزی است که با دوستان به کربلا رفتیم، از ضریح امام حسین، شال سبزی برای شما آوردهام و میخواستم به دیدن شما بیایم؛ ولی دوستان گفتند صبر کن با هم برویم و امشب که شب عاشورا بود، رفتیم به زیارت امام خمینی و آمدهایم تا نمازصبح را در مسجدالمهدی همراه با زیارت عاشورا بخوانیم و شما را ببینیم و برگردیم.
در این هنگام دست را بالا آورد و ازسر تا پای مادرش را دست کشید، باندها را از پای مادر باز کرد و شال سبز ضریح مطهر را به پاهایش بست و گفت مادر، پایت خوب شده است و اگر هم مقداری درد میکند از عضله است که آن هم خوب میشود.
مادر #شهید در همین حال از خواب بیدار شد و دید تمام باندها باز شده و به جای آن، شال سبزی به پاهایش بسته شده است. بلند شد ومتوجه گردید که پایش کاملاً خوب شده است. اهل منزل را مطلع ساخت و برای انجام نذر شستن دیگها به طرف مسجد حرکت کرد.
خبر در سطح شهر پیچید. روز دوازدهم محرم به اتفاق خانواده به محضر آیتالله العظمی گلپایگانی رسیدند و جریان را عرض کرده و شال را خدمت آن بزرگوار تقدیم کردند. آن مرد بزرگ آن شال رابوسید و فرمود: بوی جدم حسین را میدهد. بعد چند بار دوباره آن را بوسیدند وگریستند و فرمودند: شما قدر این شال را بدانید و کمی از این شال را به من بدهید که این سند و اثری از مقام #شهدا است و در تاریخ چنین چیزی نادر و کمنظیر است.
بعد از آن دستور فرمودند: تربت مخصوص را که قبلاً توسط بعضی از علما برایشان آورده بودند، حاضر کنند. وقتی آن را آوردند، فرمود: یک مقدار از این تربت رابه شما میدهم، کمی از شال را با تربت در شیشهای بریزید و به مریضها بدهید. انشاءالله خداوند شفا میدهد.
بیش از دهها نفر از مریضهایی که بعضی از آنها از دکترها جواب ردّ گرفته و بعضی از آنها نیز برای درمان به خارج کشور رفته، ولی نتیجهای نگرفته بودند، از آب متبرّک آن شیشه استفاده نموده و شفا یافتند.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
26.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلامستندسازمنم! قرارهمن#شهید
شمولیجایشهداواقعاخالیه♥!
#شهیدرسولخلیلی
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
#شهیدانه
آخرین نگرانی
#شهید_میثم_معظمی
از #شهدای جنگ ۱۲ روزه با کافران صهیونیست و آمریکا
دستخط #شهید_میثم_معظمی لحظاتی قبل #شهادت
وقتی برادر ایشان در بیمارستان متوجه میشود آقا #میثم بیتاب است و گویا مطلبی میخواهد بگوید، نمیتواند از صدای بیرمق برادر، مطلب را متوجه شود، خودکار را دست آقا #میثم میدهد...
ابتدا نتوانست چیز واضحی بنویسد و در ادامه با تلاش فراوان، نگرانی خود را پرسید:
#آقا_زنده_است؟
برادر که متوجه نگرانی آقا #میثم میشود و میفهمد ایشان نگران جان #آقاست، به او اطلاع میدهد که #حضرت_آقا در سلامت هستند و آقا #میثم بعد از لحظاتی #شهید میشود.
راوی :
#برادر_شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
🌹🕊🌴🌹🌴🕊🌹
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
نماینده وقت مردم تهران
در اولین دوره مجلس شورای اسلامی
#شهید_بصیرت
#دکتر_سیدحسن_آیت
فرزند : سیدمحمدرضا
#طلوع :
🗓 1317/04/03 🗓
محل تولد : نجف آباد
وضعیت تاهل : متأهل
شغل : نماینده مجلس
#عروج:
🗓 1360/05/14 🗓
محل #شهادت : تهران
نحوه #شهادت : ترور
مزار #شهید :
#بهشت_زهرا_س_تهران
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
#شهدا
#امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مرتضی_زندیه
#گریه ڪن #امام_حسین عليه السلام بود. از اونایے ڪہ #گریه ڪردنش با بقیه فرق مےکرد. وقتے از مجلس روضه #امام_حسین مےآمد بیرون #چشمانش سرخ شده بود، از بس #گریه مےڪرد. ڪارهاش طورے تنظیم می شد ڪہ به روضه #امام_حسین عليه السلام برسہ ، هر جا روضه بود مےدیدیش..
روزے چندبار #زیارت_عاشورا مےخوند، همیشه هم مےگفت :
من توی بغل تو #شهیـد مےشم
حرف اون شد .
تو بغل من #شهید شد ، اونم با #گلـوی بریده
روی #سنگ_قبرش با خط درشت نوشتند :
هذا محب الحسین عليه السلام
راوی :
#حاج_حسین_ڪاجی
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴
🌹🕊🌷🌺🌷🕊🌹
#همسرانه
#شهید_مدافع_حرم
#مسلم_خیزاب
#آقا_مسلم علاقه بسیاری به رهبر انقلاب داشتن و قبل از #شهادتشون به من سفارش کرده بودند: « اگر من #شهید شدم و از شما پرسیدن چه چیزی میخواهید، بگو دیدار #حضرت_آقا ».
ایشان بارها تأکید کرده بودن « اگر من در مسیر سپاه نبودم نمیتوانستم به چنین درکی از #ولایت برسم »
#آقا_مسلم هر شب صد آیه از قرآن را در خانه تلاوت میکرد و میگفت که میخوام نور بشه به در و دیوار خانه بتابه برای زمانهایی که من نیستم، تا از شما مراقبت کند.
زندگی من و #آقا_مسلم سرشار از آرامش و امنیت بود، هرگز بین ما بحثی پیش نیامد. #آقا_مسلم معتقد بود که زن از ارزش و جایگاه بسیار بالایی برخوردار است. من و #همسرم در کنار هم یک "ما" کامل بودیم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#ایران_حسین_علیه_السلام
#تا_ابد_پیروز_است
🏴🇮🇷🌹🕊🌹🇮🇷🏴