eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 من توصیه ام به عزیز این است که شرح حال را بخوانید . برادر محکی همرزم و بیسیم‌چی که در زمان این بزرگوار همراه او بوده است از لحظات آخر حیات دنیایی می‌گوید : در جریان عملیات بدر ما در منطقه به‌عنوان بیسیم‌چی آزاد بودیم و مأموریت داشتیم تا هر یک از مسئولین که قصد سرکشی به خط مقدم را دارند همراهی کنیم . آن روز قرعه به نام من افتاد و به همراه آقا عازم خط شدم . با دیدن وی نیروهایی که تعدادشان حدود ۲۰ نفری می‌شد، روحیه تازه‌ای گرفتند . وضعیت در آن روز کمی سخت شده بود، از یک‌ طرف بعضی فرماندهان تقاضای نیرو و مهمات داشتند و فشار بسیار زیادی بود و از طرفی هم دشمن پاتک بسیار شدیدی را آغاز کرده بود، به‌ نحوی‌که به چهل یا پنجاه متری ما رسیده بودند و صدای شنی‌های تانک را به‌ خوبی می‌شنیدیم. دشمن خاکریز را مورد هدف قرار داده بود. ما با آنچه در دست داشتیم مقاومت کردیم تا جایی که تانک‌های دشمن‌ روی خاکریز آمد ولی نیروهای پیاده‌ نظام و خدمه تانک فرار کردند. غروب آن روز خاکریزی پشت خاکریز اول زدند و با ایشان جهت بررسی شرایط به آنجا رفتیم و نیازها را از طریق بیسیم به عقب اعلام کرد. نماز مغرب را خواندیم و من مختصر استراحتی کردم. وقتی بیدار شدم دیدم آقا هنوز در حال نماز است و این کار تا صبح ادامه داشت. بعد از نماز صبح باز دشمن اقدام به پاتک کرد. زمانی که وی برای بررسی وضعیت دشمن سر خود را از خاکریز بالا برد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در آن شرایط وی را با موتور به عقب انتقال دادیم و چون سردار قالیباف وضعیت را از نزدیک دید دستور داد که وی را با بالگرد به تهران منتقل کنند که با خبر شدم در بیمارستان تجریش بستری‌ شده و در روز ۱۸ فروردین بعد از گذشت ۲۵ روز به درجه رفیع نائل آمد . 🌹 🕊 🌹🕊🥀
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 من توصیه ام به عزیز این است که شرح حال را بخوانید . برادر محکی همرزم و بیسیم‌چی که در زمان این بزرگوار همراه او بوده است از لحظات آخر حیات دنیایی می‌گوید : در جریان عملیات بدر ما در منطقه به‌عنوان بیسیم‌چی آزاد بودیم و مأموریت داشتیم تا هر یک از مسئولین که قصد سرکشی به خط مقدم را دارند همراهی کنیم . آن روز قرعه به نام من افتاد و به همراه آقا عازم خط شدم . با دیدن وی نیروهایی که تعدادشان حدود ۲۰ نفری می‌شد، روحیه تازه‌ای گرفتند . وضعیت در آن روز کمی سخت شده بود، از یک‌ طرف بعضی فرماندهان تقاضای نیرو و مهمات داشتند و فشار بسیار زیادی بود و از طرفی هم دشمن پاتک بسیار شدیدی را آغاز کرده بود، به‌ نحوی‌که به چهل یا پنجاه متری ما رسیده بودند و صدای شنی‌های تانک را به‌ خوبی می‌شنیدیم. دشمن خاکریز را مورد هدف قرار داده بود. ما با آنچه در دست داشتیم مقاومت کردیم تا جایی که تانک‌های دشمن‌ روی خاکریز آمد ولی نیروهای پیاده‌ نظام و خدمه تانک فرار کردند. غروب آن روز خاکریزی پشت خاکریز اول زدند و با ایشان جهت بررسی شرایط به آنجا رفتیم و نیازها را از طریق بیسیم به عقب اعلام کرد. نماز مغرب را خواندیم و من مختصر استراحتی کردم. وقتی بیدار شدم دیدم آقا هنوز در حال نماز است و این کار تا صبح ادامه داشت. بعد از نماز صبح باز دشمن اقدام به پاتک کرد. زمانی که وی برای بررسی وضعیت دشمن سر خود را از خاکریز بالا برد مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در آن شرایط وی را با موتور به عقب انتقال دادیم و چون سردار قالیباف وضعیت را از نزدیک دید دستور داد که وی را با بالگرد به تهران منتقل کنند که با خبر شدم در بیمارستان تجریش بستری‌ شده و در روز ۱۸ فروردین بعد از گذشت ۲۵ روز به درجه رفیع نائل آمد . 🌹 🕊 🌹 🕊🥀