eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
346 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
مرتضی یاغچیان در تیر ماه 1335 در خانواده‌ای مذهبی و از مادری به نام رباب زمخشری، در شهرستان تبریز به
دیل شد. فرماندهی این لشکر به عهده مهندس مهدی باکری بود و حمید باکری و مرتضی یاغچیان معاونینش بودند. یاغچیان در عملیات‌های والفجر مقدماتی، والفجر 2 و والفجر 4 شرکت داشت و از خود رشادت بسیار نشان داد.  مصطفی الموسوی درباره ویژگی‌های یاغچیان می‌گوید:  همیشه مرتب و منظم بود و لباس‌های تمیز می‌پوشید. دائم شانه در جیبش بود و برای پاکیزگی ارزش خاص قائل بود. در هنگام غذا خوردن قناعت می‌کرد.  یاغچیان پنج بار مجروح شد ولی هیچ‌کدام از مجروحیت‌ها باعث نشد تا جبهه را رها کند. برخی از زخمه‌ای خود را پنهانی می‌بست و سعی می‌کرد تا کسی از آن اطلاع پیدا نکند. مرتضی پس از انجام عمل جراحی‌های مختلف بر روی استخوان کتف و... مجبور بود تا از مواد آرام‌بخش قوی استفاده نماید، اما با وجود درد شدیدی که در بدن داشت از استفاده داروها سرباز می‌زد و درد را تحمل می‌کرد. پدرش در بیمارستان ساسان تهران از او می‌خواهد تا از رفتن مجدد به جبهه صرف‌نظر کند. پدرش می‌گوید:  صبح بود به ایشان گفتم برائت فرش خریده‌ام و ان‌شاءالله تو را به‌زودی داماد خواهم کرد و باید در تبریز بمانی. در جواب گفت: «آقاجان! چه‌حرفهایی می‌زنید، باید شما را به سوسنگرد ببرم تا ببینید دشمن چه بلایی بر سر ما می‌آورد. و تا وقتی‌که انتقام خون آن عزیزان را نگیرم برنخواهم گشت و حرف دیگر اینکه حتماً این فرش را بفروش و پولش را بفرست بیاید جبهه.»  یاغچیان در طول عملیات‌های گوناگون درایت و قدرت فرماندهی خود را به‌خوبی به اثبات رساند به‌گونه‌ای که اکثر فرماندهان سپاه بر این قضیه معترف بودند. زمانی که امین شریعتی - فرمانده تیپ عاشورا - قصد داشت به یگان دیگری منتقل شود از قبول مقام فرماندهی تیپ عاشورا خودداری کرد و در جواب همرزمانش گفت: «هرکجا بگویید کار می‌کنم ولی با من از قبول مسئولیت حرفی نزنید.» در آن هنگام مهدی باکری معاون تیپ نجف اشرف به علت جراحتی که دیده بود در بیمارستان اهواز بستری بود. پس از اصرار فراوان فرماندهان نجف اشرف، مهدی باکری فرماندهی تیپ را پذیرفت و به سراغ یاغچیان آمد و با اصرار فراوان وی را به معاونت تیپ عاشورا گمارد. یکی از همرزمان یاغچیان می‌گوید:  با وجود اینکه به معاونت تیپ انتخاب‌شده بود ولی هیچ‌وقت تغییری در رفتار و اخلاقش احساس نکردم. هر وقت در جلسات و عملیات‌ها شرکت می‌کرد خود را به‌عنوان نیروی ساده به‌حساب می‌آورد و هر کاری که پیش می‌آمد، انجام می‌داد. در منطقه، آقا مرتضی ازجمله افرادی بود که اصلاً به مرخصی رفتن فکر نمی‌کرد.  در اهواز، تیپ عاشورا با تلاش رزمندگان پرتلاش آن، به لشکر عاشورا ارتقا یافت و پس از مدتی تصمیم بر آن شد تا مهدی باکری به لشکر 25 کربلا اعزام شود و مرتضی یاغچیان فرماندهی لشکر 31 عاشورا را به عهده بگیرد. یاغچیان پس از مشاهده حکم فرماندهی لشکر بسیار ناراحت شد و به مسئولان گفت: «مگر هرکسی می‌تواند جای آقا مهدی را بگیرد، مگر بنده می‌توانم کار آقا مهدی را انجام دهم.» یاغچیان فرماندهی لشکر عاشورا را قبول نکرد و به همین دلیل مهدی باکری نیز به لشکر 25 کربلا نرفت. یاغچیان هیچ‌گاه تحت تأثیر مقام خود قرار نگرفت و حتی از تنبیه دژبانی که به‌اشتباه او را دستگیر کرده بود و باعث شده بود تا عملیات مهمی به تأخیر افتاد خودداری و به نصیحت او کفایت کرد.  در اوقات فراغت به راز و نیاز و دعا مشغول می‌شد و اغلب از رفتن به مرخصی چشم‌پوشی می‌کرد. یاغچیان یک‌بار به خواستگاری رفت ولی والدین دختر از دادن او به یاغچیان بیم داشتند، چون معتقد بودند امکان دارد که مرتضی روزی به شهادت برسد و دخترشان بیوه بماند.  یاغچیان در کارهای گروهی پیش‌قدم بود و در جبهه و یا در سپاه برای دوستانش غذا می‌پخت و گاه ظرف‌ها و حتی لباس‌های کثیف آن‌ها را می‌شست و تا آخر عمر هیچ‌گاه درصدد برنیامد سنگر اختصاصی داشته باشد. به هیچ‌کس اجازه نمی‌داد او را فرمانده خطاب کند و به این اصطلاح حساسیت داشت. می‌گفت:  افتخار می‌کنم که به جبهه آمده‌ام تا دین خود را به اسلام ادا کنم و نهایت آرزویم شهادت است. جبهه‌ها منزلگاه انسان‌های دل‌باخته است که شیفته شهادت و عاشق وصال‌اند.  یاغچیان همواره به تمام امور خود رسیدگی می‌کرد و گزارش مسئولان طرح و عملیات را مکفی نمی‌دانست و تا شخصاً از نزدیک مواضع دشمن را نمی‌دید، راضی نمی‌شد. در این دوران، قسمت اعظم حقوق خود را به آشپز پیری می‌داد تا برای فقرا غذا تهیه کند. در عملیات والفجر 1 پس از شکسته شدن خط دفاعی دشمن، یاغچیان یک‌تنه به‌پیش رفت و با هر وسیله‌ای که در دست داشت به دشمن شلیک می‌کرد. یاغچیان هیچ‌گاه به فکر خود نبود، هنگامی‌که غذایی به جبهه می‌رسید بلافاصله آن را بین رزمندگان تقسیم می‌کرد و خود برنج مانده و خشک می‌خورد. به هنگام عملیات‌ها شوری وصف‌ناپذیر سرتاپای وجودش را فرامی‌گرفت و می‌گفت:  من نمی‌دانم چرا از عملیات‌ها هیچ‌چیزی نمی‌توانم بیان کنم. وقتی‌که در عملیات هستم ا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
دیل شد. فرماندهی این لشکر به عهده مهندس مهدی باکری بود و حمید باکری و مرتضی یاغچیان معاونینش بودند.
صلاً توجیه نمی‌شوم، فقط به عملیات می‌روم و تا اتمام عملیات این‌گونه هستم. پس از پایان وقتی بچه‌ها تعریف می‌کنند، می‌فهمم که ما چه کرده‌ایم و کجاها فتح‌شده است.  (می‌گفت که:) اولین تیر آذربایجانی‌ها را من به‌سوی عراقی‌ها شلیک کرده است.  دوستانش معتقد بودند که مرتضی یاغچیان از جلمه نیروهایی بود که بعد از عملیات خیبر بازنخواهد گشت و به شهادت خواهد رسید. مصطفی الموسوی - یکی از همرزمانش - می‌گوید:  من و محمد آقا کیشی و شهید ورمزیار و آقا مرتضی در تنگه چزابه رو به منطقه عملیاتی ایستاده بودیم. مرتضی دستم را گرفت و گفت: «دیگر آخرین ساعت زندگی مرتضی است.» گفتم: چه شده؟ به افق اشاره کرد و گفت: «خورشید دارد در کجا غروب می‌کند؟» گفتم خودت که گفتی! گفت: «مرتضی در آنجا خواهد ماند و دیگر نخواهد آمد.» گفتم بازهم دیوانه شدی مگر چه خبر شده است؟ گفت: «نخیر خدا می‌داند که اگر این بار بروم دیگر برگشتنی نیستم.» و همان‌طور هم شد.  مرتضی در مناجات‌هایش با خداوند می‌گفت: «بهتر از جانم چیزی ندارم که تقدیم کنم چراکه آن‌هم به تو تعلق دارد؟»  در فرازی از وصیت‌نامه مرتضی یاغچیان آمده است:  به نام خدا و برای خدا و در راه خدا این وصیت‌نامه را می‌نویسم تا حجتی باشد به آنکه بعد از من نگویند ناآگاه بود و نادان و بی‌هدف؛ بلکه من، زندگی از حسین علیه‌السلام آموختم که فرمود مرگ باعزت، به از زندگی با ذلت است. خداوندا، امروز نائب امام زمانت با دم مسیحایی خود به ما ارزش انسان بودن و انسان شدن را آموخت و روز امتحان است و اگر لحظه‌ای درنگ کنیم فرصت ازدست‌رفته، پس ما را یاری بفرما و راهنمایمان باش... ای مسلمانان جهان امروز تمامی کفر به سرکردگی امریکا با تمام قوا در مقابل اسلام صف‌کشیده و اسلام و انقلاب اسلامی امروز به خون و جان مانیاز دارد... امروز این سعادت به من دست داده تا به کربلای ایران جایگاه عاشقان خدا... و پویندگان راه علی علیه‌السلام و پیروان حسین علیه‌السلام و سربازان امام زمان (عج) و یاران رهبر عزیز خمینی کبیر قدس سره برسم و برای رسیدن به این مکان چه انتظاری کشیده‌ام و با آگاهی کامل و عشق به الله به اینجا آمده‌ام تا برای رضای او جهاد کنم و اگر سعادت پیدا کردم به دیدار خدا بروم و از این تن خاکی عروج کنم.  سرانجام، زمان وصال یاغچیان نیز فرارسید؛ در هفتم بهمن 1362 در عملیات خیبر ابتدا حمید باکری به شهادت رسید. مهدی باکری به خاطر سختی عملیات و پاتک‌های مکرر دشمن از مرتضی یاغچیان خواست در مقابل حملات ایستادگی نماید و یاغچیان نیز با رشادت در مقابل حمله دشمن پایداری کرد.  مصطفی الموسوی - هم‌رزم و دوست مرتضی - می‌گوید:  بعد از شهادت حمید باکری به آقا مرتضی خبر دادند که به عقبه بیاید. ایشان را با موتورسیکلت به سنگر آقای مهندس باکری آوردم. مهدی باکری به ایشان مأموریت دادند تا بروند از وضعیت حمید آقا اطلاع کسب کنند و به‌جای وی فرماندهی را بر عهده بگیرند و بچه‌ها را جمع کنند... بعد از جدا شدن از ما، تا دو ساعت در خط مقدم حضور داشت. با بی‌سیم با من در تماس بود، تااینکه زخمی شدن خود را اطلاع داد، ولی از شهادت ایشان اطلاعی پیدا نکردیم. آقا مهدی تا یک ماه شهادت آقا مرتضی را باور نمی‌کرد.  دراین‌باره محمد آقا کیشی - همرزم دیگر وی - می‌گوید:  بی‌سیم‌چی مرتضی می‌گفت: «مرتضی در اثر اصابت ترکش یکدستش قطع‌شده بود، اما برای اینکه ما نترسیم به روی خودش نیاورد و آرام گفت: "نمی‌توانم فرکانس بی‌سیم را عوض کنم، دشمن روی خط ما آمده است." فرکانس را عوض کردم... اما آویزان بودن دستش چیزی نبود که ما نتوانیم نبینیم.»  شهادت مرتضی یاغچیان را با بی‌سیم به مهدی باکری خبر دادند. اندوه از دست‌دادن یاغچیان در چهره مهدی به گونه‌ای نمایان شد که همه رزمندگانی که در آنجا حضور داشتند، بر این باورند که حتی بعد از شنیدن خبر شهادت حمید باکری ایشان به این اندازه ناراحت نشد.  پیکر شهید مرتضی یاغچیان پس از عملیات در منطقه جا ماند و تا سال 1375 مفقودالاثر بود تا اینکه در این سال در پی جستجوی گروه‌های تفحص، بقایای جنازه‌اش کشف شد و در وادی رحمت تبریز به آرامگاه ابدی سپرده شد.
وصیتنامه سردار شهید مرتضی یاغچیان بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا و برای خدا، در راه خدا این وصیتنامه را می‌نویسم تا حجت باشد به آنکه بعد از من نگویند نا آگاه بود و نادان و بی هدف ، بلکه من زندگی ز حسین آموختم که فرمود: مرگ با عزت به از زندگی با ذلت است . بار خدایا بنده ای هستم گناهکار و روسیاه و شرمسار و در خود لیاقت شهید شدن را نمی بینم مگر آنکه تو خود بر من رحم کنی و عنایت به من بنمائی شربت شهادت را ، خداوندا ، امروز نائب امام زمان با دم مسیحائی خود به ما ارزش انسان بودن و انسان شدن می آموزد و روز امتحان است و اگر لحظه‌ای درنگ کنیم فرصت از دست رفته ، پس ما را یاری بفرما و راهنمایمان باش و از لغزشها نگاهمان دار تا به صراط مستقیم هدایت شویم ، ای مسلمانان جهان امروز تمامی کفر به سرکردگی امریکا با تمام قوا در مقابل اسلام صف کشیده و اسلام و انقلاب اسلامی امروز به خون و جان ما نیاز دارد تا ریشه اش محکم شود و اگر ما در این امر قصور کنیم فردای تاریخ هم در مقابل خدا و رسول خدا و هم نسل آینده مسئول خواهیم بود و جوابگو،  و بر ماست که به ندای « هل من ناصر ینصرنی » امام عزیزمان لبیک گفته و به یاری او بشتابیم که یاری او یاری اسلام و پیامبر است،« ان تنصرالله ینصرکم و یثبّت اقدامکم » و اگر یاری کنیم خدا را ، خواهد نمود ما را در رسیدن به مقام والای  انسانیت ، و راهنمایی ، در رسیدن به هدف نهائی . امروز این سعادت به من دست داده تا به کربلای ایران جایگاه عاشقان خدا ،قرارگاه سرداران رسول گرامی و پویندگان راه علی و پیروان حسین و سربازان امام زمان (عج) و یاوران رهبر عزیز خمینی کبیر و راهیان شهادت و برای رسیدن به این مکان چه انتظارها کشیده‌ام خدا می‌داند و با آگاهی کامل و با عشق به الله به این راه آمده‌ام تا برای رضای او جهاد کنم و اگر سعادت پیدا کردم به دیدار خدا بروم و از این تن خاکی عروج کنم و به خدا برسم ، و شما پدر و مادرم اگر من شهید شدم غم مدارید چون من یک شهیدم و هرگز نمی‌میرم و پیش معبودم روزی به من داده خواهد شد . ثانیاً من امانتی بیش در پیش شما نبودم و شاد باشید که چه خوب دین خود را ادا کردید و از اینکه در تربیت من خیلی زحمت کشیدید و من خیلی به شما اذیت کرده‌ام حلالیت می طلبم و می‌خواهم که در مرگ من زیاد گریه نکنید که هم اجر من کم می‌شود و هم ثواب شما . بلکه به خاطر خدا گریه کنید و از ترس روز قیامت . برادران و خواهرم از اینکه خیلی شما را ناراحت کرده‌ام و زحمات زیادی بخاطر من متحمل شده‌اید امیدوارم مرا ببخشید و تقاضا دارم از دامن امام دست برندارید و اسلام را بوسیله فرد نشناسید بلکه افراد را با معیارهای اسلامی بشناسید و از شما می‌خواهم که نگذارید اسلحه من زمین بیافتد بلکه هر تک‌تک شما یک پاسدار برای اسلام باشید . انشاءالله دوستان و برادرانم ، از همه عاجزانه حلالیت می طلبم و تقاضا می کنم امام عزیز را تنها نگذاریدو به جان او دعا کنید تا ظهور آقا امام زمان (عج) و در راه پیاده شدن احکام و قوانین اسلام تا جایی که می‌توانید تلاش کنید . همه شما را به خدا می‌سپارم . از همه التماس دعا برای طول عمر امام را داریم 17/2/61 مرتضی یاغچیان ، قرارگاه کربلا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال روهدیه میکنیم به روح شهید بزرگوار، شهید مرتضی یاغچیان 🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
وصیتنامه سردار شهید مرتضی یاغچیان بسم الله الرحمن الرحیم بنام خدا و برای خدا، در راه خدا این وصیتن
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست☺️ دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ 🥀🕊 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آغـاز می کنیـم 💫جمعه ای دگر از 🌸کتـاب زندگیمـان را 💫با ذکـر مقـدس 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌸و مُهـر می زنیم ✨به نام پر برکت صاحب لحظه ها 🌸امــام زمــان(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼السلام علیک یا اباصالح مهدی ‎‌‌‌‌ 🌼سلام بر تــــــو که 💫صداقت صبح موعودی 🌼سلام بر تـــــو که 💫اجابت قنوت منتظرانی 🌼سلام بر تــــــو که 💫قائم آل محمدی 🌼و ما همه‌ی عمر به 💫انتظارت ایستاده‌ایم 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَــرَج🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بر چهرہ 💫پر ز نور مهدی صلوات 🌸بر جان و دل 💫صبور مهدی صلوات 🌸تا امر فرج 💫شود مهيا بفرست 🌸بهر فرج 💫و ظهور مهدی صلوات 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
بدانید کسی که منتظر ظهور باشد پاداش کسی را دارد که شبها برای عبادت بیدار و روزها روزه دار باشد . 📚 کافی، جلد ۲، صفحه ۲۲۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 خدایا حق شهدا را بر ما حلال کن ، خدایا سؤال نکن در مقابل خون شهیدان چه کردید ، چون ما جوابی نداریم بدهیم ، خدایا ببخش ما را . آن عزیزان از جانشان گذشتند و ما حاضر نیستیم به خاطر انقلاب و اسلام ، ساعتی بیشتر کار کنیم ، ساعتی بیشتر درس بخوانیم ، کمتر دنبال بیهوده گویی و تلف کردن وقتمان باشیم ، خدایا خودت ما را ببخش . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
🥀💐🕊🌹🕊💐🥀 نخستین نهضت بزرگ روح الله اگر مرا و مرا بر زمین بریزید، در هر از من نام را خواهید یافت . شادی روح و 🥀 🕊🥀
🥀💐🕊🌹🕊💐🥀 پیام به مناسبت نخستین نهضت بزرگ روح الله اين تنها نيست كه با اين وضع اسف انگيز درگوشه از پاي در مي آيد بلكه چه بسا افراد و بي گناه به جرم حقگويي در سياهچال هاي مورد و و شكنجه هاي وحشيانه و رفتار غير انساني قرار مي گيرند. اينجانب كراراً خطر دولت اسراييل و عمال آن را به ملت كردم كه بايد مقاومت منفي كنند و از معامله با آنها احتراز جويند . اكنون راه را براي بزرگتري باز كرده اند و ملت را به اسارت سرمايه داران مي خواهند، درآوردند. من قتل اين و را كه براي حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام جان خود را هديه نمودند، به ملت ايران مي گويم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسألت مي نمايم . 🌹 🕊 🥀 🕊🥀