eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.6هزار عکس
17.6هزار ویدیو
349 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🌴🌹🌷🌹🌴🥀 پیشنهاد عراقی ها برای آزادی در برابر آزادی خلبان های عراقی عراقی ها در ابتدای اسارت نمی دانستند چه شخصیتی را به اسارت گرفته اند، پس از این که می فهمند جمهوری اسلامی ایران را اسیر کرده اند، پیشنهاد آزادی او را در قبال آزادی تعدادی از خلبان های عراقی مطرح می کنند. همسر تندگویان در این باره می گوید: در همان روزهای ابتدایی اسارت ، به خانه ما آمد و پس از احوال پرسی و جویا شدن حال بچه ها گفت : عراقی ها حاضرند آقای را در قبال آزادی ۸ تن از خلبان های عراقی آزاد کنند ، من در پاسخ ایشان گفتم : اگر هم بنده این شرط را بپذیرم خود آقای نمی پذیرد که در قبال آزادی اش ، کسانی آزاد شوند که می خواهند پس از بازگشت به کشورشان دوباره مردم بی گناه ما را بمباران کنند . از وزیر مکتبی گرامی باد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کجایی مادر !!!!!⁉️ 😭دلم هواتو کرده مادر💔 😭دلم هواتو کرده مادر💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای‌که‌کشتی‌نجاتی،سلام آقاجان توقتیل العبراتی،سلام آقاجان مـن‌همان‌بی‌سروپایم‌که‌فقط‌میخواهم کربلاقبل وفاتی،سلام آقاجان 💜اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 💚وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ♥️وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 💛وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌱
 🔘امیرالمومنین علیه السلام ☀️مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيــــــــــــــــــــــــــــبَتْ مَقَاتِلُهُ . 🌓كسي كه از گفتن نـمي دانـم روي گـردان است، به هلاكت و نـــــــابودي مـــــــي رســــــد. 📘حکمت:85
🍃 | بدون تظاهر 🔸آیت‌الله روایت می‌کند: به نظرم شاید آنچه که از تمام صفات امام برجسته‌تر بود، دوری ایشان از هر نوع‌‎ ‌‏ و و تظاهر بود. 🔹امام لباس تمیز می‌پوشیدند. من یک بار نیز به‌‎ ‌‏خاطر ندارم که بر لباس ایشان کوچکترین لکه یا کثیفی دیده باشم. ‏امام مقید بودند که کفش تمیز و جوراب مرتبی بپوشند. عمامه خود را مرتب و‌‎ ‌‏حتی گاه و بی‌گاه پیراهن خود را لاجورد بزنند. 🔸خلاصه آنکه در جامعه به صورت یک‌‎ ‌‏انسان پاک و منزه ظاهر می‌شدند. 📝برداشت‌هایی از سیره امام خمینی(ره)، جلد ۲، صفحه ۱۵۳ ✅ @Sahifeh_noor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تفسير "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" ✨ امیرالمؤمنین (علیه السلام) شنيدند كه شخصی گفت « إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ »، فرمودند : اين سخن ما كه می گوييم " ما همه از خداييم" ؛ اقراری است به بندگی و اينكه می گوييم "بازگشت ما به سوی او است " ؛ اعترافی است به نابودی خويش. حکمت:۹۹
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 🔹 تفسیر «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» 🔰 در حکمت ۹۹ می‌خوانیم که: (فردی داشت می‌گفت : إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ حضرت فرمودند): «تفسیر این آیه قرآن این است که وقتی می‌گوییم " إِنَّا لِلَّهِ " (به خاطر آن لام لِلَّهِ ، که لام مالکیت است) پس اقرار می‌کنیم که ما در مِلک خدا هستیم، در مالکیت خداییم؛ و وقتی می‌گوییم " إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ " ، داریم اقرار می‌کنیم که ما در این دنیا ماندگار نیستیم، در این دنیا هلاک می‌شویم (یعنی از دنیا می‌رویم) و به خدا بر می‌گردیم. » 🔻مسأله محوری در این حکمت ۹۹، باور به این است که ما مال خداییم، ما مِلک خداییم. 🔻مولا علی (علیه‌السلام)، در خطبه ۲۱۶ می‌فرمایند: « اللَّهُ يَمْلِكُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا » ؛ " خدا مالکیتی از ما دارد که خود ما نداریم. " 🔻یا در حکمت ۴۰۴ می‌فرمایند: « إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً » ؛ " ما همراه خدا، مالک هیچ چیز نیستیم. " (یعنی ما خودمان و هرچه که داریم مال خداست.) 🔻 و همچنین در همان حکمت ۴۰۴ می‌فرمایند: «وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا » ؛ " اگر چیزی را هم الان مالک هستیم، خدا به ملکیت ما در آورده، مال خود ما نبوده است. " 🔻 پس باور به اینکه ما خودمان هم جزء مِلک خداییم، هر چه که داریم و خودمان در مالکیت خداست، معنای « إِنَّا لِلَّهِ » است. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم پیر می‌شود برای دلِ کودکی که گفت: كلّمینی، يا أمّا ... انا ابن الحسين ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱صد وصیت‌نامه شهدا وصيت نامه شهيد حميد شهيدي امشب شب يازدهم عاشوراي حسيني است و اگر خدا توفيق بدهد ،من چند روز ديگر عازم جبهه جنگ يعني آماده جهاد در راه خدا و اسلام هستم. البته اگر لياقت آن را داشته باشم كه در راه اسلام جان بي ارزش خود را فدا كنم. من اين راهي را كه انتخاب كرده ام با دل و جان بوده به همين خاطر دلم مي خواهد كه اگر قابليت آن را داشتم و به درجه رفيع شهادت نايل آمدم نكاتي را ذكر كنم كه براي شادي روح من اين نكات را انجام بدهيد ،توجه كنيد كه بايد مثل پدري كه به فرزندان خود وصيت مي كند، وظيفه شرعي آن فرزندان است كه به آن عمل كنند .اگر نكنند مسئول هستند و بايد جوابگوي خداوند باشند…. خواسته هايي كه من دارم سه چيز است كه از شما يعني پدر و مادر و مادربزرگم، برادران و خواهران خواهش مي كنم و از شما تقاضا مي كنم كه حتماً به اينها عمل كنيد…. اولي اينكه عزاداري نكنيد منظورم گريه كردن است يعني گريه نكنيد بايد به خودتان تسلط كامل داشته باشيد، مخصوصاً پدر و مادرم. دوم اينكه بعد ازمرگ من يعني حداكثر تا چهل روز بعد ديگر به هيچ وجه رضايت ندارم كه هيچ يك از اعضاي خانواده ام لباس مشكي وتيره بپوشند. سوم اينكه بعد از مرگ من مراسمي كه مي خواهيد بگيريد تشريفاتي نباشد و پولي را كه مي خواهيد صرف تشريفات بيجا كنيد آن را صرف جنگ زدگان و بچه هاي يتيم بكنيد. اميدوارم كه بخواهش فرزند خود عمل كنيد و موجب رضايت و خشنودي روح فرزند خود شويد. من اين نامه را با خط خود و در سلامت كامل نوشتم واميدوارم كه خداوند شما را در راه خدا و دفاع از اسلام پيروز بگرداند و هدف شما چيزي جز خدا نباشد .اميدوارم هركدام از شما كه ناراحتي از من داريد ببخشيد و از خدا بخواهيد كه مرا ببخشد وبيامرزد، در ضمن اگر يك موقع خداي ناكرده از جانب من به پدر و مادرم خطايي سرزده كه موجب ناراحتي آنان شده آنها گذشت كنند و مرا ببخشند. *پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران"نویدشاهد" ۱۶
🔰شهید حاج قاسم سلیمانی: این که عرض می‌کنم همه‌ی این برون‌رفت‌ها و موفقیت‌ها در دل بحران‌ها، مدیون مقام معظم رهبری است؛ این امری است که من با بنِ دندان و همه‌ی وجودم حس کردم.
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ... کنید گاهے باید آدم خودش را ڪند تا پیدا ڪند را ... را ... را ... گاهے در این راه پر پیچ و خم مردانگے ، غیرت ، دین ، عزت ، شرف ، تقوا را گم مےڪنیم ... خودمان را ڪنیم ببینیم قصہ ایم سپاه مهدی عج هستیم بہ درد آقا خوردیم مثل آقا عمل ڪردیم مثل اینقدر ڪار ڪردیم تا از خستگی بیهوش شویم مثل برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده ڪردیم بہ قول بچہ هاے نقطه صفر صفر و گِرا دست حضرت زهرا (س) است خودمان را دودستے بسپاریم به دست بے_بے شڪسته قسمش بدهیم بہ مولاے غریبمـــــان حضرت علے (ع) تا دستمان را بگیرد و نگذارد در این دنیاے پر گناه بمانیم ‌ بمیـــــریم 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 شادی روح و
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به خاطر آنكه قاب عكس صدام را شكسته بودم، مرا به گودالی كه هشتاد و یك پله از زمین فاصله داشت، بردند. آنجا شبیه یك مرغ‌دانی بود. وقتی مرا در سلولم حبس كردند، از بس كوچك بود، می‌بایست به حالت خمیده در آن قرار می‌گرفتم. آن سلول درست به اندازه ابعاد یك میز تحریر بود. شب فرا رسید و كلیه‌هایم از شدت سرما به درد آمده بود. به هر طریق كه بود، شب را به صبح رساندم. تحملم تمام شده بود. با پا محكم به در سلول كوبیدم. نگهبان كه فارسی بلد بود، گفت: چیه؟ چرا داد می‌زنی؟ گفتم: یا مرا بكشید یا از اینجا بیرون بیاورید كه كلیه‌ام درد می‌كند. اگر دوایی هست برایم بیاورید! دارم می‌میرم. او در سلول را باز كرد و چند متر جلوتر در یك محوطه بازتر كشاند و گفت: همین جا بمان تا برگردم. در آنجا متوجه یك پیرمرد ناتوان شدم. او در حالی كه سكوت كرده بود، به چشمانم زل زد. بی‌مقدمه پرسید: ایرانی هستی؟ جوابش را ندادم. دوباره تكرار كرد. گفتم: آره، چه كار داری؟ پرسید: مرا می‌شناسی؟ گفتم: نه از كجا بشناسم؟ گفت: اگر ایرانی باشی، حتما مرا می‌شناسی. گفتم: اتفاقا ایرانی‌ام؛ ولی تو را نمی‌شناسم. پرسید: وزیر نفت ایران كیست؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت: نام محمد جواد تندگویان را نشنیده‌ای؟ گفتم: آری، شنیده‌ام. پرسید: كجاست؟ گفتم: احتمالاً شهید شده. سری تكان داد و گفت: تندگویان شهید نشده و كاش شهید می‌شد. دیگر همه چیز را فهمیدم. بغض گلویم را گرفته بود. فقط نگاهش می‌كردم. نگاه به بدنی كه از بس با اتوی داغ به آن كشیده بودند، مثل دیگ سیاه شده بود...، گفتم: اگر پیامی داری بهم بگو. گفت: این سیاه چال، طبقه زیرین پادگان هوانیروز الرشید است... گفت: ... پیــــــــــام من مرزداری از وطن است... صبوری من است. نگذارید وطن به دست نااهلان بیفتد. نگذارید دشمن به خاك ما تعرض كند. استقامت، ‌تنها راه نجات ملت ماست. بگذارید كشته شویم، اسیر شویم؛ ولی سرافرازی ملت به اسارت نیفتد. گفتم: به خدا قسم... پیامت را به ایرانیان می‌رسانم. خم شدم دستش را ببوسم كه نگذاشت... ✅ منبع : کتاب ساعت به وقت بغداد ، جلد 1، صفحات 89 – 86 راوی : عیسی عبدی