eitaa logo
اشعار مرضیه عاطفی
620 دنبال‌کننده
267 عکس
27 ویدیو
0 فایل
💌 شما به دعوت #مادر_سادات اینجایید 💌 نذر شادی دل حضرت زهرا(س)👇 🌷 سلامتی و فرج امام زمان(عج)،سلامتی رهبرعزیزمان، پیروزی رزمندگان اسلام صلوات 🌷 لینک کانال ایتا و تلگرام و ویراستی: @marziyehatefi اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزینب(س)🤲
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 شرح عشق و دلتنگی 🏴🍃 گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین(ع) تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین(ع) می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین(ع) پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت- آمدی! تا که گره افتاد در کارم حسین(ع) دست هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش... بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین(ع) جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین(ع) مشکلات من فقط کنج حرم حل میشود دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین(ع) جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت: راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین(ع) سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد گفت چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین(ع)! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🌺🍃 دلتنگ زیارت کربلا 🌺🍃 باورم کن ای طبیبِ ناب، بیرونم نکن میخورم از درد پیچ و تاب، بیرونم نکن عشق تو عمریست دل را در عطش انداخته تشنه ام! قدری بنوشان آب، بیرونم نکن دوست دارم این جنون نابِ مادرزاد را میشوم در روضه ات بیتاب، بیرونم نکن عاشقم! در هروله دور تو میگردم حسین(ع) سخت غرقم کن در این گرداب، بیرونم نکن من شهیدت میشوم آخر به هر نحوی شده من فراهم میکنم اسباب! بیرونم نکن توبه کردم، لطف کن اسم مرا از دفترت خط نزن! از هیئتت ارباب، بیرونم نکن پشت پا خوردم فقط از هر رفیق و نارفیق پشت «در» جامانده ام، دریاب! بیرونم نکن از منِ بیچاره آقا کربلایت را نگیر از حرم حتی میانِ خواب، بیرونم نکن! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 غزل مناجات به شوق شهادت 🌺🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- تنهایِ تنهایم؛ در آغوشت وطن دارم خیلی بدم اما به لطفت حُسن ظن دارم یا فارج الهمّ...همّ و غم های مرا دریاب از لاأبالی بودنم در دل محن دارم این دردِ بی درمانِ عصیان را مداوا کن از رویِ بیتابی ست اصراری که من دارم یا عالِم الأسرار از شرم ِ گناهانم- -میسوزم و پیراهن از آتش به تن دارم گاهی دو رکعت سجده، گاهی چند خط روضه با خود برای بندگی؛ کم فوت و فن دارم هر بار زیرِ بارِ غم گریان شدم گفتم: حل میشود! چون زیر لب ذکرِ حسن(ع) دارم یارب تمام تار و پودم مال تو اما نذرِ حسین(ع) است این سری که در بدن دارم نذرِ حسینی(ع)که به گوشَش گفت شاید شمر(لع) مخصوص ِ پهلویِ تو چندین نیزه-زن دارم زهرا(س) «بنیّ» گفت با هر ضربهٔ نیزه بیطاقتم کرد و تبِ لطمه زدن دارم شد سهمَش از دنیا حصیری کهنه و پاره حالِ بدی در روضه هایِ «پیرهن» دارم این کشتهٔ عریان؛ مرا که میکشد آخر می بینمش روزی که جسمی بی کفن دارم! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi    ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به امید عنایت، آمرزش، شهادت 🌺🍃 شنیدم توبهٔ بی ادعا را زود می بخشی گنهکارانِ با حُجب و حیا را زود می بخشی همان‌هایی که اهلِ اشک و اقرارند؛ نه طغیان به قرآن! عاصیانِ با صفا را زود می بخشی طلبکارانِ از تو؛ حیف که این را نمیدانند بدهکارانه نیکوکارها را زود می بخشی دعای افتتاحِ تو؛ عجب حالِ بکا دارد سحرگاهان که اشکِ بیصدا را زود می بخشی برای توبه گرچه دیر می آییم اما تو دقیقاً لحظهٔ افطار، ما را زود می بخشی به ٱمراضِ وجودی بی تعلّل میدهی درمان گرفتارِ به انواعِ بلا را زود می بخشی همین «ألعفو» میگویند مرهم میگذاری و به بیمارانِ نفساني شفا را زود می بخشی نمیدانم چه سرّی هست بینِ این همه سائل گدایانِ علي-موسی الرضا(ع) را زود می بخشی به عشقِ آن سلام ِ اولینِ رو به شش گوشه همیشه زائرانِ کربلا را زود می بخشی به «أدعوني» قسم؛ حاجاتِ اهل سجده را فوراً اجابت کرده و اهلِ دعا را زود می بخشی همانهایی که دل بردند از تو در میانِ خون شهیدان ِ «ذَبیحاً بِالقفا» را زود می بخشی! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 غزل مناجات به شوق آمرزش و شهادت 🌺🍃 من از تو جز نگاه که چیزی نخواستم جز بخشش ِ گناه که چیزی نخواستم وقتِ گلایه، لال شدم! شرم کردم و هنگام ِ اشتباه که چیزی نخواستم حالم درست نیست! از این زندگی به جز یک حالِ روبراه که چیزی نخواستم وقتِ دعا به غیرِ امیدِ به عفوِ تو از قلبِ روسیاه که چیزی نخواستم در روضهٔ حسین(ع)؛ خدایا تو شاهدی جز اشکِ چشم و آه که چیزی نخواستم از این جهان، به جز غم ِ اربابِ بی کفن هستی خودت گواه که چیزی نخواستم غیر از تنی تپیده به خون و بدون سر از تلّ و قتلگاه که چیزی نخواستم!  ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅ @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 در بزرگداشت شهادت ، به نیت نابودی کفر جهانی و پیروزی جبههٔ مقاومت 🌺🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- ظلم ِ ظالم لحظه لحظه میشود گسترده تر شعله هایِ آه بر می خیزد از خونِ جگر داغ دید و روز و شب دلتنگِ یک لبخند شد مادری در غزه بیتابِ غم ِ فرزند شد گرچه حزب اللهِ لبنان غوطه ور شد در مِحَن شد لبالب از جنم؛ با رفتنِ سیّد حسن این شعارِ اهل لبنان است! امثالِ "عماد" تا قیامت راهِ "نصرالله" دارد امتداد مردی از جنس شجاعت؛ بانیِ این پویش است مکتبِ "سنوار"؛ خود فصل جدیدِ رویش است میشود نابود صهیونیست با اذنِ خدا خاک؛ از حیفا و تل-آویو می ماند به جا حالِ این ایّام دارد عطر و بویِ فتحِ قدس میشود روزی محقّق آرزویِ فتحِ قدس سومین بار از کمان؛ پر میکِشد تیرِ خلاص وعدهٔ صادق می اندازد به جانشان هراس کشورم فرمانده ای دارد که هنگام ِ قیام نه تعلُل کرده، نه تعجیل؛ وقتِ انتقام مردِ ایرانی خودش اهل جهاد است و تفنگ نه!...نیازی به نیابت نیست در میدانِ جنگ مردهایمان به جایِ خود! زنان و کودکان- میشوند از فرطِ غیرت با شهادت جاودان میشود نابود! دارد خونِ مظلومان اثر مرگِ صهیون میشود هر آینه نزدیکتر میشود سر تا به پا لبربز از دین؛ منطقه استقامت میشود گسترده در این منطقه وای بر حالش اگر سمتِ حرم فرمان دهد در دلِ سوریه "جولانی" اگر جولان دهد- هر نفر گردانی از صد حاج قاسم میشویم در دفاعِ از حرم؛ والله عازم میشویم مرد میدان است و یک لحظه نرفت از یادها از دعایش میرسد عالی ترین امدادها دارد از بغداد اما میرسد پیغام ِ غم یاد آن نیمه شبی که داشت داغی محترم منتشر میشد خبرها با پیام ِ تسلیت کینه ها سردارمان را بر زمین زد عاقبت از خودش دل کَند! توفیقِ شهادت را گرفت دردِ مردم از وجودش استراحت را گرفت بالِ پروازش رسید از آسمان؛ با آهِ سرد در فراقش کوچه-کوچه زینبیه گریه کرد رفت و بعد از رفتنش اندوهِ پی در پی رسید سالمان با بیقراری ها؛ به ماهِ دی رسید حاجتش را داد آخر حضرتِ صاحبزمان(عج) دستهایش داشت از دستِ ابوفاضل(ع) نشان درسِ جان دادن در آغوش ِ حسین(ع) آموختیم غرقِ خون دیدیم تا انگشترش را...سوختیم یاد آن پیکر که در گودال؛ دیگر جان نداشت نیزه پشتِ نیزه می آمد! نفس امکان نداشت با عطش جان داد و دنیا کاش آسان میگرفت لااقل ایکاش چندین قطره باران میگرفت کربلا ای کربلا ای کربلا ای کربلا زینتِ دوشِ نبی افتاد زیر دست و پا هر شبِ جمعه که میگوید "بُنیْ" مادرش میشود بیتاب و گریان بینِ روضه؛ خواهرش! ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🌺 به شادباش اعیادِ سراسر نورِ شعبانیه 🌺🍃 امشب به من فدا شدن آموخت فاطمه(س) پیراهنِ سفید مرا دوخت فاطمه(س) خورشیدِ دوّمش متولّد شده بیا... حال تمام خَلق؛ مساعد شده بیا... مادر شد و محبّتِ بر عالَمِیْن کرد ذکر مدام ِ قلب مرا "یاحسین(ع)" کرد از آفتاب؛ پُر شده پیمانهٔ علی(ع) پُر رفت و آمد است عجب خانهٔ علی(ع) از شیعیان گرفت نشانِ دقیق را آنکس که در رکوع گرفته عقیق را آمد میانِ خیلِ گدا بی معطّلی تا که بگیرد عیدیِ جانانه از علی(ع) وقت تبسّم است و شده صاحبِ پسر اصلا پسر نگو و بگو سیّد البَشر در آسمان به پاست هیاهو و وِلوله پیچیده لحنِ شادی و آوایِ هلهله تا که سریع کور شود چشم ِ هر بخیل دورِ سرِ حسین(ع) دعا خوانده جبرئیل ای پر شکستگان بشتابید..."پَر" رسید فطرس شفا گرفت! نباشید ناامید آدم رسید و توبه کنان گفت: بالحسین(ع) بخشیده شد! گرفت امان! گفت: بالحسین(ع) من هم گناهکارم و شرمنده آمدم با قصدِ توبه، بوسه به قنداقه اش زدم گفتم "حسین(ع)جان" و دلم بیهوا گرفت اشکم چکید فوراً و چشمش مرا گرفت یکباره؛ هفت پشتِ مرا داد آبرو با یک نگاه قلبِ مرا کرد زیر و رو حالا که راه داده مرا سرورِ زهیر باید که نوکرانه شوم عاقبت بخیر باشم در این مسیر الهی که مستدام باشم خدا کنَد به أباالفضل(ع) با امام مُحرم شدند آنکه شهیدان به دُورِ او چرخیده ماه؛ هر شبِ شعبان به دُورِ او آنکه همیشه با ادبِ ناب میرسد یکروز بعدِ حضرت ارباب میرسد آنکه قمر نشسته دو زانو مقابلش جان میدهد برایِ دو ابرویِ مایِلش اَبرویِ مایِلی که تبِ ذوالفقار داشت هنگام رزم؛ یک غضبِ آشکار داشت مثل پدر مسلّطِ بر دشمن و دلیر شد "نافِذَ البَصیره" که دلها شود اسیر ذُخرُالحسین(ع) خواندمش و نورِ منجلی مسئولیت پذیر، قسم خوردهٔ ولي طاقت نداشت! وای که می مُرد بی حسین(ع) وابسته بود و آب نمیخورْد بی حسین(ع) اثبات کرد حرفِ مرا شاهِ علقمه لب تر نکرد و دید بلا بی مقدّمه از چشم خود گذشت که غیرت عیان شود تا که شهیدِ کرب و بلا جاودان شود از دست هم گذشت که حاجت؛ روا کنَد باب الحوائجی که نظر بر گدا کنَد عیدِ ولادتش شده و ای دلِ فقیر امشب برات؛ از یلِ أم البنین(س) بگیر وقتِ سُرور آمد و دیدم امام را یابن الحسین(ع) گفتم و دادم سلام را مانند تاج؛ بر سرِ شعرم نشاندَمَش نامش علی(ع)و حضرتِ سجاد(ع)خواندمش عشقی به جز عبادت* و دعوت نداشت که! عِلمش عمیق بود! نهایت نداشت که! کارش طبابت و کلماتش خودِ شفا پیچید نسخه را همه-در قالب دعا نشرِ هر آنچه داشت برایش وظیفه شد یک قطره از علوم ِ زلالش صحیفه شد مشغولِ بنده-پروری و فکر محشر است شوقِ نماز دارد و سجّاده محور است شاگرد اوست!...معرفتِ بی ریا ببین از برکتش دعایِ "أبوحمزه" را ببین آنقدر اهلِ یاریِ هر مستمند بود بر شانه؛ جایِ کیسهٔ اطعام شد کبود درمان نداشت داغ دل و زخم ِ کاری اش جانم فدایِ خلوتِ شب زنده داری اش در سجده یادِ کرب و بلا سیلِ اشک داشت بر چهره جای چشم؛ دو دریایِ مَشک داشت سی سال گریه کرد هرآنجا که آب دید سی سال...هر کجا که به دستی طناب دید سی سال میلِ خوردنِ به آب و نان نداشت هر جا خرابه دید نشست و توان نداشت... سی سال پا به پایِ تمام ِ ستاره ها با گریه خیره شد به لبِ شیرخواره ها یادِ رقیه(س) کرد و گلِ غم به سینه کاشت هر جا "سه ساله" دید که مویِ بلند داشت در روضه گفت وای از آن کهنه پیرهن شد آفتابِ داغ؛ برای پدر کفن! * أبی نوح انصاری نقل میکند، روزی در خانه ای بودیم که علی بن الحسین(ع) هم در آنجا حضور داشت و در حال عبادت کردن بود و به سجده رفته بود، ناگهان خانه دچار حریق شد، دوبار به آن حضرت گفتند: «یابن رسول الله! النار; ای پسر رسول خدا! آتش!» ولی امام علیه السلام سر از سجده برنداشت تا آن که آتش خاموش شد، آنگاه به ایشان گفته شد: «ما الذی الهاک عنها؛ چه چیزی تو را از آتش غافل ساخت؟» آن حضرت فرمودند: «الهتنی عنها النار الاخری. آتش آخرت مرا از آن غافل ساخت» 📚 تهذیب الکمال،ص۳۸۹ بحار الانوار مجلسی،ص۸۰ مناقب ابن شهر آشوب،ص۱۶۳ ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🌺ঊঈ═─┅
🍃🏴 در عزای شب اول ماه محرم الحرام 🍃🏴 حاجت آوردیم و از قران اجابت خواستیم آیه آیه "فتح" خواندیم و رشادت خواستیم مطلعِ سربندمان "هیهات مناالذلّه" شد از عزیزِ فاطمه(س) عمریست عزّت خواستیم داغ ها شعله کشید و با حماسه شد عجین تا که مثلِ کوهِ با غیرت؛ صلابت خواستیم پایِ دین ماندیم و تا حیدر نگاهمان کُند از حسین بن علی(ع)‌برگِ رضایت خواستیم آمدیم و در محرّم باز هم مُحرِم شدیم عینِ یک سائل از این آقا عنایت خواستیم عرش؛ دارد مثلِ ما پیراهنِ مشکی به تن شد عزادار و از این غمها روایت خواستیم تار و پودش را گره بر ریشهٔ پرچم زدیم از لباس نوکری بسیار قیمت خواستیم شد علَم بر پا و شاهِ علقمه ما را خرید از نگاهِ نافذش رزقِ بصیرت خواستیم گریه کردیم و به عشقِ آن امیرِ بی کفن مرگِ خونین در بلا؛ در خاکِ غربت خواستیم خواستیم از مادرسادات باشد واسطه در میان روضه از مادر؛ شهادت خواستیم با "سر"ی از تن جدا و پیکری غارت شده با شهیدِ کربلا قدری شباهت خواستیم آن شهیدِ تشنه لب سیراب شد از نیزه ها سوختیم و باز هم اما حرارت خواستیم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 به امید کسب عنایت و رزق شهادت 🍃🏴 ای که نامت حک شده بر لوحِ تقدیرم حسین(ع) سرنوشتم را ببین! خیلی زمینگیرم حسین(ع) بال و پرهایم شکسته، خسته ام از این قغس سالیانی میشود از زندگی سیرم حسین(ع) نفْس؛ این مکّارِ لاکِردار پاپیچم شده راحتم کن از اسارت! بینِ زنجیرم حسین(ع) دائماً باید-نباید! لحظه لحظه بازخواست... با خودم بیش از همه والله درگیرم حسین(ع) بینِ خوبانت خجالت میکشم از معصیت روسیاهم! تیره و تار است تصویرم حسین(ع) من همان کهنه گلیمَم که طلب کرده رفو از قضا در دستِ تو افتاده تعمیرم حسین(ع) خوب خواهم شد! ببین برگشته ام مانندِ حر درس هایِ کربلایت داده تغییرم حسین(ع) غیرِ هیئت؛ خوش نیامد به مَذاقم هیچ جا هیچکس اینجا نخواهد کرد تحقیرم حسین(ع) در میان روضه با هر قطره اشکم بارها چشم پوشی کرده ای از جرم و تقصیرم حسین(ع) از کراماتَت شنیدم؛ شد یقینم بیشتر مطمنّم حاجتم را از تو میگیرم حسین(ع) میزنی امضا شهادتنامه ام را عاقبت من برایت غرقِ خون! یکروز میمیرم حسین(ع)! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 ، به شوق کسب عنایت و آمرزش 🍃🏴 پشتِ پا از هر کس و ناکس فراوان خورده ام شیشه ام که سنگ از دستِ رفیقان خورده ام تکّه تکّه از وجودم زیرِ پا افتاده است برگِ پاییزم که در دستِ خزان افتاده ام زخم ِ بازِ روی پشتم خود گواهی میدهد لحظه لحظه خنجر از یک نامسلمان خورده ام صفحه صفحه حرفهایم را نمیفهمد کسی یک کتابِ کهنهٔ بسیار-باران-خورده ام کشتیِ فرسوده ام در پنجهٔ گرداب ها دور از آرامش ِ ساحل به طوفان خورده ام اشک میریزم به حال ساده لوحیِ خودم بد هدر دادم جوانی را؛ به خسران خورده ام مجرمَم! آن مجرمی که قبلِ هر وعده غذا- کنجِ زندان سیلی از مأمورِ زندان خورده ام در خودم میریزم انواع غم ِ ناگفتنی دردمندم! جایِ دارو داغِ پنهان خورده ام هست تنها همدم تنهایی ام؛ تنها حسین(ع) خوب میدانَد چه زخم از نارفیقان خورده ام مثل اجدادم رسیده رزقم از دستِ حسین(ع) من فقط پایِ همین سفره ست که نان خورده ام از تکبّر دور و سر تا پا فقط آرامش اَند غبطه ها بر حالِ خوبِ اهلِ ایمان خورده ام هر شبِ جمعه کنارِ چایِ روضه سالهاست... حسرتِ جا ماندن از خیلِ شهیدان خورده ام! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅  @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 در حسرت زیارت اربعین 🍃🏴 ایکاش که در حسرتِ دریا نمانم مثلِ کویرِ تشنه لب؛ اینجا نمانم کاری کُند ایکاش اشکِ روضه تا که- سرگرم ِ حقّه-بازیِ دنیا نمانم دل دل نکن! تا بیشتر از این عزیزم چشم انتظارِ لحظهٔ امضا نمانم باید سیاهی لشکرَت باشم! بیایم... بینِ عزادارانِ تو رسوا نمانم با کاروانِ عشق؛ راهی کن مرا تا- امسال هم از کربلایت جا نمانم تنها تو را دارم در این دنیا و ایکاش در خانه با داغِ حرم تنها نمانم روشن شود چشمَم بر ایوانِ طلایَت در حسرتِ شش گوشهٔ زیبا نمانم راهی شوم ایکاش!..با چشمانِ گریان خیره به پابوسیِ زائرها نمانم من داغدارِ حنجرِ خشکِ تو هستم اصلا چرا لب-تشنه در گرما نمانم؟! پایِ پیاده، اربعین، موکب به موکب در آرزویِ جنّةُ الأعلی نمانم یا سیّدالأحرار! میخواهم جدا از- جمعیّتِ زوّارِ پایین-پا نمانم! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 به شوق کسب عنایت و رزق شهادت 🍃🏴 شد برایش نوکر و دنبالِ کارش را گرفت خوشبحال آنکه رنگ و بویِ یارش را گرفت خوشبحال آنکه قلباً گفت مدحش را چنان تا که هنگام ِ عمل رنگِ نگارش را گرفت شد سعادتمند آنکه از حسین بن علی(ع) نان و آب و آبرو و اعتبارش را گرفت اختیارش را به دست مادرسادات داد از خودش، از نفس ِ سرکش اختیارش را گرفت وای بر حال کسی که دل گرفت از این امام شد دچار غم! اگر قلبِ دچارش را گرفت سائلی آمد! نشست و در کنارِ حاجتش پایِ روضه حاجتِ ایل و تبارش را گرفت میخورَم حسرت به حال نوکری که عاقبت غرقِ در خون؛ با شهادت مزدِ کارش را گرفت مثلِ مادر؛ آرزویش بود باشد بی نشان... دستِ تقدیر آمد و سنگ مزارش را گرفت! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅   @marziyehatefi ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅