✍شوهر منیژه از تو بهتره!
🔅تجربه ثابت کرده که آقایون اگه صدسال هم داشته باشن، وقتی با مردای دیگه مقایسه بشن، از کوره در میرن.
🔘مردها ذاتا رقابتجو هستن پس انتظار نداشته باشید بعداز مقایسه شدن، بشینن و تخمه بشکونن!
🔘این مقایسه یه فاجعهی دیگه هم به بار میاره و اون اینه که حس اقتدار و اعتماد به نفس همسرتون رو پایین میارید و هیچ خانمی از یه مرد با اعتماد به نفس پایین خوشش نمیاد! (اینجاست که شاعر میگه خود کرده را تدبیر نیست.)😁
🌱به همسرتون بفهمونید که اون رو کاملا پذیرفتید و با علاقه و محبت با داشتهها و نداشتههاش، زندگی میکنید.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍گذشتهی نخنما
🍃نگاهی به ساعت دیواری انداخت. پسر سه سالهاش خواب بود. ملافهی نازکی روی او کشید. دستگیره را آرام به سمت پایین فشار داد تا پسرش از صدای در بیدار نشود. از پلههای ایوان پایین رفت، کنار حوض نشست.
☘دستش را داخل آب حوض برد. چه قدر زلالی ... کاش دل منم مثل تو زلال بود.
غزل سرش را طرف آسمان بلند کرد: «خدایا کمک کن قلبم آروم بگیره، غیر از تو کسی رو ندارم. »
💫غزل بی اختیار شروع به گریه کرد. نیم ساعتی گذشت. از کنار حوض برخاست. صدای باز شدن در را شنید به سمت همسرش رضا رفت و سلامی کرد: «تا دوش میگیرم، آماده بشین بریم. »
🌾غزل جلوی آینه نگاهی به خود کرد: « چقدر رنگم پریده! زیر چشمم گود افتاده، چیکار کردم با خودم؟ » غزل صدای رضا را شنید که گفت: «عزیزم! آمادهای، بریم؟
✨هر سه سوار ماشین شدند. غزل احساس میکرد به مجلس عزا میرود. چند بار نفس عمیقی کشید. سرش را به شیشه ماشین تکیه داد و چشمانش را بست؛ اما حسن با خندهی ریز گفت: «مامان! شکلات میخوام.»
☘رضا متوجه رفتار غزل بود؛ اما دو دل که با غزل حرف بزند یا نه؟ ماشین را کنار خیابان نگه داشت: «غزل جان! چیزی شده؟ از چی ناراحتی؟ »
✨_دختر داییات، تازگیها شنیدم قبلا اونو میخواستی.
🍃_غزل!؟ من تو رو دوست دارم و باهات ازدواج کردم، الان هم یه پسر ناز دارم. خودت میگی قبلا، امروز جشن عقدکنانه دختر داییمه، به جای این فکرها، با خوشرویی میریم، به دایی و زندایی تبریک میگم و بعدش ...
☘_بعدش چی؟
⚡️_میریم مسافرت، سه روز مرخصی گرفتم تا با هم خوش بگذرونیم.
💫رضا ماشین را پارک کرد. دست حسن را گرفت با هم به طرف خانهی داییاش رفتند. وقتی غزل وارد اتاق شد؛ موقع ورود چشمش به مهسا و نامزدش افتاد. آنها کنار هم روی مبل دو نفره نشسته بودند، صحبت میکردند و میخندیدند.
🎋نگاه غزل چرخید، با دیدن رضا که حسن را روی پایش نشانده بود و به او شربت میداد، لبخندی زد و از ذهنش گذشت: «کوچه خاطراتم پر از عطر گلهاست، پر از زمزمههای عاشقانههایمان، پر از خندههای شاد کودکم، باید گذشته رو رها کرد؛ هیچ کس تو گذشته موفق نمیشه. »
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍کویر خشک
💢امام حسین(ع) را خدا نمیتوانست یاری کند؟! پس معنای [هل من ناصر ینصرنی] چیست؟؟
🔅امام حسین میخواست که یزیدیان به یاری نفس خود بشتابند و از قافله حسینی جا نمانند. او تشنهی لبیک گفتن یزیدیان بود تا آب هدایت را بر قلب کویری خشک از حقیقت آنان جاری سازد.
💧آب...
آبی که برخلاف تصور همیشگیما از کربلا، هیچوقت به یزیدیان نرسید!
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_آلاله
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍رهایی
🍀وضوی عشق می گیریم؛ رو به قبله می نشینیم و عرض ادبی به ساحت مقدس ابا عبدالله(ع) میکنیم.
از آن حضرت می خواهیم که زندگانیِ ما را چون زندگانی حضرت محمد(ص) و آل او قرار دهد و مرگمان را چون مرگ محمد(ص) و آل او قرار دهد و از وابستگی به شرق و غرب و زیر بند ذلت و خواری قدرت های بیگانه رفتن، حفظ نماید.
🤲الها! مرگمان را مرگ در راه خدا و ارزش ها و اعتقاداتحسینی قرار بده
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_آلاله
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨عشق اول و دوم شهید عباس بابایی
🍃عازم حج بودم. شب خداحافظی بود. همه همکاران در خانه ما نشسته بودند. با عباس رفتیم خانه سابق مان در همان مجتمع.
☘گفت: «تو عشق دوم منی. می خواهمت اما بعد از خدا. نمی خواهم آن قدر دوستت داشته باشم که تبدیل به بت شوی. »
⚡️می گفت: «کسی که عشق خدایی خودش را پیدا کرده باشد، باید از همه این ها دل بکند. »
📚آسمان؛ بابائی به روایت هسر شهید، نویسنده: علی مرج، صفحات ۱۲-۱۱
#سیره_شهدا
#شهید_بابایی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 لحظههای بهشتی
✅ در بیشتر خانواده ها همکاری میان اعضای خانواده وجود ندارد یا به کمترین حالت خود رسیده است.
🔘 فرصتهایی مثل خانه تکانی، فرصتهای ناب وکمی هستند که میتوان با برنامه ریزی برای کار و بازی مشترک، آنها را بیشتر کرد.
🔘 در این فرصتها افرادخانواده باهم به مکالمه، بازی، شوخی می پردازند. شاهد زحمات یکدیگر هستند.
🔘 فعالیت جمعی خود از اسباب آرامش روحی است و اعضای خانواده پیوند محکمتری باهم پیدا میکنند.
✅ برای این لحظه های گرانبها، وقت بگذاریم.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_ترنم
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شگرد نادر
🍃تاکسی کنار خیابان توقف کرد. وقتی پیاده شدم؛ چادرم را مرتب کردم. به طرف در سفید رنگی رفتم. زنگ را زدم. صدای خانم جون را از حیاط شنیدم: «کیه؟ ... اومدم. »
☘قامت خمیدهی خانم جون با باز شدن در نمایان شد: «سلام خانم جون! چقدر دلم براتون تنگ شده بود. » حیاط خانم جون خاطرات زیادی را یادم آورد. وقتی بچه بودیم خیلی با نادر دور باغچه بازی میکردیم.
⚡️ یک مرتبه خانم جون گفت: «گلچهره! میخوام در باره نادر باهات حرف بزنم.» با شنیدن اسم نادر قلبم به درد آمد. خانم جون زیر چشمی نگاهم کرد: «بعد از جواب منفی که به پسرخالهات دادی، چند بار خواستم بیام باهات صحبت کنم که دیشب نادر اومد اینجا.»
🌾_کل فامیل خبر داشتن، آقاجون از بچگی ما رو به هم نشون کرده بود. بعد اون شب، خاله ملیحه از دستم ناراحت شد. مامانم چند روز باهام حرف نزد.
✨خانم جون تعریف کرد که دیشب نادر از او خواسته، من حلالش کنم؛ چون نادر دلباختهی هم دانشگاهیاش شده بود. وقتی حرف خانم جون تمام شد؛ با بغض گفتم: «من بیتقصیرم. نادر خودخواه، از من خواست اون شب جلوی جمع بگم، من راضی به این ازدواج نیستم.»
💫_خدا آقا جونتو بیامرزه، وقتی کوچیک بودین شما دو تا رو نشون هم کرد.
🍃_اگه نادر میخواد ازدواج کنه، براش آرزوی خوشبختی میکنم؛ ولی سخته نادر رو ببخشم از وقتی رفت دانشگاه علاقهاش به من کم شد.
بدتر این که هر کسی از فامیل منو میبینه میگه چرا؟ نادر پسر خوبیه! اهل کار و زندگیه ... تو دل نادر رو شکستی!
☘خانم جون بغلم کرد. دلداریم داد که حق داری میدانم دهن مردم را نمیشود بست. نادر باید راستش را میگفت تا تو زخم زبان نشوی. امیدوارم خطاهای همه ما را ببخشی.
🎋خانم جون را بوسیدم و گفتم: «خدا سایه شما رو از سرمون کم نکنه، احساس میکنم حالا که حقیقت رو میدونید، کمی سبکتر شدم. »
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شکستن سکوت
💢سکوت در برابر ظلم و ظالم گناهی نابخشودنیست.
ممکن است کسی قادر به کوتاه کردن دست مستکبران نباشد؛ ولی سکوت کردن در برابر آنها جایز نیست و باید حداقل چهرهی پلید ستمگران را رسوا سازد.
🔸یزید فردی شرابخوار و میمونباز بود که خود را خلیفه مسلمین معرفی کرد.
حضرت امامحسینعلیهالسلام با او به مخالفت پرداختند. برای هدایت مردم، چهرهی یزید را برای مردم اینگونه ترسیم کرد:
«یزید مرد فاسقی است. شراب مینوشد، انسان های بی گناه را به قتل میرساند و به صورت علنی مرتکب فسق و فجور میشود.»
📚موسوعه، ص ۲۸۲.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ظلم ادامهدار
🌱فرازهای زیارت عاشورا را با همدیگر قرائت می کنیم و دشمان اهل بیت(ع) را تا روز قیامت مورد لعن قرار می دهیم؛ همانهایی که اولین کسانی بودند که پایه ظلم و ستم را برپا کردند و چه ظلمها و شرارتها که بر شما روا نداشتند.
💢در طول زمان ظلمها و جنایتهایی که به پا می شود و گناه کودکانی که سر به بالین اضطراب مینهند و گرسنه و تشنه خدایشان را ملاقات می کنند، ریشه در ظلم های آنها دارد.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_آلاله
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_habibi-[www.Patoghu.com].mp3
6.25M
🌺 برنامه امروزتون چیه؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#منصوری
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨سلامت اداری
🌷شهید سید محمد تقی رضوی
🍃سید از پارتی بازی خیلی بدش میآمد. در مقطعی یکی از نیروها با سفارش وارد جهاد شده بود. سید صبح که وارد اداره می شد، بیرونش میکرد. میگفت: «امام (ره) فرموده توصیه من را هم قبول نکنید. »
☘تا این که روزی گفتم: «آقای رضوی! گناه دارد، حالا که آمده ولش کن. » گفت: «من از این فرد بدم می آید، فقط به خاطر اینکه با توصیه به جهاد آمده است. »
راوی: حسین نمازی؛ هم رزم شهید
📚 سیرت رضوانی؛ زندگی نامه و خاطرات سردار جهادگر شهید محمد تقی رضوی، نویسندگان: عیسی سلمانی لطف آبادی و همکاران،صفحه ۲۲
#سیره_شهدا
#شهید_رضوی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte