eitaa logo
مسار
330 دنبال‌کننده
5هزار عکس
552 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨امروز چندشنبه است؟ 🍃روزی یکی از بچه ها از علی آقا پرسید: «امروز چند شنبه است؟» ایشان با تبسمی روز و تاریخ را گفتند. ☘️پرسیدم: «تبسمت برای چه بود؟» گفت: «اگر دعاهای روزهای هفته را می خواندیم احتیاجی نبود که ایام هفته را از کسی بپرسیم.» راوی: حمید شفیعی 📚 رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، صفحه ۹۷-۹۸ 🆔 @masare_ir
✍️ ياری دین 🌱علاقه‌ی به اهل‌بیت علیهم‌السلام و پایمردی در راه ایشان، سبب عاقبت بخیری فرد می‌شود. ✨علاقه و محبت به امام حسین علیه‌السلام موجب عزت و برعکس آن، یعنی دشمنی با حضرت، سبب خواری در دنيا و آخرت است. ⚡️یاران شجاع امام حسین علیه‌السلام در روز عاشورا با استقامت ورزیدن، علاقه‌ی خود را آشکار کردند و در راه حق و عدالت به مقام والای شهادت رسیدند. اصحاب با رشادت و محبت به اهل بیت علیهم‌السلام در دنیا و آخرت سربلند هستند. 🆔 @masare_ir
✍️شاعر عاشقانه‌ها 💞حافظ،حافظه‌ی ماست،شاعری تکرار ناپذیر که مدام از عشق می‌گوید و دعوت به عشق می‌‌کند تا همیشه زنده دل بمانی و دوامت را در دفتر عالم تثبیت کنی. هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما 📖کسی که قرآن در سینه دارد در روایت‌های متعدد. عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ قرآن زبر بخوانی در چهارده روایت ✨حافظ قرآن است و لسان‌الغیب. از عالم قرآن و عرفان و ملکوت، زیاد حرف می‌زند. در کُنج فقر و خلوت شب‌های تار، باکلام وحی، هم‌نشین می‌شود و غم روزگار را از خودش دور می‌سازد. تا بُوَد وردت دعا و درس قرآن،غم مخور 🎁 استعداد شگَرف ستودنی در نغز گویی‌ها، سابقه‌ای درخشان بر او رقم زده است. به اعتقاد خود حافظ، لطافت سخنش را از خدایش هدیه گرفته. حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ؟ قبول خاطر و لطف سخن،خدا داد است 🌱در ماه مهر، شاعر پر مهر را گرامی داشته‌اند. ماهی که سرشار از عاطفه‌هاست و شروع وزش نسیم محبت و عشق. 🆔 @masare_ir
✍️هیاهو 🍃زودتر از هر روز از خواب بیدار می‌شوم. لیست کارهایم را مرور می‌کنم. یک‌به‌یک همه را چشم‌ برهم‌ زدنی انجام می‌دهم. بعد از مدت‌ها قرار ملاقات با دوست قدیمی‌ام مریم گذاشتم. تپش قلب، هیجان و شوق دیدن او سرعت کارهایم را بالا برده است. ☘️بعد از ناهار مانتو و روسری طوسی رنگم را می‌پوشم. در‌حالی که چادرم را سر می‌کنم، پسرم علی را دیدم که موهای فرفری‌اش‌ را شانه می‌زند. با عجله بند کفش‌هایش را می‌بندد و سوار ماشین می‌شود. کنار پارک ملت توقف می‌کنم. چند قدمی بیشتر نرفته بودم که متوجه شدم چشم‌هایم می‌سوزد. 🍂اشک‌هایم ناخواسته کل صورتم را خیس می‌کند و من نمی‌دانم علت این گریه‌های بی‌امان دود و آتش است که یا گرد افشانه‌های اشک آوری که در هوا معلق مانده؟ ترس و نگرانی به جانم می‌اُفتد. گروهی از مردمی که جمع شده بودند با چهره‌هایی نگران و خشمگین شعار می‌دادند. 🍁پسر هشت‌ساله‌ام هاج و واج به جمعیت نگاه می‌کرد و می‌گفت: «اینا کی‌ان؟ چکار می‌کن؟» هیاهوی جمعیت گوش‌هایم را همانند چشم‌هایم آزار می‌دهد. 🎋یکی از میان جمعیت شعار می‌دهد: «زن، زندگی،‌ آزادی.» بقیه هم تکرار می‌کنند. فضا غبارآلود و ترسناک شده است. دست پسرم را گرفتم و بر سرعت قدم‌هایم می‌افزایم. صدای مهیب تیراندازی مرا میخکوب می کند. پلیس همه را به آرامش فرا می‌خواند و جمعیت را پراکنده می‌کند. ☘️چندین تماس بی‌پاسخ از دوستم روی صفحه موبایلم نقش بسته است، دلم می‌سوزد بعد از این همه سال او را ندیدم. به سمت ماشین می‌روم. در طول مسیر تا به خانه پسرم مرا به رگبار سؤال بست. مضطرب و نگران بودم؛ ولی سر صبر و حوصله به تک‌تک سؤالاتش پاسخ دادم. 🆔 @masare_ir
✍️پنجره‌ای به سمت نور 💡ایمان انسان را از پرتگاه هلاکت و سقوط حفظ می نماید و به او توان و قدرتی می دهد که راه را از بیراه و نور را از ظلمات تشخیص دهد. 🔅فرد با ایمانی که دارد می تواند آینده روشنی را برای خود رقم بزند و ارزش‌های معنوی خود را دستاویز خیالات باطل و چیزهایی که سبب سقوطش می‌شود قرار نمی‌دهد؛ بلکه سعی می‌نماید واردات ذهنی🧠 قلبی❤️ و چشمی 👁خود را بررسی نماید که آیا این برنامه یا تصویر یا کلیپ ارزشی برای دین و دنیای او دارد یا نه؟ 🌱باید توجه کرد و بدون بصیرت دست به هر اقدامی نزد و ارزش‌های معنوی خود را حفظ کرد چون سبب حرکت انسان به سمت کمال و سعادت و نور خواهد بود و اگر همه ی عالم گمرا ه شدند او بر راه هدایت میماند. ✨«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ای اهل ایمان، شما (ایمان) خود را محکم نگاه دارید، که اگر همه عالم گمراه شوند و شما به راه هدایت باشید زیانی از آنها به شما نرسد. بازگشت همه شما به سوی خداست و همه شما را به آنچه کردید آگاه می‌سازد.» 📖سوره مائده، آیه ۱۰۵ 🆔 @masare_ir
✨علاقه به حفظ قرآن 🍃از همان کودکی به فوتبال علاقه داشت. کم کم که فوتبالش بهتر شد، دعوتش کرده بودند برای تیم منتخب استان قم. ☘️مانده بود چه کند؟! چون مؤسسه حفظ قرآن هم می‌رفت و لاجرم باید قید یکی را می‌زد. با ما هم که مشورت کرد، گذاشتیم به عهده خودش. آخرش به خاطر حفظ قرآن از خیر فوتبال حرفه ای گذشت. راوی: پدر شهید 📚سند گمنامی؛ زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم احمد مکیان، تهیه و تدوین: گروه تحقیقاتی احیا، صفحه ۱۹-۲۰ 🆔 @masare_ir
✍️بوسیدن کف پای پدر 🔆به آیت الله مرعشی عرض کردند: «مقامات خود را از کجا آورده‌اید؟» ☘️فرمود: «در ایام نوجوانی مادرم فرموده بود پدرم را بیدار کنم. ترسیدم موجب آزار پدر شوم، لبهایم را روی کف پای ایشان گذاشتم و آنها را بوسیدم.» 🌱پدر برخاست و گفت: « شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم بله.» فرمود: «خداوند تو را از خدمتگذاران مکتب اهل بیت قرار بدهد.» ایشان می‌فرمود: «هرچه دارم از دعای خیر پدرم است.» 💡 با رعایت احترام و احسان به والدین، هر نشدنی، شدنی می‌شود. 🆔 @masare_ir
✍️آشتی‌کنان 🍃با صدای جدال شاخه‌های خشک چنارها که باد پاییزی عریانشان کرده‌، بیدار می‌شوم. هنوز خواب‌آلوده‌ام که صدای مادرم از دنیای خواب بیرونم می‌آورد. خمیازه‌کشان به سمت در می‌روم، مادرم با هول و ولا وارد اتاق‌ می‌شود: «تو هنوز بیدارنشدی؟!! مثلاً امروز مهمون داریما، من رو دخترم کلی حساب باز کردما، بدو، بابات زنگ‌زد، یه سِری خرت و پرت گرفته باید با آژانس بری، از دم مغازه بیاریشون، قربون دخترم برم زودباش.» ☘️مادر تندتند ادامه می‌دهد که صدای دعوای بچه‌ها، حواسش را پرت می‌کند و مجبور می‌شود سراغ آن‌ها برود و همین‌طور برنامه‌هایش را توضیح می‌دهد. ✨خیلی ذوق‌ دارم، من به تبعیت از مادرم، عاشق میهمان و میهمان‌‌بازی‌ام. برای مادرم فرقی نمی‌کند میهمانش چه کسی باشد! خواهرخودش، خواهرشوهرش، جاری‌اش و... حرمت و محبت را باهم می‌آمیزد، چاشنی رفتار نیکش می‌کرد و تحویل میهمان می‌دهد و من چه لذتی می‌برم از این رفتار مادرم!! 🌾مدتی‌ست خانواده‌ی عمویم را ندیده‌ام. به خاطر سوءتفاهمی که در همه‌ی خانواده‌ها ممکن‌ است پیش‌بیاید مدت‌ها بین پدر و عمو شکرآب بود و با پادرمیانی و حرف‌ها و نیز تهدیدهای سازنده‌ی مادربزرگم همه چیز حل شده‌. حرمتی که مادربزرگم میان فامیل دارد، برایم خیلی مهم و باارزش است، گیرایی کلامش، همیشه آتش اختلاف را خاموش می‌کند. ✨اولین اتفاق خوبی که بعد از این مدت قرارست بیفتد، همین آشتی‌کنان امروز است. مادرم سر از پا نمی‌شناسد، تا من بیدار شوم کلی از کارها را انجام داده است. در حال باز کردن شیرآب، دست پیش را می‌گیرم: «مامان چرا زودتر بیدارم نکردی کمک‌کنم.» 🎋اما جواب دندان‌شکن مادر، حرفی باقی‌ نمی‌گذارد: «حالا خوبه که ذوق دیدن عموت رو داری، اگه غیر این بود چی می‌شد!! » با خنده‌ی مادر من نیز خنده‌ام می‌گیرد، لقمه‌ی کوچکی از سفره بر می‌دارم و در حال خوردن، سریع آماده‌ی رفتن می‌شوم. مادر توصیه‌های مادرانه‌اش را می‌کند و در آخر، محل جاساز پول آژانس را نشانم می‌دهد. 💫مثل سربازی زرنگ و وظیفه‌شناس، سریع کفش‌هایم را می‌پوشم و برای این‌که بیشتر خود را در دل مادر جاکنم، قربان صدقه‌ی مادر می‌روم: «خودتو خسته‌ نکن قربونت برم، زودی می‌رم و برمی‌گردم، هرکار دیگه‌ای هم داشتیا خودم برات انجام می‌دم.» 🍃مادر که مرا بیش‌تر از خودم می‌شناسد، با لبخندی شیرین تشری می‌زند: «این‌قد دلبری نکن بچه، عجله‌کن، اون وسایلو من لازم‌دارما.» چشمی می‌گویم و برای انجام سفارش‌هایش به راه میفتم. 🆔 @masare_ir
☀️خورشید صداقت مدینه غرق صفا شد💫 ز روی حضرت‌صادق دمید عطر محمد🌹 ز بوی حضرت‌صادق (موید) 🌱خبر آمد خبری در راه‌ است، خبری که قند در دل‌ها آب می‌کند و انتظار لحظه‌ی وصال را شیرین‌تر. ✨اهالی آسمان و زمین در دادن خبر آمدنش از هم سبقت می‌گیرند، خود را آماده‌می‌کنند برای دیدار ششمین نور محمدی. کودکی از جنس نور، قدم به عالم زمینیان می‌گذارد و زمین و زمان را با گام‌های مبارکش متبرک می‌نماید‌ تا با سند صداقتش، ناراستی‌ها را باطل کند و باعلم بی‌پایانش بت جهالت را بشکند؛ 💡 اما کوردلان، نور خیره‌‌ کننده‌اش را باور ندارند و برای‌ خاموش‌کردنش از هر راهی وارد می‌شوند و او از تلاش بی‌وقفه برای اثبات علم‌الهی خویش دریغ نمی‌کند و مونس دل‌های رمیده از معنویت گشته‌است. 🎉ولادت مولود بی‌مثال آل محمد(ص) امام‌ صادق علیه‌السّلام بر تمام عالمیان خجسته‌باد. علیه‌السّلام 🆔 @masare_ir
✨الهامات و عنایات در سیره رزمندگان اسلام 🍃در عملیات والفجر مقدماتی فرمانده یکی از گروهان ها بودم. شب همه نیروها آماده اعزام به منطقه عملیات بودند. دچار مسمومیت شده بودم. درد شکم و سرگیجه داشتم. ☘️ پشت خاکریزی رفتم خطاب به خدا گفتم: «خدایا! بنده خوب تو آیت الله دستغیب گفته اگر انسان دوست و مخلص خدا باشد، هنگام مریضی با یک حمد حالش خوب می شود. آبرویم در خطر است. نه کسی بیماری ام را باور می کند و نه به دکتر دسترسی دارم.» 🌾شروع به خواندن سوره حمد کردم. با اتمام حمد آن بیماری هم تا آخر جنگ سراغم نیامد. ارداتم به آیت الله دستغیب دو چندان شد. راوی: حمید شفیعی 📚 رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، صفحه ۸۱ 🆔 @masare_ir
✍️فاتح قلب‌ها 🌱نسیم سحری به یمن قدوم مبارک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در ماه خجسته ربیع الاول در گوش جهان می‌خواند: ای «خُلقٍ عَظیم» و ای «رَحمَةٌ لِلعَالَمین»! ای بهترین و کاملترین اسوه راستین بشریت! میلادت بر جهان هستی مبارک.» ☀️ نبی مکرم اسلام با کردار کریمانه‌ در طول ۲۳ سال نبوت توانست، دل‌های گمراه بسیاری را شیفته‌ی مکتب اسلام کند. هنوز هم در طول تاریخ بشریت، رسول‌‌الله‌ صلی‌الله علیه وآله با جنگ و قدرت نمایی جهان را فتح نکرده است؛ بلکه با مهرورزی فاتح قلب‌‌هاست. 🤲خدایا! با مهر نبوی قلب‌های مسلمانان را نورانی بگردان. 🎉میلاد پیامبر نور و رحمت گرامی باد. صلی‌الله‌علیه‌وآله 🆔 @masare_ir
✍️وقت و بی‌وقت 🍃اولین باری که او را دیدم، پیش‌دستی کردم و به او سلام دادم. دستم را هم به سمت سامان دراز کردم؛ ولی با بی‌اعتنایی، سری تکان داد. همین‌قدر سرد و بی‌روح. دستم میان زمین و آسمان آویزان ماند. آهسته آن را سرجایش برگرداندم. نمی‌دانم جواب سلام دادن هم خرج دارد که این تکه گوشت را در دهانش به حرکت در نیاورد؟! ارتباط بین من و او همان چند لحظه کوتاه باقی ماند و دیگر ارتباطی شکل نگرفت! ☘️ولی با رضا بیست سالی می‌شود که رفیقم. خوب به یاد دارم در اولین برخورد، همان وقت که درب کلاس را باز کردم، زودتر از من سلام و احوالپرسی کرد. خودش را با گرمی معرفی کرد. کنارش برای من جا باز کرد. همان اولِ کار، قاپ ما را دزدید. 🌾حالا که فکر می‌کنم می‌بینم شروع ارتباط بسیار مهم است. همان سلام ابتدای کلام؛ به قول لایف‌استایلی‌ها برخورد و مواجهه اول بسیار مهم و تأثیرگذار است. ✨روز جمعه کنار باغچه حیاطمان نشسته بودم در انتظار آمدن رضا تا با او به کوه بروم. لحظه‌ای به یاد امام اُفتادم. آخرین بار کی با او روبرو شده‌ام؟! آیا در برخورد اول، سلام گرمی به او داده‌ام؟ حال خوشی به من دست داد. امیدوار شدم به جواب گرمی که امام در پاسخ سلامم داده است. 💫در حال و هوای خودم بودم که صدای در را شنیدم. رضا پشت در بود. در مسیر راه برای او از تصمیمم گفتم. می‌خواهم شروع کنم؛ هر صبح و شب، وقت و بی‌وقت بگویم: «السلام علیک یا صاحب الزمان؛ ادرکنا» 🆔 @masare_ir