eitaa logo
مسار
345 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
573 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✨چگونه با حق و ناحق شدن ها برخورد می کنید؟ 🍃مهدی هیچ وقت حاضر نشد انصاف را زیر پا بگذارد و حق را ناحق کند. 🔸بچه اول مان محمد متین، آن قدر شلوغ و پر جنب و جوش بود که همه به شوخی به او فنته ۸۸ می گفتند. می بردیمش مهد کودک، یک ساعت بعد زنگ می زدند که بیائید ببردیدش. هر وقت هم زنگ می زدند، من از محمد طرفداری می کردم. 🔹یک بار که با هم رفته بودیم مهد. داشتم ازش طرف داری می کردم. مهدی گفت: حق با مربی هاست. همین الان دیدم محمد توی حیاط داشت دو نفر دیگر را می زد. 🌻از دستش ناراحت شدم و گفتم: مثلا تو پدرش هستی. چرا ازش طرف داری نمی کنی؟ 🍃گفت: من حق را ناحق نمی کنم. الان اگه چشم روی اشتباهات پسرمان ببندیم، فردا که بزرگ می شود، مسئولیم. راوی: همسر شهید 📚کتاب بابا مهدی؛ خاطراتی از شهید مهدی قاضی خانی؛ حسین سلمان زاده و علی غیوران؛صفحه ۳۲ و ۶۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨سرزنش جوان 🔸عنه عليه السلام ـ فِي الحِكَمِ المَنسوبَةِ إِلَيهِ ـ : إذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُك لَهُ مَوضِعا مِن ذَنبِهِ ؛ لَئِلاّ يَحمِلُهُ الإِخراج عَلَى المُكابَرَةِ. 🌸امام على عليه السلام ـ در حكمت هاى منسوب به ايشان ـ فرمودند : 🌻 هرگاه جوان را سرزنش كردى ، جايى [براى عذر آوردن] از گناه برايش قرار ده تا قرار گرفتن در تنگنا ، او را به درشتى و سرسختى نكشانَد. 📚شرح نهج البلاغه، ج۲۰،ص۳۳۳،ح۸۱۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️گلدان شکسته 🌺امین با ذوق و شوق توپ بازی می کرد. یکدفعه توپ به گلدان زیبا و گرانقیمت گوشه سالن خورد و شکست. امین که چشم پدر و مادر خود را دور دیده بود و توپ را داخل خانه آورده بود غصه اش شد. حالا چکار کند؟ مادر عاشق این گلدان بود. یادگار مادربزرگش بود. می ترسید هر آن سر برسند و دعوایش کنند. بغض گلویش را می فشرد، اشکش سرازیر شد. نفرین بود که نثار خود می کرد که این چه کاری بود که کردم؟ 🍀صدای چرخیدن کلید درونِ در را شنید. با سرعت خودش را در کمد دیواری قایم کرد. پدر و مادر وارد سالن که شدند با منظره گلدان شکسته روبرو شدند. مادر داد زد: « امین مگه دستم بهت نرسه؟ مگه نمی دونی این برام عزیزه؟ به چه جرأتی توپ رو داخل آوردی؟» 🌼 امین با شنیدن حرف های مادر بر خود لرزید. تپش قلب گرفت. منتظر تنبیه سختی بود که صدای پدر را شنید که مادر را آرام می کند: « زینب جان آروم باش این راهش نیست مگه نشنیدی حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: با خشم بچه تربیت نمی شود. حالا کاری که شده باید به آرامی باهاش صحبت کنی.» (۱) امین دیگر صدای خشم مادر را نشنید. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🔹۱- قال امام علی علیه السلام: لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ 🌸امام على عليه السلام فرمود: با خشم تربيت [ممكن] نيست . 📚غرر الحكم ، ح۱۰۵۲۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: ترنم به: منجی عالم بشریت ✨سلام مولای ما! 🌼شاید تو هم منتظری تا ما بیاموزیم از من ها وتن‌ ها جدا شویم و ما شویم. 🌱این که دست این من ها بهم گره بخورد و «ما»ی متحد در راه عبودیت خدا را بسازد. ✨مولای من! 🌿ما را متحد کننده‌ی این اجتماع قرار بده. ما را خادم اسلام بپذیر.🤲 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. ارواحناله الفداء 🆔 @parvanehaye_ashegh
🌞 چشم در چشم خورشید 🌺صبح می شود و چشم‌ در چشم‌ خورشید، نگاهم را به آسمان می دوزم و تو را طلب می‌کنم. 🌸آرزویم تلألؤ خورشید رویت در نگاهم است. 🆔@tanha_rahe_narafte
💠زحماتی همراه با عشق ✅احترام به والدین از هر چیز واجب تر است. والدین مخصوصا در زمان پیری حساس تر می شوند. بنابراین باید در خصوص ارتباط گیری و رفتارهایمان با آ ن ها دقت داشته باشیم مثلاً: 🔘مدام احوال آنان را به صورت حضوری یا حداقل با تماس تلفنی جویا شویم. 🔘همیشه زحمات و تلاش های آنان را یادآوری و از آنان تشکر کنیم. 🔘اگر در وضع اقتصادی مناسبی نیستند به آنان به صورت غیرمستقیم کمک مالی دهیم. 🔘همواره آنها را با احترام و القاب زیبا مورد خطاب قرار دهیم. ✅ بدانیم، انجام تمام این کارها حتی گوشه ای از زحمات آنان را جبران نمی کند، فرزندان در هر حال همواره مدیون زحمات همراه با عشق آنان هستند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌟 وقف خدمت به پدر 🌼امام حسن(علیه السلام)در طول سی و هفت سالی که در کنار پدر زیست نه فقط فرزندی مطیع و امام شناس بود، بلکه همواره بازوی نیرومند،یاوری صدیق، مسئولی امین و با تجربه و سربازی عاشق و فداکاربرای امیرمومنان به حساب می آمد. وی با شناخت کاملی که از پدرداشت، خود را وقف خدمت به امیرالمؤمنین کرده بود. 🌸روزی بازوی نظامی پدر می شود و به فرمانش به طرف کوفه روانه می شود تا مردم آن سامان را از توطئه شوم دشمنان اسلام آگاهی دهدو آنها را جهت مقابله با پیمان شکنان و ناکثان بسیج کند. 🌷 روزدیگر بازوی سیاسی امام می شود و در جریانات سیاسی دوران عثمان وارد صحنه می شود و او را نسبت به وضع ناهنجار دستگاه خلافتش وکثرت انحرافات آگاه می سازد و یا در مسئله حکمیت به دستور آن حضرت و با بیانات شیوا و دلنشین، اعلام موضع می نماید و دست به افشاگری می زند. 🌱آن حضرت در سمت قضاوت و دیگر مسوولیت ها به کمک و یاری پدرمی شتابد. 🌼باید اعتراف کرد که بدون شک در این سی و هفت سال خدمات آن حضرت در قالب ماموریت از طرف امیرمؤمنان بیش از این ها بوده است ولی ما برآن ها دست نیافته ایم و یا فاقد ارزش تاریخی بوده اند. 📚مجله فرهنگ كوثر، خرداد ۱۳۷۹، شماره ۳۹ علیه السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بهشت نتیجه اطاعت از والدین 🌼قالَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله: اَلْعَبْدُ الْمُطيعُ لِوالِدَيْهِ وَلِرَبِّهِ فِى اَعْلى عِلّييّنَ. 🌺پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: بنده اى كه مطيع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قيامت در بالاترين جايگاه است. 📚كنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۶۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍آب تنی 🌸نور خورشید روی آب دریا سکه های طلایی ریخته بود. موج ها آرام به ساحل سر می زدند و به خانه خود بر می گشتند. سعید، وحید و مریم روی زیر انداز کنار پدرو مادرشان نشسته بودند. 🍃سعید با سر به وحید اشاره کرد. وحید رویش را برگرداند و به دهان پدر خیره شد. پدر از دوران کودکی خود تعریف می کرد: « اون زمونا حرف حرف بزرگترا بود. یازده سالم بود، همسن سعید، بابام گفت که باید کار کنین تا قدر پولو بدونین، برای همین از بچگی من و عموتونو برد سرکار... » 🌺سعید با نوک انگشتان پایش به وحید زد. وحید بالاخره تسلیم شد. پدر وقتی دید هر دو بلند شدند، حرفش را نیمه کاره رها کرد و رو به آنها گفت: «بچه ها تو آب نرید.» بچه ها باشه گویان به سمت دیگر ساحل دویدند. 🍃سعید پس کله وحید زد و گفت: «چرا تکون نمی خوردی؟» وحید پس سرش را ماساژ داد: «چته بابا داشتم خاطره گوش می‌دادم، حالا می خوای چی کار کنی که بلندم کردی؟» 🌸 سعید لباسش را از تنش در آورد و گفت: « زود باش بریم آب تنی.» وحید خیره به سعید گفت: « بابا گفت نریم.» سعید دست وحید را گرفت و به سمت دریا کشید: « این همه راهو نیومدیم که فقط دریا رو ببینیم، بدو که آب تنی تو این هوای گرم می چسبه.» 🍃وحید به سمت پدر و مادر نگاهی انداخت و بعد به آبی دریا. سعید درون آب رفت و شروع به آب بازی کرد. وحید هم دل به دریا زد. بدنش با اولین تماس آب لرزید و مو به تنش سیخ شد. سعید شنا کنان از ساحل فاصله گرفت.سرش را از آب بیرون آورد و گفت: « بیا دیگه اینقدر ترسو نباش!» وحید هم خودش را به سعید رساند و جلوتر رفت. 🌺عضله پای وحید گرفت و نتوانست پایش را تکان بدهد. بدنش سنگین شد و زیر آب رفت. سعید سرش را از زیر آب بیرون آورد تا به وحید نشان دهد که از او جلو زده است؛ اما صدای فریاد وحید و دست هایش که آب ها را به هوا می پاشید، جلو چشم هایش نقش بست. 🍃لحظه ای مات و متحیر به صحنه روبرویش نگاه کرد تا خواست به خودش بجنبد دیگر وحید را ندید. ناخودآگاه اشک از چشم هایش جاری شد و فریاد زنان به سمت وحید شنا می کرد. چیزی از کنارش با سرعت گذشت. سعید گریان و با چشمان تار به سمت وحید شنا کرد.نمی دانست چه چیزی از کنارش عبور کرد؛ ولی ترس به دلش راه نداد با سرعت شنا کرد. لحظه ای سرش را از آب بیرون آورد تا نفس بکشد،صدای سرفه های وحید را شنید. پدرش را دید که سر و سینه وحید را بیرون از آب گرفته بود. 🌸در ساحل، پدر سینه وحید را ماساژ می داد تا آب های خورده را برگرداند. سعید مثل موش آب کشیده بالا سرشان ایستاد. وحید با سرفه های شدید آب های خورده را برگرداند. 🍃پدر دست وحید را گرفت، بلندش کرد و از کنار سعید بدون اینکه نگاه کند، گذشت. سعید پشت سرشان راه افتاد و با صدایی که پدر بشنود، گفت: « ببخشید.» پدر با اخم برگشت و به سعید نگاه کرد: « ببخشید! اگه غرق میشد، فایده ای داشت؟» سعید با چشمان اشکی به وحید خیره شد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: میرآفتاب 🌺 به :خالق هستی 🌸 ☘خدایا مگر نه اینکه در کتاب آسمانی مون قران نفرمودی لایکلف الله نفسا الا وسعها هر نفسی به اندازه توانایی خودش تکلیف میشه 🌱خدای مهربون کمکم کن اندازه نفسم خودم را درک کنم ،موقع تکلیف غُر نزنم نِق نزنم .... 🌿تو بهتر از خود من به من آگاهی من و میشناسی 🌻کمکم کن خودمو کم ندونم . اون قدرت خدایی که در وجودم قرار دادی رو درک کنم. 🌹کمکم کن زحمت بکشم و به بُعد وجودی ام که انسانیت حقیقی هست برسم 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید. 🆔 @parvanehaye_ashegh
✍سرچشمه تمام زیبایی ها 🌹 پروردگارا 🌸زیبایی هایت همتایی ندارد. 🌷چگونه ستایشت نکنیم؟ 🌻 حال اینکه هر آینه می نگریم . 🌺 چشمانمان قابلیت توصیف تو و زیبایی هایت را ندارد . 🌼 ای سرچشمه تمام زیبایی های عالم ✨ ای پروردگار من و پروردگار همه ❤ دوستت دارم . 🆔 @tanha_rahe_narafte
💯ذهن خوانی بلد هستید؟ ✅حواسمان باشد همسر ما ذهن خوانی بلد نیست! و از دل ما خبر ندارد. 🔘نباید انتظار داشته باشید که بر طبق احساسات درونی شما عمل کند. 🔘تا وقتی که شما چیزی را به زبان نیاورده اید و در خصوص آن به توافق نرسیده اید، نمی توانید توقع داشته باشید به خواسته تان عمل کند. 🔘 هر موقع همسرتان بعد از توافق کردن، باز کوتاهی کرد او را سرزنش نکنید ؛ بلکه با آرامش و جملات زیبا و مثبت به او یادآوری کنید. 🆔 @tanha_rahe_narafte