✍دلتنگی ستاره
🍃وقتی پنج ساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. پدرم برای رسیدن به هدفهای خیالیاش به استرالیا رفت و دیگر برنگشت. مادرم مرا نخواست و ازدواج کرد و هرگز او را ندیدم.
☘ یک لحظه مثل یک برگ خشکیده به آینهی روبروی هال خیره ماندم. هر وقت یاد خاطرهی کودکیام میافتم، حالم عوض میشود. با دقت به آینه نگاه کردم؛ چون همه اقوام میگویند: «خیلی شبیه مادرت شدی.»
🌾به خودم نهیب زدم: «بیل زدن توی این باغچهی گذشته، برام هیچ ارزشی نداره، تنها یه چیز برام با ارزشه، اونم مادر بزرگ مهربونمه.»
⚡️مادر بابایم را عزیز صدا میزنم. یکی از آن روزها زانوهایم را بغل کرده بودم و گریهکنان، پشت سر هم میگفتم: «بابامو میخوام.»
عزیز جون بغلم کرد موهامو نوازش کرد و گفت: «ستاره! بریم برات پیراهن مشکی بخرم.»
🍃_عزیزجون! من پیراهن صورتی دوس دارم.
☘_دختر قشنگم! اول یه قصه برات بگم، بعد بریم. روزی یه آقایی که امام بود، برای این که زیر بار ظلم نره، با خانوادهاش میره سمت شهر کوفه، مردم اونجا خوب نبودن، کسی رو که ظالم بود دوس داشتن. اونوقت جنگ میشه، اون مردمی که خوب نبودن، تو لشکر ظالمه میرن و بهش کمک میکنن. امام تو صحرای کربلا با هفتاد و دو تا یارانش با شجاعت میجنگه؛ ولی چون دشمنها زیاد بودن،امام شهید میشه.
☘_عزیز جون! دختر هم داشت؟
✨_آره، اسمش رقیه بود. وقتی دلتنگ باباش شد، عمه زینب، نوازشش کرد. مسلمونا به خاطر این که امام حسین علیهالسلام رو دوس دارن، ماه محرم مشکی میپوشن.
🍃_عزیزجون برا منم، پیراهن مشکی میخری؟
🍀عزیزجون پانزده سال با مهربانی، غم را از وجودم دور کرد. آقاجون هم به جای بابا مرا به آغوش کشید.
✨هر سال دههی محرم با عزیز جون برای عزاداری به مسجد میرویم؛ اما دلتنگ حرم اباعبدالله علیه السلام هستم.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا امام حسین علیهالسلام زمان معاویه قیام نکرد؟
#قسمتپایانی
#پاسخ:
۴.شرایط زمان
پس از شهادت امام حسن علیهالسلام عدهای از کوفیان نامه نوشتن و ضمن عرض تسلیت به امام حسین علیهالسلام، خود را منتظر فرمان امام معرفی کردند.*
💢امام با توجه به عواملی همچون تسلط امویان بر شهر کوفه، سابقهی عملکرد سوء کوفیان در برخورد با امام علی و امام حسن علیهماالسلام میدانست شکل گیری امر قیام با نیروهای اندک، اثری در پی ندارد.
🔸مردم شخصیت به ظاهر وجیه معاویه را به عنوان خلیفه مشروع پذیرفته بودند.
💡معاویه آن زمان حاکم بلا منازع جامعهی اسلامی از شام تا عراق و حجاز و یمن بود؛ چون قدرت در شام ثبات داشت قیام ایشان بی نتیجه میماند.
📚*تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۲۸
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💡کلام شیرین
💯گفتوگو برای مادر، بیش از پدر دارای اهمیت است. هر مادری با صحبت کردن حس میکند به خانوادهاش نزدیکتر میشود.
⭕️گفتوگو و درد دل کردن یک مادر با فرزندش، فقط مادرانه است؛ اما گاهی فرزند گمان میکند که مادرش، قصد دخالت در امور کاری یا زندگی مشترک او را دارد.
❌این همان نقطهای است که اغلب منجر به نگاه تند یا بی اعتنایی فرزند در هم کلام شدن با والدین میشود.
🔺شنونده خوبی برای پدر و مادرمان باشیم؛ زیرا لبخند مادر و رضایت پدر بهترین هدیه برای فرزند است.
🔹رسول خدا صلیاللهعلیهوآله: «نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش عبادت است.»*
📚*بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۸۰
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍غنچهی پژمرده
🍃مادرم در روستا زندگی میکند. چند روزی از ماه محرم میگذشت. به او زنگ زدم تا جویای حالش شوم. گفت:«دلتنگ نوههایم هستم.»
☘ناصر همسرم ما را به روستا برد. چون سر کار میرفت صبح جمعه برگشت؛ اما هنگام رفتن گفت: «پیش مادرت بمون، هر وقت خواستی زنگ بزن بیام دنبالتون.»
⚡️مادرم از دیدن ما خوشحال شد. علی و رقیه را به آغوش کشید. بعد از خوردن شام همراه مادرم آماده رفتن شدیم.
🍃وقتی مادرم نشست، علی پسر چهار سالهام با صدای بلند گفت: «مامان! اونجا رو نگاه کن!»
⚡️_علی جان! بشین، سر و صدا کنی مجبور میشیم برگردیم خونه.
☘علی لبش را کج کرد و ناراحت شد، جلوی مادرم چهار زانو نشست. سرش را به عقب چرخاند، صورت مادر بزرگش خیس اشک بود. بیبی دستش را بلند کرد و سر علی را نوازش کرد.
🍃رقیه دختر یک سالهام در آغوشم خواب بود. چادر را رویش کشیدم، نسیم خنکی میوزید.
🎋یک مرتبه صدای نالهای بلند شد که توجه همه را به سوی خود جلب کرد.
🍀علی از جایش بلند شد. دختر بچهی سه سالهای گریان چیزی گفت. علی چند گام برداشت و دستش را به ستون تکیه داد و با دقت نگاه کرد. به سمت من برگشت و گفت: «مامان! این دختره داره گریه میکنه، اجازه میدی از این آب نبات و پفک توی کیفت براش ببرم؟» اما دخترک نالان در اوج گریهاش گفت: «بابام کجاست!؟ عمهجون، من بابامو میخوام.»
☘پسرم علی با غصه به جمعیت نگاه کرد.
رو به بیبی گفت: «چرا باباش نمیاد!؟»
ناگهان مردی درشت هیکل به دخترک نزدیک شد و فریاد زد: «ساکت شو! الان، اون چیزی رو که میخوای برات میارن. »
☘به چهرهی علی خیره شدم، او لبخندی زد و زیر لب گفت: «الان بابات میاد دیگه! چقدر گریه میکنی!؟» طولی نکشید علی با چشمهای گرد به جمعیت دور میدان، زل زد.
✨به جز صدای گریهی پیر و جوان، زن و مرد؛ هیچ صدای دیگری شنیده نمیشد.
🍂علی به سمت بیبیاش رفت و با بغض گفت: «این دختره باباشو میخواد؛ اینا چرا تشتی که روش پارچهست رو دارن میارن!؟»
🍁بیبی از سوال علی همچون نان در تنور مانده در پای تعزیه «حضرت رقیه» جگرش سوخت. با اشک زمزمه کرد:
السلام ای باب زارم السلام
السلام ای گلعذارم السلام
در کجا بودی که جانم سوختی
ز انتظاری استخوانم سوختی
بابا جان! ز رقیه خبر داری تو؟
بسته دستم به رسن، هیچ خبر داری تو؟
شمر سیلی به رخم میزد و میگفت: «یتیم»
به اسیری بردن مرا، هیچ خبری داری تو؟
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیهالسلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟
#پاسخ:
#قسمتاول
۱.موج سواران ماهر
نهضت نامه نگاری کوفیان، از یک طیف خاصی نبود بلکه از سوی گروههای مختلف با گرایشهای متفاوت صورت گرفت. وقتی جو کوفه را به سمت امام دیدند برای عقب نماندن از قافله آنها هم نامه نوشتند.
♨️حتی گروهی که با تفکرات اموی در کوفه ساکن بودند، نامه نوشتند. افرادی همچون «شبث بن ربعی» بعدها مسجدی به شکرانهی کشته شدن امام بنا ساخت.» ۱
❌ «حجاربن ابجر» روز عاشورا در حالی که از سرداران سپاه عمر بن سعد بود، نامهی خود را انکار کرد.
«یزید بن حارث بن یزید» او نیز نامهاش را در روز عاشورا انکار نمود.۲
«عزرة بن قیس» فرمانده سپاه اسب سوار لشکر عمر بن سعد و نیز «عمرو بن حجاج زبیدی» مأمور فرات با پانصد سوار از دسترسی امام به آب، جلوگیری کردند.۳
💡نام این افراد در فهرست نامهها بود؛ اتفاقا شورانگیزترین نامهها را اینگونه افراد نگاشتن و به امام گزارش لشکری آماده (جند مجند) را دادند.۴
📚۱.تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۲
۲.همان، ج ۵، ص ۴۲۵
۳.همان، ج ۵، ص ۴۱۲
۴.ابو مخنف ازدی، وقعة الطف، ص ۹۵
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیهالسلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟
#پاسخ:
#قسمتدوم
بیشتر نامه نگاران به دنبال منافع مادی؛ هر سمت و سویی متمایل بودند. موج سواران ماهر نیز با تدبیرهای خویش، به خوبی از این جریان برای به مقصد رسیدن اهداف خود بهره برداری کردند.
🥀احتمال دارد هیجده هزار بیعت کننده با مسلم بن عقیل از این گروه باشند.
کسانی که منافع خویش را در خطر دیدند (با سیاسی کاری عمر ابن زیاد) خود را از سپاه مسلم بن عقیل کنار کشیدند.
نماینده امام حسین علیهالسلام یکه و تنها در کوچههای کوفه بدون یاور ماند.
💰افکار عمومی با وعده و وعیدهای ابن زیاد در راستای منافع دنیوی؛ نه تنها به یاری امام حسین علیهالسلام در دشت کربلا آماده نشدند بلکه مقابل سپاه امام ایستادند.
💢دربارهی رفتار مردم، سخن «مجمع بن عبدالله عائذی» خطاب به امام این گونه بود: «... تودهی مردم دلشان به سوی تو متمایل است؛ اما فردا شمشیرهایشان علیه تو سر از نیام بر خواهد آورد.»*
📚*تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۶
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیهالسلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟
#پاسخ:
#قسمتسوم
۲.سیاست مخوف
سیاسی کاری ابن زیاد بر مدار تهدید و تشویق میچرخید. اولین سخنرانیاش در مسجد جامع کوفه، خود را برای فرمانبرداران همانند پدری مهربان معرفی کرد و نسبت به کسانی که نافرمانی کنند شمشیر و تازیانهاش را به رخ کشید.۱
🔸خبر حرکت سپاهی عظیم، از شام به کوفه، برای سرکوبی؛ حربهای برای خاموش کردن شورش کوفیان بود.
تبلیغات ابهت سپاه عظیم شام باعث شد زنان به سوی خویشان خود همچون برادر یا شوهر و فرزند آمده و آنها را از سپاه جدا کردند.
♨️♨️مسلم بن عقیل که در میانه روز با چهار هزار نفر قصر را محاصره کرده بودند و عبیدالله در آستانه سقوط قرار داشت با تبلیغات گستردهی رعب و ترس در اوایل شب مسلم بن عقیل در کوچههای کوفه تنها و سرگردان ماند.۲
📚۱.وقعة الطف، ص ۱۱۰
۲.همان، ص ۱۲۶
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
بسم الله الرحمن الرحیم
#پرسش
🔍چرا مردم کوفه با آن همه اشتیاق امام حسین علیهالسلام را دعوت کردند؛ اما از یاری حضرت دست کشیدند؟
#پاسخ
#قسمتچهارم_پایانی
۳.سیاستهای اقتصادی
مهمترین منبع مالی مردم دریافت عطا و جیره از سوی حکومت بود.
«عطا» پرداخت نقدی یکجا یا در چند قسط؛ اما «جیره» کمکهای جنس مانند خرما، گندم، جو، روغن که ماهیانه در اختیار مردم قرار میگرفت.
💰نظام اقتصادی وابسته به حکومت؛ ابزاری مهم جهت تهدید مردم بود.
یکی از موفقترین شگرد برای پراکندن مردم از اطراف مسلم بن عقیل؛ همین تهدید به قطع عطا و جیره بود.
❌امام حسین علیهالسلام در سخنرانی
روز عاشورا فرمود: «همه شما علیه من عصیان میورزید و سخنان مرا گوش نمیدهید؛ عطاهای شما از مال حرام فراهم آمده و شکم هایتان از حرام انباشته شده است و این باعث مُهر خوردن بر دلهایتان گشته است.» *
📚*مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💫خانهی پر نشاط
⭕️در مسیر زندگی مشترک هر فردی فراز و نشیبهای زیادی وجود دارد. برای رسیدن به زندگی مطلوب لازم است زن و شوهر با تفکر و مشورت با هم، تمام امور زندگی را سروسامان بدهند.
پس با صبوری و تلاش هدفمند، هر فردی میتواند به اهدافش برسد.
🔺حُسن رفتار، نرمی و متانت در گفتار میتواند آرام آرام نتایج مثبتی در زندگی مشترک ایجاد کند.
💥نکته: چند راهکار
❌۱. همسران با هم مشاجره و بگومگو نداشته باشند؛ حتی اگر حق با یکی از آن دو باشد.
🔺۲. همسران در همهی حالات روحی اعم از غم و شادی یا خشم و عصبانیت، مودبانه با هم صحبت کنند.
🔺۳. همسران هنگام پاسخگویی، با گفتن جانم، عزیز دلم و ... محیط خانه را با کلام دلنشین جذاب و شاداب نگه دارند.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 هماهنگی والدین در رفتار با فرزند
✅ والدین در تربیت فرزند بهتر است با یکدیگر هماهنگ باشند. زیرا از اختلاف نظر والدین، فرزندان آسیب میبینند.
🔘 درباره مسائل تربیتی فرزندان لازم است؛ والدین احادیث و کتاب های خوب و مناسب را مطالعه نمایند.
🔘 والدین زمانهایی را اختصاص به مسائل تربیت فرزند داده، با یگدیگر گفتگو کنند تا به رفتار صحیح با فرزندشان به توافق برسند.
✅ اگر در موقعیتی سردرگم شدند، با شخص سومی که در این گونه مسائل اطلاعات کافی دارد، مشورت کنند.
🔹رسول الله (صَلَّياللهُ عَلَيْهِ وَ آلِه) : اَكْرِمُوا اَوْلادَكُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَكُمْ.
🔸رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) فرمود: به فرزندان خود احترام كنيد و با آداب و روش پسنديده با آنها معاشرت نماييد. ۱
📚۱.بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۱۴.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
💥شادی کودکانه
❌هیچ گاه کودکان را در موقعیتهای اضطرابآور قرار ندهیم. مانند تهدید به تنها گذاشتن او در خانه یا این که به او بگوییم: «دیگر دوستش نداریم.»
💯هرگاه کودک میخواهد در مورد چیزی صحبت کند، اجازه بدهیم تا احساساتش را بگوید.
🔺اگر کودک آن لحظه حرف بزند؛ از نظر فکری و هیجانی تا حدوی تخلیه میشود. پس سعی کنیم فضای خانه، آرام و روابط خانوادگی صمیمانه باشد.
🔺با هنر قصه گویی و بازی، غیر مستقیم آموزش بدهیم.
مانند: سلام کردن کودک به دیگران و اجازه گرفتن برای انجام کاری.
🔹پیامبر صلیالله علیهوآله: «هر کس کودکی داشته باشد باید با وی کودکانه رفتار نماید.»*
📚*وسائل الشیعه، ج ۱۵
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_نرگس
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
💎سبد مهر
🌞صبحگاهان با طلوع خورشید
پنجره دل را به مهربانی بگشا؛
زیرا همسایه شادی و نشاط است.
🌹خانهی دل با محبت
سرشار از شادمانی میشود.
💐شکوفههای مهر
مهمان همیشگی قلبتان.
#صبح_طلوع
#به_قلم_نرگس
#عکسنوشته_حسنا
💐🌿💐🌿
🆔 @masare_ir