eitaa logo
مسار
333 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
713 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ رؤیایی صادقانه ☘️ شیخ از خواب پرید و در بُهت فرو رفت. با خود فکر می‌کرد و می‌گفت: « آخر این چه خوابی بود که من دیدم ؟ من کی هستم که به دو امام تعلیم دهم؟! استغفرالله ! امام حسن و حسین علیهماالسلام کجا ؟ من کجا ؟ خدایا می‌دانم خواب دیدن معصوم، خواب شیطانی نیست. تعبیرش را نمی‌دانم خودت کمکم کن » 💥خواب دیده بود در مسجد کرخ از مساجد بغداد نشسته و حضرت زهرا(سلام الله علیها) دست امام حسن و حسین (علیهما السلام) را گرفته و کنار شیخ مفید آمد و فرمود: « یا شیخ! علّمهما الفقه؛ ای شیخ به این دو، فقه آموزش بده» ☀️وقتی صبح شد به همان مسجد رفت و همانجا که در خواب دیده بود، نشست. بعد از مدتی، خانمی محجبه که سرش را پایین انداخته بود، دست دو پسر را در دست گرفته و وارد مسجد شد. به نزد شیخ رفت و همان سخن حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خواب را تکرار کرد. 🌺 شیخ مفید لبخندی بر لبانش نقش بست. اکنون تعبیر خوابش را می‌دانست. بدون معطلی پذیرفت و نگاهی از روی مهر و محبت به آن دو کرد. نور سیادت در چهره‌شان نمایان بود. دستش را به طرف‌شان دراز کرد: « خب اول بگید ببینم اسمتون چیه؟» « یا شیخ من سیدرضی‌ام» « و من سیدمرتضام » ▫️برگرفته از کلام ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل🌹 به:منجی عالم بشریت🌹 ☘بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ☘ السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ 🌸آقاجان نامه های شما به شیخ مفید را می‌خواندم . خوشا به حال این عالم جلیل القدر دفتر سبز زندگی‌اش، صفحات درخشانی را به خود دیده. حدود 30 نامه با دستخط مبارک و نورانی تان چشمانش را نورانی کرده. خطاب‌هایتان به او بی‌نظیر و غرورانگیز است. 💌 در نامه‌ای با خط زیبایتان فرمودند: برادر گرامی، استوار و دوست راه یافته شیخ مفید.....» و همچنین در نامه‌ای دیگر برایش نوشته‌اید: بنام خداوند بخشنده بخشایشگر، سلام خدا بر تو ای یاری كننده حق و دعوت كننده به سوی او از كسی كه با صدق و راستی به سوی خدا دعوت می كنی....» 🍁وقتی هم پرونده زندگی‌ شیخ مفید بسته شد، در غم از دست دادنش با اشعاری رضایت خود را از او اینچنین بیان فرمودید: خبر دهنده مرگ خبر فقدان تو را نیاورد، امروز بر آل محمّد (علیهم السلام) روز مصیبت بزرگی است. اگر تو در میان خاک قبر پنهان شدی، علم و توحید همراه تو اقامت کرد. قائم مهدی (عجل الله تعالی فرجه) خوشحال می شود هر وقت که درسها و علوم تو را برایش می خوانند 📚شبیری، گذری بر حیات شیخ مفید، ص۲۶-۲۷ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارواحناله الفداء ارتباط با ادمین: @taghatoae ادمین تبادل: @tajil0313 🆔 @parvanehaye_ashegh
🔑کلید خوشبختی کجاست؟ دنبال شور و شادی هستی؟ می‌خواهی یک صبح جدید را تجربه کنی؟ کلید آن را در خودت جستجو کن. دست روی زانو بگذار. خدای اقاقی‌ها، خدای تو هم هست. نترس. خدا با توست. تو فقط مرد میدان باش تا پیروزی دنبالت بگردد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨چقدر به فکر زن و بچه‌ات هستی؟ آیت الله مدرس تانیمه‌های شب نامه‌های رسیده از طرف مردم را می‌خواند. بعد چند ساعت می‌خوابیـد و سـپس به مدرسه سـپهسالار (شـهیدمطهری) می‌رفت و از آنجا به مجلس. به علت مشاغل فراوان توجه زیادی به اهل و عیال نـداشت از او پرسـیدند: چرا به بچه‌هايتان نمی‌رسـید؟ فرمود: تمام بچه‌های ایران بچه‌های من هسـتند و من اگر کاری برای آن‌ها بکنم برای این‌ها هم کرده‌ام. 📚مردان علم در میدان عمل،ص۱۲۸ ◽️سالروز شهادت آیت‌الله مدرس گرامی باد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ خوشبختی هم قدم با توست 🌺هر لحظه مبارزه می‌کنی و امیدوارانه لبخند از لبانت پر نمی‌کشد. ☘️تا شاید یک روز بیشتر بتوانی کنار عزیزانت با آرامش زندگی کنی؛ پس به مبارزه ات برای زنده ماندن و زندگی کردن ادامه بده. 🌹چون خوشبختی هم قدم باتوست. ✨روز جهانی مبارزه ایدز را به تو و به امثال تو یادآور می‌شوم. شاید انگیزه‌ای باشد برای کسانی که منتظر ندایی هستند تا با بیماریشان مبارزه کنند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ تنها 🍃فرشته کنار پنجره اتاقش نشسته بود و به درخت صنوبر وسط حیاط نگاه می‌کرد. بالای درخت پرنده‌ای نشسته بود و آواز می‌خواند. لبهایش کش آمد بعد از اینکه غبار دلتنگی و تنهایی بر روی شانه‌اش نقش بسته بود دیدن این تصویر آرامش را به دلش نشاند. 🌸از وقتی که دید مردم با شنیدن بیماری‌اش جور دیگری به او نگاه می‌کنند، از همه مخفی کرد. الان در بین آن‌ها راه می‌رود بدون اینکه کسی بداند چه ظلمی با خون‌های آلوده آن کشور در حقش رُخ داده است. 🍂همان روزی که ماشینی خلاف جهت با سرعت پیچید و او زیر گرفت. خون زیادی از او رفت و بیهوش شد. در اتاق عمل دکترها مجبور شدن خون به او تزریق کنند از آن خون‌های آلوده در شریان‌هایش جاری شد. 🍁حالا همیشه حواسش هست اگر خونی از بدنش بیاید کسی به او دست نزند تا مبادا کسی دیگر بیماری‌اش را در آغوش بگیرد. 🌸_فرشته کجایی مامان ؟ مگه قرار نبود وقتی اومدم آماده باشی؟ 🌾_وای مامان ببخش حواسم پرت شد خیلی زود آماده می‌شم. 🍃در دل به وجود چنین پدر و مادری افتخار و خدا رو شکر می‌کرد. 🎋درست یادش است برای خون دادن به سازمان انتقال خون رفتن هرسه نفرشان. بعد از آزمایش کردن خونش متوجه بیماری او شدند. اگر امید دادن ها و حمایت پدر و مادرش نبود معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار او بود. 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما از :مهدیه🌹 به :شهید ادواردو آنیلی🌹 سلام خداوند و اولیاءش به شما شهدای راه حق. برادر شهیدم تنها وارث میلیاردر مشهور جوآنی آنیلی که بعد از مسلمان و شیعه شدن بخاطر اعتقادات مذهبی‌ات زندگی سختی را گذراندی و سرانجام برای اینکه ارثیه کلان پدر به دست تو نرسد به شهادت رسیدی. برای تبلیغ اسلام با تلاش و راهنمایی‌ات دوست نزدیکت کنت لوکا گائتانی لاواتلی پسر سلطان شراب ایتالیا مسلمان شد و عجیب اینکه سرنوشت‌تان با هم شبیه بود و هر دو به شهادت رسیدید. برایمان دعا کنید از دنیا و وابستگی‌هایش رها شویم و در مسیر عشق جان‌فشانی کنیم. شهادت‌تان مبارک⚘ ادواردو (مهدی) آنیلی می‌گفت:«شیعه، تک است. چیزی دارد که سایر ادیان ندارند و آن وابستگی به ولایت اهل بیت علیهم‌السلام است.» 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿 ارتباط با ادمین: @taghatoae 🆔 @parvanehaye_ashegh
🧐بهره شما از زندگی چقدره؟ 🌸ما نمی‌توانیم تعیین کنیم چند سال زنده خواهیم بود؛ 🌺اما می‌توانیم تعیین کنیم چقدر از زندگی بهره ببریم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ آخرین وداع میرزا کوچک خان در آخرین دیدار با همسرش هنگام وداع گفت: اوضاع ما از همه جهت مغشوش و نامعلوم است. تو جرمی نداری جز اینکه همسر من هستی و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگی ات سیاه و تباه گردد. حیف است هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده، دچار خزان حوادث شوی و از طراوت بی بهره بمانی در حالی که طلاق حلاّل این مشکلات است و تو پس از طلاق به حکم شرع مجاز خواهی بود، زندگی نوینی برای خود تدارک ببینی. همسرش این پیشنهاد را نپذیرفت. میرزا از حالت همسرش منقلب گردید و از او پوزش خواست و به دلجویی او پرداخت و شخصیت و نجابتش را ستود و گفت: درس انسانیت را باید از شما بانوان آموخت؛ زیرا روح و قلب‌تان از درک حقایق زندگی سرشار است. با اینکه روستازاده ای بیش نیستی، ولی می‌بینم سلامت نفس، قدرت فهم و درایت فوق العاده‌ای داری. از اینکه وضع مادی‌ام اجازه نداد، زندگی آرامی مطابق شأنت فراهم کنم، شرمنده‌ام و از اینکه در شداید روزگار همچون کوه پایدار مانده‌ای و ذره‌ای از مهر و محبت تو نکاسته است، سپاسگزارم. تو را به عنوان زنی شرافتمند می‌ستایم و از داشتن چنین همسری بر خود می‌بالم. از تو راضی‌ام که هیچ گاه مرا در مورد آنچه نداشته‌ام، مؤاخذه و سرزنش نکرده‌ای و از خدای بزرگ خواهانم از بزرگواری تو که مظهر فضیلت است راضی باشد. 📚ماه در محاق، ص۲۱۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ ایستاده ️ ✨وقتی دزدی به خانه و کاشانه‌ات می‌زند، سکوت و نگاه کردن نهایت حماقت است. ✨میرزا کوچک خان جنگلی از جمله کسانی بود که با دیدن ظلم شاه، روس‌ها و انگلیسی‌ها ساکت ننشست، مردم را آگاه کرد و قیامی برپا کرد که خودش پیشاپیش همه حرکت می‌کرد. ✨او برای استقلال کشورش همچون دیگر مردان تاریخ‌ساز ایران لحظه‌ای آرام و قرار نداشت تا جایی که جانش را در راه آزادی کشور از استبداد و استکبار فدا کرد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️بالام لای لای 🌾بسم‌الله الرحمن الرحیم گفت و کرکره را بالا داد. نگاهی به دورتادور مغازه انداخت. دیوار‌های مغازه از قفسه‌های فلزی قدیمی پوشیده بود. چشمش به قاب عکس روبه رویش افتاد. به یاد روزی افتاد که محسن به او گفت: «بابا اجازه بدی، می‌رم سربازی.» ☘️پدر خواست مانع رفتن محسن شود. با خود گفت: جنگ است. بماند و در مغازه کار کند، نیاز نیست، سربازی برود. هر کدام از سه پسر کاظم به‌نوبت زمانی که مدرسه نبودند در جوراب‌بافی به پدرشان کمک می‌کردند. به‌خاطر همین کاظم آن‌ها را دوست داشت. به لطف خدا قفسه‌های خالی فلزی مغازه کم‌کم با بافندگی پسرها پر از جوراب‌های رنگارنگ شده بود. پدر بیشتر پشت دخل می‌نشست. اما محسن با لبخند کش‌دار به پدرش گفت: «بابا! الان جبهه‌ها نیاز به نیروی رزمنده داره، اجازه بده برم.» 💠همان لحظه دل پدر لرزید؛ اما رضایت داد. در حالی‌ که به چشمان قهوه‌ای‌ رنگ محسن چشم دوخته بود، گفت: «خدا پشت و پناهت، اما دل مادرت رو هم به دست بیار.» 🌸لبخند بر چهره محسن نشست. او خیلی کم‌حرف ولی مهربان بود. پیش مادر رفت، اول دست نوازشی بر سر مادر ‌کشید: «مامان جان! اجازه بده برم، برای حفظ نسل آینده باید همه جوونا به جبهه برن.» مادر سعی کرد فرزند دلبندش اشک او را نبیند:«ان‌شاءالله به‌سلامتی، خدا پشت و پناهت.» 🍃صدای زنگ خانه، دل هر دو را می‌لرزاند. چشم انتظار آمدن محسن به مرخصی بودند. مهربانی پسرشان را هر روز به رخ هم می‌کشیدند. محسن مرتب نامه می‌نوشت و جویای حال پدر و مادرش می‌شد. تا این که آخرین نامه‌ی مادر برگشت. روی پاکت نامه با خودکار قرمز، ضربدر بزرگی بود. جمله‌ی روی پاکت دل پدر و مادر را داغدار کرد. نوشته این بود «شناخته نشد‌.» 💎محسن در عملیات محرم، منطقه موسیان به شهادت رسید. با لباس مقدس سربازی ۲۳ دی ۱۳۶۱ قطعه ۲۸ بهشت‌زهرا سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده شد. 🎋مادر کنار مزارش خواند: «بالام لای لای ... بالام لای لای ...» 🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما بسم الله الرحمن الرحیم از: مهدیه به: رئیس جمهور محترم آقای رئیسی سید بزرگوار سلام از خدای مهربان برایتان بصیرت، صبر، ورع و پرهیزگاری طلب می کنم. در مورد واکسن و قضیه‌ی کرونا و تبعیت از سازمان who این وزارت بهداشت به یک حجامت اساسی نیاز دارد. ان شاءالله در مسیر روشن حق با مجاهده و استعانت از روح بلند معصومین صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و شهداء گرانقدر بتوانید اینکار را به شایستگی انجام بدهید تا جان شیعیان زمینه ساز ظهور در امنیت باشد. در مسئله‌ی مسکن سازی ان شاءالله به وسعت این نعمت خدادادی کشورمان آپارتمان سازی و آسمان خراش سازی را منحل کرده و برای ایرانیان به فرموده‌ی رهبر ملت صبار و شکور خانه‌های وسیع و حیاط‌دار بسازید. سید بزرگوار، امام خمینی رحمه‌الله‌علیه فرمودند: صدا و سیما باید دانشگاه و انسان ساز باشد. لطفا به کمک آقای جبلی گرامی و جبهه‌ی انقلاب، صدا و سیما را از انحصار بهائیان نفوذی خارج کنید و فیلم‌های شاخص از شهداء بسازید. بخصوص حاج قاسم و حاج حسن طهرانی مقدم و شهید حججی و پیام‌های بازرگانی تجملگرا را حذف کنید. 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🆔 @parvanehaye_ashegh