eitaa logo
مسار
343 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
574 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍میهمان 🌸یک روز میهمان او بودم. چند ساعتی نشستیم در مورد مسائل مهمی با هم حرف زدیم و راهکار ارائه کردیم. کلام شیرین او به دلم ‌نشست. چهره نورانی‌اش، آرامشی بر وجودم ‌نشاند. نماز را به او اقتدا کردم. 🍵وقت ناهار شد. سفره‌ای ساده پهن شد. یک نوع خورشت و پلو به همراه دوغ سر سفره گذاشته شد. پسرش مصطفی هم نشسته بود. نگاهی به او کرد و گفت‌: «شما برای ناهار، برو خونه. » از روی تعجب به او گفتم: «بذارید آقازاده هم با ما باشند. » 🌺او همان‌طور که لبخند دلنشین بر روی لب‌هایش نشسته بود، گفت: «این غذا از بیت‌المال تهیه شده، شما مهمان بیت‌المال هستید. برای پسرم جایز نیست بر سر این سفره بنشیند. » ☘در دل او را تحسین کردم که با رفتار خود، روش صحیح زندگی کردن را به فرزندش می‌آموزد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🗾جاده پُرپیچ و خَم 🌸پروردگارا صبحمان را با تمنّای رزقِ پاک و فراوان با وجود سخاوت تو آغاز می‌کنیم. ☘چشم دلمان را که می گشاییم، همه جا نگاه تو را می‌بینیم. 🧡که مراقبی تا به سلامت جاده پرپیچ و خم زندگی را بپیماییم. 🌺خدایا! جیبهایمان را پُر از عشق و امید کردیم تا همرنگ تو شویم. 🍁بپذیر از ما، این بضاعت ناچیز را🍁 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨با مهمونات راحتی؟ 🍃یونس سر زده آمد خانه‌مان. چون چيزي در خانه نبود مادر رفت و شيريني خريد. لب به آنها نزد. گفت: «من نمی‌خورم تا يادتان باشد خودتان را براي من به زحمت نيندازيد و هر چه توي خانه بود، همان را بياوريد. » 📚مثل مالك، چاپ اول ،۱۳۸۵،چاپ الهادي ،ص ۳۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 سپر آتش جهنّم 🔆 پدر پیرش را کول می‌کند داخل ماشین می‌گذارد تا به دکتر ببرد. چند وقتی‌ست پدرش ناتوان شده است. برای انجام کارهای شخصی هم ناتوان است. 🥪خودش لقمه می‌گیرد به دهان او می‌گذارد. برای دستشویی رفتن او را بغل می‌کند و می‌برد. 💥 رسیدگی به پدر، رسیدن به کارهای خود، زمان زیادی برای استراحت برایش باقی نمیگذاشت ولی روحیه‌ی بالای او چه دلیلی داشت؟؟ ☀️قال‌الامام‌الصادق: انّ أبی قد کبر جداً و ضعف فنحن نحمله اذا اراد الحاجه فقال ان استطعت أن تلی ذلک منه فافعل و لقّمه بیدک فانّه جنه لک غدا. شخصی به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: «پدرم به حدّی پیر و ناتوان شده که او را برای قضای حاجت، حمل می کنم و می برم. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر قدرت داری، خودت این کار را انجام بده و خودت بر دهان او غذا بگذار تا این عمل، سپر آتش فردایت باشد [و تو را به بهشت ببرد]. 📚اصول کافی، ج ۲، ص۱۶۲. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍آقای ناظم 🍃وارد مدرسه شد. داخل صف ایستاد. آقای ناظم بین صف‌ها قدم می‌زد، به رضا رسید. نگاهی به سرتا پایش انداخت. صدایش را بالا برد: «چرا پیراهنت لکه داره؟ » ☘_پیراهن من از اول این لکه رو داشت. 🎋 _این کیف برای کیه؟ ⚡️_این کیف برای خودمه، وسایل واکسی‌ام را داخل آن می‌ذارم. 🍂_برای چی وسایل واکسی می‌گذاری؟ 💫_بعد از کلاس و مدرسه سرکوچه کفش های مردم را واکس می‌زنم. 🍃_همه به ترتیب برن سرکلاس. تو با من بیا دفتر! 🍁آشوبی درونش برپا شد. دستان یخ‌زده‌اش را به طرف کیف برد. بدنش به لرزه افتاد. با خودش گفت: « اگه وسایلو بگیره بیچاره می‌شم. » 🌾صدای گنجشکان از لابه‌لای درختان انتهای حیاط مدرسه را شنید. نگاهی به آسمان آبی بالای سرش انداخت: «ای خدا به دادم برس. » ✨ناظم پاهایش را در حین راه رفتن محکم به زمین می‌کوبید. کفش‌های قهوه‌ای واکس نخورده‌اش توی چشم رضا بود. کت و شلوار قهوه‌ای اتو کشیده با آن کفش‌ها جور نبود. وارد دفتر شد. معاون اشاره کرد به او که روی صندلی بنشیند. 🍃ماجرا را برای مدیر تعریف کرد. مدیر با روی باز لبخند به لب به رضا زُل زد. با صدای آرام گفت: «خُب رضا تعریف کن ببینم چرا وسایل رو همرات مدرسه میاری‌؟ چرا واکس می‌زنی‌؟ » ☘چهره آرام مدیر به او دل و جرأت داد. سرش را پایین انداخت: «راستش آقا از اون وقت که بابام خونه نشین و مادرم سبزی خوردکردن و فروختن رو شروع کرد. منم برای کمک خرج می‌بایست کاری کنم. » 🌾چشمهایش ابری شد. گلویش به سوزش آمد. سرش را بالا گرفت: «آقا من نمی‌تونم عرق شرم و خجالت پدر را ببینم و کاری نکنم. نمی‌تونم دست‌های زِبر مادر را ببینم و طاقت بیارم.» 🌸مدیر از پشت میز بلند شد. کنار رضا رفت. دستی روی شانه‌اش نشاند: «آفرین پسرم. خوش‌به‌حال پدر و مادرت با داشتن چنین پسری. » 🍃رضا با پشت آستین مانع ریختن اشک‌هایش شد. نگاهش به کفش‌های خاک‌آلود مدیر اُفتاد: «آقا اجازه میشه زنگ تفریح بیام پشت در دفتر کفش‌های معلمارو واکس بزنم. » مدیر صدای قهقه‌اش بلند شد: «چرا که نه! اتفاقا کفشای من و معاون یه واکس درست و حسابی می‌خوان! » 🆔 @tanja_rahe_narafte
✍آسمانی از دانش 🖊قلم، مرا یاری کن تا از پیشوای ششم حضرت صادق آل طه علیهم‌السلام بنویسم. همو که غریبانه و مظلومانه در قبرستان بقیع بی‌گنبد و بارگاه، بدون شمع و چراغ، مضجع نورانی‌اش می‌درخشد. 🌏بگذار از بقیع و خاک بقیع بگویم که بوی دانشی آسمانی را می‌دهد. دانشی از جنس الهی و صدق. 🥀قلم، تو هم بنای نالیدن داری؟ تو هم در سوگ مولای غریبمان اشک باریدن داری؟ صدای ضجه می‌آید! گریه فرشتگان عرش را به لرزه آورده است. 🍁به یاد آن لحظه که قاتل بی‌رحم زهر به مولایمان نوشاند، قلبمان تیر می‌کشد. گلویمان می‌سوزد. توسل گویان صدایش می‌زنیم: 🤲اِنّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ اِلَي اللّه‏ ـ یا وَجیها عِنْدَ اللّه‏؛ اشفع لنا عند اللّه‏ 🖤شهادت امام جعفر صادق (علیه‌السلام)؛ مرد آسمانی مدینه، چشمه جود و سخاوت کوه حلم و بردباری، تجسم اخلاص و صبر و دریای عمیق علوم لدنی بر پیروان آن حضرت تسلیت باد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍پول توجیبی 🍃علی از همان کودکی کارهای بزرگی انجام می‌داد. در دوران دبستان توی سینی زولبیا و بامیه می‌گذاشت و می فروخت؛ حتی آب خنک هم می فروخت. روزی یک تومان در می‌آورد تا برای خانه کمک خرج باشد. 🌾۱۰ساله که بود پول تو جیبی‌هایش و پول‌های کار کردنش را جمع می‌کرد، وقتی می‌دید سفره‌مان خالی شده و پولی در خانه نیست، به من می‌داد تا نان تهیه کنم؛ حتی یادم هست که مسافت طولانی بین خانه تا مدرسه را پیاده می‌رفت تا پولش را پس انداز کند. راوی: مادر شهید علی هاشمی 📚کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحه ۱۱ و ۱۲ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ هم‌درجه با امیرالمؤمنین در روز قیامت ✅ همه ما دوست داریم در روز قیامت همنشین اهل‌بیت ‌علیهم‌السلام باشیم. هیچ به این فکر کردی بتوانی هم‌رتبه و درجه ایشان شوی؟ شاید با خود بگویی این از محالات است. من کجا و خاندان رسالت کجا؟ 🔆اما گاهی اهل‌بیت‌علیهم‌السلام به واسطه فضل خداوند این را برای ما هرچند لایق نباشیم فراهم می‌کنند. 💯حالا ممکن است یک کاری از چنان ارزشی برخوردار است که این پاداش، برای عمل‌کننده به آن در نظر گرفته می‌شود. 🔺اگر شخصی در زمان غیبت، دین خود را حفظ کند و با طولانی شدن دوران غیبت، منکر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه نشود روز قیامت هم‌درجه با حضرت علی ‌علیه‌السلام خواهد بود.* ☘*امام على(علیه‌السلام) : 🔹« ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة» 🔸« بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود.» 📚بحارالانوار،ج51، ص109. 🆔 @tanha_rahe_narafte
⛺️خیمه 🏚احمدآقا مثل هر سال توی خانه‌اش، خیمه امام‌حسین‌علیه‌السلام را برپا کرده بود. مراسم‌های خیمه‌‌ی او از صفا، سادگی و اخلاص پُر بود. آنجا همه از کوچک و بزرگ خدمت می‌کردند. عاشق روضه‌ها و نوحه‌های آن خیمه بودند. 🍮عده‌ای چای درست می‌کردند. بعضی‌ها چای می‌ریختند. گروهی چای را به مردم می‌دادند. بچه‌های کوچک، پلاستیک به دست، لیوان‌های یکبار مصرف را جمع می‌کردند. ☀️بعد هم وقت سینه‌زنی با نظم و عشق خاصی مراسم را برگزار می‌کردند. زن و مرد، پیر و جوان هر سال منتظر مراسم خیمه احمد آقا بودند. ⚡️یک‌روز اطراف خانه احمدآقا شلوغ شده بود. بعضی غبار غم و اندوه بر چهره‌شان نشسته بود. عده‌ای هم کنجکاو بودند ببینند چه خبر شده است؟ 💎ناگهان صدای آژیر ماشین آمبولانس توجه همه را به خود جلب کرد. برانکارد آوردند و احمدآقا را با خود بردند. بعد از آن دیگر کسی احمدآقا را ندید. صدایش را نشنید. 📜وصیت‌نامه‌اش را برای همه اهالی محل نوشته بود: «مجالس روضه ترک نشود. به نیّت تعجیل در فرج آقا امام زمان در این روضه‌ها شرکت کنید. تا جایی که می‌توانید تمام کارهایتان را با این نیّت انجام دهید. «احمد» 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍با ولایت تا شهادت ☄گاهی شرایط سخت می‌شود. آنقدر دشوار که تو را مسخره می‌کنند. لقب اُمُل و عقب‌مانده به تو می‌دهند. جاهل و نادان تو را می‌خوانند. در خیالات و اوهام تو را می‌پندارند. غرق در افکار غلط و پوسیده تو را می‌دانند. ☀️اما تو می‌دانی راه و مقصد تو صحیح‌ است. تو می‌دانی هدف خدا از خلقت همین است. تو می‌دانی در دست تو طلاست؛ هرچند آن‌ها آن چیز را خاک پندارند. ⚡️مؤمنانی که حتی در شرایط سخت، پای ولایت می‌مانند و با ولیّ خدا بیعت می‌کنند، مشمول الطاف ویژه خدا می‌شوند. 🍃خدا از آنان راضی است. آرامش بر قلبشان نازل می‌کند. پیروزی نزدیک و غنیمت‌های فراوان نصیبشان می‌شود. ✅ بنابراین، رمز دريافت الطاف دنيوى و اخروى، ارتباط صحیح با ولی خداست. ✨ لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِيبا؛ همانا خداوند از مؤمنان راضى شد، آنگاه كه (در حديبيّه) زير آن درخت با تو بيعت كردند، پس خداوند آنچه را در دل هايشان (از ايمان و صداقت) بود، دانست، بنابراين آرامش را بر آنان نازل كرد و پيروزى نزديكى را پاداش آنان قرار داد. 📖سوره‌فتح، آیه‌۱۸. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨حواله ماشین ☘حواله ماشين را كه به او دادند، نپذيرفت. با خودم گفتم چقدر وضعش خوب است كه ماشين برايش بي ارزش است! 🌸وقتي رفتم توي خانه اش، يك اتاق كاهگلي بود و يك اتاق نيمه كاره. 📚مثل مالك، چاپ اول، ۱۳۸۵، چاپ الهادي، ص۶۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 خوشبختی را بساز 🔆 وارد مغازه لباس‌فروشی می‌شوند. مرد حوصله به‌خرج می‌دهد تا هر مدل و رنگی مورد پسند خانم شد همان را بخرد. معدود مواردی‌ست که غُر نمی‌زند. با روی خوش آن‌ را می‌خرد. عجله می‌کند به خانه برسد تا همسرش را در آن لباس ببیند. توی دلش به سلیقه همسر آفرین می‌گوید هرچند به رویش نمی‌آورد. ❌وارد خانه می‌شود هرچه منتظر است خبری از پوشیدن نیست. وقتی به او می‌گوید: «نمی‌خواهی لباس را بپوشی؟ » از جواب همسر شوکه می‌شود: «همان‌جا پرو کردم. برای فلان مهمانی خریده‌ام. » 💞آقا و خانم عزیز 🔻لباسی که برای همسرت نپوشی تا شاد شود به چه درد می‌خورد؟ 💯بهترین و قشنگ‌ترین‌ها را برای همسر قرار بدهید. 🔺بهترین عطر و اُدکُلُن 🔺بهترین لباس 🔺بهترین لبخند 🔺بهترین ساعت 🕊خوشبختی را خودت برای خودت بساز. 🆔 @tanha_rahe_narafte