✍دوست پوشالی
🍃گلدان سر سبز گندمی را با آبپاش صورتی رنگ آب داد. کلافه بود نمیدانست چه کار کند. مرتب پیام دخترش به پسر نوجوان، جلوی چشمش رژه میرفت: «مهم نیست سنت کمه، صبر میکنم، عاشقتم ... » لبانش را با ناراحتی به هم فشرد اشک در چشمانش حلقه زد.
☘یک باره سرش را به طرف راحله چرخاند و با تندی گفت: «پیامهاتو دیدم!»
⚡️_چرا پیامهامو خوندی؟
🍂_این جور رفتارا و دوستیها باعث سرشکستگی خانوادت میشه.
🎋صورت فریما از شدت خشم سرخ بود مکثی کرد و گفت:«باید به پدرت بگم.»
🍁راحله شانهای بالا انداخت و روی مبل راحتی طوسی رنگ نشست. با لحنی تند به مادرش گفت: «کاری به من نداشته باش!»
✨فریما گوشیاش را برداشت و به اتاق رفت. آهسته دستگیره را فشار داد، در بدون صدا بسته شد. شمارهی دوستش را گرفت. فاطمه فارغالتحصیل حوزه علمیه بود؛ اما فریما بعد از دیپلم ادامه تحصیل نداده بود.
🍃فریما بعد از سلام و احوالپرسی به فاطمه گفت: «راحله با دختر همسایهی جدیدمون دوست شده، کلاس نهم هستن و با هم درس میخونن؛ اما همنشینی با اون باعث شده به سمت و سوی دوست ... »
☘_فریما! تو و همسرت باید مهارتهای لازم در تعامل با راحله رو قبل از دوران نوجوانیش یاد میگرفتید.
🔹_خب الان هم نصیحتش میکنیم.
🍃_نصیحت و سرزنش تاثیر نداره، توی این شرایط با واسطه در مورد آسیب های فضای مجازی و تاثیر همنشینی با افراد نامناسب و رفتارهای اشتباه باید بهش گفته بشه و حرفهای اون شخص باید مستند باشه.
🔘_فاطمه! چی کار كنم؟
☘_نصيحت پيدرپي؛ سبب لجاجت نوجوان ميشه و رفتار ناشايست رو در اون تثبيت ميكنه، بايد بين تو و فرزندت رابطهاي قلبي و عاطفي برقرار بشه، تا قلب راحله به تو انس بگیره. البته با لحنی نرم، نقطه نظرات رو بیان کن؛ چون ترشرویی و تندی تاثیر نداره.
🍃_فاطمه! کی وقت داری بیارم پیش خودت
تا باهاش حرف بزنی؟
🌸_جمعه وقت دارم؛ با خانوادت بیا تا دست جمع با هم بریم پارک جنگلی، هم راحله حال و هوایی عوض کنه و هم زمینه صحبت غیر مستقیم رو شروع کنم.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
✍تقدیمی از حیف نون
بیهوده تلاش نکنید به جایی برسید.
اگه جایی صلاح بدونه خودش به شما میرسه!🚶♂
ضرب المثل تقدیمی از حیف نون.👀
🌳🍄🌳🍄
💡پیامبر وقتی دلیل بیکار نشستن یه عدهای رو جویا میشه متوجه میشه که اونا به بهانه توکل به خدا و اینکه روزی رسون هست، لنگ رو لنگ انداختن! پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم میگه نخیر شما متوکل نیستید مُتَّکِل هستید.* متکل یعنی سربار!
یه یادی هم بکنیم از مولوی که میگه:
گر توکل میکنی در کار کن
کشت کن پس تکیه بر جبار کن
✨وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾
و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست.
📖سوره نجم، آیه۳۹
📚*مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۲۱۷.
#تلنگر
#از_قرآن_بیاموزیم
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨تبلیغ چهره به چهره
🍃تازه وارد اردوگاه غواصان لشکر در نزدیکی سد گتوند شده بودیم. کریم مطهرینیا جوانی را با دست نشان داد و گفت: «از آن جوان های با معرفتی است که هم میجنگد و هم درس طلبگی میخواند. تو چارتِ سازمانیِ اشک و دعاست. گویا مهره مار دارد و بچه ها را اسیر خودش کرده است. »
☘جوان کلمن قرمز رنگی دست گرفته بود و در گرمای ۴۵ درجه جنوب به بچه ها آب خنک میداد. آب را که با لبخند میداد دستشان ذکر «یا عظشان» از آنها طلب می کرد.
🌸وقت نماز هم که میشد کلمن را کناری گذاشت. عمامهای به سر گذاشت و آمد جلوی بچه ایستاد و نماز خواند. بچه ها به راستی ساعد گردان می دانستندش. می گفتند از زمانی که وارد گردان شده نماز صبح بچه ها یک دقیقه هم پس و پیش نشده است.
✨ غواص ها بوی نعنا می دهند؛ نوشته حمید حسام؛ نشر شهید کاظمی؛ جاپ اول ناشر-بهار ۱۳۹۸ ؛ صفحه ۱۶-۱۵ و ۱۹
#سیره_شهدا
#شهید_عبادینیا
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔺برخیز تا بر قله بایستی
📺 جلوی تلویزیون مینشیند. تخمه میشکند. تیم فوتبال مورد علاقهاش را تشویق میکند.
جواد وارد خانه میشود. دو دستش پر از بستههای خرید است. به غیر از کیان کسی در خانه نیست.
❌نگاهی به پسرش میکند. بیتفاوت نشسته است. انگار نه انگار که پدر وارد خانه شده است.
دست پدر درد میکند. عرق از سرورویش میریزد.
باد کولر خانه را خنک کرده است. کیان جای راحت و خنکی دارد.
♨️ پدر آه میکشد. وارد آشپزخانه میشود. خریدها را روی کابینت میگذارد.
خودش را روی مبل رها میکند. دلش یک چُرت عمیق میخواهد.
کیان همچنان خیره به تلویزیون پوست تخمه را به بیرون پرت میکند.
💥نکته طلایی: جلوی پای پدر بلند شوی، خدا بلندت میکند.
🔹حضرت مولای متقیان علی(علیه السلام) میفرمایند: «به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، اگر چه پادشاه باشی».
📚مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۰۳، ح۲۰.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍تابلو زیبا
🍃پشت میز کارش مشغول نوشتن بود. ضربهای به در خورد. به آرامی گفت: «بفرمائید.» دختر جوانی دست پیرمردی در دستش بود و آرام آرام گام بر میداشت. دختر کمک کرد تا پیرمرد روی صندلی روبروی دکتر نشست.
☘_چی شده؟
🎋دختر جواب داد پدرم بی حاله و سر درد هم داره.
_اجازه بده خودش بگه.
⚡️دختر روبروی پدر ایستاد و نگاهش را دوخت به چشمان پدر و با لب زدن و حرکت دست با پدرش صحبت کرد.
🍃دکتر که متوجه شد بیمار قادر به تکلم نیست فشار او را گرفت و بعد نسخه را نوشت.
🌾مرجان پدرش را به اتاق تزریقات برد و به او با لب زدن فهماند که روی تخت دراز بکشد تا او داروهایش را از داروخانه تهیه کند.
✨اسماعیل روی تخت دراز کشیده بود که دخترش مرجان با داروهایش وارد شد.
☘فهیمه با دیدن مرجان که با لب زدن با پدرش صحبت کرد و بعد دست نوازش بر سرش کشید. بی اختیار یاد اولین روز مدرسهاش افتاد؛ پدرش صبح او را بوسید و دست نوازش بر سرش کشید و عازم مأموریت شد.
🍃فهیمه بعد از آن روز، هرگز پدرش را ندید. همیشه شبهای جمعه همراه مادر روی سنگ مزار پدرش گل میگذاشت.
⚡️با یادآوری خاطرات روزهایی که صد آفرینهای دیکتهاش را به مادر نشان میداد؛ جای خالی مهر پدرانه و حسرت دست نوازشگرش، نفسی عمیق کشید.
🌸او با خودش زمزمه کرد: «حکایت عشق من به بابا؛ مثل کسی که عاشق دریاست ولی قایق نداره. دلباخته سفری با او هستم، با قایقی که خالی از همسفرست.»
☘فهیمه با گامهای بلند به سمت اتاقش رفت. پشت میزکارش نشست، با خط زیبا روی برگهای نوشت: «شبهای جمعه ویزیت صلواتی»
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
✍پندار
یه بابابزرگ دارم به اسنپ میگه عصمت. هروقت هرجا میخواد بره میگه زنگ بزن عصمت بیاد منو ببره!👀
یه روز جلو مامان بزرگم اینو گفت تو خونه دعوا شد که عصمت کیه؟!😬
🌳🍄🌳🍄
💡سندروم گردن بیقرار چیست؟؟ بیماریست که سبب میشود فرد در زندگی دیگران بدون دلیل و مغرضانه سرک کشد و به قضاوت و گمان بد بپردازد!
تنها راه در امان ماندن از این بیماری، گوش ندادن به یاوههای مبتلا بِهْ میباشد. این افراد معمولا پس از تجسس به غیبت میپردازند و علاوه بر جویدن آبروی افراد، گوشت برادر مرده خود را نیز میخورند. 😱
چه چندش!🤢
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا ۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ
ای اهل ایمان، از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظنّ و پندارها معصیت است و نیز هرگز (از حال درونی هم) تجسس مکنید و غیبت یکدیگر روا مدارید، هیچ یک از شما آیا دوست میدارد که گوشت برادر مرده خود را خورد؟ البته کراهت و نفرت از آن دارید (پس بدانید که مثل غیبت مؤمن به حقیقت همین است) و از خدا پروا کنید، که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.
📖سوره حجرات،آیه۱۲
#تلنگر
#از_قرآن_بیاموزیم
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨کمک به سیل زدگان
🍃مصطفی از همه چیزش در این دنیا میگذشت. از هیچ کس هدیهای قبول نمیکرد. یک بار مقام معظم رهبری به ایشان پانصد هزار تومان هدیه داده بود. پول در حساب بانک مرکزی بود.
☘یک روز مرا با خودش برد. رفتیم داخل بانک. کارت شناسایی اش را جا گذشته بود. به ضمانت من توانست آن مبلغ را از حسابش بردارد.
🌸پول را داد به من و گفت: «این همون پولی است که آقا به من دادهاند. میخواهم بدهم به سیلزدههای زابل، زحمتش با شما. »
⚡️گفتم: «شما تنها هدیه تان را هم دارید می بخشید؟ »
🌾گفت: «تعارفات را بگذار کنار. دعا کن شهید شوم. »
راوی: برادر مشکاتی
✨ستاره دنباله دار؛ روایاتی از زندگانی شهید مصطفی اردستانی، صفحه ۵۰
#سیره_شهدا
#شهید_اردستانی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️دادوستد
❌محبت دادوستد و تجارت نیست. چرتکه نیندازیم من چقدر محبت کردم و تو چقدر محبت کردی؟!
🔺بدون حساب و کتاب، محبت کنید.
بدون شمارش، محبت کنید.
محبت به دیگران نگاه رحمت خدا را به دنبال دارد. مخصوصا محبت زن و شوهر به یکدیگر.
❌خوبی کردن را وابسته به برخورد دیگران نکنید. اگر چنین شد دیگر نامش را نمیتوان خوبی گذاشت؛ بلکه معامله است.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_افراگل
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍یک حبه عشق
🍃صدای زنگ ساعت را قطع کرد. سعی داشت بلند شود؛ اما چشمانش پر از خواب بود، پلکهایش روی هم رفت.
☘با صدای بلند گوی ماشین سبزی فروش از خواب پرید. چشمش روی عقربههای ساعت دیواری رو به رویش خیره ماند.
⚡️ناگهان سیما یاد دیشب افتاد. میهمانان دیر وقت رفتند و او فرصت نکرد آشپزخانه و پذیرایی را مرتب کند. از فکر تمیز کردن خانه بی درنگ از جایش برخاست.
🌾به خودش نهیب زد: «چرا زودتر از خواب بیدار نشدم؟» بچههای کوچک مهمانها به اندازه کافی خانه را بهم ریخته بودند.
🍃سیما در را باز کرد و از اتاق خارج شد.
او با دیدن گلدان ایستادهی کنار در تعجب کرد؛ دیشب حمید هنگام بازی آن را انداخت و خاک گلدان روی زمین ریخت.
✨با دست چشمانش را مالید. دوباره دقیق شد؛ شاخههای گلدان مرتب و اصلا اثری از خاک و بهم ریختگی نبود. نگاه سیما به دور پذیرایی چرخید.
🍃پذیرایی مرتب بود. به سمت آشپزخانه رفت. مقابل سینگ ظرفشویی، پشت به اپن آشپزخانه، حامد ایستاده بود. سیما محو تماشای قد و بالای همسرش شد. یک مرتبه چشمان عسلی حامد به نگاه سیما گره خورد.
🌾حامد با لحنی شیرین گفت: « خانوم خانوما هنوز صورتت رو نشستی!؟ مغازه رو زودتر بستم، یه استکان چای با یه حبه عشق کنارش، برات بریزم.»
🌺_حامد! عشق و محبت با ابراز علاقه تو قلب ماندگار میشه.
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_نرگس
🆔 @tanha_rahe_narafte
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
✍️بخور مفته!
محققین دلایل چاقی راشناسایی كردند:🤓😎
بخور حیفه 😶
بخور مفته 😶
بخور تبركه 😶
بخور دیگه گیرت نمیاد😳
بخور همین یه امشبه 😑
بخور مگه سالی چندبار تولده 🙄
بخور عیده🙂
بخور عروسیه🥲
بخور جشنه 😁
خلاصه گفتیم ماه ربیعی هوا خودتونو داشته باشین.👀
🌳🍄🌳🍄
💡بعضی وقتا هم هست که آدم میدونه کارش درست نیست ولی خودشو پشت فلسفه بافیای بهظاهر علمی قایم میکنه!خواهر من برادر من تو که داری اشتباهت رو انجام میدی، حداقل فاز سقراط بودن برندار و فکر مردمو مشغول دلایل الکی نکن!🙇♂
✨بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ ﴿۱۴﴾
بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است.
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ ﴿۱۵﴾
هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد.
📖سوره قیامت،آیه۱۴و۱۵
#تلنگر
#از_قرآن_بیاموزیم
#به_قلم_شفیره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ قضای نماز شب
🍃احمد یک عمر با دعا و نماز زندگی کرده بود؛ آن هم در دوره فساد پهلوی. اذان که میگفت تمام بدنش میلرزید و کسانی که صدایش را میشنیدند، گریه میکردند. شهید قاسم سلیمانی عاشق اذانش بود. نمازها را هم پشت او به جماعت میخواندیم.
🌺در هر فرصتی از جمع فاصله میگرفت و مشغول نماز میشد. هر چه اصرار میکردم که این چه نمازی است که میخوانی؟ پاسخی نمیداد. آخرش اصرارم به زبانش آورد. داشت قضاهای نماز شبش را می خواند.
راوی: حمید شفیعی
📚رندان جرعه نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، صفحه ۱۸۶
#سیره_شهدا
#شهید_عبداللهی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠آغوش پر محبت
✅ باید با کودک از همان ابتدا با اخلاق خوب برخورد کرد.
🔘برخی خانواده ها متاسفانه با این طرز تفکر که بچه شاید لوس شود، آغوش پر مهر خود را در مقابل کودک بسته نگه می دارند.
🔘در صورتی که در آغوش کشیدن و مهرورزی از همان ابتدای نوزادی سبب تشکیل اعتماد ریشه دار و عمیق در کودک می شود.
✅ و خود عاملی برای موفقیت های کودک در زمان های آینده هست.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_بهاردلها
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte