10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨نور و مهتاب
نور و مهتاب و نیمه ماه
چشمای خیره مونده به راه
از خورشید بی خبرم
تا تو بیای منتظرم
تو بیا ای ابر کرامت
تا بباره بارون رحمت
ای همیشه مهربون
سرت سلامت
ای روحم ابا صالح
ریحانم ابا صالح
فریاد شب و روزم
ای جانم ابا صالح
#میلاد_امام_زمان ارواحنافداه مبارک
#نیمه_شعبان
#کلیپ
#تولیدی
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨ ادب در مقابل پدر
چون امر بر حضرت حسین (علیهالسلام) تنگ شد به سوی خیمههای اصحابش رفت و احدی از آنان را در آن نیافت و به سمت خیمههای زنها رفت و به سراغ خیمه فرزندش زینالعابدین (علیهالسلام) آمد و او را دید که بر روی قطعهای از پوست دباغی شده به پشت خوابیده است، بر او داخل شد و نزد او زینب (سلام الله علیها) حضور داشت که به پرستاری او مشغول بود.
✨ چون که حضرت علی بن الحسین (علیهالسلام) به پدر نگریست، خواست به پا خیزد ولی به خاطر شدت مرض نتوانست و لذا به عمهاش فرمود: مرا به سینه خود تکیه بده چرا که این پسر رسول خداست که میآید. از اینرو حضرت زینب پشت سر ایشان نشست و او را به سینه گرفت، و حضرت حسین (علیهالسلام) شروع کرد به پرسیدن احوال فرزندش. و ایشان مرتب حمد خداوند را بجا میآورد. سپس عرض کرد: پدر جان امروز با این منافقین چه کار کردی؟
حضرت حسین (علیهالسلام) فرمود: ای پسرم شیطان برآنها مسلط شد.
🔹سپس حضرت امام حسین (علیهالسلام) حضرت سجاد (علیهالسلام) را به دست خود محکم گرفتند و به بالاترین صدایشان فریاد برآوردند که ای زینب، و ای امکلثوم و ای سکینه و ای رقیه و ای فاطمه، سخن مرا بشنوید و بدانید این فرزند من جانشین و خلیفه من بر شماست و او امام مفترض الطاعه است. سپس به فرزندش فرمود: ای فرزندم سلام مرا به شیعیان برسان و به آنان بگو: پدرم غریبانه کشته شد.
📚بادی، محمدجمعه، الدمعة الساکبة، ج۴، ص۳۵۱
#سیره_معصومین
#ارتباط_با_والدین
#امام_سجاد علیه السلام
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔آیا می دانید چه کسانی بنده خدا هستند؟
🌸قالَ الصادِقُ عليه السلام: بِرُّالْوالِدَيْنِ مِنْ حُسْنِ مَعْرِفَةِ الْعَبْدِ بِاللّهِ اِذْ لا عِبادَةَ اَسْرَعُ بُلُوغا بِصاحِبِها اِلى رِضَى اللّهِ مِنْ حُرْمَةِ الْوالِدَيْنِ الْمُسْلِمَيْنِ لِوَجْهِ اللّهِ تَعالى.
🌷امام صادق عليه السلام فرمودند: نيكى به پدر و مادر نشانه شناخت شايسته بنده خداست. زيرا هيچ عبادتى زودتر از رعايت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضايت خدا نمى رساند.
📚بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۷۷
#حدیث
#ارتباط_با_والدین
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️قصه های آقا جون
وقتی شب های چله می رسید، او را چشم به راه نمی گذاشتیم. آقاجونم دوست داشتنی بود و کوله باری از قصه های خوشمزه و نمکی داشت.
داداش مهدی هم بعد از تعارفات بفرما بفرما گفتن، وارد اتاق می شد و سریع سراغ آقاجون می رفت و با سلام گرم و فشردن دست های پینه بسته آقاجون آنها را بوسه باران می کرد.
🌺برای اینکه همه معطل نمانند، سریع می نشست و دو زانو می زد.
همه میگفتند که مهدی سوگلی آقاجون است. آخر آقاجون هم، هر وقت مهدی نبود، سراغش را از همه می گرفت. آقاجون هم که بچه ها از روی پایش تکان نمی خوردند. چون از داستانهای پیامبر که با بچه ها چگونه بود، برای بچه ها تعریف می کرد.
🍀احترام به آقاجون، مهدی را بزرگ کرد و داداش مهدی شد، معلم دوست داشتنی کلاس اولی های محله خودمان.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#بهقلمباران
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از:حسنا🌼
به: منجی عالم بشریت🌸
✨مولای من
🌱بهترین و زیباترین سلام ها را تقدیمت می کنم
🌷امروز روزی خاص بود.
💐جشنی که گرفته بودیم برای عزیزی بود که هنوز در هوای این دنیا نفس می کشد.
🔹 ولی ما گناهکاران امتش صدای نفس ها و صدای قدم هایش وقتی در میان مردم قدم می زند را نمی شنویم.
😔چقدر سخت است این انتظاری که به پایان نمی رسد.
🌟ولی ما هنوز هم امیدواریم آقای خوبم
🎁امروز به مناسبت ولادتت از خدا کادوی تولدت یعنی امضای ظهورت را بگیر عزیزدلم
🌱ما طاقت نداریم
❤️کمکم کن که دلت را نشکنم
❤️دوستت دارم
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
☀️آغاز روز
🍀 خدایا روزم را به امید کسب رضایتت آغاز می کنم.
#صبح_طلوع
#به_قلم_شاهد
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️احترام گذاشتن
💠وقتی مردی مشغول فعالیت خاصی هست زن باید بداند مزاحم او نشود.
🔘اگر کار مهمی پیش آمد باید به نحوی بیان کند که علاوه بر جلب توجه شوهرش،به او بفهماند که بی اعتنا به فعالیت او نیست .
می تواند مثلا بگوید:« عزیزم می دانم مشغول کار هستی، اما می خواستم درباره موضوع مهمی با تو صحبت کنم. آیا وقت داری؟ »
🔘این گونه صحبت کردن سبب می شود مرد هم متوجه شود که همسرش به فعالیت او احترام می گذارد و بنا به شرایط ضروری او را از ادامه کارش منصرف کرده است.
#همسرداری
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨احترام به همسر
🔹راوی: تهمینه عرفانیان امیدوار همسر شهید ولی الله چراغچی
🌿آقا ولی مرا خیلی احترام می کرد. موقع راه رفتن پشت سرم راه می رفت تا کفش هایم را جفت کند. بعضی اطرافیان به طعنه می گفتند: «آقا ولی کفش های این جوجه رو براش جفت می کنه»
🌷از همان اوایل زندگی گاهی وقت ها توی خانه “علیا مخدره” صدایم می کرد. اطرافیان نمی دانستند. یک بار که ولی رفته بود منطقه، برای اینکه تنها نباشم، رفتم خانه خودمان و ولی زنگ می زند آنجا. یک بار زنگ که زد خواهرم گوشی را برداشت. شنیدم به آقایی که پشت خط است، می گوید: «آقا اشتباهی گرفته اید اینجا مخابرات نیست.» شستم خبر دار شد ولی است. خواهرم علیا مخدره را مخابرات شنیده بود. دویدم گوشی را ازش گرفتم و صحبت کردم.
📚مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد۹(چراغچی به روایت همسر شهید)، مهدیه داودی، صفحه ۲۲ و ۳۰
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_ولی_الله_چراغچی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
😍بگو دوستت دارم.
🌺 عن أبى عبدِاللّه ِ عليه السلام قالَ: إذا أحْبَبتَ رَجُلاً فَاَخْبِرْهُ بِذلِكَ فَاِنَّهُ أثْبَتُ لِلْمَوَدَّةِ بَينِكُما.
🍀امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه كسى را دوست مى دارى، او را از اين محبّت آگاه كن زيرا اين كار، دوستى بين شما را محكم تر مى كند.
📚 كافى، ج۲، ص۶۴۴، ح۲
#همسرداری
#زندگی_بهتر
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️هدیه پدربزرگ!
🌸به قول بچه ها، تازه قاطی مرغ ها شده بود. با این که سنی نداشت، یک ماهی می شد که با توکل برخدا طنین شیرین «النکاح سنتی» را در خانه پدربزرگ با هلهله خاله و عمه و ... درهم آمیخت تا آهنگ دلدادی اش را برای عروس خانم بنوازد.
🍃محمدآقا یک زندگی عاشقانه را تصور کرده بود و رؤیای لیلی و مجنون را در سر می پروراند. اما بعد از ازدواج کم کم احساس کرد زندگی در واقعیت، با آن چه در خواب و خیال برای خودش بافته، فرق دارد. محبوبه را خیلی دوست داشت. اما انگار راه و رسم ارتباط با زنان را نمی دانست. تقصیری هم نداشت. هر دو سنشان کم بود و تا راه بالا و پایین زندگی را یاد بگیرند، طول می کشید.
🌺یک شب، محمدآقا زیر سقف آسمان که لحاف پرستاره را روی سر شهر کشیده بود، در موسیقی جیرجیرک¬های حیاط کوچکشان، بساط چای را به پا کرد و محبوبه را با یک شب نشینی ساده، غافلگیر کرد.
🍃آلبوم عکس های خانه پدری را به امانت گرفته بود تا با مرور خاطراتش، ساعت خوشی را کنار همسرش بگذراند. چشمان ذوق زده محبوبه آینه احساس درونی اش بود. همان طور که آلبوم را ورق می زد، عکسی وسط شلوغی صفحه، دستور ایست را برای انگشتان محبوبه صادر کرد.
🌸- وااای محمدآقا این برای چند وقت پیشه؟ مامان جون و آقاجون انگار همین الان به هم رسیدند. آخی! خوش به حالشون. یعنی میشه من و تو هم همین قدر عاشق باشیم؟
🍃محمد عینکش را به بالا راهنمایی کرد و دستش را روی دست محبوبه که آلبوم را گرفته بود گذاشت و سعی کرد آلبوم را به سمت خود بکشد. سرش را پایین تر برد و گفت: «بذار دقیق تر ببینم. آه آه یادم افتاد. سالگرد ازدواجشونه. تقریبا 3 سال پیش. چون خونه ما مراسم گرفتیم عکسش توی آلبوم ما هست. واقعا مامان جون و آقاجون مثل دوتا مرغ عشق هستن. راستش من همین عاشقانه رو دیدم که اومدم سراغ شما خانم خانماااا.»
🌺صورت سفید محبوبه، با سرخ شدن گونه هایش جلوه زیباتری گرفت. انگار حیای نجیبانه اش را هنوز نتوانسته بود کنار همسرش پنهان کند. هنوز این حرف محمدآقا را هضم نکرده بود که با هیجان محمد او هم از جا پرید.
- پاشو پاشو خانم. پاشو که باید یه جایی بریم.
🍃- چی شد محمد آقا! مگه قرار بود جایی بریم؟
🌸- قرار که نه! ولی به نظرم یه سربزیم خونه آقاجون. مگه نگفتی ماهم عاشق تر بشیم؟
🍃- خوب چه ربطی داره؟
🌺- آهااان. ربط داره دیگه عزیزم. راز عاشقی تو خونه مادرجونه.
🍃محبوبه که کمی گیج شده بود، دلش نیامد شوق و ذوق محمدآقا را کور کند. چند دقیقه بیشتر نکشید تا آماده شدند و مهمان مادربزرگ! بعد از نیم ساعت خوش و بش کردن با مامان جون و آقاجون، محمدآقا رو به پدربزرگ کرد و پرسید: آقاجون میشه راز این 60سال عاشقی رو برای من و محبوبه بگین؟
🌸- به! من رو بگو فکر کردم اومدی به ما سربزنی. نگو اومدی تقلب کنی!
🍃صدای خنده مادربزرگ، یخ محبوبه را باز کرد و تبسمی را مهمان صورتش کرد. پدر بزرگ عصا زنان بلند شد و از روی طاقچه تابلو خط نستعلیق را برداشت. محمدآقا مثل قرقی از جا پرید تا تابلو را از دستان لرزان پدربزرگ بگیرد.
🌺- راز این عاشقی، در وصیت آقام علی علیه السلام به پسرشونه که یه عمره روی طاقچه جلوی چشمامه. این هدیه من باشه به شما. ببر بذار جلوی چشمت تا زندگیت صفا بگیره.
🍃تابلو خاتم کاری شده پدربزرگ حالازینت بخش دیوار خانه محمدآقااست. تابلویی که به حدیثی از امیرالمؤمنین مزین شده: به راستی زن ریحانه است و قهرمان نیست. پس درهرحال با وی مدارا کن و همراهی نیکو داشته باش تا زندگی ات با صفا گردد. (۱)
۱.مفاتیح الحیاه، جوادی آملی، ص۲۵۹
#داستان
#همسرداری
#به_قلم_معراج
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : خادم المهدی🌼
به: تنها منجی بشریت🌹
🌼سلام صبح بارانی ،بهاریتان، بخیر مولای من...
🌱گل زهرا در کدامین گوشه نهفته آید..
🍃نمی گوید که آیا ما تحمل فراغ داریم؟
🌿امروز آسمان شهرمان نیز در فراغ و جدایی تان اشک می بارند..
🌟در بهاری که آمد و درختان شکوفه دادند، از مولا و سرورمان خبری نشد..
🌻مولای من چند سال دیگر منتظر بمانیم؟
🌿چند سال دیگر هر روز کوچه و منزل را برای آمدنتان آب و جارو کنیم؟
🍁دلتان رحمی به حالمان کند مولا..
🍂گویند قرن عوض شده و قرن جدید إن شاء الله تحولی عظیم رخ خواهد داد.
🌾مولا جان من تو را چشم در راهم.....
🌷چشم در راه..
🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴🍃🌴
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
⚡ ای نفس
💫ظواهر دنیا سرابی بیش نیست. تا به چند، از آنچه زندگی به تو می دهد و باز از تو پس می گیرد شادمان می شوی؟
#کوته_نوشت
#ظواهر_دنیا
#عکسنوشتهحسنا
#بهقلمشاهد
🆔 @tanha_rahe_narafte