eitaa logo
مشقِ عشق ٬ دمشق
329 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
589 ویدیو
19 فایل
مشقِ عشق ٬ دمشق حرفهاي دل یک جامانده از شهدا ، شهدايي كه روزي رفقايي بودن كنارم والان روياهاي ديدار درسر ميپرورانم كه شايد باز لايق شوم دفتر مشق ما سرمشقش٬عشقه دم و بازدم ما سرمنشأش٬عشقه محل عاشقیمون دمشقه https://eitaa.com/mashghe_eshgh_dameshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهید_احمد_مکیان #شهید_مدافع_حرم 💟 تاریخ تولد : نیمه آبان 1373 💟 تاریخ شهادت : 18/3/1395 ✍ عاشق گمنامی بود و سفارش کرد که روی سنگ قبرم اسم ورسمی ننویسید ☝️ ✏️بنویسید : ( پر کاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی )
✍ به نقل از مـادر شهید : سال 91 مصطفی برای دوره تکمیلی غواصی به قشم رفته بود برام تعریف کرد یه روز زیر آب ، کپسول اکسیژنم خراب شد ، به استادم علامت دادم ڪہ کپسول اکسیژنم مشکل پیدا کرده گفت: مامان مرگ را به چشمم دیدم البته از مـرگ نترسیـدم ، از اینڪہ این جوری بمیـرم و شهیـد نشم وحشـت ڪردم ... #شهید_مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده
مشقِ عشق ٬ دمشق
بسم رب العشق ... رب الحسین ع چهاردهم برج بهمن سال گذشته بود ، هجوم خانطومان ... حرامی ها با قدرت زیادی داشتن خط رو میشکستن و تمام توانشون رو گذاشته بودند که ما رو قیچی کنن ... یکی از دلاوریهای ابوعلی همون روز بود ، ساعت حدودا ۳ بعدازظهر بود و درگیری اغاز شد ... مرتضی نگران بچه هایی بود که اعزام کرده بود به منطقه و طبق معمول نمیتونست بره تو دفتر فرماندهی بشینه و نظاره گر و فرمان ده باشه ... سوریها درخواست نیرو کرده بودند ... جواد محمدی ، عزیز ابوعلی اعزام شده بود ... جواد لرتباطش قطع شد ... صدای ناله پشت بیسیم شنیده میشد ... شرایط هر لحظه سخت تر و پیچیده تر میشد ... مرتضی میدویید و کسی نمتونست جلوش رو بگیره ... ابوعلیِ یک ... ابو علی ابوعلیِ یک...ابو علی جوابی نمیومد و گاها ناله ها بود جواب بیسیم... اذن میدان میخواستیم نمیداد... مرتضی نبود ... حاجی کو ؟؟؟؟!!!!! رفت جلو ... بی اسلحه و دوان دوان و داد میزد : انا ابوعلی ... فاطمیون ... صدیق ... هنوز نمیدانستیم خط شکسته و سوری ها خط رو خالی کردند و جواد و همرزمهاش زخمی اسیر شدند ... صدای تیر اندازی بلند شد و مرتضی از ناحیه ی پهلو مانند مادرش زهرا س زخمی شد ... درگیری حدودا تا فردا ساعت شیش صبح ادامه داشت و بالاخره حرامیها جلوی بچه های حیدر ناتوان و سرخورده عقب نشینی کردند ... به دنبال جواد میگشتیم که با صورتی .... و یکی از همرزمانش گردنش تا نصفه ... مرتضی منتقل شد بیمارستان ولی چند ساعت بعد برگشت ... دورت بگردم اینجا چه میکنی ؟؟؟ سید از بیمارستان فرار کردم ... دست و پاش رو گرفتیم و با آمبولانس فرستادیمش عقب دوباره چند ساعت بعد کنارمون بود... . پ ن : عاشق که باشی از طرد شدنها و پس خوردنها و زخم دیدن ها خسته که هیچ حتی دلخور هم نمیشوی ... . پ ن تر : هیچگاه منتظر نباش بهت کار بدن سید ... خودت کار درست کن ... خیلی چیزها ازش یاد گرفتم که تا ابد فراموش نمیکنم ... فارغ التحصیل نظام نبود ولی نظام رو تدریس کرد ... . حرف دل : دلوم برات تنگ رفته یره ... قولهات رو یادت نره دلاور ... حاجی اونور مترجم نمیخوای ؟؟؟!!!!! . بی ربط : اولین سال مدرسه بهترین سال زندگی در عمر هر شخصیه .... ومن الله توفیق ...
صبح آمد و من منتظر یارم از شب به سحر یکسرہ بیدارم گر بگذری از کوی دلم ای یار یک بار بدہ فرصت دیدارم
بدونِ عشقِ ، به نخواهی رسید... ایام حزین فراقِ رسول الله و ذریه ی پاکش حسن مجتبی(ع) تسلیت ... (ص) (ع)