عشق...از پاستای آلفردو تا آبگوشت امام حسینی!
۱۶ آذر کرمان کلاس داشتم. دانشگاه شهید باهنر. دانشجوها از سر لطف، غذای سلف را برایم آوردند دفتر. آن روز مسئولان به مناسبت روز دانشجو، تنوعی داده بودند به لیست غذاهای انتخابی. به اضافه موز و شیرینی نارگیلی.
بچهها میزبانطور پرسیدند[باز هم از سر لطف]: "پاستای آلفردو یا جوجه کباب؟!"
آن اولی اسمش برایم کمی آشنا بود ولی طعمش، بیگانهی بیگانه. شبیه اصلش.
گفتم: پاستای آلفردو.. و یک لبخند کشدار.
همان لحظهای که داشتم با کمی احتیاط آن حجم سردیجات ظاهرا ایتالیایی را میریختم در خندق بلاء، به غذاهای مخصوص کرمان فکر میکردم. غذایی که آن سر عالم هم اگر پختند یا دستور پختش را در اینترنت جوریدند، فودداتکام نوشته باشد: این یک غذای کرمانیست!! با آدابی ویژه! سلولهای خاکستری ورمیجکیدند[جستوخیز میکردند] برای یافتن اسمی. ناگهان اولین اسم جرقه خورد: آبگوشت امام حسینی!
《از محتوای خلاقانهش که سعی کرده تناسب مزاجی را رعایت کند》، 《از طعم ناب و عطر ویژهاش که هرکسی بلد نیست خوب از آب دربیاورد》، 《از تداعیکنندگی خاطراتش که گرهی دارد با محرم و مجلس عزا》 که بگذریم؛ آبگوشت امام حسینی، گویی از مرز یک غذا فراتر رفته و به جهان هویتها و هویتسازها پا گذاشته. این اسم با تمام لوازم مسمایش، غذا را از دنیای روزمرگی ربوده و به نشانهای فرهنگی بدل کرده. برایم جالب بود این هویت غذا و غذای هویتی.
بعدتر رفتم پاستای آلفردو را جستجو کردم. حدس میزدم که "پای یک زن در میان است". جستم. حدسم درست بود. گویا آلفردو آشپزی بوده که یک سس ویژه برای زنش ساخته. برای زنی که نمیتوانسته هر سسی را مصرف کند. ماجرا راست است یا دروغ؟ نمیدانم! ولی راستش را بخواهید، این ماندگاریها از عشق است. چه ایتالیا باشد و سرکار شِف آلفردو و محبت زن! چه کرمان باشد و سرآشپزی گمنام و محبت حسین!
البته اولی را با نام عاشق میشناسند و دومی را به اسم معشوق.. این برای عشقشناسان معنا دارد.
#سید_میثم
@Masihane
بندگیِ حَرْفی
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ
فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ
وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ
خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ
ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
(حج/۱۱)
برخی از مردم خدا را تا جایی بندگی میکنند که طرفدار منافع آنها باشد. یعنی اگر با چشم گفتن به هرچه خدا گفت به سودی برسند، قلبهایشان آرام است. [چون قلب آنها با همین نفع آرام میگیرد نه با بندگی خدا] و اگر به فتنه و آزمایشی مبتلا شوند، از خدا رو برمیگردانند.
خسرالدنیا و الآخره همین است. ما به این میگوییم خسران مبین. چون در دنیا درگیر فتنه است و در آخرت هم بینصیب!
پ.ن:
برخی وقتی گرفتار میشوند پیش خودشان میگویند این نتیجه تقرب است چون گفتهاند هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند. پس روی برگردانیم از دین تا مقرب نباشیم و بلاء نبینیم.
ترفند قشنگی است اما اینجا نمیگیرد. چون گرفتاری اینگونه نمیرود. فقط آخرت را تباه میکند.
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از مدرسهتـ؋ــکرونوآوری نگاه
پادکست شب چله نگاه.mp3
40.62M
#پادکست
«شب چله نگاه»
حافظ، شاعر روزگار عسرت
#سیدمهدیناظمی
🔺حافظ همیشگی است، چون به پرسشهای همیشگی انسان توجه دارد. او ما را ترغیب میکند در زمانهای که خانه وجود ما ایرانیها زیر چکمه مغول ویران شده، دوباره خود را بشناسیم.
یلدا، شب ملی شعر و حکایتخوانی خانواده ایرانی
#سیدپیمانغنائی
🔺شب یلدا به عنوان یکی از رسوم ایرانیها ظرفیت مناسبی را در اختیار میگذارد تا در برابر فرهنگ فردگرای غربی مقاومتی فرهنگی با محوریت خانواده داشته باشیم.
زیباییشناسی حافظ و اعجاز قرآن
#محمدرضالایقی
🔺حافظ را باید به عنوان شاعری شناخت که وامدار دولت قرآن است. شاعری که به تأسی از قرآن، سبک پرداختن به چند موضوع ذیل یک شعر را دنبال میکند و سعی دارد موسیقی کلمات را با محتوای آن همسان سازد.
داستان ما برای امید به فردا چیست؟
#سیدمیثممیرتاجالدینی
🔺اگر استعارههای آناهیتا و تولد روشنایی از دامان این ایزدبانو برای ما معنادار است، پس میتوانیم داستان ظهور روشنایی را ما روایت کنیم... به شرط آنکه طبق رسم یلدا، در این طولانیترین سیاهی بیدار بمانیم.
آگاهے براے سامانے دیگر
#مدرسهتفکرونوآورینگاه
🔰 @sch_negah
🌐http://schoolnegah.ir
سلام... دقیقا نمیدونم باید یلدا رو تبریک گفت یا گرامی داشت؟😃
ولی چون مبارکباد خودش نوعی طلب برکت کردن و دعا کردنه، پس مبارک باشه شب چلهتون. امیدوارم همینطور که از فردا، سیاهی شبها به نفع روشنایی روز کوتاه میشه، زندگی ما هم از این واقعه طبیعی تبعیت کنه.
توی پادکست بالا، متنی رو خوندم که یه یادداشت بود به منظور فکر کردن به داستان آینده زندگی! سعی کردم توی چند عبارت کوتاه اصل حرف رو بزنم و یه جورایی انگارهسازی کنم. امیدوارم موفق عمل کرده باشم و اگه شما گوش کردید و ازش ارزیابی داشتید، خوشحال میشم باهام درمیون بگذارید.
متاسفانه ایتا انار نداره، مجبوریم به استیکر هندونهی ناباب زمستونی اکتفا کنیم: 🍉🍉
یاعلی مدد
#سید_میثم
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
اسماء بنت عمیس.mp3
4.61M
🎙 بشنوید | اسماء بنت عمیس
🗂 پرونده: ازدواج های تاریخی
📌 این روزها در میان روضههای حضرت زهرا، نام یک فرد را بسیار میشنویم: اسماء. شخصیت بارزی که بسیاری اطلاع چندانی از زندگی او ندارند؛ به ویژه از ماجرای ازدواجهای ایشان با سه شخصیت مهم و موثر تاریخی.
در این #پادکست شما در جریان این ازدواجها قرار میگیرید.
#ازدواج_های_تاریخی
#فاطمیه
🆔 @qasas_school
حضرت زهرا بعد از آنکه انصار را مخاطب قرار داده و تلاش میکند آنها را به یاری حق برانگیزاند ولی از سوی آنها پاسخی نمیآید؛ در تحلیل این مواجههی انصار میفرماید:
و خلوتم بالدعه
با راحتی خلوت کردهاید..
خلوتگزیدهی با راحتی را نمیشود به سختیِ مبارزه خواند. اجابت نمیکنند.. از انصار مدینه تا کوفیان..
#سید_میثم
@Masihane
این مردم ثابت کردند اگر مَرد باشیم و پای جمهوریاسلامیشان بایستیم، به احترام استخوانهای ما هم میایستند.
#جمهوری_اسلامی_مردم
.
#سید_میثم
@Masihane
بچهها در یک محدوده سنّی، "چیزها" را نمییابند. به آنها صدتا آدرس و نشانی هم بدهی، میروند، نگاهی سرسری میاندازند و برمیگردند... دستخالی!
این حکایت ما بچههای بلوغ نیافتهای است که صدتا آدرس و نشانی هم از "او" به ما دادهاند. اما نمییابیم. از بس سرسری دنبالش میگردیم.
#جمعه
#عجل_لولیک_الفرج
#سید_میثم
@Masihane
انتقاد به دولت در تقسیم ناصحیح انفال.mp3
5.9M
🎙 انتقاد آیتالله میرباقری از نحوۀ تقسیم اَنفال
تقسیم انفال براساس الگوی توسعه سرمایهداری، هرگز اسلامی نیست.
@Masihane
رهبر معظم انقلاب:
«الگوی اسلام برای نظامسازی و جامعهسازی یک الگویی است مرکّب از ایمان و علم و عدل؛ البته ما در هر سه بخش عقبیم امّا الگو این است که انسان این را در شعارها و حرکتهایی که در این ۴۱ سال در جمهوری اسلامی صورت گرفته، میتواند مشاهده بکند، نمونههایش شهید بهشتی، شهید رجائی، شهید مطهّری و تا این آخر شهید قاسم سلیمانی است؛ الگوی اسلامی این است. شما با عملکرد خودتان میتوانید این الگو را در چشم مردم جهان شیرین کنید و تبلیغ کنید آن را، برجسته کنید یا خدای نکرده بعکس، آن را از چشمها بیندازید. بنابراین، خدمت در جمهوری اسلامی فقط صرف این نیست که ما با خدمت خودمان یک کمکی به آحاد بشر یا به جمع معیّنی یا به کشور میکنیم؛ مهم اینست که ما با این خدمت خودمان، داریم در واقع چهرهی اسلام را و الگوی اسلامی را نشان میدهیم!
1399/06/09
@Masihane
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین مشکل مبارزها و چریکهای چپ این بود، انسانگرا نبودند و انسان را در خدمت ساختار فهم میکردند. حضرت روحالله، خمینیِ امام، نشان داد میشود انسانی ساخت مبارز درحالیکه انسانیت او نه تنها سلب نشود که اوج گیرد. رحماء بینهم و اشداء علی الکفار: این گزارهی قرآن بود. اما خمینی آن را عینیت بخشید با سربازانش... با حاج قاسمهایش. فیلم را ببینید و معجزهی انسانساز خمینی را لمس کنید.
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
▪نامش فاطمه بود. ثمرهی ازدواج حزام و لیلا. از قبیلهی بنیکلاب که به شجاعت و مردانگی شهرهی عرب است. حتمی شنیدهاید امیرالمومنین برادرش عقیل را بابت خبرگی در نسبشناسی مامور کرد برای او همسری بیابد که در دلیری بیمانند باشد تا از نسل او شیرانی قویدل متولد شوند. عقیل هم دختر حزام را معرفی کرد. فاطمه را...فاطمهای دیگر برای علی.
▪نقلهایی وجود دارد مبنی بر اینکه پیش از آمدن خواستگار، فاطمه در رویا میبیند ماه و سه ستارهی دیگر از آسمان پایین آمده و در دامن او مینشینند. رویا را که برای پدر و مادر بازگو میکند، پدرش این رویا را نویدی از جانب خدا تعبیر میکند و به دختر وعده میدهد از دامانش، قمری متولد خواهد شد که آوازهی جوانمردیاش در روزگار بیوفایی، چون ماه در سیاهی آسمان خواهد درخشید. همین هم شد. فاطمه کلابیه به خانهی علیبنابیطالب آمد. عباس، عبدالله، عثمان و جعفر را خداوند به او داد و شد امالبنین: مادرِ پسرها و مادر ماه.
▪در روایتی آمده روزگاری فاطمه کلابیه از امیرالمونین خواست در منزل او را فاطمه صدا نزند. چرا که این نام برای حسنین تداعیگر یاد مادرشان و تلخیهای فقدان اوست. سپس فاطمهای که در رسم امالبنین و مادر پسران بود، در اسم هم شد امالبنین.
◾اما این فرآیند «شدن» و این مسیر «تحول» از فاطمهی کلابیه به امالبنینی متوقف نشد. فاطمه به رشد هویت خود ادامه داد و کربلا، ظهور و تجلی تربیت او و به بار نشستن زحمات و بارور شدن تلاشهای خالصانهاش بود وقتی که چهار فرزند رشیدش فدای حسینِ فاطمه شدند. از این مرحله به بعد، فاطمه امالشهداست و امالبصیره. همو که روزی خودش خواست امالبنین بنامندش، حالا در سوگ امام خود حضرت سیدالشهدا با زبان شعر میخواهد او را دیگر امالبنین صدا نزنند. چون هر تعلقی که از آن برای خویش رسم و اسم و هویتی ساخته بود را حالا برای رسیدن به یک هویت تاریخی فدا کرده است. و این استعارهای است از فدا کردن تعلقات و محبوبهای کوچکتر برای رسیدن به محبوب بزرگتر.