دوتا ظرف غذا بود. از طرف بچههای هیئت. مثل هرشب. یکی سهم رفیقم شد و یکی هم دادم به نگهبان مجتمع.
توی جاده داشتم به این فکر میکردم چقدر کمتوفیق بودم تبرکی حضرت به من نرسید.
یکدفعه دیدم چقدر بد فکر کردم. مگر دفعات قبل که سر این سفره مینشستم، از لیاقتم بود؟ حاشا و کلا. تمامش کَرَم اهل بیت بوده.
بعد به مادرم زهرا گفتم: چقدر هوای ما بیچارهها رو داری! من با نذر شما، "کریمی" میکنم و کرامت به خرج میدم!
نذری که یکی دیگه پخته و یکی دیگه بانی بوده و یکی دیگه توزیع کرده و...
ولی من باهاش کریمی میکنم که این هم از لطف شماست!
#سید_میثم
#شب_شهادت_حضرت_زهرا
@Masihane
🔴 طراح شدن، خوانش کردن | بخش اول
▪️8 آذرماه 1402 بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان به یک نکته مهم در باب بسیجی تراز اشاره کردند. ایشان فرمودند: «جذب «نیروهای طراح» در کنار نیروهای عملیاتی و اهمیت دادن بیشتر به تدبیر و فکر و طراحی»، از جمله توصیههاست.
▪️این توصیه و شاید مطالبه، ریشه در برداشت و تفسیر رهبری از آیات جهاد دارد که سالها قبل در ذیل تفسیر آیات سوره برائت خود را عیان ساخته بود. رهبر انقلاب پیرامون مجاهده با نفس فرمودند: «در مورد مجاهدت با نفس معنایی که اول در ذهن عامه میآید، دادنِ جان در راه جهاد است. درحالیکه فایدهی نفس انسانی فقط فدایی شدن در راه خدا نیست، بلکه تمام مراحل قبل از فدایی شدن، مانند به کارگیری فکر و انرژیها و قوای جسمانی و روحی و قوهی ناطقه، همگی مصداق مجاهدت با نفس است. پس مغزهای خود را برای طرح نقشه به کار اندازید؛ زبانهای خود را در این راه به کار اندازید...» (تفسیر سوره برائت، ص285)
▪️اکنون که محرز است تربیت و جذب نیرویهای طراح و اهمیت دادن بیشتر به تدبیر و فکر و طراحی، یکی از تجلیات مهم مجاهده با نفس است، سوالی به غایت مهم آغوش خود را به روی ما میگشاید: «برای داشتن نیروی طراح(اعم از جذب و تربیت) چه باید کرد؟»
▪️اگر طراحی همان شکافتن سقف و درانداختن «طرحی نو» در کلام حافظ باشد، این مفهوم نسبتی وثیق دارد با مفهوم «خلاقیت». خلاقیتی که به معنای آفرینش است اما نه آنچنان که تنه به خالقیت خدا بزند که میان خلاقیت مخلوق و خالقیت خالق، تفاوت از زمین تا آسمان است. خلاقیت انسان یعنی آفریدن از «شیء»ها و خالقیت خدا یعنی آفریدن از «لا من شیء»ها که حضرت زهرای مرضیه فرمود: ابْتَدَعَ الْأَشْيَاءَ لَا مِنْ شَيْءٍ. (خطبه فدک)
▪️بنابراین لازمهی خلاقیت انسان، وجود «چیزها» و داشتن درک درست و مسئلهمند از آنهاست. به تعبیر روانتر، زمانی ما میتوانیم خلاقیت به خرج داده و طرحی نو دراندازیم، که اشیاء و چیزهای موجود را خوب شناخته و درست خوانش کرده باشیم.
▪️مثلا انسانی میتواند در زمینه طراحی یک خانه یا شهر خلاقیت به خرج دهد، که بتواند به صورت مسئلهمند شهر را مورد خوانش قرار دهد. این موضوع قابلیت تسرّی به سایر طراحیها را دارد.
▪️کسی که متکی بر یک سنت، به خوانش یا بازخوانی مسئلهمند تراث همت میگمارد، امکان بروز خلاقیت و انداختن طرحی نو دارد. کسی که سقف فلک را شناخت، برای او امکان شکافتن آن میسر خواهد شد. چون خلاقیت مترتب بر تصادف نیست.
🔻ادامه در بخش دوم
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔵 طراح شدن، خوانش کردن | بخش دوم
▪️خداوند متعال در آغاز فروفرستادن وحی بر رسول خویش میفرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ» . قرائت کن... خوانش کن... مبتنی بر نام پروردگارت که آفرید. اگر تاکنون جهان و هستی را مبتنی بر دیگر اسامی خوانش میکردید، اکنون موعد آن رسیده تا با «اسم ربّ» به خوانش بپردازید. همان ربّی که آفریدگار است.
▪️کنار هم قرار دادن موضوع «خلق» و «قرائت» معنادار میشود، آنگاه که بدانیم خلاقیت ما نیز در گرو خوانش کردن است و این خوانش صحیح جز ذیل اسم «ربّ» میسر نخواهد بود.
▪️برای گشودن گرههای این پارهسطرها، خوب است از توضیحی درباره «خوانش» شروع کنیم. درباره خوانش در مباحث مرتبط با رشتههایی همچون ارتباطات و مطالعات فرهنگی و ... بسیار سخن رفته؛ گاه به صواب و گاه به گزاف. اما برای دوری از اطالهی کلام که باری جز ملالت خواننده ندارد، مختار نگارنده از خوانش در یک جمله یعنی خواندن متن و هرچیزی که امکان خواندن دارد(مانند شهر، رفتار مردم و...) به شکل مسئلهمند.
▪️مسئلهمندی یعنی خواندن نه برای تفنن و تفریح و پر کردن اوقات فراغت. یعنی خواندن نه برای خواندن که از سنخ لذتهای طبقه متوسط و روشنفکران کافهای است. بلکه خواندن برای شفافتر شدن مسئلهای یا یافتن و کشف پاسخی برای یک مسئلهی از پیش مهیا.
▪️البته ضرورتا چنین خوانشی زمانی اتفاق میافتد که متن توان و ظرفیت خوانش داشته باشد. متنهای ضعیف و نحیفی که از فرآیند پویایی جا ماندهاند و صلب و سفت قابلیت هرگونه مانوری را از بین میبرند، اصطلاحا غیرقابل خوانشاند. تلاش برای مواجههی مسئلهمند با چنین متونی، همان زور اضافی است که فقط اهالی مطایبه و بذلهگویی (اگر نگویم مبتذلنویسان) در باب آن میتوانند صدمن مثنوی بنویسند.
▪️میشود ماجرا را از لنز دیگر آیات هم نگریست. مثلا طراحی یا همان خلاقیت که از یک جنبه همان «احداث» است و آفریدن، از ویژگیهای مهم رسول است که خداوند در توصیف او فرمود: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» (و اما به واسطه نعمتی که خداوند به تو ارزانی داشته، ایجاد و احداث کن). یعنی رسول به واسطهی نعمت ربّ خویش، میتواند نظریه بدهد و تئوری بسازد آن در هم مواردی که تاکنون پای چوبین عقل بشر نرفته است. احداث آن ساختنی است که تاکنون نبوده و اکنون حادث و ایجاد شده است. از این رو «حدیث» را باید متمایز از «قول» دید که اولی در خود «نو» بودن را دارد و حال آنکه دومی میتواند تقلیدی و تقریری باشد از دیگران.
▪️درنتیجه طراح و خلاق و حداث، باید همچون رسول مبعوث شود، هرچند در ساحتی بس دنیویتر؛ و این بعثت در گرو «قرائت» است که خداوند با رسول خویش اینگونه آغاز کرد: «إقرأ».
اینجاست که گام اول طراح شدن را میتوان در یک کلمه دوباره تکرار کرد: توانایی خوانش!
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جعفر_پلنگ و امامرضای واقعی...
@Masihane
#شهیدرضی و مطالبهی چه چیز؟
ما داریم سرد میشویم. بعد از شهید سلیمانی، متعدد کشتند و ما داغ و پرحرارت یک چیز خواستیم: انتقام!
اما انگار هربار تصمیمگیران اصلی، ما مردم را کممحلی کردند. حالا در سوگ یک سرباز دیگر، گویی همگی میدانیم انتقامی هرگز در کار نیست. برای همین بیسروصدا فقط غصهی یارِ رفته را میخوریم و مرثیه "آن سفر کرده" را میخوانیم. بیخیال حماسهای که فکر میکردیم سوخت موشکش را فریادهای "انتقام انتقام" ما فراهم میکند.
این چهار خط بالا، خلاصهی حرفهای گفته و نگفتهی دوستانی است که اکنون در سرخوردهترین حال ممکن، غریبانه و دلسوزانه، هم شاکیاند و هم نمیدانند به کجا شکایت بَرَند!!
من غم را، خشم را و حالا زمهریر دلسردی را خوب درک میکنم. اما گمان میکنم اصل معادله را هنوز نتوانستهایم خوب شفاف کنیم.
ما برای تحلیل وضعیت موجود نیازمند اخبار پشتپرده و محرمانه نیستیم. کافیست نگاهی بیندازیم به وضع رقتبار اسرائیل که همچون چارپایی در گِل مانده... البته دور از جان چارپایان!
عزیزان! اگر اسرائیل در ماجرای شهید فخریزاده اقدام کننده بود و اصطلاحا ابتکار عمل را در دست داشت؛ اگر آنجا و چندجای پیش از آن، زده بود و نشسته بود کنجی به تماشای سر رفتن حوصلهی ایرانِ اسلامی و عمل شتابزدهی ما و برای تمام احتمالات، برنامه چیده بود؛ اکنون وضعیت فرق دارد.
اینبار ما هستیم که اقدام میکنیم و چندسویه خنجر میزنیم و برای احتمالات مختلف، سناریو داریم.
ما مثل پسربچهای که از لات محله پسگردنی خورده، نباید حقد و کینه به دل بگیریم تا سر موعد مناسب، سنگی حوالهی شیشهی خانهی آن لات کنیم و با دلی خنک همهجا درگوشی بگوییم: زدم! و این بشود انتقام.
ما همانند بزرگ محلهایم، که درحال اصلاح معضلات و بحرانهای تکتک کوچهپسکوچههاست و با فراغت بال نشسته برای تکتک اتفاقات، برنامهریزی کرده و حتی پیشبینی حوادث غیرمترقبه را هم نموده و با محاسبهی کلی هزینه-فایده، دارد عملیات میکند و این اسرائیل است که گیج و منگ از ضربههای مختلف جبهه مقاومت، چاره را در انتقامهای موضعی دیده!
اصلا بیایید به این سوال فکر کنیم:
خود شهید والامقام سیدرضی در سوریه درحال سامان دادن به چه جبههی مهمی بوده که اینطور دشمن را وادار به رفتار دستپاچه و شتابزدهی حملهی مستقیم کرده؟
خود سیدرضی و شهادتش یعنی ما درحال اقدامیم و اسرائیل در موضع انتقامهای تشفیبخش! نه بعکس!
#سید_میثم
@Masihane
قالی کرمون، استعارهی ماست!
اگر "بچههای قالیبافخانهی مرادی کرمانی" را خوانده باشید، خوب میدانید پشت کارِ آن گلهای تراویده روی قالی، داری وجود دارد با انبوهی اندوه. رنگش عیان و رنجش نهان.
انگار بچههای قالیبافخانه دوست دارند شمای مهمان، شمای زائر، قالی را ببینید ولی رنجهای کوفته لای ریسها را، نه! برای همین از دیروز، بچههای قالیبافخانه برگشتهاند پشت دار و پای کار! موکبها به راهند و بچهها دارند پودها را میتنند به جان تارها. ولی این تنیدن بر تار، نواختن با تار نیست. صدایش اکنون که نه، فردا هم درنمیآید! بیصداست. تعمدا. مثل خودشان. چون "کرمونیجماعت" یاد گرفته شُل حرف بزند، سفت کار بکند. گواه؟ حاجقاسم! کمصدا و پُرنما. یک تخته قالی. از آنهایی که هرچقدر پا بخورد، تازهتر میشود.
۱۴دیماه ۱۴۰۲، ماه ترور!
#سید_میثم
@Masihane
مفشوی یک انسان چندمنظوره
قالی کرمون، استعارهی ماست! اگر "بچههای قالیبافخانهی مرادی کرمانی" را خوانده باشید، خوب میدانید
حضرت آیتالله خامنهای:
«بنده در طول سالها اُنس با کرمان و کرمانیها، نقاط درخشانی را در این استان و در مردم این استان، بالعیان مشاهده کردهام؛ شنیدنی نیست، دیدنی است، حسکردنی است.
اگر بخواهیم در چند جمله از مهمترینِ این ویژگیها اسم بیاوریم، من باید عرض کنم که اوّلاً هویّت عمیق فرهنگی کرمان، ثانیاً نخبهپروری کرمان... نجابت اخلاقی و ایمان صادقانهی مردم کرمان، و پیشگامی مردم کرمان در پیوستن به نهضت اسلامی و انقلابی... زمینهی بُروز شخصیّت بزرگی مثل حاج قاسم سلیمانی اینها است...
بله، یک قاسم سلیمانی کافی است که نه فقط استان کرمان، بلکه ملّت ایران به او افتخار کند و مباهات کند؛ این درست، امّا مطلب مهمّ دیگر در کنار این، آن است که آن زمینهی فرهنگیای که قاسم سلیمانی را تربیت میکند چیست؟! به این زمینهی فرهنگی باید تکیه کرد. آن ایمان صادقانه، آن گذشتها، آن سلامت فکری و هدایت الهیای که خدای متعال به مردمی عنایت میکند، زمینههای فرهنگی است. البتّه این زمینهها همیشه هست، منتها وقتی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نیست، این ظرفیّتها بُروز پیدا نمیکند؛ وقتی جمهوری اسلامی به وجود میآید، آنوقت این شخصیّتها یکییکی ظهور میکنند، بُروز پیدا میکنند.»
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
@Masihane
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰هادی و هدایتگری گرایش، بینش و کنش جامعه| بسط تجربهی لحظهی مقدس، عمومیسازی معارف دینی و ایجاد قدرت نرم ذیل سایهی تدابیر امام هادی
1⃣ گرایش:
🔸در اعمال آیینی یا همان مناسک دینی، لحظاتی وجود دارد که از آن به «لحظهی مقدس» تعبیر میشود.
اهمیت این لحظه چنان وافر است که یکی مانند کیلفورد گیرتز آن را از مهمترین کارکردهای مناسک دینی میداند.
🔹برای داشتن درکی ملموس و شفاف از «لحظهی مقدس» میتوانید خاطرات حضور خود در مناسک دینی را تورق کنید. به عنوان مثال، لحظهی نزدیک شدن به ضریح ائمه یا ایستادن در برابر شکوه کعبه یا حتی عبور ماشین حامل پیکرهای تازه تفحص شدهی شهدا، احتمالا حالتی مقدس و لبریز از معنویت را برای شما رقم زده که این همان «لحظهی مقدس» است.
🔸روزگاری تجربهی «لحظهی مقدس» چنین عمومی و فراگیر و در دسترس همگان نبود و صرفا ردّی از آن در کنج محافل خصوصی ذکر و ورد یا در گوشههای عزلت یافت میشد.
🔹عمومی شدن این تجربه مرهون تلاشهای امام هادی(علیهالسلام) است که با طراحی یک مجموعه بینشی، گرایشی و کنشی، نرمافزار جدیدی وارد فرهنگ دینی ساخت به نام زیارت (صدور زیارتنامه و ترغیب به سفر زیارتی). آن هم درست در دورهای که خلفا و سلاطین روزگار، زیارت حج را از معناهای مهم سیاسی-اجتماعی و معنوی-عرفانی آن تهی کرده و به یک عمل تشریفاتی فروکاهیده بودند. نرمافزار زیارت شکلی نوین از مناسک مذهبی را مبتنی بر باورهای دینی ایجاد نمود و با بسط دادن به زمینهی تجربهی «لحظهی مقدس»، این وضعیت روحی را به عموم افراد جامعه هدیه کرد.
2⃣ بینش:
🔸اما آنچه گفته شد، تنها کارکرد نرمافزار زیارت به عنوان بارزترین تجلی مناسک دینی نبوده و نیست. خروج معارف بلند دینی از انحصار مکتبها و مدرسهها نیز از کارکردهای همین تدبیر امام هادی است. تا پیش از اقدام بینظیر امام در تولید نرمافزار زیارت، معارف دینی به عنوان منبع اصلی تعلیم و تعلم در حصار فضاهای علمی و آکادمیک زمانهی خود بود و امام هادی در عین قرار گرفتن در حصر فیزیکی، پای معارف و حقایق مهم را به فضای عمومی باز کرد.
🔹به عنوان مثال: شاید اگر از یک فرد معمولی در جامعه اسلامی بخواهند چند روایت از کتب حدیثی معتبر شیعی نقل کند، چنین توانی را نداشته باشد اما همین فرد به دلیل حضور در مراقد و اهتمام به امر زیارت، با معارف از طریق زیارتنامه آشنا شده و برخی مضامین و عبارات آن را حفظ دارد (مانند عبارات زیارت عاشورا که در اذهان بخش مهمی از جامعه دیندار نهفته است).
3⃣ کنش:
🔸نکته مهم دیگر آنکه این نرمافزار مهم زیارت چنان در نظر دشمنان اهل بیت مهم جلوه کرد که متوکل عباسی به دلیل احساس خطر از این ناحیه، دستور به تخریب مرقد مطهر سیدالشهدا در کربلا داد. او برای آنکه مردم دورهی خویش را از اقدامات مهم فرهنگی امام هادی دور کند، حرم سیدالشهدا را شخم زد و با تبدیل کردن آنجا به زمینی کشاورزی، بر قبر مطهر حضرت آب بست تا مردم امام حسین و عمل زیارت را فراموش کنند. این شدت مقابله آن هم در سطح رأس حاکمیت نشانی از توفیق امام هادی است در نهادینهسازی زیارت.
🔹در واقع زیارت، به واسطه آنکه توان ایجاد اجتماع افراد براساس گرایشها وبینشهای واحد را داراست، یکی از مهمترین زمینههای تجلی «قدرت نرم» به شمار میرود که کارکردی اساسی در حوزه سیاست و اجتماع دارد. یک نمونهی آن در روزگار کنونی، زیارت اربعین است که رعب دشمن را برانگیخته و نشانهی این رعب، تلاش برای انواع مقابله با این پدیدهی عظیم است.
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school
#تداول
یادآوری یک آیه به اقتضای شهادت جمعی از نیروهای سپاه در سوریه
«إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ» ﴿آل عمران/١٤٠﴾
اگر به شما زخمی زدهاند، شما هم به آنها مثل آن زخم را زدهاید. قرح با توجه به اقران آن، میتواند زخمی باشد که بسیار نمایان است. از آن زخمهایی نیست که بتوان پوشاند و خونش را به جگر کشید و دم نزد. همچنین قَرح زخمی است که از خارج بر بدن وارد میآید. برخلاف قُرح که زخمی است داخلی.
با این حساب قرآن میفرماید: اگر چنین زخم نمایانی امروز در سوریه از سوی دشمن خارجی بر پیکر مقاومت تحمیل شده، پیشتر نیز زخمی نمایان بر دشمن وارد آمده.
این حقیقت جنگ است که میزنیم و میزنند. این روزگار زدنها دستبهدست میشود تا خداوند معلوم کند افرادی را که ایمان آورده و خدا را میخواهند و از میان شما گواهانی برگیرد و به شما نشان دهد که میشود متحمل قرح شد و مومن ماند و به تداول و دستبهدست شدن قدرت اندیشید... و البته خداوند ظلم کنندگان را دوست ندارد.
این شکل مواجهه قرآن با زد و خوردها یعنی آموختن شیوههای پذیرش پیروزی و شکست. نه به هنگام پیروزی مغروریم و نه به هنگام شکست مایوس که این تداول و دست به دست شدن، حکایت روزگار است و خداوند اینگونه آن را آفریده. این پردهای است که در آن خداوند نشان میدهد مومنان را و دوستنداشتنی بودن ستمگران را.
#سید_میثم
@Masihane
بلوغ خوشیها.mp3
16.36M
🔰 بلوغ خوشیها؛ گفتاری دربارهی "رنج" و "تسلیت"
تولد خوشی مثل تولد نوزاد است که وقتی به بلوغ میرسد، استقلال و آزادی را میطلبد و این هر دو در دل خود جدایی دارد. جدایی رنج میآورد و رنج، تسلیت میخواهد. در بلوغ خوشیها که ناخوشیهای رنجآورند، ما باید چه کنیم؟
در این گفتار تأملی داشتیم بر این موضوع پردامنه!
#سید_میثم
@Masihane
اندر حکایت حسین قدیانی و فیکِ آلاحمد و خیکِ آلاکبر!
دوست عزیزی، پستی اینستاگرامی از #حسین_قدیانی فرستاده بهعلاوهی یک سوال: چه میشود که اینطور میشود؟!
پست را باز میکنم. پست بعدی را... و بعدی را و بعدیتر و... . همان حرفهای همهجایی یکسال پیش را، یک کلاهگیس نو انداخته و سرخاب تازه مالیده و گذاشته لب خیابان به نشانهی حراجی!
چیز جدیدی نیست. بند کرده به نقد #خمینی و مایهی نقد و بندش، یک بابااکبر شهید است که هرجا مصالح کم میآورد، شهید را (پدر را) آجر میکند برای بالا بردن دیوار حقد! "پدر" و "شهید" هم همیشه آنقدری مایه دارد که بتواند دیوار حقد پسرک را از مصباح برساند به خمینی. کِی به چمران و بازرگان و بهشتی و مطهری (که فعلا تخفیفشان داده و خفیفشان نکرده) برسد، خدا میداند. که کاش نرسد و این "کاش" را از سر دلسوزی میگویم نه آنکه چمران و بهشتی و... بیدی باشند لرزان به بادِ قلم لغزان و لُغُزخوان این پسرک همّاز لمّاز!
"کاش" میگویم، چون این خشتهایِ کجِ حقدی که بالا برده، برج هامانِ فرعونیتی است (ر.ک: سورهی غافر/۳۶) که اگر به ثریا هم برسد، تهش بیخدایی است و کبر. و وای به روزی که آوار شود بر سرش.
دربارهی محتوای آنچه پسرک نوشته و مینویسد، قضاوت با عقلهای سلیم و قلبهای سلم!
اما در فرم نوشتن، قدیانی بدلیِ اصلیست به نام جلال. این به تیپبهتاپ زدنها را آلاحمد هم داشته. از جمله در همان کتابی که همهاش را یکجا بازاریهای مذهبی خریدند و آتش زدند ولی جلال فکر میکرده مردم خریدهاند و مدتی با همین توهم، خوش بوده.
قدیانی هم از آن به تیپوتاپ زدنهای جلال، گویی فقط تیتاپش را دیده، که فوری به دهان گرفته و اکنون مکیّف است و کیفور. همین دیدن قضیب و ندیدن کدوست (ر.ک: داستان مولوی) که قدیانی را میکند بدلیِ جلال و فیکِ آلاحمد. ولو او خودش را از لج مصباحیها یا شاید بهطمع کرهای چربتر میبندد به خیکِ آلاکبر (هاشمی) و پشت میکند بر مرام بابااکبرهای شیدای خمینی. آن هم به گمان آنکه حق را یافته و هیهات که باطل را بافته و هیهاتتر که جهل مرکب را با زور سمبه هم نمیتوان دوا کرد چه رسد به سیاهی مرّکب (نوشتن).
شاید اگر قدیانی ۶۰سالی زودتر به دنیا آمده بود، دنیا هم به او میآمد و برای خودش جلالی بود و جبلویی [جبروتی] داشت. هرچند جلال هم در همان ۶۰سال پیش، نه چشم اهل سیاست را چندان گرفت با جستارها و مقالاتش، نه گوش اهل ادب را اجاره کرد با قصهها و داستانهایش (البته منهای غربزدگیاش که آن هم وامدار فردید بود). ولی خب شاید قدیانی ۶۰سال پیش شانس این را میآورد که دستکم یک اتوبان در جمهوری اسلامی بهنامش کنند. این نامها ولو نانی نداشته باشد لکن غمِ #ورشکستگی اینروزهای او را سبکتر میکرد. نمیکرد؟!
#سید_میثم
@Masihane
🔰 من انقلاب میکنم پس هستم!
(1 از 2)
🔶 افعال و رفتارها شبیه ظرفهایی هستند که ارادههای انسانی در آن ریخته میشود. گاه یک فعل قطرهای از اراده انسان را دربرمیگیرد و گاه لبریز از اراده انسان میشود. مثلا وقتی گلوی فردی در اثر سرماخوردگی درد میکند، او سعی میکند آب سرد ننوشد و یا آب ولرم بنوشد. این یعنی فعل آب خوردن برای چنین فردی، حامل درصدی- گرچه اندک- از ارادهاش است.
🔷 هرچه میزان اراده انسان به لحاظ کمیت و کیفیت در ظرف یک عمل بیشتر باشد، انسان احساس «بودن» بیشتری خواهد کرد. چراکه گویی انسان با ارادهورزی، احساس آزادی داشته و در نتیجه «بودنش» و «انسان بودنش» برای خودش ثابت میشود. برآیند چنین وضعیتی هم رضایتمندی و خرسندی است.
🔶 از طرفی گویی خدا نیز روی این صاحب اراده بودن انسان حساسیت ویژهای دارد به گونهای که اگر کسی در جهان به دنبال تضعیف ارادهورزی انسانها باشد، خداوند رسولانی میفرستد تا با ابزارها و امکاناتی مردم را دعوت کنند به «بودن» و «انسان بودن»! و در نتیجه مردم قیام کنند برای قسط: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حدید/25) و قسط، آزادی و عدالت است در حوزهی ارادهورزیها.
🔷 اگر فرستادن رسولان هم نتیجه ندهد، عذاب میآید. لذا اولین عذاب الهی در ماجرای طوفان نوح مرتبط با ماجرای سلب اراده از انسان است. إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا (نوح/27) نوح به خدا عرض میکند اگر این قوم را رها کنی، چنان ضلالتی ایجاد میکنند و چنان سلطهی ساختاری پدید میآورند که انسان از بدو تولد فاجر و کفار است و هیچ امکانی برای ارادهورزی و رفتن به مسیر دیگری ندارد. پس عذاب میآید و ساختارهای سلب کننده اراده را میشکند.
🔶 همهی این حرفها یعنی خداوند روی «بودن انسان» و «انسان بودن» حساسیت دارد و از این رو هر دو مسیر سعادت و شقاوت را باز میگذارد تا انسان ارادهورزی داشته باشد: وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ (بلد/10). حتی خودش فجور و تقوا را الهام میکند: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (شمس/8) و برای آدم و حوا در آن باغ معهود، یک درخت ممنوعه میگذارد تا اراده انسان سلب نشود و بتواند انتخاب کند.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰 من انقلاب میکنم پس هستم!
(2 از 2)
🔷 در این دنیایی هم که خدا طراحی و خلق کرده، آدمی به دنبال تقویت اراده خود و تقویت «بودن» و «انسان بودن» خویش است. از این رو کارهایی را برمیگزیند که بتوانند اراده بیشتری از انسان را در خود جای بدهند. اعمالی را انتخاب میکند که ظرفشان لبریز از ارادهاش شود. چرا که اینگونه احساس رضایت بیشتری دارد. اما این ارادهورزی حدی دارد و اندازهای. چنانچه غایتی دارد و جهتی. نباید از گلیم خویش پا فراتر بگذاریم و از سهم خود افزونتر بطلبیم. نباید به سوی باطل و در جهت باطل حرکت کنیم. که اگر گذاشتیم و طلبیدیم و رفتیم، طغیان کرده و «قاسط» شدهایم. قاسط بودن هم یعنی برهم زنندگی قسط و نادیدهانگاشتن سهمها و حدودها.
🔶 ناگفته نماند که در این میان، افرادی هم هستند که از ارادهورزی پرهیز دارند. آدمهای ترسویی که از پذیرفتن مسئولیت انتخابهای خویش اباء دارند و سرسپردگی و بردگی را بیشتر میپسندند. اینها با میل خویش میپذیرند که دیگریهای طغیان کننده بر آنها مسلط شوند و این همان گردن نهادن به ولایت طاغوت است. اینها قبول میکنند خودشان به فعلی تبدیل شوند که به سان ظرفی، لبریز از ارادههای طاغیان گردند. چنانچه پسر نوح را خداوند اینگونه معرفی میکند: إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ (هود/46) خداوند نمیگوید پسر نوح فردی است ناصالح. میگوید او به یک عمل و فعلی تبدیل شده که دیگران ارادهی ناصالح خود را در آن میریزند.
🔷 در برابر طغیان این طاغیان و قاسطان که ما را به عمل و فعل خالی از اراده و فاعلیت تبدیل میکنند، باید خروشید که این همان قیام است و ریشه در «بعث» دارد و برانگیختن. گرچه ظاهر این هر دو خروش است ولی یکی برای تجاوز از حد و زیرپا گذاشتن قسط است و دیگری «بعثت» و برانگیختن برای دعوت انسان به «بودن» و «انسان بودن» و ارادهورزی است.
🔶 اگر هم بخواهیم فعلی را نشان دهیم که لبریز از اراده انسان میشود و «بودن» و «فاعلیت» او را نشان میدهد، آن فعل چیزی نیست جز قیام و انقلاب و به پا خاستن که ظرف فعلش، لبریز از ارادههای ما میشود. اینجاست که میتوان گفت: من انقلاب میکنم، پس هستم و این نحوهی «بودن»، رضایتمندی میآورد.
به چهرهی مبارزان و مردم انقلابی سال57 بنگرید و در خاطرات آن روزها غوطه بخورید. احساس رضایت را در لبخندها و شور و شعفها به وضوح میتوان دید. این رضایت، مهربانی و ایثار و برادری و... میآورد. برای همین است که آن ایرانی یهودی در صف واریز پول به حساب 100 میایستد تا در ساخت خانه برای محرومان سهیم شود.
🔷 این وضعیت خیرهکننده است چون ارادهورزیهای ما افراد، نه جمع با یکدیگر که ضرب در هم شده. حاصل ضرب «بودن» و «انسان بودن» و یافتن «فطرت» (مردم رو به خدا) اگر بهشت زمینی و مدینه فاضله نسازد، حتمی تمدن خواهد ساخت. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (روم/30) و این دین قیّم است و لکن اکثر مردم نمیدانند.
🔺مبعث، عید ارادهورزی انسان و خروشیدن ولی طغیان نکردن، مبارکباد.
#سید_میثم
#ارادهورزی
@Masihane
🔰 بخشی از دعای 39 صحیفه سجادیه
🔶 خدايا، اگر بندهاي در حق من به كاري دست زده كه تو او را از آن باز داشتهاي، يا آبروي مرا، كه تو حرمت آن را بر او لازم گردانيدهاي، به ناحق ريخته است، و در اين حال از دنيا رفته، يا زنده است و حق من بر گردنِ وي باقي است، او را در ستمي كه بر من روا داشته بيامرز، و در حقي كه از من با خود برده است ببخشاي، و او را به سبب آنچه با من كرده سرزنش مفرماي، و بديهايش را پيش چشمش مياور كه آزرده خاطر شود. اين عفو و بخشايشِ بيدريغ و بخششِ رايگان من دربارهي آنان را پاكترين صدقه و برترين عطيّهاي قرار ده كه صدقه دهندگان و تقرّب جويان به ديگران ميبخشند،
و در عوضِ اين گذشت، از من درگذر، و در برابرِ دعايم در حق آنان، بر من رحمت آور، تا هر يك از ما به مدد فضل تو به سعادت رسيم و به احسان تو روي رهايي بينيم.
🔺پ.ن: آیا ما حاضریم برای کسانی که در حق ما بدی کردند یا ظلمی روا داشتند، اینگونه دعا کنیم؟ روز ولادت حضرت فکر کنیم ببینیم با امام سجاد چندچندیم؟
#سید_میثم
@Masihane
🔰 بیعت یا انتخاب؟
امروز متنی خواندم دربارهی "بیعت". نکوهشی بلند و فریبنده. نویسنده کلمهها را به خط کرده بود برای نواختن کلمهی بیپناهی دیگر.
واژه و مفهوم "بیعت" هم مثل یتیمی کز کرده در گوشهای، نشسته بود به خوردن مشت دیگر کلمات.
شلاق شدن کلمات در هیچ عصری رخ نمیدهد مگر عصر سطحیگری و سطحینگری، ولی با ژست تعمق!
نویسنده نوشته بود بیعت یعنی فروختن ارادهی خود. این برای منی که انسان را به ارادهاش انسان میدانم، سخت میآمد. سپس انتخابات را به واسطهی نظارت استصوابیاش، بیعتی خوانده بود که تومنی دوهزار با "انتخاب" و "دموکراسی" فرق میکند. میگفت گول جملههای روی صندوق اخذ رای را نخورید. این برگههای تعرفه، یعنی سند فروختن. فروختن اراده. مبایعه کردن انسانیت. اسمش انتخاب است و رسمش پذیرفتن سلطه.
دلم برای خودمان سوخت. ما جماعت رایدهنده، با ادبیاتی ظاهرا فاخر، شده بودیم خودفروخته. اما بیشتر دلم برای "بیعت" سوخت. داشت آرامآرام به صف کلمات منفور مردم میخزید و در لغتنامهی فحش و فضیحت و دایرهالمعارف چرند و لیچار جا باز میکرد، بهواسطهی این ضیافتِ انزجاری که روشنفکر متعمق تدارک دیده بود.. و شگرف آنکه این همه نفرتپراکنی نسبت به واژهای مهجور، به دست جماعتِ صلحکل و مخالفان هرگونه "مرگ بر.." داشت رقم میخورد!
با خودم میگفتم آیا "جانفروختن" با "خودفروختن" یکی است که بیعت کردن با سلطهپذیری و نفی اراده یکی باشد؟
بعد دلم میخواست از همه چیز دستشسته بنشینم پای کلمات. مرتبشان کنم برای گفتن از "بیعت" و تفاوتی که در جهانهای معنایی دارد. بگویم بیعت در ساختار ولایت چگونه چیزی صدوهشتاد درجه متفاوت از بیعت در خلافت و سلطنت است. بگویم جهان مدرن چقدر ناتوان است از فهم بازاری فراتر از بازار مکارهی دنیا و جامعهی بازارش.
خواستم بگویم و بنویسم که دیدم مقدمهی تمام این حرفها، شنیدن و دیدن این آیهها از سورهی "فتح" است:
لَّقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا
خدا از مومنان راضی است وقتی که با تو بیعت میکنند..
پس میداند که در قلبها چه میگذرد..[شاید مومنان نگرانند از کاری که کردند و میترسند از حرفها و متلکها و بیم دارند از نتیجهی کاری که صورت دادهاند]
پس برای این قلبها، خداوند آرامشی نازل میکند و آنها را به فتح، پاداش میدهد.
وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا
غنیمتهای بسیاری در راه است و خدا عزیز و حکیم است.
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَٰذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا
ﺧﺪﺍ ﻏﻨﻴﻤﺖﻫﺎی ﻓﺮﺍﻭﺍنی ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﻭلی عجالتا ﻳﻚ ﻏﻨﻴﻤﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﭘﻴﺶ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ، ﻭ آن اینکه [بهواسطهی این بیعت و اتحاد و انسجام و این حمایت] ﺩﺳﺖﻫﺎی [متجاوز و ستمگر] را ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﺩﺍﺷﺖ و امنیت برای شما ساخت ﺗﺎ ﺍﻳﻦ نشانهای باشد ﺑﺮﺍی ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ و سپس اینگونه یک جامعهی مبتنی بر "صراط مستقیم" برای شما بسازد.
وَأُخْرَىٰ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا
پیروزیها و فتحها و غنمیتهای دیگری که فکرش را نمیکنید هم در راه است و خداوند بر هر چیزی تواناست.
وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا
[اکنون و در این وضعیتی که متحد و منسجمید] ﺍﮔﺮ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺠﻨﮕﻨﺪ ﺣﺘﻤﺎً ﭘﺸﺖﻛﻨﺎﻥ ﻣﻰﮔﺮﻳﺰﻧﺪ، ﺁﻥﮔﺎﻩ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﻭﺭی ﻧﻤﻰﻳﺎﺑﻨﺪ.
سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا
این سنت خداست و هرگز تبدیلپذیر نیست.
سورهی فتح آیات ۱۸ تا ۲۳.
باید تامل کنیم "بیعت" که میتواند چنین دستاوردهایی عظیمی به بار آورد، چگونه در یک برداشت سطحی و غلط در مقابل حق انتخاب مردم پنداشته شده و به خودفروشی معنا گشته و سپس منفور میشود؟
#سید_میثم
#بیعت_انتخابات
#ارادهورزی
۱۱اسفندماه ۱۴۰۲
@Masihane
🔰 همین؟
خیلی توضیح دادم. با همان آبوتاب نصفهنیمهای که بلدم. از تاریخچهش گفتم. از ترکیب طعمها و نُتهای مختلف بوها که هرکدامش به چه مادهای مربوط است. خواصش را هم قطار کردم.
خوب که مهیای تجربه کردنش شد، کمی از قاووت را دادم تا مزه کند. چشید! درحالیکه قاووت چشیدنی نبود. صورتش شبیه مهران مدیری شد وقتی در خندوانه رو به رامبد جوان گفت: دیگه به درد نمیخوره این دنیا!
ولی این را نگفت. سکوت کرد و من در چشمهایش یک انکار میدیدم. بعد، سرد و سنگی و شیطنتآلود پرسید: همین؟
توی سرم هزارچیز چرخید. پیرتر از آنی بودم که نفهمم خام است و پر اداء. از کِه و برای چه داشت واژهی عظیمِ "همینِ" سوالی را مثل آدامس میجوید، نمیدانم؟
ولی میدانستم کارش حتی ادعا نیست که ادای یک ادعاست! جنس قلابی یک حقیقت!
سکوت نرمی میان ما خزید و داشت توی دلش مطمئن میشد که تلنگر سختی زده و مرا چون خشت خامی به ترک واداشته. داشت برنامه میریخت تا رندانه بنشیند به نظارهی احوالِ با سوالِ من! یحتمل کلی هم نصیحت در آستین داشت که از قضا باید نشانش میدادم نصایحش چیزی جز مار در آستین نیست که پرورانده و عنقریب سخت زیر بغلش را میگزد.
در همان سکوت نرم، آرامتر شدم. پرسیدم: مزههای ریزِ بُنِ نرمهها را چشیدی؟ پس از شیرینیِ اولیه، تلخیِ اندک خشخاشها را حس کردی که شبیه بامداد خمار بعد شبِ شراب است!؟
خیره و جسور و سریع گفت: نه! که یعنی زکّی...! گفت "نه" تا مثلا بگوید پسرجان! انگار هنوز دستت نیامده من نه تنها خودم از لذتهای دنیّ دنیا فارغم که دارم چون یک پیرمُراد تو را هم دعوت به عبور میکنم.
گفت "نه" و البته موتورم روشن شد که: آهای فلانی! "همین" واژهای بس عظیم است. اصلا به من بود میگفتم اسمِ اعظم خداست. خاصه اگر بهطور سوالی ادایش کنی. ادابردار هم نیست. یعنی تزویر را برنمیتابد. چنانچه تقلید را و تحمیل را. نمیتوانی بگویی "همین؟" بیآنکه لذتها را چشیده باشی. لذت ناچشیده، امکان عبور از لذت ندارد. در پندارت گذری هم اگر هست، گذر از وهمِ لذت است نه خودِ لذت! تو زمانی بعد چشیدن یک لذتِ لذیذِ دنیایی میتوانی بگویی "همین؟" که چشیده باشی و فهمیده باشی لذیذ است...ولی کم است! که 《متاعالدنیا قلیل》! ناچشیدهی کیفیت، به فهم کمیّت نائل نمیآید! "همین" گفتن تو یعنی تزویر. یعنی ادای عبور از لذات دنیّ دنیای دون! یعنی تقلید از دیگری، یعنی تحمیل بر خود. نه عبور.
پدرجان! "همین" تزویربردار نیست. تقلیدی و تحمیلی هم.
"همین؟" را دو کس میگوید:
یکم آن کس که دنیا را تماما چشیده و فهمیده پایان هر لذتی، باز احساس رضایت تام نمیشکفد و از این طریق به بزرگتر بودن خودش و قلبش از دنیا رسیده!
دوم آن کس که جانش چنان از کبریای خدا لبالب دست که هرچه جز "او" برایش اندک جلوه میکند!
از این رو، این دو کس در پاسخ هر جلوه و عشوه و عَرضهای میگویند: "همین؟"
و این ذکر است... و اگر به من بود میگفتم اسم اعظم خداست!
همین.
نیمهشب آخرین جمعهی شعبانالمعظم
مصادف با ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۲
#سید_میثم
#ذکر
@Masihane
رهبر انقلاب:
مکرر عرض کردهایم که دعاهای امام سجاد واقعاً جزو برترین گنجینههای معارف اسلامی است. در این دعاها معارفی وجود دارد که انسان اینها را از روایات نمیتواند به دست بیاورد. در دعای ۴۴صحیفه سجادیه که دعای ورود در ماه رمضان است، حضرت چیزهائی را از خدا درخواست میکنند؛ از جمله این است: «و ان نسالم من عادانا»؛ پروردگارا! از تو میخواهیم که با همه دشمنانِ خود، سلم و مدارا پیشه کنیم. بلافاصله میفرمایند: «حاشی من عودی فیک و لک فأنه العدوّ الّذی لانوالیه و الحرب الّذی لانصافیه»؛ مگر آن دشمنی که من در راه تو و برای تو با او دشمنی کردم. این دشمنی است که ما هرگز با او دم از آشتی نخواهیم زد. ۸۹/۳/۱۴
ماه مبارک رمضان فرصت خوبیه برای انس با صحیفه سجادیه..
@Masihane
استاد میرباقری:
توصیه میکنم در شبهای ماه رمضان به این دو کار خیلی اهمیت بدهید:
یکی خواندن دعای افتتاح
و یکی نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام با سوره مبارکه فتح؛
که انشاءالله ما را به حضرت برساند. خروجی ماه رمضان این است که دست ما در دست امام زمان علیه السلام باشد. اگر کسی پایان رمضان دستش در دست ولی خدا بود، از ماه رمضان بهره برده است و الا دنبال نخود سیاه فرستادن است.