پاپلییزدی در کتاب "شازدهحمام" میگه توی کودکی سهتا محیط بود که طبقاتی بودن جامعه رو میشد اونجا به وضوح دید:
۱- حمام؛ که طبقهی مرفهین جای مخصوص داشتند.
۲- مکتب؛ ملّاباشی بچهها رو دو دسته میکرد. شپشوها و بیشپشها. ولی مترش برای شپشو بودن و نبودن، پول بود نه خود شپش.
۳- حسینیه و تکیه؛ پولداران و صاحبانصنف دورتادور مینشستند و به دیوار تکیه میدادند و کارگرهای بیصنف و فقرا باید وسط مینشستند.
گو اینکه نداشتن اجازه برای تکیه دادن، استعارهای بود از نداشتن تکیهگاه حتی توی تکیهی امام حسین.
شاید اصطلاح "طبقاتی" باعث بشه اینطور حرفا برچسب "چپگرایی" بخوره ولی حرف پاپلییزدی حاکی از یک وضعیته که در طول تاریخ همواره جریان داشته. وضعیتی که سهم عمومی و حق عمومی نادیده انگاشته میشد.
لذا خدا انبیاء رو میفرستاد تا مردم قیام کنند برای قسط. قسط یعنی سهم و با توضیحی، ترکیبی است از آزادی و عدالت.
تمایز کار انبیاء با زورمندان و حتی مدعیان عدالتخواهی هم نه در "قسط" که در "قیام ناس" است.
در اولی یعنی طرح انبیاء، مردم به حاکمان/مسئولان سهم میدهند و ولیّ نعمتاند و در دومی حاکمان/مسئولان به مردم سهمی از آزادی یا عدالت میدهند و قیّماند.
#مبعث عید برانگیختن مردم برای قسط و گرفتن سهام #آزادی و #عدالت مبارک!
#سید_میثم
@Masihane