#جزئیهای_کوچک_حیاتبخش
در روایت آمده کنیزی برای امام حسین دستهی گلی آورد. بهنشانهی احترام، محبت و ابراز ارادت. حضرت گُل را گرفت و سپس به کنیز فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم.
کوتاه و شاهکار! باید لحظات را کُند کرد و بهتماشا نشست. چون تا همینجا هم خیلی اتفاق مهیبی افتاده! ولی من فکر میکنم بعدش قصه مهابت بیشتری مییابد.
در ادامه روایت آمده: شخصی آنجاست و از حسین(علیهالسلام) میپرسد: در برابر شاخهی گُلی، آزادش کردی؟!!
و حسین این آیه را میخوانَد:
وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا (نساء/۸۶)
مترجمان گفتهاند اگر یکی به تو درودی فرستاد، با بهتر از آن پاسخ بده! مثلا جواب سلام را با علیک سلام بده.
اما من ذهنم میرود سراغ ریشههای واژهی "تحیّت". از حیی، از حیّ، حیات، زندگی.
گویی حسین یک شاخه گُل گرفتن از کنیزی را حیاتبخشیدن قلمداد کرده و درنتیجه پاسخی بهتر داده که همان بخشیدن زندگی و ارادهی بر حیات خویش است.. یعنی آزاد کردن کنیز!
حالا حساب کنید که توی زندگی چقدر از این کارهای جزئی کوچک هست که تحیّت است و حیاتبخشی. روح تازه دمیدن است و مروح کردن.
ما چقدر مراقب این چیزها نیستیم! این جزئیهایِ کوچکِ حیاتبخش.. این تحیّتها!
#مراقبه #ماه_رجب
#سید_میثم
@Masihane