«ایمان گرایی و تقلّب از خدا»
برای درس خواندن در دورۀ راهنمایی، پس از قبولی در آزمون، به مدرسۀ پُر طمطراقِ نمونه دولتی امام جعفر صادق(ع) رفتم. آنروزها منزلِ ما در شهرک بیت المقدس یا بقول معروف شهرک نوردِ اهواز بود، محلّه پائین اما پُر نور! و مدرسۀ انتخابی در انتهایِ فاز پنجِ پاداد شهر اهواز، دورِ دور!
در آنجا برخلاف اسمش یک فازِ مُضحکِ روشنفکریِ کجُ و کُولهای حاکم بود، هر معلّمی- بجز قلیلٌ مِن عباد اللّه - سعی بر زیرآب زدنِ باورها دینی و شبْهِ اعتقادی داشت. اگر چه خودْ آنها را خرافات میپنداشت.
یادم هست؛ معلّم حرفه و فنّ سالِ اوّل راهنمایی - که سالها بعد استاد دانشگاه شد - با یک فازِ عجیب و غریبِ اینتلکچوالیتی، و ترکیب آن با کمدیِ سانتیمانتال، بنا بر حرف زدن بر علیهِ دعا، نیایش، و در آخر تیر خلاصْ را بر عدمِ امکانِ دخالتِ خواستِ الهی در زندگیِ بشری زد. لابلایِ حرفهایش از یکی از بچههایِ کلاسِ خود در مدرسۀ محلّۀ فقیر شهر اینچنین گفت؛ «او را سر جلسۀ امتحان دیده که درون برگه چیزی ننوشته است، اما از جیبش یک تکه نوشته در آورده که از قضاء تقلّب نبوده و درون آن دعا و طلسم نگاشته شده است و آن را روی برگۀ سوالات میمالد تا به زعمِ خرافات خودش؛ خدا یا همان موکّلینِ طلسمات لطف کرده و آن برگه را پُر کند و جوابها را پاسخ دهد، بجای خواستِ تقلّب از همکلاسیها، انتظارِ تقلّبی از خدا را میکِشد.» به خاطر دارم، در آن کلاس با عقل خودْ نزاعی داشتم؛ به راستی چگونه میشود برگه سفیدِ امتحانی صرفاً با دعا کردن از پاسخ پُر شود؟! آیا خدا پاسخ سوالات را درست میدهد؟! آیا زورِ خدا به برگه میرسد؟! دیوانه کاش از جفتیاش تقلّب میگرفت و... . اما درونم در مخالفت با عقلم؛ با صلابت و جدّیّت میگفت: «خدا بخواهد میشود.»
اکنون که حدود بیست سال از آن روز میگذرد، و من به لطف آشنایی با معارفِ اهلبیت علیهمالسلام ، پس از غور در آراء فلاسفۀ اسلامی و غربی، خواندن عرفانِ اسلامی از ابنعربی تا ابوحامد مکّی و غیره و ذلک، اگرچه معنایِ قابلیّت قابل و فاعلیّت فاعل را به خوبی فرا گرفتم، و به ظاهر باید قائل به ردّ وجود قابلیّت در ما نحن فیه باشم، امّا هنوز هم مثلِ همان کلاس حرفه و فن معتقد هستم؛ « ایمانِ آن پسر بچّه کاملتر و زلالتر از اعتقادات بسیاریست» آنروز هرچه با خود کلنجار رفتم، هیچ ایرادی در رفتار آن پسر- جدایِ از مسالۀ طلسمات- نیافتم، و الآن کما کان! این شاید اولیّن رشحات ایمانگرایی درونم بود.
منِ عقلیْ از سرنوشتِ امتحان آن پسر با آن استادِ سِمِج اطّلاعی ندارم، اما قلبِ من، یقین به پیروزی در آن امتحان دارد. یقین دارد؛ خدا هیچگاه وفایِ بنده به ایمانش را بدون پاسخ نمیگذارد حتّی اگر عقلاً نامش حماقت باشد. ایمان دارد؛ خدا بهترین تقلّب دهندگان است. و هنوز میگوید: «خدا بخواهد میشود».
#ایمان_گرایی
#داستان
#خاطره
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعایِ افتتاح
مسعودرحمانی
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
مسجود
«آغازش توحید، پایانش عدالت» مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعایِ افتتاح مسعودرحمانی
1⃣ #بخش_یکم
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعای افتتاح
اگر قرار باشد، برای مجموعِ معارف دینی از جمله قرآن و روایات، موضوعی کلّی، شناسایی شود؛ میتوان آن را به دو بخشِ پیوسته و ناگسستنیِ «خدا و انسان» تقسیم نمود. تأکید بر پیوستگی این دو بخش علاوه بر ردّ فرض همعرضی آنان ، جهات دیگری در امتداد این تقسیم دارد که بیان میگردد.
توحیدِ حقیقی ، یک سیر اثباتیِ صرفْ نبوده و منسلخ از امتداد و کشش نمی باشد. توحید و آنچه امام خمینی و علامه طباطبایی معرّف آن در عصر حاضر اند؛ تافتهای جدا بافته، از بطن اجتماع نیست. توحید راستین؛ زندگی و تمام شئونات آنرا در بر گرفته است. نه چیزی خارج آن است و چیزی امکان تخلّف از قوانین حاکمهی او را دارد. توحید حقیقی از «اللّه» جل جلاله آغاز گشته و مواجههی انسان با آن ، به واسطۀ شریفۀ «اینما تولّوا فثمّ وجه اللّه» ، تعبیر شده است. علامه طباطبایی در المیزان فرمایشی راهگشا دارند: « جمیع احکام الدین الاسلامی ترجع بالتحلیل الی التوحید و التوحید یصیر الی الاخلاق و الاعمال و ان کان نزل فکان هی و ان کانت صعدت فکانت هو » . پس بازگشت همۀ اعضاءِ دین و تمام اعمال و اخلاق دینی _ انسانی به توحید است. لذا اگر توحید نازل شود؛ اخلاق و اعمال است و اگر اخلاق و اعمال صعود کنند؛ توحید اند.
نقش توحید در ساحت فردی انسان در لسان بسیاری از محققین بیان شده است. اما آنچه در غالب گفتارها مغفول مانده ؛ نقش توحید در ساحتِ اجتماعیِ انسان است. آیا اساسا توحید در جامعه و اجتماع نقشی ایفاء می کند؟! آیا توحید امتداد و کششی در ساحت اجتماعی دارد؟! اینجاست که برای پاسخ به این سوال باید به ساختِ نظام فکری و اندیشهای پرداخت. و بجای بررسی تکّهای و جزیرهای از دین به فکرِ فهمِ نطاممند و پروژهای دین بود.
قرآن کریم و روایت از یک سیر نظاممند در هستی پرده برداشته اند، که کمتر توجّه و تأمل بدان شده است. کتاب خدا در آیه ۵۴ سوره نور ( والبته دیگر آیات ) ترتّب مراتب اطاعت را اینچنین بیان میکند : «قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ ۖ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا ۚ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ». اطاعت از خدا و اطاعت از پیامبرش ، دو اطاعتی اند که در آیات متعددی بدان اشاره شده است. اما در آیهای دیگر «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ الله وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ» اطاعت از اولی الامر ( که از جانب رسول الله باشد) را همچو اطاعت خدا و رسولش مأمورٌبه و مورد امر، قرار میدهد.
حال پس از بیان شاکلهی اطاعت فردی از یک خلیفة اللّه ، در آیه ۵۵ سوره نور از مقام اطاعت فردی به اطاعت جمعی و از مقام استخلاف فردی به استخلاف جمعی عزیمت میکند. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ». توجه به این نکته مهم است که قرآن کریم از خلافت فردی انسانهایی همچون آدم، داوود و.. سخن گفته است؛ اما از خلافت جمعی انسان، بدین صورت سخن میگوید : «لیستخلفنهم فی الارض» كه افادهی معنا از آیه اینگونه است: «آن جامعه انسانی را که اطاعت خدا، رسولش و اولی الامر را کند؛ بر زمین خلیفه قرار داده می شود.»
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
2⃣ #بخش_دوم
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعای افتتاح
در آینهی روایات نیز ، سیر همان است و نظام معرفتی به توحید به نحو سه گانه بیان شده است؛ «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ، حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی.». معرفت خدا و رسولش و سپس معرفت حجّت و امام ، سبب عدم ضلالت از دین میشود.
اما مسألۀ آنجاست که این سیر سه گانه ( توحید_ نبوّت _ ولایت) با اندکی توجه در سه ماه رجب ، شعبان و رمضان نیز آمده است. در روایات و ادعیه این سه ماه و در سلوک عارفان حقیقی این مساله مورد توجه بوده است، که رجب؛ ماه توحید و خداست ، لذا توجه به خدا و قرائت سوره اخلاص و ذکر لااله الا اللّه و دیگر اعمال ، دایرمدار مساله توحید قرار گرفته اند. ماه شعبان ماه رسول خداست ؛ در صلوات شعبانیه و اعمال علماءِ ابرار بدان اشاره شده است و تمام تلاش سالک در شعبان المعظم، استعانت به سنّت رسول اللّه تا نیل به شفاعت به اوست. اما ماه رمضان ماه ولایت، ماه امامت و ماه « اللّهم عرّفنی حجّتک » است.
امام و حجّت الهی بر اساس مقام ولایت، در همه عوالم واسطۀ حضورِ فیضِ الهی در آن عالم است. از این رو امام و خلیفۀ الهی مهمّترین حقیقت جامعه انسانی نیز است؛ سید حیدر آملی در جامع الاسرار میفرماید : « الامام عبارة عن شخص یکون من قبل نبیّه و یقوم بکل ما قام هو لأمّته بما یحتاجون الیه کالخلیفه ایضا.» پس امام و جامعه با توجه به جایگاه انسان کامل و استخلاف جمعی انسان؛ حقیقتی در اوج هم آغوشی و همبستگی هستند. تا جایی که رسول اللّه ماه رمضان را گاهی ماه امیرالمؤمنین (ع) و شهر علی خواندند که مصداق تامّ ولایت است و گاهی اینچنین بیان فرمودند: « رجب شهر اللّه و شعبان شهری و رمضان شهر اُمّتی». از این رو مشخص می شود؛ رمضان ماه امّت رسول اللّه، همان ماه ولایت است و نمود اصلی ولایت در جامعه انسانی میباشد و نهایت قربی که برای فرد انسان در نیل به خلافت الهی متصوّر است در جامعه انسانی با عنوان استخلاف جمعی انسان متصوّر میشود. از این رو رمضان ماه جامعه انسانی است.
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
3⃣ #بخش_سوم
«آغازش توحید، پایانش عدالت»
مختصری در امتداد توحید در جامعه و تطابق آن بر دعای افتتاح
تمام آنچه گفته شد در سیر دعای شریف افتتاح نیز آمده است. اگر توجه شود این دعای عزیز به دو بخش اساسی تقسیم می شود . بخش نخست ؛ رابطه «انسان و خدا» که مسائل پیرامون توحید را تشکیل میدهد و بخش دیگر رابطه «انسان با خلیفة اللّه». در بخش دوم دعای افتتاح پس از ترسیم فضایِ توحیدیِ حاکم بر هستی به مساله سیاسات می پردازد و امتداد توحیدِ حقیقی را در جامعه انسانی بررسی می کند.
پرداخت به مساله سیاست در دعای شریف افتتاح اما یک پرداخت منفکّ از توحید نیست و از سوی دیگر منسلخ از جامعه و فَشَل از اقدام نمیباشد. این تعلیم سترگ حضرت حجّت به محمّد بن عثمان در حلقۀِ وصلِ توحید و سیاست بدین صورت آغاز می شود : «اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذي يُؤْمِنُ الْخآئِفينَ، وَيُنَجِّي الصّالِحينَ، وَيَرْفَعُ الْمُسْتَضْعَفينَ، وَيَضَعُ الْمُسْتَكْبِرينَ، وَ يُهْلِكُ مُلُوكاً وَيَسْتَخْلِفُ آخَرينِ» تا استخلافِ آخرین نفر را بیان می کند. و پس از آن با بیان « وَالْحَمْدُ للهِِ قاِصمِ الجَّبارينَ، مُبيرِ الظّالِمينَ، مُدْرِكِ الْهارِبينَ، نَكالِ الظّالِمينَ، صَريخِ الْمُسْتَصْرِخينَ» به چیرگی خدا بر آنان اظهار میکند.
سپس با بیان مصادیقِ خلیفههای الهی میپردازد و ویژگی های آخرین خلیفه را بدین نحو بیان می کند :« اَللَّـهُمَّ اجْعَلْهُ الدّاعِيَ اِلي كِتابِكَ، وَالْقآئِمَ بِدينِكَ، اسْتَخْلِفْهُ في الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِ، مَكِّنْ لَهُ دينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ، اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً». پس ولی اللّه الاعظم و آخرین فرستاده خدا ، بر زمین استخلاف پیدا میکند، همانطور که گذشتگان از صالحین بر زمین حاکم شدند.
حال وقت عودت به قرآن است! در آیه شریفۀ استخلاف به نحو جمعی آمد و پس از آن به ویژگی این استخلافِ جمعی پرداخته شد: « وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَىٰ لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا» پس نحوه دیدگاه قرآن به مسأله، یک نگاه اجتماعی و تمکّنِ جامعۀ دینی بر زمین و نیل به جایگاه خلیفة اللّه برای جامعه است. اما در نگاه دعایِ افتتاح ، بُعد دیگر مساله یعنی استخلافِ ولی اللّه و حکومت آن بر زمین با عبارت: «اسْتَخْلِفْهُ في الاَْرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفْتَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِ، مَكِّنْ لَهُ دينَهُ الَّذِي ارْتَضَيْتَهُ لَهُ، اَبْدِلْهُ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِ اَمْناً» بیان شده است.
از جمع آیه شریفه و فراز دعای افتتاح ؛ هم آغوشی و هم پوشانی «ولایت فردی و اجتماعی» و« مساله امامت و جامعه» و «امتداد توحید حقیقی در بعد اجتماعی آن» روشن می شود. این سیر در تمام شریان دین الهی جاری و ساری است. از این رو دعای افتتاح همچون نظام اندیشهی دینی ، ابتدایش توحید و پایانش جامعه و عدالت است.
پایان
مسعود رحمانی
#رجب #شعبان #رمضان
#دعای_افتتاح #سیاست #جامعه
#توحید
https://eitaa.com/joinchat/1458372640C19d19bdd5a
#قرآن
#علم
#ایمان_گرایی
یکی از زنندهترین روشهایِ موجودْ پیرامونِ علومِ قرآنی؛ روشِ بررسی علمی؛ « ساینس:Science» ، آیات و روایات و اثبات همخوانی ایندو با یکدیگر است.
جدایِ از آنکه این روش اساسا اشتباه است و دارای خطاهایِ معرفشناسانه و عملگرایانه است، این منهج مخالفِ اعتقاد و ایمان راسخ است.
اعتقاد و ایمان راسخِ حقیقی، هیچگاه با این امور راسخ نشده و هیچگاه با آنها سُست نمیگردد.