eitaa logo
مسعود ریاعي
528 دنبال‌کننده
12 عکس
8 ویدیو
53 فایل
✨﷽✨ ✍🏻 این کانال توسط دوستداران آثارِ مسعود ریاعي برای فارسی زبانان، به ویژه هموطنان عزیز راه اندازی شده است. 🌹 💠تبلیغات👇🏻 http://www.masoudriaei.com https://eitaa.com/masoudriaei
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتي ... 💎 هم همه کس‌ام هم هيچکس، هم رئيسم هم مرئوس، هم بالا و هم پائين، هم رازم و هم فاش، هم فريادم هم سکوت، هم جهنمم هم بهشت. نه مي‌روم نه مي‌آيم. هر چند هم مي‌روم و هم مي‌آيم، نه گناه کرده‌ام نه ثواب. هر چند هم گناه کرده‌ام هم ثواب. نه هستم نه نيستم. هم دارم هم ندارم. نه گم راهم نه پيدا، نه قدرتمندم نه بي‌قوه، هم جمادم هم نبات، هم حيوانم هم انسان، هم آدمم هم ملک، پس معجون تناقضم و فوران تضاد، زندگي‌بخش و زندگي‌گير، سوادي ميان دو کوه، مرتعي بين دو بلندي، مطري بر گلزار، جرقه‌اي بر صخر، نوري در تاريکي، تاريکي ميان نور، يک افسوسم، يک نگاه، اميدم، رسيدنم، دورم نه نزديک، فرايي در فرو، عروج عمق‌ام، فراز عشقم، هيزمم، سنگ زيرين آسياب، يک انارم، تسبيح قدسم، تخته ای بر امواج، آلوده به شرک، يک نيازم، نه بدم نه خوب، متوسط هم نيستم .... زيرا با همه کس بوده‌ام با هر اندیشه ای زندگي کرده‌ام، هم با زاهد بوده‌ام هم با فاسق، هم با دوست نشسته‌ام هم با دشمن. با گناهکاران، گناه کار آمدم و با ثوابکاران، ثوابکار. درد همه را مي‌شناسم چه با آنها زندگي کرده‌ام، حشر و نشر داشته ام. با نفس شان نفس کشيده‌ام و در کوچه پس کوچه‌هايشان قدم زده ام. پس هم خاليم و هم پر، هم جاهلم هم عالم، هم ريزم هم درشت، نه بُرده‌ام نه باخته، زيرا برتر از بازي‌ام. براي مطربان، سينه چاک کرده‌ام. براي گنهکاران، اشک ريخته‌ام و بندگان مخلص را خادم بوده ام. من جریان زندگي‌ام، آرزو را مي‌شناسم، مرگ را تجربه کرده‌ام نه يک بار که بارها، اما همواره زنده‌ام. زيرا فراتر از بازي‌ام. هربار که زندگي آغاز شود دوباره سر و کله‌ام پيدا مي‌شود اما ناشناس، زيرا معروفم در گمنامي، گاه از زير سنگها مي‌روم. گاه چون عقاب در هوا! دلفين نجاتم. يک فلشم در صحرای کوير، تابلويي بر سر گردنه، ره مي‌نمايم خواهان بهشت را و در مي‌شوم اهل دوزخ را. من توبره‌اي پٌر ام و براي هر کسي چيزي دارم... تا چه بخواهد. گاه نه در بهشتم و نه در جهنم بلکه بر "اعراف" ام. پس چهره‌ها را خوب مي‌شناسم. بيوتشان را مي‌دانم، مقصدشان واضح است، خواسته‌شان آشکار. من هيچ‌وقت نمي‌برم باعث بٌرد مي‌شوم هرچند هميشه برده‌ام، زيرا تسلیمم . پس فراتر از بازي‌ام. هر بار که زندگي آغاز شود دوباره سر و کله‌ام پيدا مي‌شود، هم قلم نويسندگان مي‌شوم، هم حروف کتابشان. از هر جمله ای سر بر مي‌آورم، با هر کتابخواني کتابخوانم، اما همچنان بي‌سوادم. با هر انگوري شرابم، اما هشیارم. و با هر چشمه‌اي آب. هم اينجايم هم آنجا، اما اهل هيچ جا نيستم. بنده ای بندِ خدايم، چون بخواهد مي‌روم و چون بگويد مي آيم. مسعود ریاعی بر گرفته از کتاب "روح ربّانی" http://www.masoudriaei.com https://eitaa.com/masoudriaei