eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
25.9هزار ویدیو
128 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸سه شنبه تون پراز 🍃🌸شکوفه های اجابت 🍃🌸امیدوارم که 🍃🌸روزتون پراز برکت 🍃🌸عمرتون باعزت 🍃🌸مشکلاتتون اندک 🍃🌸شادی هاتون فراوان 🍃🌸مهربانی راه و رسمتون 🍃🌸ولبخند خدا بدرقه زندگیتون 💚🙏🙏🌹🌹💚 🗓 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 25 May 2021 قمری: الثلاثاء، 13 شوال 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️12 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️28 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️46 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام 💚🙏🙏🌹🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 📆 تقویم اسلامی نجومی سه شنبه ۴ خرداد ۱۴۰۰ هجری شمسی ۱۳ شوال ۱۴۴۲ هجری قمری ۲۵ می ۲۰۲۱ میلادی 🗓 روزشمار: ▪️2 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️12 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) و آغاز دهه کرامت ▪️28 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام 🌸 اذکار سه شنبه : - یا اَرحَمَ الرّاحِمین ( 100مرتبه ) - یا اللهُ یا رَحمانُ - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت 📛 صدقه صبحگاهی لازم است. 👶 زایمان خوب نیست. 🤕 بیمار: امروز آزارش زیاد است و به زحمت می افتد. 🚘 مسافرت: سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🌓 امروز قمر در برج عقرب است و برای امور زیر نیک است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی ✳️ بذرافشانی ✳️ آبیاری ✳️ از شیر گرفتن کودک ✳️ غرس اشجار ✳️ جراحی چشم ✳️ مسهل خوردن ✳️ استعمال دارو ✳️ التیام زخم ✳️ حمام رفتن ✳️ خرید باغ و زمین ✳️ کندن چاه و جوی و کانال ✳️ وحمله به دشمن نیک است. 📛 و برای امور اساسی و زیر بنایی مانند ازدواج خوب نیست. 💇 اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)در این روز از ماه قمری ، خوب نیست. 💉 حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ، باعث ملال می شود. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد. 👕 دوخت و دوز سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر (وقت خوابیدن) https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 💚🙏🙏🌹🌹💚
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهل و_شش زیر چشمی هم که نگاه میکردم یه جور خاصی به در و دیوار خونه نگاه میکردن امیر بغلم اش
و_هفت هنوز روزیکه زخم کتکایی که نریمان زده بود رو دیدم و گفتم درد داری؟ اونم خندید و گفت نبابا... یادم بود از تنها مسافرتی که باهاش رفتم اصلا زماناییکه پای بساط بود تو ذهنم نبود عوضش اون یه تیکه جیگری که گذاشته بود توی دهنم هی تو مغزم مرور میشد هیچ بدی ای ازش توی ذهنم نبود، فقط و فقط خوبیاش توی ذهنم بود..! انقدر نالیدم که از حال رفتم، چند دقیقه بعد به زور آب قند به هوشم آوردن و رفتیم برای تشییع دیگه از اون جا حرفی نمیزنم، وحشتناک بود دوباره برگشتیم خونه عشرت، کمی آرومتر شده بودم اما واقعا دوست نداشتم بعد ناهار گفتم میخوام برم خونه خودم، دلم طاقت نمیاورد بخوام اونجا باشم هرچی مامانم پشت دستشو گزید و گفت آبرومونو میبری ولی من واقعا دیگه تحمل شنیدن چرت و پرتای عشرت و از اون بدتر گزاف گویی های مردم رو که فکر میکردن چون ما چند سال پیش عاشقی کردیم خدا تقاص کارمونو پس گرفت نداشتم آروم به مامانم گفتم به آقاجونم بگه یا بیاد ببرتم یا میرم لب جاده و با مینی بوس خطی میرم گفت دختر لااقل برو خونه ی خودمون... فکر کردم دیدم بدم نمیگه، دست بچه هامو گرفتم و از در حیاط زدم بیرون یهو سعید جلومو گرفت و گفت کجا زنداداش؟ گفتم فضولیش به تو نیومده.. عصبی شد و گفت آره فضولی تو هرزه به من نیومده ولی بچه های داداشمو بذار و برو، ما میتونیم اونا رو ازت بگیریم گرچه چرت وپرت میگفت ولی اون موقع من یکم ترسیدم، اشک تو چشام حلقه زد و با خودم گفتم نکنه تنها امید هامو ازم بگیره.. با این حال نخواستم نقطه ضعف نشون بدم، دست بچه ها رو محکم گرفتم و گفتم با پلیس بیا ببرشون و دوییدم سمت خونه آقاجونم و درو زدم بهم نفسی کشیدم، بعد هشت نه سال آسوده نفس کشیدم خصوصا وقتی دم در نریمان دید که دارم وارد خونه میشم و چیزی نگفت، منو بخشیده بودن هیچکس خونمون نبود، همه توی مراسم شوهر من خونه ی عشرت بودن دست بچه هامو گرفتم و بردم داخل، خونه صفاش مثل قدیم بود رفتم سر وقت اتاقم ببینم چه شکلی شده، کلی فرق کرده بود، کمد لباسام تبدیل شده بود به کمد وسایل کارگاه اتاقا رو وارسی میکردم تا که رسیدم به..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهل و_هفت هنوز روزیکه زخم کتکایی که نریمان زده بود رو دیدم و گفتم درد داری؟ اونم خندید و گفت
و_هشت تا رسیدم به اتاقی که منو حمید و توش با هم گرفته بودن کل چند سال مثل یه فیلم از جلو چشمام عبور کرد نشستم یه گوشه که یاد مهربونیای حمید افتادم و باز اشک ریختم امیر اشکامو پاک میکرد انقدر تو این چند وقت بی پدری دیده بودن که مرگ پدرشون سخت نبود براشون.. تا هفتم حمید خونه مادرم اینا موندم، رفتار همه باهام عالی بود! از پدرم بگیر تا نریمان که همش داشت با بچه هام بازی میکرد بعد از هفتم گفتم من تصمیمو گرفتم میخوام رو پای خودم وایسم، وسایلمو جمع کردم نریمان گفت میبرتم و هرجور راحتم.. آقاجونم غر زد که دختر برات حرف درمیارن میگن بیوه اس... ولی گوش ندادم و اومدم خونه، با دیدن ماشین حمید گوشه حیاط داغ دلم تازه شد و هق هق گریه کردم از فردا سعید بست در خونه نشسته بود که اگه زن من نشی آبروتو میبرم، بچه هاتو میگیرم.. واسه من زبون دراورده بود...!! از چند تا بزرگ تر پرسیدم و مطمئن شدم نمیتونه بچه هامو بگیره و وقتی مطمئن شدم زنگ زدم آگاهی و گفتم یه نفر بست نشسته در خونم و مدام تهدید میکنه... اونام اومدن گرفتن و بردنش.. مسئله فقط خرجی بود، با چند نفر حرف زدم گفتن اگه حمید برای خودش بیمه رد کرده باشه میتونی زندگیت رو با حقوقش بگذرونی، هیچکس هم نمیتونه بچه هاتو ازت بگیره، فقط تهدیده و حرف... نمیخواستم دستمو جلوی کسی دراز کنم، اولین کاری که کردم دوباره بعد چند سال دار قالی تو خونم زدم و دوباره همون کارای قبلی یکمی پس انداز داشتیم که کمتر بهم فشار وارد میکرد، سخت بود ولی نه قد زمانی که حمید توی زندان بود، لااقلش این بود که میگفتن شوهرش مرده ست نه که بیوه باشم حمید خیلی مقدار کمی بیمه ریخته بود ولی من دست نکشیدم انقد رفتم و اومدم تا تونستم یک حقوق خیلی کم بخور نمیر داشته باشیم، حداقلش این بود که الان دفترچه بیمه داشتم از طرفی عشرت دندون تیز کرده بود برای تنها چیزی که حمید داشت یعنی ماشینش.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهل و_هشت تا رسیدم به اتاقی که منو حمید و توش با هم گرفته بودن کل چند سال مثل یه فیلم از جل
و_نه یک هشتم از پول ماشین به عشرت میرسید و ول کن نبود اصلا بچه های حمید براش مهم نبود میگفت نازی ماشینو بفروشه یک هشتم منو بده من برای بچه هاش پس انداز میکنم دروغ میگفت مهمم نبود، این بار چاره ای نداشتم جز رو اوردن به خانوادم، یکمی پس انداز داشتم به پدرم رو زدم یکم ازش قرض کردم و پول عشرت رو بهش دادم وقتی فهمید ماشینو بخاطرش نفروختم شروع کرد بدوبیراه گفتن و فحش پدر بهم دادن رابطم با پدرم و نریمان خوب شده بود و بعد چند سال برای اولین بار توی عروسی برادر کوچیکم توی جمعشون حاضر شدم سال حمید رو نگرفته بودن ولی از دعوت پدرم انقد ذوق داشتم که رفتم عروسی، یه گوشه نشسته بودم، همه چشما به من بود انگار عروسی من بود، ولی میخواستم برای خودم زندگی کنم، اصلا نرقصیدم فقط اومده بودم که باشم! همونجا دیدم عشرت از در با عصبانیت وارد شد و شونمو گرفت و گفت هرزه خانم سال شوهرتو مگه گرفتن که اومدی عروسی؟ میخوای یه شوهر واسه خودت پیدا کنی نه؟ داشت آبروریزی راه مینداخت که پرتش کردن بیرون اون سالها خیلی بود که یه زن رانندگی بلد باشه ولی من همون سال اول دیدم ماشین که داریم رفتم و گواهیناممو گرفتم زندگی بدون مرد باید خودت رو پای خودت بایستی و من اینکارو خوب بلد بودم اوایل که پشت فرمون مینشستم همه با دست نشونم میدادن با اینکه شهرستان بودم، از دهات نگم که تیکه هم مینداختن بابت رانندگی کردنم موقع سال حمید بود، انقد شجاع شده بودم که من جدا برای حمید سالگرد گرفتم و تمام اقواممو خونه خودم شام دادم، عشرتم برای خودش واقعا از رفتاراش عوقم میگرفت و یک لحظه نمیتونستم ببینمش بعد از سال خواستگار اومدن برای من شروع شد سنی نداشتم ولی خیلی از هم سالام تازه داشتن شوهر میکردن ولی تمام خواستگارا یا پیر بودن یا دو زنه یا لاابالی و بی سر و پا واقعا به ستوه اومده بودم اکثرا هم میرفتن خونه مادرم دهات، چون کسی منو توی شهرستان نمیشناخت به مادرم گفتم اصلا به من نگه که یه همچین خواستگاری برات اومده اعتماد به نفسم گرفته میشه و حالم بد میشه به خودم تازگیا خیلی میرسیدم، لباس خوب میپوشیدم غذای خوب میخوردم و با بچه هام کلی بهم خوش میگذشت.. همه هم بسیج شده بودن که منو از مجردی دربیارن، ولی من واقعا اینا رو دلم نمیخواست، البته دلم یه زندگی با عشق هم نمیخواست، دلم آرامش میخواست حالا اگه این آرامش کنار یه مرد خوب میبود که چه بهتر ولی اگر که نه تصمیم داشتم تا آخر عمر ازدواج نکنم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#قسمت_چهل و_نه یک هشتم از پول ماشین به عشرت میرسید و ول کن نبود اصلا بچه های حمید براش مهم نبود می
من داشتم تاوان یک اشتباه خیلی کوچیک رو پس میدادم.. یک لحظه هم خوابگی و الان خواستگارام بخاطر اون اتفاق این آدما شده بودن...! یک روز نریمان اومد خونم! ذوق داشتم که داداشم بالاخره منو داخل آدم حساب کرده و اومده خونم...! بهم گفت زن صاحبکارش مرده و دوتا دختر داره، چهل و اندی سال داشت و هجده سال از من بزرگتر بود گفت اجباری نیست نازی ولی اون بار خودت انتخاب کردی این بار بزار به عهده ما.. با اقاجونم مشورت کردم و اونم طرف و تایید کرد، و رضا با گل و شیرینی و خواهراش و دختر بزرگش که پونزده سالی داشت اومد خواستگاریم وضع مالیش خیلی خوب بود، اما برام مهم بود که به دل بشینه و نشست خلاصه بهش گفتم من به هیچ وجه از بچه هام جدا نمیشم اونم تو کل این سالها اذیتم نکرد زندگیم با رضا خوب بود، خونه ماشین و دخترای خیلی باتربیتی داشت بعد چهار پنج ماه فهمیدم حاملم همه چیز تو زندگیم فراهم بود، گوشت مرغ هر چیزی.. دلم آتیش میگرفت که چرا برای امیرم انقد نتونستم تقویت شم.. بچم به دنیا اومد بزرگ شد.. امیر بزرگ شده و نامزد داره... دخترم ازدواج کرده، تمام جهیزه شو رضای خدا بیامرز داد من سه سال پیش تنها شدم.. نور به قبر رضا بباره و براش فاتحه بخونید برای من به اندازه کافی گذاشت خدابیامرز.. دختراشم که عاشق منن و برای من عین دخترمن.. برای منم دعا کنید 🙏 🌺 پایان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
شکلات برزیلی مواد لازم : اول اینکه اصلا مواد را کم و زیاد نکنید و جایگزین هم نشه کره 30 گرم شیر عسلی یک قوطی پودر کاکائو 40گرم یا چهار قاشق غذا خوری سرپر بهتره از کاکائو مرغوب استفاده کنید دستور تهیه : کره وشیرعسلی و کاکائو را مخلوط روی حرارت توی تابه نچسب باشه با حرارت متوسط روبه کم ومرتب بهم بزنید بعد از هشت دقیقه مایع کمی سفت تر می شه واگر با قاشق یه خط وسط مایع بکشید دیرتر بهم می رسه تا پر بشه وباز بهم بزنید بعد از ربع ساعت مجددا خطی بکشید ومی بینید که خط خیلی دیرتر پر می شه ومایع شکلاتی هم سفت تر شده دیگه کافیه واز روی حرارت بردارید وظرفی را چرب وشکلات را توی ظرف بریزید و سرش را بذارید تا خنک بشه بعد مقداری از مواد شکلاتی به اندازه دلخواه برداربد بهتره بزرگ نباشه ودر دست گرد کنید وتوی ترایفل یا پودر نارگیل یا مغزهای دلخواه برنید ویا ساده سرو کنید وتوی ظرف دردار نگهداری کنید تا چند روز می مونه توی یخچال باشه خیلی بیشتر ماتدگاری داره البته قبل مصرف حتما بذارید بیرون تا نرمتر بشه ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
اول بادمجونا رو پوست گرفتم و از طول برش های کمی نازک زدم و حدود 4 ساعت توی آب نمک گذاشتم بمونه تا سیاهی و تلخیشو پس بده بعد ابکش کردم و وقتی خوب ابش رفت سرخ کردم. اینطوری روغن زیادی هم نبرد. تو ظرف دیگه هم پیاز داغ کمی بیشتر درست کردم که تو خوشمزگیش تاثیر زیادی داره، بعد یک حبه سیر رنده شده و 4 قاشق گردو خرد شده ریز (یا در صورت تمایل آسیاب شده) ریختم و کمی تفت دادم زردچوبه و نعنا خشک و مقدار کمی کشک رو هم اضافه کردم. چون میخواهیم لابلای لایه های کیک و تزیین روش دوباره کشک بریزیم، اینجا کمتر باید باشه. من برای 5 عدد بادمجان، حدود دو قاشق کشک ریختم. بادمجونای سرخ شده رو با گوشتکوب له کرده و به این مخلوط اضافه کردم و گذاشتم کمی تفت بگیره بعد نصف لیوان آب ریختم تا کمی باهم بپزه و آبش کشده بشه. بعد با توجه به اندازه ظرف که میخواهیم کیک درست کنیم نان تست میگیریم و دورش رو طبق فیلم برش میزنیم. بعد توی ظرف طبق فیلم یه لایه نان تست میریزیم. برای لایه بعد از نون هم، مقداری کشک رو با مقداری ماست شیرین مخلوط میکنیم. چون کشک به تنهای زیاد و شور میشه. نسبت کشک با ماست 3 به 1 باشه تقریبا . بعد از کشک هم یه لایه کشک بادمجان میزنیم. نباید خیلی نازک و خیلی ضخیم باشه به اندازه ای که با یه لایه نون خورده بشه متناسب باشه. بعد دو بار دیگه نون و کشک (و ماست) و کشک بادمجون لایه اخر رو خوووب صاف میکنیم چون قراره تزیین بشه. دیواره های کیک رو هم با کشک کاملا میپوشونیم. البته اگر قسمت بادمجونی بیشتر دوست دارید دیواره کیک رو با کشک بادمجون هم میتونید بپوشونید. . این غذا هم سرد سرو میشه هم گرم. میتونید بعد از تزیین، تو ماکروفر و یا اگر ظرف قابل استفاده در فر باشه تو فر گرم کنید. 👈👈 دقت کنید کشک بین لایه نون نباید زیاد باشه وگرنه نون خمیری میشه. در حدی که خشک نباشه کافیه. 👈پینشهادم اینه که ارتفاع کیک رو بیشتر از این درست نکنید چون ممکنه کج بشه یا اینکه خوردنش سخت باشه. حتی با دو لایه نون هم میشه☺ ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
مواد لازم: 1 بسته ماکارونی سوجوک، یک نوع سوسیس ترکی هست (یا سوسیس) قارچ چند عدد فلفل دلمه ای سبز و قرمز 2 تا پر سیر(دلخواه) 1 قاشق رب گوجه فرنگی 3تا4 قاشق غذاخوری خامه نمک ، فلفل سیاه ، زیره ، پودر فلفل پرک پودر آویشن روغن پنیر چدار وپنیر پیتزا گوجه گیلاسی مواد سس بشامل: 1 قاشق غذاخوری کره 2 قاشق غذاخوری آرد 2 لیوان شیر نمک در ظرف مناسب کره راریخته وروی حرارت بزارید وآرد اضافه وکمی تفت بدید وشیر را اضافه وسریع هم بزنید تا آرد گلوله نشه وبعد که غلیظ شد از روی حرارت بردارید. طرز تهیه : ماکارونی را طبق معمول بپزیدوآبکش کنید. تمام مواد ماکارونی را خرد کنید. در تابه روغن بریزید وبه ترتیب سوجوک، فلفل های رنگی، قارچ، وسیر را بریزید وتفت بدید . رب گوجه را اضافه و کمی تفت داده و در آخر خامه وادويه جات را بریزید . ماکارونی را اضافه وهمگی را خوب مخلوط کنید. در ظرف مخصوص فر نصف مواد را بریزید وورقه های پنیر را گذاشته ومابقی ماکارونی بریزید وروی آن سس بشامل ریخته ولایه آخر پنیر ها را بریزید و روی آن چند تا گوجه گیلاسی بزارید. ظرف را بزارید درفر از قبل گرم شده با دمای 180 درجه تا وقتی که اطراف و رویه ماکارونی طلایی شود. ┏━━━🍃💞🍂━━━┓ https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d