eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
25.6هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
👌🥘 عدس :۲/۳ پیمانه(۱۲۵گرم) عدس قرمز:۲/۳ پیمانه(۱۲۵گرم) پیاز: ۱عدد سیر۲حبه پودر دانه چیا:۱قاشق غذاخوری پودر سوخاری۲/۳ پیمانه(۸۵ گرم) آرد نخودچی:۲/۵ غذاخوری روغن:۱قاشق غذاخوری جعفری:۳ قاشق غذاخوری زیره:۱/۵ قاشق چایخوری زردچوبه/نمک/فلفل بعد از اینکه از یخچال در اوردین دوباره مخلوط کنین و با دست مرطوب اندازه دلخواهتون سرخ کنید https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
آرد قنادی ۳۴۰ گرم پودر قند ۸۰ گرم زرده تخم مرغ ۲ عدد کره گیاهی(مارگارین)۲۰۰ گرم وانیل ۱/۲ قاشق چایخوری کره همدمای محیط + پودر قند الک شده را ۵ دقیقه با دور تند همزن بزنید تا حجیم و روشن بشه زرده تخم مرغ و وانیل را اضافه کنید و ۳ دقیقه دیگه با همزن بزنید. آرد الک شده را در ۲ مرحله به مواد اضافه کنید و با لیسک هم بزنید تا آرد به خورد مواد بره. خمیر را با دست ورز ندین چون کره با دمای دست ذوب میشه و روغن میندازه و بعد پخت شیرینی خشک و بیسگوییتی میشه. بسته به جنس آرد شما ممکنه ۱-۲ قاشق کمتر یا بیشتر مصرف بشه. کمی از خمیر را با دست گلوله کنید باید صاف و بدون ترک باشه. اضافه کردن بیشتر آرد باعث‌ میشه شیرینی شما در حین فرم دادن ترک بخوره. به اندازه یه گردو از خمیر جدا و گلوله کنید و به صورت نعل یا اشک در بیارید و در سینی فر روی کاغذ روغنی با کمی فاصله از هم بچینید. در فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه به مدت ۱۲ تا ۱۵ دقیقه بپزید. زیر شیرینی نیم درجه تغییر رنگ داد یعنی آمادس،بیشتر در فر بمونه خشک میشه. از فر در آوردین شیرینی نرم و شکننده هست بزارید خنک شه بعد جدا کنید و در شکلات تخته ای بن ماری(ذوب)شده بغلتانید. میتونید بعد از شکلات در پودر نارگیل یا پودر پسته بغلتانید. با این مقدار مواد حدود ۲۵ تا ۳۰ عدد شیرینی خواهید داشت(بستگی به سایز شیرینی شما داره) میتونید به جای کره از روغن صاف نیمه جامد یا روغن جامد قنادی استفاده کنید(در این صورت روغن ۲۰ گرم کمتر بریزید)چون کره دوغ داره. با کره حدود ۲ هفته در یخچال در ظرف درب دار ماندگاری داره. اما با روغن تا ۲ ماه میتونید نگهدارید(ماندگاری بالاتر) اما با کره خیلی خوشمزه تر میشه. برای شیرینیجات همیشه از مارگارین(کره گیاهی) استفاده کنید هم طعم و بوی کره را داخل شیرینی احساس نمیکنید و هم قیمتش مناسبتره. در حین کار حتما روی خمیر های اضافی و خمیر های داخل سینی فر را با پلاستیک بپوشانید تا خشک نشه. وقتی خمیر رو فرم میدین خیلی باهاش بازی نکنید چون روغن میندازه و شیرینی شما خشک میشه‌. خانوما امشبو تدارک ببینید برای همسرتون غذا و دسر و کیک،اقایون بیشتر از هر کادویی غذا براشون مهمه ،براورده کردن شکم اقایون از واجباته ،در کنارش هم حالا کادویی تدارک ببین https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
ی طرح جالب وبینظیر برای شیرینی گردویی ببینید حتما لذت میبرید👍 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
⭐️⏳وقت طلاست⏳⭐️ 💬 آیا میدانید روزانه چند در شبکه های اجتماعی هستید ؟ 💬 آیا میدانید این ساعت ها دوباره به بر نمیگردد ؟ 💬 آیا میدانید در حال وقت تان هستید ؟ 💬 آیا میدانید اگر این زمان را وقت مطالعه یک کتاب میکردید، حالا چقدر میکردید ؟ 💬 آیا میدانید اگر این زمان خود را صرف یک کسب و کاری میکردید، حالا چقدر داشتید ؟ 💬 آیا میدانید با شروع یک کسب و کار آنلاین، میتوانید این زمان را که صرف شبکه های اجتماعی میکنید را به درآمد تبدیل کنید ؟ 📌 در مورد زمان خود باید کنید. 📌 اگر زندگی تان برایتان است. ⏰ همین اقدام به استفاده از وقت خود کنید . . . https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🍲خورشت زیرباجه 🍲 🔹برای پاکسازی کبد 🔸تعادل مزاج 🔹رفع بیماری های مفصلی 🔸مکمل دوای ابنابسطام 🔹درمان عمومی برای بیماری های پوست 🔸قوی کننده قلب 🔹رفع یبوست ☀️درمان عمومی بیماری های کبد و پوست☀️ 👈خورشت زیرباجه، خورشتی است که از انواع میوه جات مثل آلو، به، سیب و ... با روغن کنجد درست شده باشد 🏵روایت مربوط به داروی ابنا بسطام : 👇 🔰امام حسن عسکری علیه السلام: .. وَ يَنْبَغِي أَنْ يَحْتَمِيَ مِنَ التَّمْرِ وَ السَّمَكِ وَ الْخَلِّ وَ الْبَقْلِ وَ لْيَكُنْ طَعَامُ مَنْ يَشْرَبُهُ زِيرْبَاجَةً بِدُهْنِ سِمْسِمٍ... «...و کسی که این دارو را مصرف می‌کند باید از خرما و ماهی و سرکه و انواع سبزیجات پخته و نپخته پرهیز کند. و سزاوار و بهتر است که در زمان مصرف این دارو غذای او زیرباجه با روغن کنجد باشد.» 📚طب الائمه،ابن سابور زیات نیشابوری، ص75 🔰در روایت آمده: «امام باقر (ع) از میان غذاهای رنگارنگ این دو را دوست داشتند، زیرباجه و زبیبه، از این غذاها به ما داده‌شده که به پیامبر (ص) هم داده نشده.» 📚دعائم الإسلام ،ج۲،ص۱۱۱ 📝زبیبه، خورشتی است که در آن مویز به‌کار رفته است. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
❇️سلام علیکم 💢علت کیست زنان عموما عدم درمان نزله و عدم تخلیه جنسی کامل در زنان می باشد💢 ✅اگر بخواهیم بصورت کامل کیست را درمان کنیم باید اصلاح روابط زناشویی و نزله را درمان کنیم ❇️اما به صورت موضعی میتوانید هفته ای یکبار روی سینه به مدت ۲ دقیقه روی سینه نوره ضماد کنید(نوک سینه را نوره نزنید) و هر شب روغن بابونه به سینه بمالید 💠 💠 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔰مواد لازم : (برای3نفر) 🔹گوشت کبوتر یا سردست گوسفند 250 گرم 🔸آلو سیاه یک لیوان 🔹سیب خشک یا سیب تازه خرد شده نصف لیوان 🔸بِه خشک یا تازه خرد شده نصف لیوان 🔹کدو حلوایی(ترجیحاً) یا کدو سبز خرد شده نصف لیوان 🔸شکر سرخ به مقدار لازم (به اندازه ای مقداری طعم شیرین به غذا بدهد) 🔹زعفران یک قاشق چایخوری (به اندازه ای که غذا را معطر کند) 🔸پیاز 1 عدد متوسط 🔹رب آلو (در صورت تمایل) 🔸روغن ارده کنجد به مقدار لازم 🔹دارچین و زیره به مقدار لازم 🔸نمک دریا به مقدار لازم 🔰 طرز تهیه: آلو را در ظرف جداگانه ای میپذیم و کنار می گذاریم. پیاز را خرد کرده داخل قابلمه سنگی می ریزیم و تفت میدهیم و سپس گوشت را قیمه قیمه کرده و اضافه می کنیم و اندکی تفت می دهیم. مقداری آب به غذا اضافه می کنیم و شعله را کم می کنیم و می گذاریم تا گوشت بپزد. شاید یک تا دو ساعت زمان لازم باشد. پس از اینکه گوشت تقریبا پخت ،سیب و به را اضافه می کنیم و می گذاریم تا 10 دقیقه بپزد. پس از آن کدو ،آلو ، دارچین،زیره،زعفران و شکر سرخ و نمک را اضافه می کنیم. در صورت تمایل می توان یک قاشق رب آلو نیز اضافه کرد. پس از اینکه مواد داخل خورشت پخته شد و به غلظت مناسب رسید ،غذا برای میل کردن آماده است. 🔆 نکته: به هیچ عنوان نباید به این غذا سرکه اضافه کرد. 🔆 نکته: این غذا همراه داروی مرکب یک طب اسلامی توصیه شده که برای درمان بیماری های کبد می باشد.کسی که این دارو و غذا را میل می کند باید از انواع سبزیجات و خرما و ماهی و سرکه پرهیز کند. 🔆 نکته : همانطور که در روایت ذکر شده ،روغن مورد استفاده در این غذا باید روغن کنجد باشد. گفته می شود روغن ارده کنجد بهتر از روغن کنجدی است که به صورت مستقیم و به روش سرد و با فشار از کنجد گرفته می شود. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔮نحوه ماساژ شکم و پاهای نوزاد ✍🏻آیا میدانید هرچقدر کودک اجابت مزاج بهتری داشته باشد, خوش‌اخلاق‌تر است. ماساژ بدن کودکان بسیار در رشد آنها مؤثر است مخصوصاً ماساژ بدن نوزادان با روغن بادام شیرین، بنفشه و زردگاوی بسیار مفید است. 🔮فواید ماساژ نوزادان: 🔹خواب بهتر 🔸بهبود اشتها 🔹افزایش وزن 🔸تقویت عضلات 🔹پیشگیری از یبوست 🔸کاهش بد خلقی نوزاد 🔹ارتباط بهتر مادر با نوزاد 🔸پیشگیری از احتقان سینه 🔹تقویت سیستم ایمنی بدن https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🔮برخی فوت و فن‌های ماساژ وخواب نوزاد: 🔸عضلات پشت در دو طرف مهره‌ها آرام با روغن ماساژ داده شود تا اگر به دلیل خوابیدن مدام به پشت، گرفتگی و کوفتگی در آن ناحیه ایجاد شده باشد، رفع شود. 🔹بسیار اتفاق افتاده که نوزاد گریه و زاری زیادی کرده و با مالیدن این ناحیه آرام خوابیده است. 🔸توصیه شده است، که به آرامی مثانه نوزاد را نیز ماساژ دهند. 🔹نوزاد در طول یک ماه اول زندگی از لمس کردن و ماساژ ملایم بسیار لذت می‌برد و این کار به او آرامش می‌دهد. 🔸توصیه شده بینی نوزاد همیشه تمیز نگه داشته شود که کیپ شدن بینی، سبب تنگی نفس و خشکی حلق او نشود. 🔹 توصیه می‌شود که تا ۴-۳ ماهگی نوزاد را قنداق کرده تا از اعضا محافظت شود و نوزاد با جنبانیدن دست و پا به سایر اعضایش آسیب نرساند. 🔸سر نوزادان به دلیل خوابیدن طولانی مدت ، باید هرچند ساعت یک بار جابه جا شود زیرا اگر سر کودک، به مدت طولانی ، به یه طرف بماند ، باعث بدشکل شدن سر کودک و صافی یک طرفه و نامتقارن شدن آن ،می شود . 🔹سر نوزادان به دلیل خوابیدن طولانی مدت ، باید هرچند ساعت یک بار جابه جا شود زیرا اگر سر کودک، به مدت طولانی ، به یه طرف بماند ، باعث بدشکل شدن سر کودک و صافی یک طرفه و نامتقارن شدن آن می شود . https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
💆🏻‍♀ماسک ضد لک و جوش + سفیدکننده و نرم کننده پوست صورت 💠مواد لازم: 🔸ماست کم چرب: دو قاشق غذا خوری 🔸حنا: یک قاشق چای خوری 🔸گلاب: یک قاشق مرباخوری 🔸ژل آلوورا: یک قاشق چای خوری ✍🏻این مواد را با هم مخلوط کرده و قبل از حمام به مدت پانزده تا بیست دقیقه بر روی صورت یا بدن خود و جاهایی که لک و جوش می زند بمالید و صبر کنید تا خوب جذب شود. که بهتر است برای جذب بهتر اگر فرصت داشتید کمی هم در بخار حمام بمانید تا کاملا جذب پوست شود در غیر این صورت لزومی نیست و می توانید پس از این مدت زمان با آب سردبشویید. 💠 اگر نمی خواهید به پوست رنگ بدهد میتونید ، کمی روغن زیتون به ترکیب اضافه کنید. 💠توجه کنید برای درمان مشکلات پوستی چند کار پایه و اساس است : 🔹اصلاح مزاج 🔹درمان مشکلات کبدی 🔹رفع یبوست 🔹اصلاح خون 🔹تخلیه های پوستی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
✳️ ابزار مسواک : 💎 برترین مسواک لیفُ الاَراک است 🔹 مرحله دوم چوب اراک است 🔹مرحله سوم چوب زیتون 🔹مرحله چهارم هر چوب یا ابزاری که موجب تمیزی دندان شود ( اما چوب انار ، چوب گل و نی که برای مسواک زدن مناسب نیستند ! ) 🔹 جایگزین اضطراری مسواک: انگشت است ✳️ مقدار مسواک : ▪️حداقل ۳ روز یکبار ▪️یا روزی یکبار ▪️یا روزی دوبار ▪️نهایتاً روزی ۳ بار که حداکثر روزی ۵ بار قبل از هر نماز با هر وضو انجام شود. ✳️ اوقات مسواک : امروزه بیشتر تاکید بر مسواک زدن بعد از غذا است اما برترین آن: ▪️ قبل از نماز در هنگام وضو ▪️ صبح ها بعد از بیدار شدن ▪️ در سحر قبل از نماز شب ▪️هنگام تلاوت کردن قرآن کریم ▪️قبل از دیدار با مردم ✳️ توصیه ها : 1⃣ مسواک قبل از وضو اگر فراموش شد بعد از وضو . 2⃣ بعد از مسواک زدن ۳ بار مزمزه کند. 3⃣ مسواک را طولی و یک طرفه بزنید. 4⃣ مسواک متعدد داشته باشید. 5⃣ شستن مسواک قبل و بعد از زدن آنرا بشورید . 6⃣ استفاده از خوشبو کننده مثلاً گلاب، سُعد و... ✳️ پرهیز و هشدار : 🔹️ در حمام مسواک زدن ممنوع است چون موجب وبا دندان می شود. 🔹️ در دستشویی مسواک زدن ممنوع است چون موجب بد بویی دهان میشود. 🔹️ مسواک زدن خیلی زیاد موجب شُل شدن لثه و دندان ها می شود ( کُندر سبب محکم شدن دندان ها میشود ). 🔹️ کسی که دندان های ضعیف و لق دارد مسواک زدن صلاح نیست . 🔹️ مسواک زدن با چوب انار ، نی و چوب گل ها ممنوع است. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_190 _ميشنوم بتادين زخمم را ميسوزاند ولى وقت اعتراض نبود بايد فكر جوابى قانع
حكم كرد كه به عمارت بروم و تنها در خانه نمانم حس ميكردم ميتوانست نرود و قصدش از رفتن تنبيه من است سعى كردم خودم را بى تفاوت جلوه دهم ،جنگى بى دليل در سكوت آغاز شده بود !!!! چمدانش را خودش بست و كمكش نكردم خودم را سرگرم آرايش كرده بودم و با حرص بيشتر و بيشتر آرايش ميكردم ،،آماده كه شد صدايش را كه اين روزها از من دريغ ميكرد را شنيدم كه صدايم ميكرد،، _ يلدا حاضرشدى تو پاركينگم رفت!!! لج كرده بودم و از حرصم خيلى معطل كردم وقتى رفتم منتظر عصبانيتش بودم ولى خيلى ريلكس در ماشين منتظر مانده بود سوار كه شدم به رسم و عادت هميشه خم شد و كمربندم را بست و از جعبه دستمال كاغذى دستمالى بيرون آورد و رو به رويم گرفت با تعجب پرسيدم _ اين چيه؟ نگاهم كرد و با اشاره چشمش لبم را نشان داد و گفت _ پر رنگه كمش كن ( فداى اون غيرتت بشم كه حساسيتت به رژ در هر حالتى پا بر جاست) دستمال را گرفتم و جلوى آينه كل رژم را با حرص پاك كردم باز اهميت نداد و ماشين را روشن كرد و از پاركينگ خارج شد،، در حالى كه حواسش به رانندگى بود و نگاهم از عمدنميكرد شروع كرد _ دوست ندارم بگم اين چند روز لازم نيست برى باشگاه بمونى خونه، ولی فقط عاقل باش _ من عاقلم تو هم نگرانم بودى نميرفتى _ نميشد نرم _ ميشد توقع داشتم مثل هميشه نازم را بكشد ولى باز سكوت و لعنت به اين سكوت!!!! معين رفت و با هر بار رفتنش نيمى از عمر مرا با خودش ميبرد ...به خودم قول دادم اينبار واقعا عاقل باشم و به او ثابت كنم لياقت اعتماد را دارم .. كارهاى بسترى ليلى را انجام دادم و با وكيل براى طلاقش صحبت كردم مجبور شده بودم شماره وكيل را از منشى شركت بگيرم و بالاخره رئيس بزرگ كارمندهايش طورى تفهميم كرده بود كه از هيچ چيز را براى گزارش به او نميگذشتند... مشغول بازى با مهرسام بودم كه تلفنم زنگ خورد هنوز دلم با ديدن اسمش روى صفحه گوشى ام ميلرزيد ... _ بله صداى بم و جذابش بهترين ملودى دنيا بود _ سلام خانوم _ سلام آقا _ خوبى؟ _ نبودنت نقشه ى خانه را عوض كرده است ... و هرچه مى گردم آن گوشه ى ديوانه ى اتاق را پيدا نمى كنم ... احساس مى كنم كسى كه نيست ،كسى كه هست را از پا درمى آورد ... (نميدانم چرا قطعه اى كه در دل تنگى اش ديشب در دفتر خاطراتم نوشته بودم برايش خواندم!!! من در زيبا ابراز عشق كردن ضعيف بودم و معين بيچاره حتما بهت زده شده بود بعد چند ثانيه صداى لرزانش خرمن جانم را به آتش كشيد ) _دوستت دارم دوستت دارم !!! از اين دوست داشتن هايى كه هميشه براى مبادا قايمش ميكرد!!! بعضى وقت ها گريه چه قدر شيرين است... _خانومم گريه نكن ديگه _ چرا رفتى؟ _ مگه بودنم ناراحتت نميكرد مگه گير دادنام اذيتت نميكرد ؟ _ معين با نبودنت منو مجازات نكن _ نه نميخواستم مزاحمت باشم نميخواستم تو چيزهايى كه بهم مربوط نيست دخالت كنم و حساب كتاب پس بدى _ متلك ميندازى ؟ _ نه واقعيت رو ميگم چه قدر از پنهان كردن از معين خسته بودم دلم قدرى رو راست بودن ميخواست تاوانش هرچه بود اهميتى نداشت... _ معين من كار بدى نميكنم فقط دارم به يه نفر كمك ميكنم مثل خودت كه به خيلى ها كمك ميكنى _ من حرفى زدم ؟ چيزى پرسيدم؟ _ ميدونم كه ناراحتى ازم _ نه فقط بدون طلاق هميشه آخرين راه حله دوستى و كمكت دوستى خاله خرسه نباشه _ بعضى وقتها بهترين و تنها راه حله _ تا توى زندگى كسى نباشى نميتونى اينو تشخيص بدى _ تو ميدونى اون كه دارم كمكش ميكنم كيه؟ ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_191 حكم كرد كه به عمارت بروم و تنها در خانه نمانم حس ميكردم ميتوانست نرود و
نه ولى خودم نخواستم بدونم ، گفتم لازم نيست كاراى تو رو بهم گزارش بدی.. _معين من ميخوام بهت بگم به كمكت نياز دارم _ باشه عزيزم هر وقت حس كردى بايد بهم بگى در خدمتتم چه قدر خجالت زده شده بودم.... _ كى بر ميگردى؟ _ پروازم پس فرداست ولى ميگم فردا اوكى كنن بيام خوبه؟ _ آره زود بيا هرچه زودتر !!! عاشقانه هايى كه خرج هم كرديم حتى ياد آورى جملاتش هم دلم را آرام آرام ميكند ... با اصرار عمه را راضى كردم به آپارتمان بروم و خودم و خانه را براى جان جانان آماده كنم با هزار زحمت و پرس و جو از عمه فسنجون درست كردم ، به خودم رسيدم و آماده آمدنش بودم ... تلفن خانه زنگ خورد شماره اش را نميشناختم معين دوست نداشت تلفن ناشناس را جواب بدهم نميدانم چرا نيرويى مرا به سمت گوشى تلفن برد گوشى را برداشتم بدون اينكه چيزى بگويم صداى يك زن تمام قلب و احساسم را چالند... _ الو معين ؟ معين ؟! نام جان جانان من را كه نزديك ترين هايش به زبان نمى آورند را چه راحت و صميمى به زبان مى آورد اين ناشناس !!!! معين گفتن تنها حق من بود و بس با همه حرصم جواب دادم _ بله؟ بفرماييد؟ چند لحظه مكث كرد و تماس را قطع كرد گوشى در دستم مانده بود... خدايا چرا هميشه در خوش ترين لحظاتم دردى از دور دست ها بر سرم فرود مى آيد؟ معين آمد بوسيدم بغلم كرد شام خورديم سوغاتى هايم را باز كردم از دل تنگى هايش گفت ... اما هيچ نفهميدم يلدا همان ساعت ها با صداى آن زن ناشناس به دنياى ديگرى هجرت كرده بود... لذت همه خوشى هايم را ياد آورى اسم جان جانانم كه يك زن هجى كرده بود نابود کرد... آن قدر آن تخت و كنار هم خوابيدن برايم مقدس بود كه وقتى زمان خواب رسيد احساس كردم حق ندارم با شك و ترديد وارد اين حريم شوم،، معين فهميده بود يلدايش مثل هميشه نيست ولى ميدانم سعى داشت صبر كند تا خودم بگويم ،اين را از نگاهش ميفهميدم از طرز نگاه اين مرد چندين نسخه كتاب بايد نوشت... نگاهم كرد نگاهش نكردم سر پايين انداختم بوسه اى روى دستم زد و گفت: _ دوست دارى بياى تو بغلم حرف بزنى؟ معين ادعا داشت كه روانشناسى را دوست ندارد ولى بهترين روانشناس دنيا بود البته شايد فقط براى من... ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_192 نه ولى خودم نخواستم بدونم ، گفتم لازم نيست كاراى تو رو بهم گزارش بدی..
لب تخت نشست و دستم را گرفت و روى پايش نشاندم ...دستم را ميان دست قوى و مردانه اش گرفت و فشرد.. ،،من هيچ وقت قدرت چشم دوختن مستقيم به سياهى چشم هايش را نداشتم،، _ خانومى نگام نميكنى؟ نميتوانستم !! واقعا نميتوانستم سرش را كمى كج كرد و نزديك صورتم آورد نفسش صورتم را قلقلك داد !!! لبش كه به لب هايم دوخته شد چشم هايم خود به خود بسته شد دستم را ميان دستش محكم فشار ميداد و با دست ديگرش سرم را محكم نگه داشته بود.. من همه غم هايم ريخت با پشت دست آرام اشك هايم را پاك كرد اين مرد در درمان روح و تسخيرت اعجوبه اى بود!!! _ معين _ جون معين (بايد ميگفتم بايدددد ) _ قبل اومدنت يكى زنگ زد خونه مكث كردم همانطور كه نوازشم ميكرد پرسيد: _ كى عزيزم؟ دلخورى گفتم: _ نميدونم يه زن بود اسم تو رو صدا كرد ولى تا صداى منو شنيد قطع كرد چشم هايش را باز با همان سبك خودش تنگ كرد و گفت: _ اى بابا بهش گفته بودم زنم خونه است اينجا زنگ نزنه ها!!! با حرص بازوهايش را فشار دادم، با صداى بلند خنديد: _ دورت بگردم چند ساعته واسه اين تو لكى ؟ با مظلوميت جوابش را دادم _ اوهوم ، كى بود هان؟ _ من نميدونم كى بوده ولى تو چى فكر ميكنى؟ جدى شده بود و جدى پرسيد!!! _ معين من طاقت ندارم اسمتو يه زن اينجورى به زبون بياره... _ مطمئنى صداشو نميشناختى؟ _ آره به خدا _ شماره اش رو نميشناختى؟ _ فكر كنم تلفن همگانى بود خنده كوتاهى كرد و گفت: يه بازيه جديده خوبه بهم گفتى _ يعنى چى معين؟ _ فقط عاقل باش و هرچى شد به خودم بگو اين جماعت ما رو ول نميكنن _ ما كه از حقشونم بيشتر بهشون داديم _ درد اونا با پول حل نميشه يادت نره مهره اصليشون مهرانه و اونم تا زخم نزنه نميشينه و منم همه نگرانيم براى تو به خاطر همينه چون فقط از راه تو و ضعف تو ميتونن نفوذ پيدا كنن... _ چرا تمومش نميكنن؟ _ تازه شروع كردن ، پيمان تمام سهاماشو به خاطر زمين زدن من شكونده يعنى بيشترين داراييشو حاضر شده از دست بده فقط براى لذت تماشاى شكست من!!! _ پيمان مشكلش با تو و عماد چيه؟ كلافه بود نفس عميقى كشيد و گفت؛ _ مشكلش حماقتشه پيمان يه مهره بود كه به بازى گرفتنش واسه بدبخت كردن من اما نفهميد و نميفهمه هرچند كه پدرش از دشمن هاى ديرينه اتابك خان بوده ... _ نميفهمم دنبال چيه _ دنبال يه عشق پوچ و واهيه كه باختتش و منو مقصرش ميدونه (برايم صحبت از ژاله سخت بود!!!! ) _ چرا با هم ازدواج نكردن؟ _ عمو جهان ازم خواست نزارم ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_193 لب تخت نشست و دستم را گرفت و روى پايش نشاندم ...دستم را ميان دست قوى و م
همه چيز برايم روشن شده بود ... من معين را باور داشتم به خودم و او قول دادم وسيله رسيدن به اهداف شوم دشمن نشوم... چه قدر نترسيدن و گفتن همه چيز به جان جانان آرامش بخش بود و من قدرت اعتماد كردن را مديون معين بودم جريان ليلى را گفتم اخم كرد دلخور شد ولى فرياد نزد ... شماتت نكرد معين صادق بودن را دوست داشت .... قول داد خودش به ليلى كمك كند و از من خواست اين امر را به طور كامل به او واگزار كنم قرار شد عماد را تا وقتى كه به نتيجه مثبت نرسيديم در جريان نگزاريم *** خوشبخت بودن هميشه براى من ترسناك بود و اين روزها عجيب خوشبخت بودم ،خانه جديد با وجود كوچكتر بودن از عمارت بى نهايت زيبا و آرام بود معمارى شيشه اى اين خانه در عين زيبايى دلم را ميلرزاند كه سنگى خانه شيشه اى ام را ويران نكند اما دلم قرص بود به كوهى چون معين و احسنت به كسى كه نام معين را براى اين مرد انتخاب كرده بود كه به راستى چون معناى اسمش هميشه ياور و يارى دهنده بود... همه حتى خانم جون اين خانه را بيشتر دوست داشتند خانه اى متشكل از دو ساختمان مجزا كه يكى از آن ها به من و معين اختصاص داشت ...همه در كنار هم بوديم و من خودخواه نبودم من ميدانستم معين همه ى اهل خانه است ميدانستم اگر نباشد مهرسام بى تابش ميشود ..عماد پشتش خالى ميشود بى آقايش خانم جان نور چشمش كم ميشود.... عمه هر روز چشم به راه پسر است شيرين جان غصه آبش ميكند آوا نگران ميشود اصلا انگار خانه بدون اين مرد فلج است ... هرچند كه همين مرد گاهى مانع سختى ميشود براى راحت لذت بردن و زندگى كردن ,بالاخره قوانينش هم مثل خودش سخت است ........ هميشه با آوا با مهر و احترام برخورد ميكرد اما اينبار با هر بار فرق ميكرد آوا شب را در خانه سعيد به طور پنهان گزرانده بود ولى زايمان خواهرش را بهانه كرده بود مهرسام سرما خورده تا صبح در تب ميسوخت و مادر ميخواست و معين مجبور شده بود ماشينى براى بازگشت آوا به خانه بفرستد و همه چيز در دست هم داد تا قضيه دروغ آوا بر ملا شود و همه ميدانند اين مرد در مچ گيرى و گرفتن اعتراف تا چه حد صاحب قدرت است .. دروغ آوا برايش غير قابل بخشش بود!!! مشتش را كه به ديوار كوفت متوجه وخامت حالش شدم ..دلم آتش گرفت با زخم دستش ولى جرات نكردم جلو بروم ..آوا شرمنده بود در مقابل معين سكوت كرده بود جان جانانم صدايش ميلرزيد: _ فقط بگو من كى دزد آزاديت بودم كه اين جور دورم زدى؟! آوا جوابى نداشت جز گريه.. _جواب بده ديگه ، جز حمايت و احترام تو بدترين شرايط اين خونه ازم چى ديدى ؟ به هركى زور گفتم واسه تو يكى كوتاه اومدم به حرمت جوونيت كه سوخت به پاى پدر من.. ميان اشك و هق هق به زبان آمد _ معين من خجالت ميكشيدم من ميترسيدم مهرسامو از دست بدم .. عصبانى تر شد _من همه عمر بى مادر، پاره تنمو از مادرش جدا ميكنم؟! د آخه بيشعور !! آوا سكوت كرده بود معين كلافه راه ميرفت عمه سعى ميكرد آرامش كند اما بى فايده بود عصبى عرض اتاق را مدام ميرفت و بر ميگشت _ ميخواستيش راه درست نبود؟ ناموس من شب بايد خونه يه مرد غريبه بمونه ؟ واقعا كى اينقدر بى هويت شدى آوا؟ طاقت نياورد و گفت آنچه كه همه جمع را بهت زده كرد.. _ اون غريبه نيست شوهرمه معين بهت زده عصبى خنديد عماد كه سعى كرده بود دخالت نكند سرخ شده بود و سكوت شكست _ اون غلط كرده با تو !!! مگه تو بى صحابى ؟ معين دستور سكوت داد.. ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
#این_مرد_امشب_میمیرد_194 همه چيز برايم روشن شده بود ... من معين را باور داشتم به خودم و او قول د
خانم جان قسمش داد آرام باشد آوا هق هق زنان عقده دل خالى ميكرد : _ همه عمر عاشقش بودم اون شب عقد زورى مسخره كه رفتم از اين جهنم قبولم نكرد گفت زن شوهر دارى ديگه، همون شب خودت بهم قول دادى نزارى اين زندگى بهم سخت بگزره ولى هر روزش من با عشق سعيد سوختم و سوختم و هيچ كس نفهميد بعدم گير كردم بين عشق بچم و عشق بچه گيم من نميتونم بين سعيد و مهرسام يكى رو انتخاب كنم پسر خاله. جمله آخرش را اين قدر عاجزانه گفت كه بغض من هم شكست.. چه قدر همه عمر عاشق بودن و حسرت خوردن سخت بود چه قدر خوشبخت بودم كه ثانيه به ثانيه را با تنها عشق زندگى ام ميگزرانم... معين قانع نشده بود تا حدى هم حق داشت _ عشقت واست اگه حرمت قائل بود مردونه ميومد جلو واسه درست و حسابى داشتنت نه اينكه مثل زن هاى خيابونى يه صيغه بخونه و دزدكى فقط شب صاحبت باشه ، الانم دوتا انتخاب بيشتر ندارى.. يا قيد بچه ات رو بزن برو تا ابد معشوقه يه بزدل شو يا صبر كن ارزشت رو حفظ كن مردونه بياد و شانت رو حفظ كنه، رسمى ازدواج كنيد... قانون را ثبت كرد و آوا چاره اى جز صبر نداشت..زمان نقل مكان اولين بارى بود كه به خودم اجازه دادم با مهناز رو به رو شوم زنى كه به خاطر زياده خواهى هاى مادر من سالها اسير تخت خواب بود چشم هاى بى فروغش هزاران هزاران قصه و درد ناگفته در خود جاى داده بود باورش براى همه سخت بود اما با ديدن من لبخند كمرنگى زد و به عمادش چشم دوخت معين متاثر شده بود دستم را محكم گرفت و مهناز با چشم اشاره كرد كه نزديكش شوم بايد اعتراف كنم كه كمى ترسيده بودم نه از اين زن ناتوان از دختر آذر بودن ترسيدم ... معين كه اجازه داد قدم به قدم نزديكش شدم تنها كارى كه كرد چشم هايش را بست و عميق نفس كشيد قدرت تكلم نداشت با همان صداهاى نامفهوم و ضعيف نام دخترش را هجى كرد و اين اولين بار بود كه ژاله را فقط خواهرم حس كردم نه يك رقيب و اولين بار بود كه دلم حضورش را خواست و از اين كه مادرش بوى او را از من استشمام ميكند حس نزديكى وجودم را در بر گرفت رويارويى با مهناز قبل از جشن عروسى آخرين دل نگرانى ام از دختر آذر بودن را از من گرفت زنى كه با تمام ناتوانى اش همه سال ها براى عماد عزيزم مادرانه خرج كرده بود... به روز موعود نزديك ميشديم جشن در خانه جديدمان برگزار ميشد طبق برنامه همه چيز جز دل من خوب پيش ميرفت.. چند روزى بود كه استرس عجيبى داشتم معين مدام سعى بر آرام كردنم داشت دو شب قبل مراسم چنان دچار هيجان شده بودم كه نفهميدم چه شد كه درست وسط حياط خانه نقش بر زمين شدم نفس كشيدن برايم مشكل شده بود.. خوشبخت بودن ترسناك است با اينكه در تمام اين مدت جز مواقع آزمايش و چكاپ معين سعى كرده بود در بدترين شرايط مرا به بيمارستان نبرد اما در نبودش مجبور شدند مرا به بيمارستان ببرند .. بهوش كه آمدم در بيمارستان بودم جان جانان نگران بالاى سرم بود..حال و روزش تعريفى نداشت بغضش را از صدايش تشخيص دادم سرم را نوازش كرد ماسك اكسيژن را از روى صورتم برداشت _ معين فداى اين چشم هاى عسلى ات چه كردى با خودت؟ به سختى دهان باز كردم _ وضعم خيلى بده؟ چشم هايش را بست و نفس عميقى كشيد لبخند زد لب خندى كه باورش نكردم _ نه تو هميشه خوبى تا من نفس ميكشم نميزارم بد باشى (جانم چه اهميت داشت حالا كه چنين عشقى داشتم؟!) _ منو ببر خونمون _ ميبرم عزيزم جاى عشق من تو خونه خوشگل خودمونه...!! معين قول داده بود و من به قول او ايمان داشتم با همه ضعف و بى حالى ام به خانه كه رسيدم جان دوباره گرفتم.. خانم جان گوسفند قربانى سفارش داده بود معين اجازه نداد براى رفع بلا سر حيوان زبان بسته را در خانه ما ببرند اين خانه جاى مردن و كشتن نيست!!! ادامه دارد ... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d