بامزهترین حیوان سمی دنیا !🦥
اسلولوریسها در نگاه اول بیآزار، بامزه، مظلوم و خجالتی بنظر میرسن اما در حقیقت یکی از سمیترین و خطرناکترین پستانداران روی کره زمین هستن و اگر احساس خطر کنن با ترشح سم بدنشون، از خود دفاع میکنند. جالبه بدونید قلقلک براشون حکم شکنجه رو داره.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
رکورد بیشترین زمان سکسکه به چارلز آزبورن تعلق دارد که هم در دنیای پزشکی و هم در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده است. یک کشاورز معمولی که برای مدت ۶۸ سال به طور متوالی سکسکه کرد!
چارلز در یکی از مصاحبه های خود گفته بود: قرار بود در حدود ۱۶۰ کیلوگرم گوشت از مزرعه برای قصابی ببرم. مقداری از آنها را برداشتم اما ناگهان به زمین افتادم. دیگر چیزی احساس نکردم اما پس از بهوش آمدن، پزشک معالجم در بیمارستان به من گفت که یکی از رگ های مغزم بر اثر فشار دچار پارگی شده است اما بدتر از آن این بود که یک روز پس از بهوش آمدن، سکسکهها به سراغم آمدند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
پدرش کشاورز بود
دانشگاه آکسفورد قبول شد
به بازیگری علاقه داشت
و عضو گروه کمدی دانشگاه شد
ولی لکنت زبانش باعث میشد بهش نقش ندن!
یه روز فهمید وقتی نقش فرد دیگهای رو بازی می کنه لکنتش برطرف میشه ولی باز بهش بازی نمی دادن چون صورت و هیکل خوبی نداشت.پس رفت و کاراکتر خودش رو ساخت
مستر بین، معروف ترین کاراکتر کمدی دنیا ٬
اون الان ۱۳۲ میلیون پوند ثروت داره. فقط با تلاش و اراده ی خودش ثابت کرد ما برای موفقیت نیازی به قیافه و هیکل و نداریم...
قوی باشیم!👌
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
میرتل کوربین؛ زن ۴ پا!😳
جوزفین میرتل کوربین در سال ۱۸۶۸ در تنسی ایالات متحده متولد شد. او از بدو تولد ۴ پا داشت.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
قالی قهری!
این قالی نیمهکاره از روی دار پایین آمده.
به اصطلاح به اینگونه قالیها ، قالی قهری گفته میشود که بافنده به دلایلی همچون بیحوصلگی، اختلاف، طلاق یا هر دلیل دیگری قالی نیمهکاره را از روی دار قیچی میکند.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
این مرد ویتنامی و همسره اهل کرهی شمالی اش اولین بار هم دیگر رو درسال 1970 میلادی ملاقات میکنند ، مدتی بعد از اولین قرارشون دوکشور امریکا و ویتنام مشکل سیاسی پیدا میکنن به همین دلیل این دو نفر بیش از سه دهه از هم دور میمونن و با نامه نگاری در ارتباط بودن تا اینکه درسال 2002 با بهبود روابط بین دوکشور بهم میرسند!😍
+عشق واقعی یعنی این !
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
*چــه فرقــی بین مــــادر و پــــدر وجود دارد ؟*
*بسیار مــرا به تعجب آورد 🤔*
*فــرق بین مــادر و پــدر*
کسی که از زمانی که چشــم باز می کنی تو را دوست دارد مــــادر است
وکسی که دوستت دارد بدون اینکه ظاهر کند پــــدر است « به او جفا می کنی »
مــــادر تو را به جهان تقدیم می کند
پــــدر تلاش می کند که جهان را به تو تقدیم کند *« به سختی می افتد*
مــــادر به تو زندگی می دهد
پــــدر به تو می آموزد چگونه این زندگی را احیا کنی *« به تلاش وادار می کند*
مــــادر تو را 9 ماه در رحم خود نگه میدارد
پــــدر باقی عمر تو را حمل می کند *« ومتوجه نیستی »*
مادر به وقت تولدت فریاد می کشد صدایش را نمی شنوی
وپــــدر بعد از آن فریاد می کشد « از او گله می کنی »
مــــادر گریه می کند وقتی بیمار می شوی
پــــدر بیمار می شود وقتی گریه می کنی *« در خفا »*
مــــادر مطمئن می شود که گرسنه نیستی
پــــدر به تو یاد می دهد که گرسنه نمانی *« درک نمی کنی »*
مــــادر تو را روی سینه اش نگه می دارد
پــــدر تو را به دوش می کشد « اورا نمی بینی »
مــــادر چشمه محبت است
وپــــدر چاه حکمت *« و می ترسی از عمق چاه »*
مــــادر مسئولیت از دوش تو بر می دارد
پــــدر مسئولیت را در وجود تو می کارد *« تو را به سختی می اندازد »*
مــــادر تو را از سقوط نگه می دارد
پــــدر می آموزد بعد از سقوط بلند شوی
مادر یاد می دهد چگونه روی پای خود راه بروی
پدر یاد می دهد چگونه در راه ها ی زندگی حرکت کنی
مــــادر کمال وزیبایی را منعکس می کند
پــــدر واقعییت ها وتلاشها را منعکس می کند
*مهــر مــادری را هنگام ولادت حس می کنی*
*مهــر پــدری را وقتی پــــدر شدی حس خواهی کرد*
*بنابرایــن مــــادر با چیــزی مقایســه نمی شود*
*و پــــدر تکــرار نخواهــد شــد.*
پروردگارا هم چنانکه مرا پرورش دادن آنها را مورد رحم خودت قرار بده
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
ناصر:
عوامل آرامش در قبر
مطابق روایات معتبر در منابع حديثي شیعه، عواملي چند، موجب آرامش در قبر می شود:
🌹۱. خواندن نماز لیله الدفن(وحشت)
دو رکعت است؛ در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آيه الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر خوانده می شود.
🌹۲. دوستی پیامبر(ص) و اهل بيت(ع)
پیامبر اکرم(ص):
رابطه دوستی با من و اهل بیتم، در هفت موقعیت حساس که هول و هراس آن ها خیلی بزرگ است، سود بخش می باشد؛ هنگام مرگ، در قبر، وقت رستاخیز، هنگام دریافت نامه عمل، زمان حسابرسی، هنگام سنجش اعمال و زمان عبور از صراط.
بحارالأنوار، ج۷، ص۲۴۸
🌹۳. سازگاری زن و شوهر
امام صادق (ع):
مردی که بر اخلاق همسری بد اخلاق صبر کند و به حساب أجر الهی بگزارد، خداوند پاداش شکرگزارن را به او خواهد داد.
وسائل الشيعه، ج۴، ص۱۲۲
پيامبر اکرم (ص):
عذاب قبر از سه طايفه از زنان برداشته خواهد شد و با فاطمه(س) دختر محمد (ص) محشور مي شوند. زنی که بر غیرت (وتعصب بیجا و بددلی) شوهرش شکیبا باشد؛ زنی که در برابر بد اخلاقی همسرش صبور باشد، زنی که مهر خود را به همسرش ببخشد. خداوند به هر یک از آن ها ثواب هزار شهید و یک سال عبادت را می بخشد.
وسائل الشيعه، ج۲۱، ص۲۸۵
🌹۴. اقامه نماز
پیامبر اعظم(ص):
نماز شفیع نمازگزار نزد ملک الموت، مونس در قبر، بستری نیکو در قبر و پاسخ به سؤال نکیر و منکر می باشد.
بحارالأنوار، ج۸۲، ص۲۳۱
🌹۵. خواندن قرآن کریم
مطابق روایات سوره های زیر باعث بر طرف شدن عذاب قبر می شود:
نساء هر جمعه، مداومت بر خواندن زخرف، خواندن تکاثر وقت خواب، یس قبل از غروب، ملک بالای سر میت
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
❏ ✨⿻➻➻➻➻➻➻➻➻➻
✨⿻
#حجابانه
◖گر تو نگاهم بکنی
◖چاره مشکلم شود
سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت و خوشگل نشسته و شالش روی شونههاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خوشگلم شالت افتاده پایین ها!!!
دختر خیلی سرد گفت میدونم
گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه
گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم!
هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!!
دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما
چی میدونید از زندگی من؟!
صبح تاشب دوشیفت مثل چی کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم.
۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ سالهها شدم!
به دختر گفتم عزیزم تو سختیهای زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواستهی منو برآورده کن.
دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم.
همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست.
دختر گفت همون اطراف حرم دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم.
گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟
منم مشغول بستن شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیرهی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیهی من به شما به خاطر محجبه شدنت.
شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟
ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه
گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟
دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم
خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟
دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول
°◖برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم.
همه خانمهای داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال.
من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست.
من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود.
دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد
منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟
عکس گرفتیم و شماره منو گرفت و پیاده شدم...
❍دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
خاطره زیبایِ یکی از خادمان حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱
┄┄┅━⊹◆❏◆❏◆⊹━┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_نهم- بخش چهارم گفتم : چرا نمی فهمی من با این موضوع مشکلی ندارم چرا دروغ
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_نهم- بخش هفتم
گرفتم روی سینه ام و گفتم : قربونت برم ..تو خیلی خانمی شایدم اونقدر زیاد خوب بودی که توقع منو بردی بالا ...
اگر ناراحتت کردم ببخشید ...
صورتشو گذاشت کنار صورتم ..و یک مرتبه اشک گرم اونو روی صورتم حس کردم ...
گفتم گریه می کنی ؟ چرا ؟
گفت : امیر من همه ی تلاشم رو می کنم تا یک زندگی خوبی با هم داشته باشیم ..تو رو خدا بهم شک نکن ..
مطمئن باش کاری نمی کنم که تو رو برنجونم .... و بغضش ترکید و برای اولین بار بود که می دیدم اون اینطور گریه می کنه ...
پشیمون و نادم از فکرم بغلش کردم بوسیدمش و عذر خواهی کردم ..و توی دلم به شقایق بد و بیراه گفتم و تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم ....
یکماه زندگی ما به حالت عادی برگشت و من نمی دونم ارمغان کاری نمی کرد یا من بی خیال شده بودم .. به هر حال دوباره عاشق و معشوق داشتیم زندگی می کردیم ...
تا یک روز توی دفترم بیکار شدم ..حوصله ام سر رفت و می دونستم ارمغان تو شرکته ..
با خودم گفتم برم تو اتاقشو با هم یک قهوه بخوریم...
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_نهم- بخش هشتم
دستگیره رو فشار دادم یکم در باز شد ..
صدای ارمغان رو شنیدم داشت با تلفن حرف می زد و متوجه من نشد ..
سر جام موندم ..همون حس بد شک و تردید افتاد به جونم . گوش کردم ..
اون می گفت : باشه عزیزم میام ..یکم بهم فرصت بده ...
من تو رو دیر پیدا کردم دیگه از دستت نمیدم .. قسم می خورم به زودی یک کاری می کنم ...بهت که گفتم قول میدم الان وقتش نیست ..به همین زودی ..
یکم دیگه به خاطر من صبر کن ..چشم عزیزم ... چشم .. میام بزار یک فرصتی پیدا کنم الان نمی تونم ....
چشم عزیز دلم گفتم که حتما .....به زودی میام پیشت ..می بوسمت .....
فورا درو بستم و در حالیکه قلبم داشت از سینه ام بیرون میومد و دچار هیجان نفرت انگیزی شده بودم برگشتم به اتاقم ..
این بار نمی خواستم که اون توضیح بده و من احمقانه قبول کنم ....
باید از قضیه سر در میاوردم ...ارمغان اینطوری با مادرش حرف نمی زد و عادلم که نمی تونست با گوشی حرف بزنه ...
دستهامو بهم مشت کرده بودم و دندون هامو بهم فشار می دادم احساس می کردم رگ گردنم داره می ترکه ...
خودمو یک جا پنهون کردم تا یک وقت ارمغان نیاد سراغم ..در اون لحظات هر کاری ممکن بود بکنم ....
ادامه دارد
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_نهم- بخش هفتم گرفتم روی سینه ام و گفتم : قربونت برم ..تو خیلی خانمی شای
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش اول
دیگه یقین داشتم که اون داره به من خیانت می کنه و دلیلش رو نمی دونستم ...دنبال راه چاره می گشتم می دونستم ..
این که به روش بیاره بازم با دوتا حرف منطقی منه ساده رو قانع می کرد و بازم به کارش ادامه می داد ....
این بود که در حالیکه احساس می کردم یک آتشفشان توی قلبم روشن شد و نمی تونستم خاموشش کنم مشتم رو گره کرده بودم و فریادم رو تو گلو خفه می کردم ...
پس نمی تونستم تو شرکت بمونم تلفنم مدام زنگ می خورد ..
منشیم خانم موسوی اومد تو اتاق و پرسید : مهندس چرا جواب نمیدین ؟ کارتون دارن ..
و نگاهی به من کرد و گفت حالتون خوب نیست ؟ می خواین من جواب بدم ؟
با بی قراری سرمو تکون می دادم ..یک طوری بودم که انگار همین الان منفجر میشم ...
گفتم : آره تو برو جواب بده ...یا نه به بابا بگو ..
گفت : می خواین به ارمغان خانم خبر بدم بیاد ؟ داد زدم نه لازم نیست ..برو بیرون ...
ترجیح دادم فورا از شرکت خارج بشم ...
وقتی داشتم در ماشین رو باز می کردم که ارمغان زنگ زد ..
و هراسون گفت : امیر جان چی شده عزیزم کجا رفتی خانم موسوی می گفت حالت خوب نیست ...گوشی رو قطع کردم ..
دوباره زنگ زد جواب ندادم ..وقتی از توی پارگینگ میرفتم بیرون دیدم جلوی در ایستاده و دستشو تکون میده ..
از کنارش با سرعت رد شدم و یک لحظه دلم خواست بزنم بهش طوری که دیگه نتونه از جاش بلند بشه ..طوری که دیگه نتونه با اون زبونش قربون صدقه ی یکی دیگه بره ...
ای لعنت به من لعنت به روزی که تو رو دیدم ...
لعنت به هر چی زنه بی صفت و خیانتکاره ...
خدایا چیکار کنم تو یک راهی جلوی پام بزار دیگه با گوش خودم شنیدم ..نمی تونه انکار کنه ....
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش دوم
مدتی تو خیابون ها دور زدم و دلمم نمی خواست به پیمان بگم ..احساس می کردم کوچیک میشه خونه ی مامان هم نمی تونستم برم ..
هنوز دلم نمی خواست کسی بدونه و یا در مورد ارمغان نظرش عوض بشه ...
این چه حالی بود که داشتم ..سر خودم داد زدم مرتیکه بالاخره می خوای چیکار کنی ؟ نه ؛؛نه ؛ ارمغان همچین کاری نمی کنه ...نه نمی کنه ..من اونو می شناسم ..خیلی امتحانش کردم ..
اون کسیه که داره به کلی خانواده ها کمک مالی میده ..به پرورشگاه پول میده ...
اون نمی تونه اینقدر پست باشه ...شاید یک دوست بوده ...آره آره دوستش بوده ..
شایدم ماهرخ بود ..بزار ببینم چی داشت می گفت ..
نه ..نه ماهرخ نبود داشت قربون صدقه اش میرفت....خوب ..خوب درست فکر امیر این موضوع ساده ای نیست ....
آخه مگه میشه ارمغان همچین کاری بکنه ؟ نه ...اون همیشه اینطوری حرف می زنه ..من دیدم حتی با پروین خانم هم از همین کلمات استفاده می کنه ....
ای خدا به دادم برس .... من نمی تونم از ارمغان بگذرم باید ببینم اون کیه و باهاش چیکار داره ...
دو ساعتی با خودم حرف زدم بالاخره خسته شدم و برگشتم خونه ...
ماشین رو که پارک می کردم ماشین ارمغان رو دیدم و متوجه شدم اومده ...
تصمیم گرفتم آروم باشم و به روی خودم نیارم ..باید تعقیبش می کردم و درست به موقع مچش رو بگیرم که دیگه نتونه کتمان کنه ....
وقتی درو باز کردم .. اومد جلو و هراسون پرسید ..چی شده امیر جان الهی فدات بشم تو رو خدا حرف بزن ..تا اینجا نفهمیدم چطوری اومدم ...
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_دهم- بخش اول دیگه یقین داشتم که اون داره به من خیانت می کنه و دلیلش رو
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش سوم
گفتم : حالم خوب نیست ..از دست یکی خیلی عصبانی شدم ..الان می خوام بخوابم ..
گفت : باشه عزیزم من ناهار درست می کنم تا تو بیدار شدی بخوری ..
دست و صورتم رو شستم و لباس عوض کردم ..و تا خواستم برم تو تخت ..
با یک لیوان عرق بید مشک و بهار نارنج که با گلاب و نبات قاطی کرده بود و داشت هم می زد اومد توی اتاق ..
و گفت : عزیز دلم اینو بخوری حالت کاملا جا میاد ...اگر می خوای یک مسکن کوچولو هم برات آوردم که راحت بخوابی ....
دیدم یک استامینو فن تو دستشه ..گرفتم و بدون اینکه حرفی بزنم گذاشتم روی زبونم و لیوان رو تا ته سر کشیدم ..دادم بهش و رفتم زیر لحاف ....
خیلی دوستش داشتم ..واقعا از ته دلم عاشقش بودم ..بی قرار ش بودم ...
من نمی خواستم ارمغان رو از دست بدم ...
خوابم نبرد ولی باید خودمو آروم می کردم که خیال نکنه از دست اون ناراحتم باید آزادش می ذاشتم و دنبالش میرفتم ببینم کجا میره ...
خودم باید از قضیه سر در بیارم .....
ساعت ها توی رختخواب موندم و وقتی اومدم بیرون تونستم یکم خودمو کنترل کنم ...
دیگه به روی خودم نیاورم و چند روزی به همین حال زندگی کردیم در حالیکه ارمغان هم می فهمید من نسبت بهش سرد رفتار می کنم ..
اصلا کاری نکرد که من دنبالش برم ...
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش چهارم
تا یک روز جمعه گفتم : من چند جا کار دارم باید سر بزنم ..می خوای با هم بریم ؟
گفت : نه تو برو و زودبیا ..گفتم کارم طول می کشه تا بعد از ظهر بر نمی گردم ..
گفت : واقعا ؟ خوب من میرم خونه ی مامانم یک سر می زنم ..تو اگر کارت تموم شد بیا اونجا ...
گفتم : نه دیگه اگر تو میری پیش مامانت منم یک سر به مامان خودم می زنم ...بر می گردم خونه ..
گفت : امیر جان نمی خوای منم با تو بیام خونه ی مامان ؟
گفتم :چرا اگر دوست داری کارم تموم که شد بهت زنگ می زنم بیا ....
احساس کردم از این برنامه که من ریخته بودم خوشحال شده ..
فورا لباس پوشیدم و از خونه زدم بیرون و یکم دور تر جایی که دید داشت ایستادم ..نیم ساعتی طول کشید که در پارگینگ باز شد و ارمغان اومد بیرون ...
دورا دور دنبالش رفتم ..حالم اصلا خوب نبود و به عاقبت کار فکر نمی کردم ..
اینکه ممکن بود تو این ماجرا چیزی بفهمم که زندگی منو زیر رو کنه و ارمغان رو ازم بگیره ....
میرفت طرف خونه ی مامانش..از اتوبان پیچید تو ستاری ...
قلبم تند می زد و حس بدی داشتم کنار خیابون ایستاد و سرشو برد پایین ...فکر کردم منتظر کسی شده یا داره با تلفن حرف می زنه نزدیک تر رفتم ..
دو تا دستشو گذاشته بود روی صورتش ..نمی فهمیدم داره چیکار می کنه ...شاید بیست دقیقه یا بیشتر به همون حال موند ..و بعد راه افتاد و از یک خیابون فرعی رفت بطرف خونه ی مامانش ...
جلوی یک سوپر نگه داشت مقداری خرید کرد و گذاشت تو ماشین و دوباره راه افتاد ...
و در خونه ایستاد ..دوتا بوق زد و عادل اومد و درو باز کرد و خرید هایی که کرده بود با هم بردن و در بسته شد ...
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_دهم- بخش سوم گفتم : حالم خوب نیست ..از دست یکی خیلی عصبانی شدم ..الا
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش پنجم
یکساعت بعد ارمغان زنگ زد و گفت : عزیزم مامان شامی کباب درست کرده اگر ناهار نخوردی بیا اینجا ما منتظرت میشیم ...
گفتم نه کارم طول می کشه دستم بنده به هیچ عنوان نمی تونم بیام ...
اینو گفتم که خاطرش جمع بشه من نیستم و کاری رو که می خواد انجام بده ...
ولی تا ساعت چهار بعد از ظهر صبر کردم اون در باز نشد ...
دوباره زنگ زد و گفت : عزیز کارت تموم نشد؟ ببخشید مدام زنگ می زنم ..ولی من دارم میرم خونه ؛؛شقایق و پیمان دارن میان اونجا .
خبر داشته باش..من میرم شام درست کنم توام زود بیا ..
اگر دلت برای مامان تنگ شده زنگ بزنم اونا هم بیان ..
گفتم : تو کی میری خونه ؟
گفت دارم راه میفتم تا نیم ساعت دیگه خونه ام ..تو کی میای ؟
گفتم : معلوم نیست تو برو منم میام ....
چند دقیقه بعد اومد بیرون و سوار ماشین شد و رفت ...
با خودم فکر کردم هر خبری هست توی همین خونه است مگه میشه روز به این آزادی نره جایی که همیشه میرفت ...
پیاده شدم و در زدم عادل در رو باز کرد و در حالیکه خوشحال شده بود گفت : ارمغان همین الان رفت ...
گفتم : با کی اینجا بود ؟ .....نفهمید چی میگم ..
رفتم توی خونه به مادر سلام کردم و گفتم : مهمون دارین ؟
گفت: نه مادر مهمون کجا بود ؟
ارمغان بود که همین پیش پای تو رفت برات شامی گذاشتم تو ظرف برد خونه ..مثل اینکه شب مهمون دارین ...از وقتی هم اومده بود تو اتاقش نقشه می کشید یا خواب بود ...تو چی شد اومدی ؟
گفتم : هیچی فکر کردم هنوز نرفته ..
نگاهی به دور و اطراف کردم ...تو آشپز خونه رو نگاه کردم ...
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش ششم
دیگه نمی فهمیدم چیکار می کنم ..با سرعت از پله ها رفتم بالا و اتاق های بالا رو گشتم ...
وقتی بر می گشتم هر دوشون متحیر پایین پله ها ایستاده بودن ...
مادر پرسید پسرم دنبال چی می گردی بگو خودم بهت بدم ...حالت خوبه خیس غرق شدی بیا بشین یکم بهتر بشی بگو ببینم چی شده ...
بدون اینکه حرفی بزنم از در زدم بیرون ..و سوار ماشین شدم ..داد زدم خدا لعنتت کنه زن ...خدا ازت نگذره .....
خدایا من چرا به این حال و روز افتادم ؟ ....
با سرعت رفتم طرف خونه ..
ماشینش تو پارگینگ بود ...کلید انداختم و در و باز کردم روی مبل نشسته بود و از بس گریه کرده بود چشم هاش قرمز شده بود و ورم داشت ...
با قدرت بلند شد و ایستاد جلوی من و گفت : امیر من از این کارا خوشم نمیاد ..خیلی انرژی گذاشتم تا زندگی متفاوتی داشته باشم یک زندگی همراه با عشق و صداقت ...
ولی تو ...
داد زدم خفه شو این تویی که داری از صداقت حرف می زنی ؟ تویی که این زندگی رو به گند کشیدی ؟ بسه دیگه دستت برام رو شد ه ...
همه ی اون بهانه هایی که میاوردی ..همه ی اون دروغ هایی که بهم گفتی...فهمیدم . پس دست پیش نگیر ..
من به تو اعتماد کردم ..ولی حالا که خوب فکرشو می کنم تو از همون اول این کارا رو می کردی و منه احمق با خوش باوری قربون صدقه ات می رفتم ..
در حالیکه انگار داشتی به ریش من می خندید ی ...
برای چی زن من شدی ؟ خونه و مال و امال بابام ؟ یا اسم و رسم ما که خودت نداشتی ؟ ارمغان تو به من دروغ میگی ...
با احساسات من بازی کردی ..از من یک آدم ذلیل و بدبخت ساختی .....و با شخصیتی که ازخودت به من نشون دادی ... نمی تونم اینا رو هضم کنم باور نمی کنم ...
حالا خودت بگو چه غلطی می کنی و اون مرد کیه که باهاش حرف می زنی و قربون صدقه اش میری ..نگو نبوده که خودم شنیدم توی شرکت داشتی باهاش حرف می زدی ...
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_دهم- بخش پنجم یکساعت بعد ارمغان زنگ زد و گفت : عزیزم مامان شامی کباب درس
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش هفتم
من می گفتم و ارمغان با نگاهی تاسف بار به من نگاه می کرد می دیدم که لبش می لرزه و حتی گاهی قدرت ایستادن نداشت ..و چشم هاشو رو هم میذاشت و فشار می داد ...
ولی بازم روبروی من موند و گوش داد ...
با افسوس سری تکون داد و آه عمیقی کشید وگفت : ببین امیر داد نزن .....
بلند تر فریاد زدم : طفره نرو جواب سئوال ها مو بده ؛؛ اون مرد کی بود که باهاش حرف می زدی اونشب از خونه ی پیمان کجا رفتی ؟
اون روز جمعه با کی رفته بودی بیرون ؟
سر کارت نبودی کجا میری که مدام دروغ میگی ؟ بسه دیگه داری منو دیوونه می کنی .....
گفت : مردی در کار نیست و خیلی متاسفم که منو نشناختی ....
برای خودم متاسفم ..تو درک عمیقی از معنای زندگی نداری ...
برای همین زود خیلی راحت تهمت می زنی ...بهت حق میدم ..چون رنج نکشیدی ..چون درد نداشتی ...
پدر بزرگت کار کرده و پدرت آماده گذاشته جلوی تو ..و حالا مثل یک پسر بچه که دوچرخه رو ازش گرفتن های و هو راه انداختی ...
متاسفانه این شناخت رو توی این مدت ازت پیدا کردم که توام اونی که وانمود می کردی نیستی ..برای خوب زندگی کردن فقط یک راه هست و اونم درست فکر کردنه ......
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_دهم- بخش هشتم
تو نمی تونی بفهمی که خونه ی مجلل و پول و ثروت ...لباسهای شیک و ماشین مدل بالا برای من بازیچه ای بچه گانه است و اهمیتی برام ندارن و شاید برای همین بهم تهمت خیانت می زنی که برای من کم چیزی نیست
کاش این حرف رو به من نمی زدی.کاش می دونستی که از ته قلبم عاشقت شدم و گرنه اصلا قصد نداشتم ازدواج کنم ...
بگیر این گوشی من اینم شماره ای که باهاش زنگ زدم ..
بگیر و ببین کی گوشی رو بر می داره ..
یک دختر بچه ی بی پناه که چشم به محبت من دوخته ...
امیر تو بزرگ نشدی وگرنه همه ی اون چیزایی رو که ازت پنهون می کردم بهت می گفتم یادت نیست ؟ بهت نگفتم من مشکلاتی دارم که باید تنها بمونم ؟
چرا ازش ساده رد شدی و نخواستی بدونی مشکل من چیه ؟ ...ولی تشخیص دادم تو آدمی نیستی که با مشکلات من کنار بیای ....
من آدمی نیستم که دروغ بگم ولی در مورد بعضی چیزا راستشو نگفتم چون تو رو اینطوری شناختم که قضاوتت در مورد من عوض میشه من فقط دلم می خواست جایگاه خودم رو تو زندگی تو داشته باشم ؛؛ چیز بیشتری نمی خواستم ...
ولی حالا که به این زودی اعتماد از بین ما رفت .....
این زندگی دیگه به این شکل قابل دوام نیست ..
زیاد طول نکشید ولی برای من و عشقی که به من دادی کافی بود ...
ادامه دارد
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_دهم- بخش هفتم من می گفتم و ارمغان با نگاهی تاسف بار به من نگاه می کرد م
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش اول
زنگ بزن پیمان و شقایق نیان چون صلاحمون نیست من امشب خونه بمونم فعلا میرم خونه ی مامانم ...
گفتم :حق نداری پاتو از خونه بزاری بیرون باید توضیح بدی نمی تونی اینطوری منو ول کنی و بری اعصابم رو خورد کردی حالا سرتو بندازی پایین و بری ؟ ...
ارمغان تو خودت رو زن عاقلی می دونی و در مورد من قضاوت کردی ..
من یک پسر بچه نیستم ..این تو بودی که منو به این حال روز در آوردی و حالا خودتم باید این موضوع رو روشن کنی ..
گفت: امیر نمی خوام حرفی به هم بزنیم که بعدا نتونیم زندگیمون رو جمع و جور کنیم ..همین هایی که تا حالا بهم گفتی برای من بسه ...
بزارش برای یک موقعی که هر دو آروم بشیم منم یکم فکر کنم ....
گفتم : اینم یک حربه ی دیگه به جای جواب داری فرار می کنی ...
من اجازه نمیدم پاتو از این در بیرون بزاری تا منو قانع نکردی ...
گفت : باشه ...خودت خواستی تو بگو خونه ی مادر م دنبال چی می گشتی ؟واقعا می خوام بدونم .... دنبال یک مرد می گشتی ؟ که من بردمش اونجا ؟
که جلوی مادر و برادرم که رو سر من قسم می خورن چیکار کنم ؟ امیر فکر کن ببین داری چیکار می کنی ؟این کارت عاقلانه بود ؟
تو فکر کردی من چطور زنی هستم ؟ یعنی تو این دوسال نتوستم پاکیه خودمو بهت ثابت کنم ؟ تو منو اینطوری دیدی در حالیکه در آغوش تو می خوابم و روزی صد بار بهت ابراز عشق می کنم ؛؛ با یکی دیگه باشم ؟
تو حتی به مادر و برادر منم توهین کردی ...الان می خوای من به تو چی بگم؟ که از اینم که هست بدتر نشه ؟
گفتم : تو مگه نگفتی زن ترابی مریضه اون که گفت زن من سرما هم نخورده ...
با بی قراری گفت : امیر جان؛؛ امیر ؛ راه نادرست میری داری اشتباه می کنی ... اینا چیه به من میگی ؟...آخه اینم دلیل به خیانت میشه ؟
منظورم این نبود که مریضی تن داره ..تا حالا سه بار ترابی رو کشیده دادگاه و مهر شو اجرا گذاشته ..مدام سر هر چیزی دعوا می کنن..
ترابی خیلی از زنش می ترسه ..منم ترسیدم برای ترابی درد سر بشه ....
بیا این شماره ی ترابی زنگ بزن و بدون رو دروایسی از اونشب بپرس جریان چی بوده ..
آدرس خونه ی اونم بپرس ببین نزدیک خونه ی پیمان بوده یا نه ؟ ..اینطوری خوبه؟ راحت میشی ؟ بگیر دیگه زنگ بزن ...
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش دوم
گفتم تو نگفتی جمعه رفته بودی سر کار ؟ نرفته بودی ..ترابی هم نرفته بود ...
گفت : ای داد بیداد امیر چرا اینطوری می کنی؟ تو همچین آدمی بودی ؟
ترابی بود هر دو یکسر زدیم و بر گشتیم ..به خدا باور کن ...
الان زنگ بزن و مستقیم ازش بپرس ....چرا با من بحث می کنی ؟
دستم رو گرفتم به اوپن .....از این گفتگو بدم میومد ..تا اون روز همچین شخصیتی در خودم سراغ نکرده بودم از خودم از زندگی و از وضعی که بوجود اومده بود بیزار شدم ..
خودش شما ره رو گرفت و گذاشت رو بلند گو و اومد نزدیک من ...
گفت : سلام مهندس خوبین ؟
ترابی گفت : سلام خانم ممنون ؛؛ انجامش دادم برای آهن تماس گرفتین دیگه انجام شد ؟
ارمغان گفت : نه اونو می دونم بهم خبر دادن آهن ها رو ریختن ..
می خواستم از اون پیمانکاری که اونشب اومده بود در خونه ی شما بپرسم ...
گفت : بازم درد سر درست کرد ؟ پولشو که دادیم ولی من بعید می دونم که کارشو خوب انجام داده باشه ...
گفت :می خواستم بدونم اصلا اون آدرس خونه ی شما رو از کجا می دونست ؟
گفت : تو قراردادش نوشته بود یک آدرس به غیر از شرکت باید باشه؛؛ آدرس یک خونه رو می خواست ..
چون باید برای حسن انجام کار پولشو نگه می داشتیم محکم کاری کرده بود منم آدرس خونه ی خودم رو دادم ..
نگو می خواسته شر به پا کنه ..ببخشید دیگه تقصیر خودم بود ... حالا چیزی شده ؟
مشکلی پیش آورده ؟
ارمغان گفت : بله شده ...اونشب که من اومدم در خونه ی شما ...اِ ...اِ ...حا..حالا ..اِ ..باشه بعدا بهتون میگم ...
راستی یک چیز دیگه ام می خواستم بگم ..چیزه ...اون روز که ساختمون کارگرا رو می ساختن ..روز جمعه بود درسته ؟..من رفتم شما هم اومده بودین و زود رفتین یادتونه ؟ ...
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_یازدهم- بخش اول زنگ بزن پیمان و شقایق نیان چون صلاحمون نیست من امشب خو
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش سوم
گفت : بله یادمه ..خانم مهندس خودتون می دونین من جمعه ها نمی تونم در خدمت باشم باور کنین مشکل دارم مجبور بودم زود بر گردم ..
ببخشید دست تنها موندین ....حالا چی شده ؟ کسی حرفی زده ؟
ولی به خدا فردا صبحش اول وقت رفتم و تا شب تمومش کردیم ...
من کاری کردم شما ناراحت شدین ؟
ارمغان گفت : نه مهندس موضوع شما نیستی ..چیزه ..یک کاری ..چون شما ....آه ...آه ....
ترابی گفت : شما حالتون خوبه ؟خانم مهندس دلواپسم کردین ..چی شده لطفا بهم بگین ..می خواین کارو ازم بگیرین ؟
ارمغان سرشو گرفته بود و انگار داشت میفتاد ..
گفت : راستش نه ..شما خیلی خوب کار می کنین من بدون شما و آقای نیکزاد نمی تونم کار کنم خاطرتون جمع باشه .....
ببخشید بعدا باهاتون تماس می گیرم ...
و گوشی رو قطع کرد و بغضش ترکید و با حال زاری گفت : همینو می خوای ؟جلوی کارمندام به نظر احمق بیام ؟ جوابت رو گرفتی ؟ این تلفن من ,,اونم تلفن دفتر که زیر دست خودتونه ,, به هر کدوم مشکوکی زنگ بزن چک کن ولی با کاری که من دارم تو نمی تونی منو کنترل کنی هم خودت عذاب می کشی هم من ..
من نمی خوام باعث عذاب تو باشم امیرجان این کارو با من و خودت نکن ...
گفتم : ولی این تو بودی که با رفتار غیر عادی خودت منو به شک انداختی .....
گفت : کدوم کارم غیر عادی بود ؟ چرا قبلا اینا رو نمی گفتی ؟ تو از همون شب خونه ی پیمان کلا عوض شدی ....
آره در یک مورد من مشکلاتی دارم که از همون اول بهت گفتم ..ولی کار خطایی نمی کنم ..
من زنی نیستم که به تو خیانت کنم ..اینم اعتراف می کنم گاهی من جایی رفتم و به تو نگفتم ..اونم مربوط به مشکلیه که دارم ولی این دلیل بر خیانته؟
تازه قسم می خورم از وقتی فهمیدم که حساس شدی همش مراعات می کنم فکر می کنی نمی دونم نسبت بهم سرد شدی ؟
این برای منم زجر آوره که به امید عشق تو زندگی می کنم ....
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش چهارم
آروم و شرمنده شده بودم اما گفتم : آخه بین زن و شوهر نباید رازی وجود داشته باشه چرا بهم نمیگی تا خودم تصمیم بگیرم ..
خودتو بزار جای من اگر من رازی داشتم و توام می دونستی و بهت نمی گفتم عذاب نمی کشیدی ؟
اون داشت می لرزید ..مثل یک پروانه بال بال می زد و گریه می کرد .....
نمی دونستم باید چیکار کنم تا از دلش در بیارم ....
آهسته رفتم جلو و گفتم : ارمغان دست خودم نیست توام منو بفهم ..اگر موقعی که داری وارد اتاق من میشی ببینی دارم قربون صدقه ی یکی میرم ..تو چه حالی میشی ؟ بهم شک نمی کنی ؟ ...
در حالیکه همین طور اشک می ریخت و دندون هاش بهم می خورد ...
روشو از من بر گردوند و رفت روی مبل نشست ....
چند بار دستشو که زیاد اختیاری ازش نداشت کشید به موهاش ،،معلوم بود حالش اصلا خوب نیست ...رفتم کنارش نشستم ...
انگار به یک جای خیلی دور نگاه می کرد ؛؛
با افسوس خاصی گفت : امیر اون یک دختر بچه ی هشت ساله است ..و به من احتیاج داره ...و همین طور که می لرزید و سینه اش بالا و پایین می رفت ادامه داد ...
امیر ...امیر ..دارم می سوزم ..دیگه خسته شدم ...دیگه تحملم تموم شده ....
امیر ...آتیش گرفتم ...دارم می سوزم ...
یکی نیست منو از این آتشی که توش افتادم نجات بده ؟ ..چیکار کنم ؟ نمی تونم حقیقت رو بهت بگم ..در این صورت دیگه تو منو دوست نداری و من بدون عشق تو می میرم ..
بال و پرم داره می سوزه ...
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_یازدهم- بخش سوم گفت : بله یادمه ..خانم مهندس خودتون می دونین من جمعه ه
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش پنجم
از جام پریدم و در یک آن گرفتمش روی سینه و محکم نگهش داشتم و گفتم : قربونت برم عزیز دلم منو ببخش که اینطوری باعث آزار تو شدم ..
ببخش منو ... …بهم بگو چی داره تو رو می سوزنه ؟ من این کارو با تو کردم ؟آره ؟ به خاطر من داری می سوزی ؟
سرشو به علامت نه چند بار تکون دادو در حالیکه پیشونی شو توی سینه ی من فشار می داد گفت : این حرف رو نزن ...به خاطر تو نیست ...
گفتم : تو فقط کافیه مشکلت رو بهم بگی قول میدم هر چی باشه با هم حلش کنیم به شرفم قسم نمی زارم تو دیگه اذیت بشی عزیزم ...
آروم باش گریه نکن خواهش می کنم گریه نکن طاقت اشک تو رو ندارم ....
من عاشقتم ..دیوونه وار می پرستمت ..این کارام رو هم بزار به حساب همین دوست داشتن ..قول میدم ..قول میدم ...عزیزم نمی زارم تو بسوزی ..
نمی زارم غصه بخوری ...تو فقط منو ببخش ..رازت هر چی هست من چشم بسته قبول می کنم ..تا وقتی هم نخوای چیزی ازت نمی پرسم ..
قول میدم ..ولی زود تر بهم بگو نزار چیزی بین ما رو فاصله بندازه ...ارمغان تو رو خدا حرفایی که بهت زدم رو هم فراموش کن ..
غلط کردم .....
آروم دستشو دور کمرم حلقه کرد ؛؛و لی گریه امونش نمی داد که حرفی بزنه ...
گفتم : تو منو نمی بخشی؟ اینقدر بهت ناگوار اومده ؟که اینطور دلت شکسته ؟
گفت : نه امیر جان ..به خاطر تو نیست دلم از دنیا پره ..خیلی زیاد ...اصلا شاید اگر جای تو بودم همین کارو می کردم ..
نمی دونم چی باعث شد تو به من بد بین بشی ..ولی تو نمی دونی ...حتی تصورم نمی کنی که من دارم چی می کشم ...
یکم بهم فرصت بده فقط همین رو ازت می خوام ...می خوای کنترلم کنی بکن؛؛ تلفن ها مو گوش کنی بکن ولی بهم شک نکن ..اینکه فکر کنم تو منو اینقدر پست دونستی که می تونم بهت خیانت کنم بیشتر از هر چیزی رنجم میده ...
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش ششم
سرشو بوسیدم و گفتم : نه من اشتباه کردم دیگه این کارو نمی کنم ..ولی باید هر چی زود تر بهم بگی ..خودتو بزار جای من؛؛
کنجکاو نمی شدی بدونی کسی که باهاش زندگی می کنی عشق زندگی توست چه رازی داره که اینطور تو سینه اش نگه داشته و داره اونو می سوزنه ؟ ...
زنگ در رو زدن ..
و ما تازه متوجه شدیم که به پیمان خبر ندادیم که نیاد ...
ارمغان هراسون گفت : نزار بیان تو ..من اصلا آمادگی ندارم ...هیچی هم درست نکردم ..
گفتم : پیمان رو نمی شناسی مگه می تونم ردش کنم ؟ بزار بیاد وقتی اوضاع رو ببینن خودشون میرن ..تو اصلا چیز کن,, همین جا بخواب ؛ میگم مریض شدی اگر موندن شام از بیرون می گیرم ..تو بخواب کاری نداشته باش ؛؛ بهت قرص بدم ؟
گفت : نه نمی تونم قرص بخورم ....
گفتم چرا : یک مرتبه دستپاچه شد و گفت : معده ام خالیه دلم درد می گیره ....
فورا یک بالش و پتو براش آوردم و روی مبل دراز کشید و چشمش رو هم گذاشت ..احساس کردم هیچ نیرویی تو بدنش نیست رنگش سفید شده بود و هنوز دندوناش بهم می خورد ...
درو باز کردم و پیمان و شقایق اومدن تو ..
گفتم : خوش اومدین ..ببخشید ما فراموش کردیم بهتون خبر بدیم که ارمغان مریض شده ...
پیمان خندید و گفت : ما رو بگو که به دلمون صابون زده بودیم دست پخت ارمغان رو بخوریم ...
شقایق همینطور که میرفت طرف ارمغان گفت : الهیییی ..چییی شدی ؟ پشه لگدت زده ؟ ....
ارمغان نیم خیر شد و با همون حالش سلام احوال پرسی کرد و دوباره سرشو گذاشت رو بالش ..
و گفت : تو رو خدا ببخشید شرایط خوبی ندارم ....
پیمان گفت : شما راحت باش اینجا خونه ی خودمونه ..فکر کن اومدیم عیادت ..منتها دست خالی اومدیم و کمپوت نگرفتیم ...
داستان #عشق_پروانه 🦋💘
#قسمت_یازدهم- بخش هفتم
گفتم : من برم یک چایی درست کنم ....رفتم توی آشپز خونه و زیر کتری رو روشن کردم ..
پیمان دنبالم اومد ...چند تا کیسه کنار یخچال بود که ارمغان خرید کرده بود تا شام درست کنه ...
گفتم: پیمان اونا رو بیار ببینیم چیه ؟
آروم پرسید : اذیتش کردی ؟ دعواتون شده ؟
گفتم: مفصله ...در واقع آره ..اون داره یک چیزی رو ازم پنهون می کنه ...
گفت : خیلی نامردی ...من که بهت گفتم ارمغان کار بدی نمی کنه ..چرا به حرفم گوش نکردی ؟
گفتم : حرف مفت نزن آخه تو از کجا می دونی من چی کشیدم ؟ ...
کیسه ها رو بلند کرد و گذاشت کنار ظرف شویی گفت : اینا رو ارمغان خریده ؟
گفتم : آره ..گفت پس تازه حالش بدشده؛؛ ..وقتی ما گفتیم داریم میام خوشحال شد و گفت آره حتما بیاین امیر با شما خیلی خوشحاله ..... چیکارش کردی ؟
گفتم : یک سری کارای احمقانه ولی به جون تو دست خودم نبود دیوونه شده بودم ..
گفت : تقصیر شقایقه ..اون بود که ذهن تو رو خراب کرد ...
گفتم چه ربطی داره بهت میگم الان خودش اعتراف کرد که یک رازی داره ...
گفت : من اون راز رو می دونم ...یک مرتبه شوک بهم وارد شد ..
با چشمانی از حدقه در اومده پرسیدم : تو رازش رو می دونی ؟
گفت : آره می دونم ...
گفتم : یعن
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
داستان #عشق_پروانه 🦋💘 #قسمت_یازدهم- بخش سوم گفت : بله یادمه ..خانم مهندس خودتون می دونین من جمعه ه
ی چی به تو گفته ؛؛ ولی به من نگفته ؟ ...
پیمان تو صورتم نگاه کرد و پرسید : تو آمادگی شنیدنش رو داری ؟
اونطوری که تو فکر می کنی نیست ....دیگه باید این موضوع حل بشه همین امشب ...
ادامه دارد
#ناهید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
May 11
کسی که فقط چکُش در اختیار دارد ، همهی دنیا را میخ میبیند!
تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکهی خبری خاص، مطالعهی پیوستهی کتابها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداومِ یک سخنرانیِ خاص، شرکت کردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودیهای مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چهبسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامهریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل میکند.
زندگیِ انسانی، یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن، و مواجه ی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف ...
✦ آبراهام هَرولد مَزلو
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼 #ســـلام_امـام_زمـــانـــــم
🌼گفتم ڪه از فراغت،
💫عمریست بے قرارم
🌼گفت از فـــراق یاران،
💫من نیز بے قرارم
🌼گفتم به جز شما
💫من، فریاد رس ندارم
🌼گفتا به غیر شیعه،
💫من نیز ڪس ندارم
🌼#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸💫بسم رب المهدی (عج)💫🌸
🌴 قرار هر روز ما با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌷همراه با نماز صبح دو رکعت نماز به نیت ظهور امام زمان را فراموش نکنیم
در صورتی که موفق به خواندن نماز نشدیم ۴۰ مرتبه ذکر
🌷 اللهم عجل لولیک الفرج🌷
را ختم کنیم
التماس دعای فرج🕊
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃
سلام✋
روزتان منوربه ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(ص)
به رسم ادب هرروز:
السلام علی رسول الله وآل رسول الله
السلام علیک یابقیة الله(عج)
السلام علیک یااباعبدالله الحسین(ع)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)
جمیعاورحمت الله وبرکاته.
🌼 امام خوب زمانم سلام
«صبحم» شروع
می شود آقابه نامتان
«روزی من»
همه جا «ذکرنامتان»
صبح علی الطلوع
«سَلامٌ عَلیک یابن الحسن»
مـن دلخوشم
به «جواب سلامتان»
🌼 السلام علیک یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویا شریک القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان
💚السلام علیک یا صاحب الزمان عج 💚
🌹اَیُّها النَّاس
🌷بخواهید که آقا برسد
🌹بگذارید دگر
🌷درد به پایان برسد
🌹همگی در پس هر سجدہ
🌷به خالق گویید
🌹که به ما رحم کند
🌷یوسف زهرا(س)برسد
🌸تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج صلوات🌸
#صبحتون مهدوی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
سه مرتبه بر ران راست خود زده و هر بار میگوییم:
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد 📿
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴 چهار قل 🔴
برای درامان بودن ازچشم زخم
💢سورة الکافرون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ (١) لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ (٢) وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (٣) وَلا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ (۴)وَلا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ (۵) لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ (۶)
💢 سورة الإخلاص
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (١) اللَّهُ الصَّمَدُ (٢) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (٣) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (۴)
💢سورة الفلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (١)مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ (٢) وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (٣) وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (۴)وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ (۵)
💢سورة الناس
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (١) مَلِکِ النَّاسِ (٢)إِلَهِ النَّاسِ (٣) مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵)
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (۶)
دعا براى مغفرت خود و مغفرت والدين و مومنان ( آمرزش گناهان )
🌹 رَبَّنَا اغْفِرْ لي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ🌹
پروردگارا، بر من و بر پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى در روزى كه حساب برپا مىشود.
✨✨#نحوه_سلام_دادن_به_امام_ها_بعد_نماز ✨✨
👈👈1_بعدازنماز ایستاده ورو به قبله کرده ومیگوییم 💖
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ🌹
یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَهَ الزَّهراء سَیِّدَهَ نِساءِ العالَمینَ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ. 🌹
👈👈۲-سپس روبه حرم امام رضامیگوییم(سمت چپ ِقبله)💖
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ 🌹
عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.🌹
👈👈۳- دوباره رو به قبله میکنیم و میگوییم :💖
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَهَ الرَّحمنِ اَلسَّلام🌹ُ
عَلَیکَ یاشَریکَ القُرانِ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ.🌹
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌹قرار صبح🌹
✅ 💕سلام بر سیدالشهدا ابا عبدالله الحسین علیه السلام💕
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ
وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار
ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
🌺🌺🌺🌺
✅ 💕دعای سلامتی امام زمان (عج)💕
🌹 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌹
ِ
<< اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا >>
🌺🌺🌺🌺
✅💕دعای فرج امام زمان (عج):💕
🌹 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌹
ِ
<< اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُستعان وَالیکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ
الطّاهِرینَ >>
🌺🌺🌺🌺
التماس دعا
💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌱👈آیت الکرسی می خوانیم به نیت سلامتی آقا امام زمانمان (یاصاحب الزمان عج)🌱
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌴آیت الکرسی🌴
بسم الله الرحمن الرحیم
الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ
إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض
وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله
فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور
وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالدون.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍀دعایی که در زمان غیبت باید بسیار خوانده شود🍀
🌹اللهُمَّ عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
👈فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
🌹 اَللهُمَّ عَرِّفنی رَسُولَکَ،
👈فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
🌹 اللهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
👈تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
دعای حفظ دین درآخرالزمان
یاالله یارحمن یارحیم یامقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک
🌹اللهم عجل لولیک
دوستان بخوانید
التماس دعا
🔆🔆💠💠🌸🌸🌾🌾☘☘
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃
#ال_یس
زیارت ال یاسین
💝بِسْم الله الرحمن الرحيم💝
🌼💐سَلاَمٌ عَلَىٰ آلِ يَس💐🌼
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللهِ وَرَبَّانِيَ آيَاتِهِ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللهِ وَدَيَّانَ دِينِهِ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللهِ وَنَاصِرَ حَقِّهِ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللهِ وَتَرْجُمَانَهُ 🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي آنَاءِ لَيْلِكَ وَأَطْرَافِ نَهَارِكَ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللهِ فِي أَرْضِهِ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللهِ ٱلَّذِي أَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللهِ ٱلَّذِي ضَمِنَهُ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَٱلرَّحْمَةُ الْوَاسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقوُمُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْعُدُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تُصْبِحُ وَتُمْسِي،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ فِي ٱللَّيْلِ إِذَا يَغْشَىٰ وَٱلنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّىٰ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا ٱلإِمَامُ الْمَأْمُونُ،🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُولُ،🌹
🌹ٱلسَّلاَمُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ🌹
🌹 ٱلسَّلاَمُ، أُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ🌹
أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَـٰهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَريكَ لَهُ،🌻
وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لاَ حَبِيبَ إِلاَّ هُوَ وَأَهْلُهُ،🌻
🌻وَأُشْهِدُكَ يَا مَوْلاَيَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حُجَّتُهُ🌻
🌻 وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ🌻
🌻 وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ🌻
🌻 وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ🌻
🌻وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،🌻
🌻وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ،🌻
🌻 وَموُسَىٰ بْنَ جَعْفَرٍ حُجَّتُهُ،🌻
🌻وَعَلِيَّ بْنَ موُسَىٰ حُجَّتُهُ،🌻
🌻 وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،🌻
🌻وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُهُ،🌻
🌻وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ،🌻
🌻وَأَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، أَنْتُمُ ٱلأَوَّلُ وَٱلآخِرُ🌻
وَأَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لاَ رَيْبَ فِيهَا يَوْمَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْراً،
🌸وَأَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ،🌸
🌸وَأَنَّ نَاكِراً وَنَكِيراً حَقٌّ،🌸
🌸 وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلنَّشْرَ حَقٌّ،🌸
🌸وَالْبَعْثَ حَقٌّ،🌸
🌸وَأَنَّ ٱلصِّرَاطَ حَقٌّ،🌸
🌸وَالْمِرْصَادَ حَقٌّ،🌸
🌸وَالْمِيزَانَ حَقٌّ،🌸
🌸وَالْحَشْرَ حَقٌّ،🌸
🌸وَالْحِسَابَ حَقٌّ،🌸
🌸وَالْجَنَّةَ وَٱلنَّارَ حَقٌّ،🌸
🌸 وَالْوَعْدَ وَالْوَعِيدَ بِهِمَا حَقٌّ،🌸
يَا مَوْلاَيَ شَقِيَ مَنْ خَالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ أَطَاعَكُمْ، فَأَشْهَدْ عَلَىٰ مَا أَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَأَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريءٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ مَا رَضِيتُمُوهُ، وَالْبَاطِلُ مَا أَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ مَا أَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ مَا نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَبِكُمْ يَا مَوْلاَيَ أَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتِي خَالِصَةٌ لَكُمْ آمِينَ آمِينَ.🍀🍀
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃
🌺خواندن صلوات خاصه حضرت علی ع
متن صلوات خاصه امام علی علیه السلام
💠اللَّـهُـمَّ صَلِّ عَـلَی اَمِیـرِالمُؤمِنِیـنَ عَلِیِّ بـنِ اَبِـی طَالِبٍ اَخِی نَبیِّکَ وَ وَلیِّـهِ وَ وصفِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ
💠وَ مُـستَودَعِ عِلمِـهِ وَ مَوضِـعِ سِـرِّهِ وَ بَـابِ حِکمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إلَی شَریِعَتِهِ
💠وَ خَلِیفَتِهِ فِـی اُمَّتِـهِ وَ مُفَرِّجِ الکُرُبِ عَن وَجهِهِ وَ قَاصِمِ الکَفَرَةِ وَ مُرغِمِ الفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلتَهُ
💠مِن نَبِیِّکَ بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ
💠وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ العَن مَن نَصَبَ لَهُ مِنَ الاَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَیهِ اَفضَلَ مَـا صَلَّیتَ
💠عَلَی آَحَدٍ مِن اَوصِیَاءِ اَنبِیَائِکَ یَا رَبَّ العَالَمِینَ
🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺
💛دعا برای شروع روز 💛
💙بسم الله الرحمن الرحیم
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن
🙏🌺اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن
🙏🌺الـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة
وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا
صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة
💜امين يا رب العالمین💜
🙏🌺🙏🌺🙏🌺🙏🌺
☀️خواندن این دعا درابتدای روز باعث مبارکی کارهایتان می شود.
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟
⭐️اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَ الفَرَجَ یا رَبَّ الفَتحِ وَ الفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ عَجِّلِ الفَتحَ وَ الفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ یا فَتّاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَ الفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَ الفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَ مَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.
🌺🌿🌸🕊🌸🌿🌺
❇️ دعای ،ابتدای روز ❇️
🔹اََللّهُمَّ إِجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمی هَذا فَلاحاً وَ آخِرَهُ نَجاحَاً وَ أَوْسَطَهُ صَلاحَاً،
اََللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،
وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَنابَ إِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ،
وَ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیتَهُ،
وَ تَضَرَّعَ إِلَیْکَ فَرَحِمْتَهُ.
🌺🌿🌸🕊🌸🌿🌺
ذڪـر رۅزانـہ
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃
دعای روز یکشنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحتمش بسيار و مهربانیاش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لا أَرْجُو إِلا فَضْلَهُ وَ لا أَخْشَى إِلّا عَدْلَهُ وَ لا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ وَ لا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضْوَانِ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ مِنْ غِيَرِ الزَّمَانِ وَ تَوَاتُرِ الْأَحْزَانِ وَ طَوَارِقِ الْحَدَثَانِ وَ مِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَ الْعُدَّةِ وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلاحُ وَ الْإِصْلاحُ وَ بِكَ أَسْتَعِينُ فِيمَا يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الْإِنْجَاحُ وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِي لِبَاسِ الْعَافِيَةِ وَ تَمَامِهَا وَ شُمُولِ السَّلامَةِ وَ دَوَامِهَا وَ أَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطَانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلاطِينِ،
به نام خدايى كه جز به فضل و بخشش او اميد نبستم، و جز از عدالت او نهراسم، و جز به سخن او اعتماد نمیكنم، و جز به ريسمانش چنگ نزنم، تنها به تو پناه میآورم اى خداى بخشايش گر مهربان از ستم و دشمنى، و مصائب روزگار و اندوه هاى پياپى و پيش آمدهاى ناگوار دوران و از گذشت عمر پيش از مهيّا شدن و توشه برداشتن و تنها از تو راهنمائى میجويم به سوى آنچه خير و صلاح من در آن است و فقط از تو يارى میخواهم در آنچه پيروزى و رستگارى با آن همراه است، و در پوشيدن لباس عافيت و كمال آن و فراگيرى سلامتى و دوام آن تنها به تو دل میبندم و به تو پناه میآورم اى پروردگار من از وسوسه هاى شياطين و به يارى سلطنت تو دورى میجويم از ستم پادشاهان،
فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلاتِي وَ صَوْمِي وَ اجْعَلْ غَدِي وَ مَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِي وَ يَوْمِي وَ أَعِزَّنِي فِي عَشِيرَتِي وَ قَوْمِي وَ احْفَظْنِي فِي يَقَظَتِي وَ نَوْمِي فَأَنْتَ اللَّهُ خَيْرٌ حَافِظا وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِي يَوْمِي هَذَا وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحَادِ مِنَ الشِّرْكِ وَ الْإِلْحَادِ وَ أُخْلِصُ لَكَ دُعَائِي تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ وَ أُقِيمُ عَلَى طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ الدَّاعِي إِلَى حَقِّكَ وَ أَعِزَّنِي بِعِزِّكَ الَّذِي لا يُضَامُ وَ احْفَظْنِي بِعَيْنِكَ الَّتِي لا تَنَامُ وَ اخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِي وَ بِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
پس آنچه از نماز و روزه ام صورت گرفته پذيرا باش و فردا و روزهاى پس از آن مرا بهتر از اين ساعت و امروزم قرار ده و مرا در بين خويشاوندان و بستگانم عزيز گردان، و در بيدارى و خواب نگهدارم باش، چرا كه تويى خدا و بهترين نگهدار و تويى مهربان ترين مهربانان.
خدايا من در امروزم و يكشنبه هاى ديگر از شرك و بیدينى، به سوى تو بيزارى میجويم و دعايم را تنها براى تو خالص میكنم تا در معرض اجابت قرار گيرد، و به اميد پاداش تو بر طاعتت پايدارى میكنم، پس درود فرست بر بهترين آفريده ات محمّد آن كه دعوت كننده مردم به حقانيّت تو بود و مرا عزيز گردان با عزّت ذلّت ناپذير خود و به ديده بی خواب خودت حفظ كن، و كارم را با گسستن از همه خلق و پيوستن به تو و عمرم را با آمرزش خويش پايان بخش، همانا تويى بسيار آمرزنده و مهربان.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃
روز يكشنبه روز حضرت علی (ع) و حضرت زهرا(س)است
🌹 زیارت کن حضرت علی (ع) را با این زیارت:
اين زيارت به روايت كسى است كه امام زمان(عج)را در بيدارى مشاهده كرده بود در حالى كه آن حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را در روز يكشنبه كه روز آن حضرت است با اين عبارات زيارت مىكرد:
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ [الْمُونِعَةِ] بِالْإِمَامَةِ وَ عَلَى ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَ الْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ يَا مَوْلايَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا يَوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ يَوْمُكَ وَ بِاسْمِكَ وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ جَارُكَ فَأَضِفْنِي يَا مَوْلايَ وَ أَجِرْنِي فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيَافَةَ وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجَارَةِ فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ وَ رَجَوْتُهُ مِنْكَ بِمَنْزِلَتِكَ وَ آلِ بَيْتِكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَيْهِمْ [عَلَيْكُمْ] أَجْمَعِينَ.
سلام بر شجره نبوت،و درخت تنومند هاشمى،درخت تابان و بارور به بركت نبوّت و خرّم و سرسبز به حرمت امامت،و بر دو آرميده در كنارت آدم و نوح(درود بر آنها باد).سلام بر تو و بر اهل بيت پاك و پاكيزهات،سلام بر تو و بر فرشتگان حلقهزننده بر دورت و گرد آمده بر قبرت، اى مولاى من اى امير مؤمنان،امروز روز يكشنبه و روز تو و به نام توست و من در اين روز ميهمان و پناهنده به توام،ايى مولاى من از من پذيرايى كن و مرا پناه ده،چه همانا تو كريمى و مهماننوازى را دوست مىدارى و از سوى خدا مأمور به پناه دادنى،پس برآور خواهشى را كه براى آن در اين روز بسوى تو ميل نمودم و آن را از تو اميد دارم،به حق مقام والاى خود و جايگاه بنلد اهل بيتت نزد خدا و مقام خدا نزد شما،و بحق پسر عمويت رسول خدا كه خدا بر او و خاندانش همه و همه درود و سلام فرستد.
🌹 و زیارت کن حضرت زهرا(س) را با این زیارت:
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ الَّذِي خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَى مَا أَتَى بِهِ أَبُوكِ وَ وَصِيُّهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا وَ أَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلاَّ أَلْحَقْتِنِي بِتَصْدِيقِي لَهُمَا لِتُسَرَّ نَفْسِي فَاشْهَدِي أَنِّي ظَاهِرٌ(طَاهِرٌ) بِوِلاَيَتِكِ وَ وِلاَيَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ
💠صلوات خاصه امام علی(ع)💠
🍃🌸اللَّـهُـمَّ صَلِّ عَـلَی اَمِیـرِالمُؤمِنِیـنَ عَلِیِّ بـنِ اَبِـی طَالِبٍ اَخِی نَبیِّکَ وَ وَلیِّـهِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَزِیرِهِ
وَ مُـستَودَعِ عِلمِـهِ وَ مَوضِـعِ سِـرِّهِ وَ بَـابِ حِکمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إلَی شَریِعَتِهِ
وَ خَلِفَتِهِ فِـی اُمَّتِـهِ وَ مُفَرِّجِ الکُروُبِ عَن وَجهِهِ وَ قَاصِمِ الکَفَرَةِ وَ مُرغِمِ الفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلتَهُ
مِن نَبِیِّکَ بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالَاهُ وَ عَادِ مَن عَادَاهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ
وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ العَن مَن نَصَبَ لَهُ مِنَ الاَوَّلِینَ وَ الآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَیهِ اَفضَلَ مَـا صَلَّیتَ
عَلَی آَحَدٍ مِن اَوصِیَاءِ اَنبِیَائِکَ یَا رَبَّ العَالَمِینَ🍃🌸
__
💠صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا(س)💠
🍃🌸اللهمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🍃🌸
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d