eitaa logo
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
2.7هزار دنبال‌کننده
22هزار عکس
25.6هزار ویدیو
126 فایل
محتویات کانال ازهردری میباشد 🌹علمی، مذهبی‌، شعر،داستان،پندواندرز سخنان بزرگان ،طب سنتی،کاردستی، آموزشی،مطالب پزشکی روز دنیا، و خلاصه اینجاهمه چی درهمه🌹 ارتباط با ادمین 👈👈 @Ndashti ارتباط با ادمین 👈👈 @M_Mohammdeean
مشاهده در ایتا
دانلود
( زور من وقت غربیل کردن معلوم می‌شود):   کاربرد ضرب المثل:اگر کسی بخواهد زورگویی را نصیحت کند و به او بفهماند که نتیجه کارهای بد هرکس به خودش بر می‌گردداین ضرب‌المثل را برایش بکار می‌برند.   داستان :آورده‌اند که در روزگاران قدیم مرد قلدر و پر قدرتی بود که به همه زور می‌گفت و هر چه می‌خواست از راه زورگویی به دست می‌آورد . یک روز ، همسر او داد و بیداد راه انداخت و گفت:" همین طوری بیکار و بی عار ننشین. دیگر یک چارک آرد هم توی خانه‌نداریم . بلند شو یک گونی گندم بردار و برو به آسیابان بده تا گندمها را آرد کند. اگر امروز آرد به من نرسانی نمی‌توانم نان بپزم و شب توی سفره‌مان نان پیدا نمی‌شود. "   مرد قلدر گفت:" حالا کو تا شب. عصر که شد، گندم را به آسیاب می‌برم. " زن گفت :" این روزها سر آسیابان شلوغ است. همه گندمهایشان را برای آسیاب کردن پیش او می‌برند. باید مدتی انتظار بکشی تا نوبت آرد کردن گندم ما بشود. بلند شو بهانه نیار . اگر همین الان حرکت کنی ، شاید بتوانی تا عصر آرد به من برسانی ." مرد گفت :" من توی صف بایستم و انتظار بکشم؟ مثل اینکه مرا نشناخته‌ای؟ من بدون نوبت کارم را می‌کنم و هیچ کس هم جرآت ندارد ، حرفی بزند."   زن گفت :" ببینیم و تعریف کنیم." مرد قلدر که می‌خواست هرچه زودتر زور و قلدری‌اش را به همسرش نشان بدهد، از جا بلند شد. گونی گندم را به کول گرفت و به آسیاب رفت. در آنجا عده‌ای از مردم با گونی‌های گندم منتظر بودند تا نوبت آرد کردن گندم‌شان بشود. مرد قلدر بدون رعایت نوبت ، گندمش را به آسیابان داد و گفت :" هر چه زودتر گندم مرا آسیاب کن که باید بروم خانه . زود باش! کار دارم." آسیابان که پیرمرد دنیا دیده‌ای بود ، با زبان خوش گفت :" مگر نمی‌بینی ؟ این همه آدم منتظر نشسته‌اند که نوبتشان شود و گندم‌شان را آرد کنم . صبر کن تا نوبتت بشود. " شاگردش هم گفت:" آقا جان از قدیم گفته‌اند آسیاب به نوبت" مرد قلدر با صدای بلند گفت:" بی خود کرده‌اند که چنین حرفهایی زده‌اند . من نوبت و انتظار سرم نمی‌شود. همین الان باید گندمم را آرد کنی و اجرت هم نگیری ." آسیابان که حوصله دردسر نداشت، گفت :" فکر نکن که فقط تو زور داری هر کس به اندازه خودش زور دارد. حتی من پیرمرد هم زور دارم ". مرد قلدر که فکر می‌کرد ، پیرمرد قصد زورآزمایی دارد، سینه سپر کرد و برای دعوا آماده شد. اما پیرمرد گفت :" هر کس زورش را یک جوری نشان می‌دهد. من با تو قصد دعوا ندارم . زور من وقت غربیل کردن معلوم می‌شود. " مرد قلدر نفهمید که پیرمرد چه می‌گوید. آسیابان وقتی گندم مرد قلدر را آرد کرد، کمی از آرد را به عنوان اجرتش برداشت و به جای آن مقداری سنگریزه توی گونی آرد مرد قلدر ریخت و گونی آرد را به او داد و گفت:" این هم آرد تو . برو بگذار باد بیاید."   مرد قلدر که فکر می‌کرد با قلدری کارش را پیش برده ، گونی آرد را بر دوش کشید و به خانه رفت. به خانه که رسید به زنش گفت :" این هم آرد دیدی که نه انتظار کشیدم نوبتم شود و نه اجرتی به آسیابان دادم."زن در کیسه آرد را باز کرد ، کمی آرد برداشت خمیر درست کرد و با آن نان پخت ، اما از کار شوهرش خیلی عصبانی بود. چند روز گذشت . یک روز زن مثل همیشه سر گونی آرد رفت تا کمی خمیر درست کند و نان بپزد.  آرد را که از گونی برداشت دید توی آن سنگریزه وجود دارد. دستش را توی کیسه آرد کرد و متوجه شد آردی که توی کیسه مانده پر از سنگریزه است. شوهرش را صدا کرد و گفت :" با این آرد نمی‌توانم خمیر درست کنم . برو غربیل را بیاور تا آردمان را غربیل کنیم و سنگریزه‌هایش را جدا کنیم.  مرد قلدر رفت و از زیرزمین خانه‌شان غربیل آورد . زن کیسه آرد را جلوی همسرش گذاشت و گفت :" به جای بیکار نشستن این آردها را غربیل کن ". مرد مشغول غربیل کردن آرد شد. هر چه بیشتر غربیل می‌کرد ، سنگریزه‌های بیشتری پیدا می‌شد و در پایان مقدار زیادی سنگریزه یک جا جمع شد. زنش با تعجب پرسید :" این همه سنگ ریزه از کجا رفته توی آرد ما؟" مرد نگاهی به سنگریزه‌ها کرد و یاد حرف پیرمرد آسیابان افتاد و فهمید که چه بلایی سرش آمده است. ابتدا با عصبانیت بلند شد که به سراغ او برود و با او دعوا کند ، اما یاد حرف بعدی آسیابان افتاد و با خود گفت :" آسیابان راست می‌گفت . هرکس می‌تواند زورش را یک جوری نشان بدهد. من نباید اشتباهم را با اشتباه دیگری جبران کنم."  از آن روز به بعد اگر کسی بخواهد زورگویی را نصیحت کند و به او بفهماند که نتیجه کارهای بد هرکس به خودش بر می‌گردد ، این ضرب المثل را برایش بکار می برد و می گوید :" زور من وقت غربیل کردن معلوم می شود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
( حکایت موش و قالب پنیر):   کاربرد ضرب المثل: کنایه از فردی است که در داوری‌ها همیشه نفع خودش را در نظر می‌گیرد.   داستان ضرب المثل: روزی روزگاری، دو موش زرنگ و بازیگوش با یکدیگر در یک انباری بزرگ زندگی می‌کردند. آن‌ها هرکدام برای خود در گوشه‌ای از این انبار لانه‌ای ساخته بودند. در این انبار یک گربه‌ی پیر و یک سگ نگهبان هم زندگی می‌کردند. این دو موش هر روز صبح با هم به دنبال غذا می‌رفتند و هرکدام برای خود غذایی پیدا می‌کردند به لانه می‌آوردند و می‌خوردند. و در پایان روز با یکدیگر می‌نشستند و اتفاقاتی را که در آن روز برای‌شان رخ داده بود تعریف می‌کردند و می‌خندیدند.   گربه که خیلی پیر، تنبل، و خواب آلود بود از این همه جنب و جوش و تلاش موش‌ها عصبانی بود و آرزو می‌کرد که جوان بود و توان داشت تا جستی بزند آن‌ها را بگیرد و بخورد تا هم یک شکم سیر غذا خورده باشد و هم این‌که از صدای بازی و خنده‌ی موش‌ها برای همیشه راحت شود ولی هیچ گاه به آرزوی خود نمی‌رسید.   یک روز که هر دو موش به دنبال غذا می‌گشتند، بوی مطبوعی به مشام آن‌ها رسید هر دو موش به طرف بو کشیده شدند، بله بوی پنیر بود هر دو با هم به قالب پنیر رسیدند و خواستند که آن را بردارند. این موش می‌گفت من زودتر رسیدم این قالب پنیر مال من است. آن یکی موش می‌گفت من زودتر رسیدم این قالب پنیر مال من است.   کم کم داشت دعوای‌شان می‌شد، اما تصمیم گرفتند به جای دعوا کردن مثل دو تا دوست واقعی پنیر را به دو قسمت مساوی تقسیم کنند تا هر دو از پنیر استفاده کنند، موش‌ها برای این‌که اختلافی بین‌شان پیش نیاید پیش سگ نگهبان انبار رفتند، سگ خواب بود، چون تمام شب را بیدار بود. و از انبار نگهبانی کرده بود، هرچه صدایش کردند جواب نداد. آن‌ها از سگ که ناامید شدند به سراغ گربه رفتند تا مثل یک قاضی عادل و با انصاف قالب پنیر را بین دو موش تقسیم کند تا هیچ گونه اختلاف و مشکلی پیش نیاید.   گربه که در حال چرت زدن بود با دیدن موش‌ها بیدار شد و موش‌ها ماجرا را برای گربه تعریف کردند. گربه که دوست داشت به نحوی خودش صاحب پنیر شود و یک قالب پنیر را بخورد، گفت: باید ترازویی درست کنیم. یک پرتقال بیاورید. موش‌ها یک پرتقال آوردند گربه آن را نصف کرد، داخل آن را خارج کرد و با کمک یک تکه چوب و کمی نخ توانست یک ترازو با دو کفه درست کند. سپس قالب پنیر را به دو قسمت نامساوی تقسیم کرد و در داخل ترازو گذاشت یک کفه سنگین‌تر از کفه‌ی دیگر بود.   تکه‌ای از کفه سنگین‌تر برید و خورد تا مساوی شود. این بار کفه‌ی دیگر سنگین‌تر شد، دوباره تکه‌ای از این کفه کند تا برابر شود ولی باز طرف دیگر سنگین‌تر شد و دوباره از پنیر کَند و خورد تا جایی که فقط در یکی از کفه‌های ترازو مقدار کمی پنیر ماند. درنهایت گربه آخرین تکه‌ی پنیر را در دهان خودش گذاشت و گفت: این هم حق الزحمه‌ی من، موش‌ها که در تمام این مدت سکوت کرده و کارهای گربه را نگاه می‌کردند با عصبانیت یکدیگر را نگاه کردند و فهمیدند که با سادگی خودشان باعث شدند کلاهی بزرگ بر سرشان رود.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
التماس یک حسنه در قیامت در خبر صحیح از نبیّ‎اکرم (صلی الله علیه و آله) است که: همانا مردمان هرگاه روز رستاخیز و دقّت حساب و دردناکی عذاب را لمس کنند، همانا پدر در این روز به فرزندش می‌چسبد و می‌گوید: «من چطور پدری برای تو در دنیا بودم؟ آیا من تو را تربیت نکردم، از دسترنج و زحمت خودم تو را غذا ندادم و تو را نپوشاندم؟ احکام را به تو نیاموختم، آیا قرآن را به تو آموختم از فامیل خودم برای تو زن تزویج‎ کردم، بودجه‌ی زندگی تو و همسرت را تا زنده بودم تأمین ‎کردم بعد از مرگ هم مال فراوانی برایت به‌جا گذاشتم». فرزند می‌گوید: «پدرم! راست و درست می‌فرمایی، خواسته‎ی شما چیست»؟ پدر می‌گوید: «پسرم! همانا میزان عمل و کردارم سبک است، گناهم از ثوابم بیشتر است، فرشتگان گفته‌اند اگر یک حسنه‌ی دیگر داشته باشی میزان خوبی‌ها از بدی‌ها سنگین‌تر می‌شود هم‌اکنون خواهش من از شما این است که یک حسنه از کردار نیک خویش به من ببخشی تا میزان خوبی‌هایم به‌واسطه‎ی همان حسنه سنگین‎ شود امروزی که خطرش بزرگ است». فرزند به پدر می‌گوید: «نه، به خدا حاضر نمی‌شوم پدر جان! خود من هم می‌ترسم که کفّه‌ی گناهانم سنگین و کفّه‌ی کارهای نیک من سبک باشد، من قدرت اینکه چیزی به تو ببخشم ندارم». سپس پدر می‌رود در حالی‎که پشیمان و گریان است بر آن خوبی‌ها که به فرزندش در دنیا کرده و همین‌طور مادر نیز فرزندش را در این روز ملاقات می‌کند و می‌گوید: «پسرم! آیا رحم من جایگاه تو نبود»؟ می‌گوید: «بلی، ای مادر»! مادر می‌گوید: «آیا پستانم برای تو وسیله‎ی آشامیدنی نبود»؟ می‌گوید: بلی، مادرم»! سپس مادر می‌گوید: «پسرم! گناهانم سنگین و فراوان است از تو می‌خواهم که یکی از گناهانم را تو تحمّل ‎کنی و بپذیری تا سبک‌بار شوم». می‌گوید: «ای مادر، از من دور شو! همانا من سرگرم نفس و حساب خودم می‌باشم سپس اشک‌ریزان از پسر جدا می‌شود. این است تأویل گفته‎ی خدای تعالی: هیچ یک از پیوندهای خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمی‌کنند [چون کاری از کسی ساخته نیست]! (مؤمنون/۱۰۱) و مرد هم به همسر متوسّل ‎می‌شود و می‌گوید: «فلانی من چطور همسری بودم برای تو در دنیا»؟ زن، اوّل او را ستایش به خوبی می‌کند و می‎گوید که تو شوهر خوبی بودی برایم». سپس مرد به او می‌گوید: «من فقط یک حسنه از تو می‌خواهم شاید بدان واسطه‎ی نجات پیدا کنم و وارهم از این باریک‌بینی حساب و سبکی میزان و عبور از صراط». زن به‌همسرش می‌گوید: «نه به خدا! من طاقت این را ندارم من هم مانند تو از سرنوشت امروزم بیمناکم». پس شوهر با دلی غمگین و افسرده و سرگردان از کنار زن می‌رود. این موضوع در تأویل گفته‎ی خدای تعالی: اگر شخص سنگین‌باری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! (فاطر/۱۸) یعنی نفسی که گرانبار به گناه شده از اهل خود می‌خواهد که چیزی از بار او بردارند، همانا ایشان باری از گناهش را برنمی‌دارند؛ بلکه حال مردم روز قیامت چنین است هرکسی می‌گوید: «خودم، خودم، آنچنان که خدای تعالی می‌فرماید: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ* لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ، روزی‎که فرار می‌کند مرد از برادرش و مادر و پدرش و از همسر و برادرش، برای هر مردی از ایشان روز چنین کاری است که او را از هرچیز بی‌نیاز می‌کند». منابع: تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۸۶ إرشادالقلوب، ج۱، ص۵۶ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
AUD-20231007-WA0003.
7.84M
‏گرشا رضایی عاشق شدم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♥️🍃 تا عاقلان راهــــی برای خندیدن بیابند ، ما دیوانگان هزاربار خندیده ایم...!! 😊😊😊 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیابت نوع ۲ سریع‌تر پیر می‌کند‼️ یک مطالعه جدید نشان داده است که ابتلا به دیابت نوع ۲ سرعت پیری مغز و زوال شناختی را تسریع می‌کند. مطالعه جدیدی که در مجله eLife منتشر شده است، با مقایسه افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ و افراد بدون دیابت نشان داده است که این بیماری به طور قابل توجهی پیری مغز را تسریع می‌کند. محققان می‌گویند در حالی که الگوی تخریب عصبی حاصل از ابتلا به دیابت نوع ۲ مشابه با روند پیری طبیعی مغز است، در افرادی که به این بیماری عمدتا قابل پیشگیری مبتلا هستند، این روند حدود ۲۶ درصد سریع‌تر پیشرفت میکند... برای شروع درمان و جلوگیری از عوارض دیابت زودتر اقدام کن 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
بهترین صبحانه برای افراد دیابتی چیست؟ دیابتی‌ها برای صبحانه چه بخورند❓❓🤔 1⃣سبوس گندم 2⃣نان تست و آواکادو 3⃣ماست یونانی و انواع توت 4⃣بلغور جو دوسر 5⃣تخم مرغ برای درمان ریشه ای دیابت زودتراقدام‌ کنید 👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🌸🌸 داروهی گیاهان برای درمان عصبانیت👇 ☕️چای کوهی👈 برای درمان افسردگی،عصبانیت ، بی خوابی و یائسگی پیشنهاد میشود. 🌞گل ساعتی👈این گیاه تاثیر آرام بخشی دارد و به درمان عصبانیت کمک می کند. 🍃سنبل الطیب👈این گیاه در درمان استرس ،بی خوابی و تنظیم قلب عالی عمل می کند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🎋🎋🎋🎋🎋 جوانه گندم به دلیل داشتن ویتامین‌های E، سلنیوم و منیزیم، رادیکال‌های آزاد را حذف می‌کند و به تقویت سیستم ایمنی و فعالیت‌های مغز کمک می‌کند. بهترین روش مصرف جوانه گندم به صورت تازه است نه پودر یا خشک‌شده آن. می‌توان جوانه‌ها را به انواع سالادها افزود و به میزان مناسب همراه غذا خورد یا به ماست اضافه کرد. به این ترتیب هم تنوع و هم ارزش غذایی سالاد افزایش می‌یابد. توصیه می‌شود جوانه گندم را در غذای بچه‌های زیر 2 سال هم بریزید اما به دلیل طعم خاص آن، بهتر است برای بچه‌های بین سنین 5-2 سال، آن را به ماست اضافه کنید. در صورتی که کودک بالای 5 سال است، حتماً جوانه‌ها را به سالاد بیفزایید. مصرف جوانه همراه با سالاد یا ساندویچ‌های خانگی، میان وعده‌ای مناسب برای تمام افراد به خصوص دانش‌آموزان است. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🌼🍃🌼🌼 🌺اگر زیبا میخواهید، بخوانید... . 🔹داشتن فرزند زیبا، به شرایط و زیبایی چهره پدر و مادر تا حد زیادی مربوط است. . 🔸مطلبی که خیلی اهمیت دارد این است که اعضای بدن پدر و مادر در صحت و سلامت باشند. . 🔹بهتر است در اطراف والدین چهره ها و عکسهای زیبا باشد و از دیدن اشیا و چیزهایی که شکل مناسبی ندارند پرهیز شود. . 🔸مصرف سیب و به در دوران بارداری سبب زیبایی رنگ چهره جنین می شود. . 🔹گفته شده مصرف انار و گلابی و کاسنی هم در دوران بارداری، جنین را زیبا می کند. https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼 ❗️با توجه به اینکه دیگه وارد فصل جدید شدیم کم‌کم شاهد تغییرات مزاجی هستیم که ناشی از همین تغییر فصله🌤 ⚠️ طبیعتاً ما هم باید همسو با این تغییر فصول تغییراتی توی سبک زندگیمون بدیم تا به سوء مزاج دچار نشیم 👈مزاج فصل پاییز سرد و خشکه پس باید خیلی مراقب باشیم توی این ایام دچار غلبه سودا نشییم 🍁امروز قراره یه کم درباره تدابیر فصل پاییز با هم صحبت کنیم☺️ 🍁 فصل پاییز 🌤پاییز فصلی با مزاج سرد و خشک است. 🌤برای افراد تندرست و افراد با مزاج گرم و تر مناسب تر است. 🌤اما این فصل برای سالمندان و افراد با مزاج یا سوء مزاج سرد و خشک (سوداوی مزاج) مناسب نیست. چون باعث تشدید علایم بیماریهای ناشی از سودا می‌شود. 🌤باعث ایجاد بیماریهای از جمله👇 بیماریهای گوارشی، اگزما، خشکی پوست و شوره سر، ورم لوزه ها، درد مفاصل، بزرگی طحال، دردهای سیاتیکی، بیماری های ریوی مانند تنگی نفس و سرفه، ورم های سودوای ، بواسیر، کهیر و … میشود. 🌤از طرفی در فصل پاییز، شرایط اقلیمی خشک و تغییرات آب و هوایی زمینه ساز بروز بسیاری از بیماری‌های ویروسی و آلرژی‌هاست که مراقبت‌های بیشتر و پرهیزات ضروری‌‌تری را طلب می‌کند. از این رو برای جلوگیری از بروز بیماری‌ها بایستی پرهیزات و اقدامات زیر را به کار بست. ❗️توصیه های خوراکی فصل پاییز با توجه به اینکه پاییز فصل سرد و خشک است باید در این فصل از غذاهای دمساز بیشتر استفاده شود مانند👇 🌱مصرف آبگوشت ساده با گوشت بره آش های ساده ،هلیم گندم، کله پاچه، پاچه پلو و... 🌱گوشت گوسفند، گوشت شتر، گوشت شتر مرغ، مرغ خانگی، بلدرچین، میگو تخم مرغ عسلی 🌱مصرف نخود و بخصوص نخودآب همچنین لوبیا قرمز و گندم 🌱مصرف شیرینی های طبیعی از شکر استفاده از حلوا های طبیعی، 🌱مصرف متعادل تنقلات و مغزهایی چون بادام، پسته، فندق، کشمش، مویز، انجیر، شیره انگور، خرما، نارگیل، زیتون 🌱میوه های فصلی چون سیب، انار شیرین، انگورشیرین، گلابی، به  🌱مصرف سبزی هایی مانند نعنا، مرزه، هویج، زردک، شلغم، بامیه، زنجبیل، سیر و پیاز (به صورت پخته 🌱مصرف سیاهدانه، خاکشیر، بارهنگ، زعفران، گلاب، شربت جلاب ، گلقند ❌چه خوراکی هایی نباید در فصل پاییز بخوریم؟ چون فصل پاییز سرد و خشک است و باعث غلبه سودا میکند باید از مواد سودازا پرهیز شود از جمله 👇 🍂گوشت گاو و گوساله 🍂مواد کارخانه ای مانند کنسروها و کمپوت ‌ها ، سوسیس و کالباس،چیپس و پفک 🍂فست فودها و انواع سرخ کردنیها 🍂ادویه ‌های تند و تیز، ترشی‌ ها، یخ، شوری‌ ها 🍂پنیر شور، ماست و دوغ ترش، کشک 🍂انواع رُب و سس‌ ها 🍂غذا های مانده ، فریز شده و گوشت نمک‌ سود 🍂چای پر رنگ قهوه، نسکافه، کاکائو 🌸🌸🌸 🍁 پرهیزات فصل پاییز ❌نوشیدن زیاد آب خنک و حمام با آب سرد ❌مواجهه با گرمای سر ظهر و سرمای بامداد و شبانگاه و نداشتن پوشش مناسب ❌داشتن نزدیکی جنسی به دفعات زیاد در فصل پاییز ❌یبوست مزاج و در طرف مقابل مصرف مسهل‌های قوی، قی کردن ❌اهدای خون، زالودرمانی، فصد و حجامت  بی مورد و هرکاری که خون را کم کند ❌زیاد خوابیدن به ویژه خواب نزدیک غروب چون مزاج غروب سرد و خشک است خواب بلافاصله بعد از غذا،خوابیدن در جای سرد و با شکم پُر ❌زیاد بیدارماندان و نداشتن خواب کافی ❌ غم و غصه زیاد (اعراض نفسانی) ❌تماس با عواملی که باعث تحلیل رفتن رطوبت و خشکی پوست می‌شود مانند انواع شوینده‌ها https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 #قسمت_نوزدهم … شده بود روزایی که چک داشته باشیم استرس باشه ولی بهش چیزی نمیگفتم یا حتی قضیه ا
🌱 ❤️ یقمو گرفت و گفت تا ابد باید تاوان بدی ، تا ابد چون آبروی منو توی فامیل مادرم بردی ، شدم نقل مجالس ، همه از تو و اینکه خیانت کردی حرف میزنن ، نمیدونم با بهنام بودی یا نه ولی حتی به همه گفته حامله ام شدی و انداختی. داشتم خفه میشدم کبود شده بودم که ولم کرد ، بعدم روی گوشیش چیزی خواست نشونم بده ، چیزی دیدم که پاهام سست شد باور نمیکردم عرق سرد روی پیشونیم نشست ، وقتی چشمامو باز کردم روی تخت ولو شده بودم. سعیل اومد بالای سرم و گفت چت شد؟ دیدی خودتم شوکه شدی؟ اون در واقع فقط یه صدایی رو به من نشون داده بود که ادعا میکرد بهنام براش فرستاده توی اون صدا گفتم پاشو بیا خونمون ، اما در واقع نوتیفیکشن پیامی اومده بود که دیدم و بخاطر اون حالم بد شد ولی چیزی نگفتم ، عزیزم خیلی مسافرت حال داد ازت بخاطر همه چیز ممنونم ، من بخاطر این جمله بود که سکته کردم ، اگر حتی من اشتباهیم کرده بودم ، اگر حتی با کسیم بودم الان یر به یر شده بودیم ، الان من و اون هردومون خیانت کرده بودیم هرچند که من اشتباهیم مرتکب نشده بودم... یه دفعه از جام پا شدم و گفتم کی بود نوشته بود عزیزم سفر خیلی خوش گذشت هان؟؟ گفت چی؟ کی؟ گفتم خودم دیدم لعنتی ، یکی نوشته بود که خیلی بهش خوش گذشته این سفر ، اسمشو ندیدم فقط از کلمه عشقم استفاده کرده بود. 💐💐💐 گفت عباس آقا بود همکارم ، هول و دستپاچه شد ، پیام بهنامو یادش رفت گفتم زنگ بزن عباس آقا ببینم ، گفت برو بابا تو خیانتکاری فکر میکنی منم مثه تو عوضیم؟ زنگ بزنم عباس آقا که آبروم میره بگم چی؟ بگم تو نوشتی عشقم خوش گذشت؟ شرفم نمیره؟ گفتم عباس به تو گفته عشقم آره؟ سهیل بس کن با کی رفته بودی سفر؟؟ صدامون رفت بالا ، اون به من میگفت خراب و من که افسردگی شدید بخاطر این چند روز گرفته بودم و خیلی مراعات سهیلو کرده بودم بیشتر و بیشتر داد و فریاد کردم ، همسایمون اومد دم در و شروع کرد در زدن ، مدام میگفت ستاره حالت خوبه؟ ستاره؟ سهیل با عصبانیت رفت درو باز کرد و داد زد زن خودمه آقا زنم به من خیانت کرده میخوام بکشمش اصلا ، شما چی میگید؟ و درو محکم بهم زد. اون روز برای اولین بار سهیل به بدترین حالت ممکن له و لوردم کرد ، انقد زدم که دیگه نا نداشتم ، مدام میگفت تو خیانت کردی من جواب بدم؟ ها کثافت؟ هیچ راهی برای رها شدن از دستش نداشتم ، موهامو گرفت و چند بار دور خونه گردوندم خیلی وحشی شده بود ، آخر یه گوشه نشستم و دستمو گذاشتم رو سرمو التماس کردم توروخدا بس کن تورو قرآن نزن ، نفس نفس زنان رفت عقب و… https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_بیستو_یک یقمو گرفت و گفت تا ابد باید تاوان بدی ، تا ابد چون آبروی منو توی فامیل مادرم
🌱 ❤️ نفس نفس زنان رفت عقب و روی مبل نشست و با حرص نگاهم کرد، دستشو گذاشت روی صورتش، از جیبش یه سیگار درآورد و رفت توی بالکن، وقتی برگشت من همونطور اون گوشه کز کرده بودم و گریه میکردم. زیر لبی گفتم بخدا سهیل من به تو خیانت نکردم صد سالم اسیرم کنی بازم میگم خیانت نکردم، گفت ولی من خیانت کردم تا بفهمی چه طعمی داره فهمیدی؟ اره من با دختر رفته بودم بیرون رفتیم مسافرت خوب کاری کردم حقت بود میفهمی؟ حقت بود، چند شب تا صبح گریه کنم؟ دلم خنک شد. زیر لب گفتم خدا لعنتت کنه هم تورو هم اون پسرعمه احمقتو، خدا همتونو به زمین گرم بزنه. یه نگاهی تو صورتم و لبم که خون سرازیر شده بود کرد و گفت ببخشید ببین ستاره دست خودم نبود به قرآن مجید خیلی داغونم خیلی ناراحتم. گفتم تو رو قرآن بیا و باورم کن، گوشیشو درآورد و ویس آخرو برام دوباره پلی کرد که توش به بهنام گفته بودم بیا خونه و اون گفته بود چشم عشق دلم، گفت میخوای باور کنم، باورت میشه رفتم آزمایش دادم نکنه مریضی چیزی ازت گرفته باشم؟ بهنام ادم خرابیه دل تو دلم نبود که نکنه تو باهاش بودی و یه درد و مرضی چیزی انداختی به من، این زندگیه؟ و دوباره اون ویسو پلی کرد سه باره چهار باره، داد زدم بس کن دیگه خستم کردی من اینو به اون نگفتم کلی نرم افزار هست که صدا رو شبیه سازی میکنه من اینا رو نگفتم، اومد جلو دستمو گرفت میلرزیدم گفت یکی از اون برنامه ها رو پیدا کن، من خودم دارم متلاشی میشم ستاره، دارم از درون میترکم تورو خدا یکاری کن 💐💐💐 تو رو خدا یکاری کن وگرنه من میمیرم من نمیتونم تحمل کنم تو با بهنام باشی میفهمی؟ بهنام چند وقت پیش بهم زنگ زد و گفت تن زنت یه تیشرت صورتیه که عکس گربه روشه و شلوار تنگ سرمه ای پوشیده، اون از کجا میدونست؟؟ باور نکردم اومدم خونه دیدم تو سبد رختیت تیشرت صورتی و شلوار سرمه ایه، میخوای نمیرم از این درد؟ لباس ناموسمو میدونن، باهاش بودی اره؟؟ نمیدونستم چیکار کنم دو دستی زدم تو سرمو فهمیدم همون لباسایی بود که اون روز کلید انداخته بود و اومده بود توی خونه، گفتم ببین میدونم باور نمیکنی ولی به قرآن قسم اون کلید داشت اومد توی خونه درو باز کرد بهم حمله کرد، گفت ستاره چرا به من نگفتی؟ گفتم باور میکردی؟ بخدا من شاهد دارم عفت خانوم، وقتی جیغ میزدم عفت اومد دم در و بهنام فلنگو بست تو رو خدا بیا بریم ازش بپرس تو رو امام حسین بریم، گفت برم ازش چی بپرسم بگم زنمو با یه مرد دیدی یا نه؟ خجالت میکشم بخدا. دستشو گرفتم و به زور خواستم ببرمش در خونه عفت، دیدم نمیاد خودم خواستم از در بیرون برم که شاهد بود، گفت به قرآن بری در خونه عفت خانوم مجبورم میکنی این خونه رو بفروشم و از اینجا برم، چجوری دیگه روم میشه تو چشمای شوهرش نگاه کنم، بیا بگیر بشین سر جات، من میرم بیرون و برمیگردم، یه ساعت. خلاصه که رفت بیرون با کلی خرید برگشت گفت چاره ای جز زندانی کردنت ندارم اینارو خریدم، چندتایی تن ماهی بود و کنسروای مختلف، هدفشو نمیدونستم چیه که چرا این همه کنسرو خریده، چرا این همه خرید کرده آخه؟ ما از شروع زندگیمون هیچوقت انقدر زیاد اونم کنسروای مختلف نخریده بودیم… https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_بیستو_سه نفس نفس زنان رفت عقب و روی مبل نشست و با حرص نگاهم کرد، دستشو گذاشت روی صور
🌱 ❤️ گفتم سهیل چت شده چی شده این همه کنسرو واقعا برای چیه؟ گفت برا روزای بیشتر میخوام روزا تایم بیشتری خونه باشم به هرحال از فردا منظورمو میفهمی. اون شب دیگه هیچ حرفی با هم نزدیم، خسته بودم از قسم و آیه خوردن برای زندگی و جواب سربالا شنیدن و باور نکردن، خصوصا که الان خیانتش رو به عینه دیده بودم و اعتراف هم کرده بود. فرداش مثل همیشه درو قفل کرد و رفت سرکار، رفتم سمت تلفن که به مادرم زنگ بزنم اما تلفن رو هم قطع کرده بود، تلوزیون رو روشن کردم واقعا داشتم دیوونه میشدم، فایده نداشت چقدر مگه میتونستم؟ رفتم سر یخچال یه دیازپام خوردم که بخوابم چون زیاد مصرف نداشتم وقتی میخوردم عمیقا خوابم میبرد، با صدای چرخش کلید از جا پریدم چون درو قفل کرده بودم در باز نمیشد و سهیل محکم به در میکوبید. از چشمی سهیلو دیدم و درو باز کردم، گفت هیچی نپختی؟ گفتم قرص خوردم خوابم برد ببخشید، و مثل برده ها دویدم تو آشپزخونه هول هولکی غذا درست کردم. سین جیم کردنش شروع شد، کسی با سنگ نزد به پنجره؟.. کسی صدا نکرد؟… کسی آیفونو نزد؟.. گفتم نه ولی تو چرا تلفونو قطع کردی؟ تو که میری پرینت میگیری.. بخدا مامانم اینا نگران میشن سهیل بزار یه زنگ بزنم، گفت سیمشو بریده وقتی عصبی بوده، التماسش کردم که گوشیشو بهم بده یه زنگ کوچیک بزنم به مامانم، گوشیشو داد و بالای سرم وایساد، با دستای لرزون شماره مامانمو گرفتم و التماسش کردم… 💐💐💐💐 با دستای لرزون شماره مامانمو گرفتم و التماسش کردم که صدا نکنه چیزی نگه که مادرم شک نکنه و نگران شه، اونم انگار از خدا خواسته بود گفت باشه با مامانم حرف زدم و به دروغ گفتم دارم میرم سفر و تلفن خونه قطعه، هرچی گفت یهویی کجا گفتم از طرف کار سهیله. سهیل خیلی ذوق میکرد که کاملا بدون مزاحم و نگران خواهد بود، موقعی که داشتم حرف میزدم یه نفر صدبار اومد پشت خطم، چند باری بدون اینکه سهیل متوجه شه به شمارش نگاه کردم، بدون نام بود شماره رو نتونستم حفظ کنم ولی قسم خوردم هرجور شده بفهمم کی بود که ول کن نبود. چیز مشکوک دیگه ای نبود جز اینکه سهیل تا آخر شب سرش توی گوشی بود مشخص بود داره با کسی چت میکنه ولی جرات نداشتم اسمی بیارم و بگم کیه وگرنه مثل سگ پاچمو میگرفت که تو با پسرعمه من بودی من چیزی نگفتم حالا تو از من میپرسی کیه؟ هرکی میخواد باشه! به تو چه اصلا.. انگار از عمد تایم پیام بازی شو تا نیمه شب ادامه داد که من حرف بزنم ولی در حوصلم نمیگنجید و سکوت کردم بعدم گرفتم خوابیدم، دوباره با قرص... فردا نفهمیدم کی رفت، فقط میدونم که برای اینکه توی این خونه دیوونه نشم باید یه کاری کنم، رفتم دوش گرفتم، خواب بهترین قسمت و نعمت زندگیه، موقع خواب تو متوجه نمیشی چقدر بدبختی.. دوباره هم قرص، دوازده ظهر بود خوابیدم وقتی چشممو باز کردم ساعت از هشت شب گذشته بود ولی سهیل برنگشته بود خونه، نگران شدم، نکنه خوابم انقدر سنگین بوده که چون پشت درو انداختم اومده کلید انداخته و بیدار نشدم، ولی خب درم باز نمیکردی باید انقدری به در میزد که من از جا بپرم… https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_بیستو_پنج گفتم سهیل چت شده چی شده این همه کنسرو واقعا برای چیه؟ گفت برا روزای بیشتر م
🌱 ❤️ دلم مثل سیر و سرکه میجوشید که نکنه بلایی سرش اومده، سرگردون بودم به شدت احساس گرسنگی میکردم حال ندار بودم تنها کاری که کردم یکی از اون کنسروا رو برای خودم گرم کردم و با یه تیکه نون خوردم، سعی میکردم نخوابم که اگه اومد پشت در بیدار باشم، ساعت دوازده شب بود که اومد، دویدم پشت در گفتم سهیل من پشت درو قفل میکنم ترسیدم نکنه اومده باشی پشت در، واقعا اومدی؟ بی اعتنا گفت نه الان اومدم، اعتراضی داری؟ گفتم نه فقط استرس داشتم شام خوردی سهیل؟ گفت آره رستوران بودم، خیلی دلم میخواست بپرسم با کی و کدوم رستوران ولی نمیذاشتم به هدفش برسه، گفتم تو رو خدا تلفنو برام وصل کن پرینتشو بگیر فقط زنگ بزنم مامانم، تلفنشو بهم داد از عمد یه خودکار گرفتم دستم تا اگه کسی اومد پشت خط شمارشو سریع کف دستم بنویسم، موقع تماس الکی اطراف خونه راه میرفتم که متوجه نشه، یادمه برای اینکه شک نکنه شماره ای که اومد پشت خط رو روی میز آرایشیم نوشتم و بعدم گوشی رو دادم بهش. مادرم اینا یه بوهایی برده بودن، اما من قسم و آیه که اتفاقی نیوفتاده، اون شبم سهیل تا نیمه شب پیام داد، جای خوابمو عوض کردم و فقط گفتم نور گوشیت اذیتم میکنه نمیزاره بخوابم، ولی در واقع کم کم عشقم به تنفر تبدیل شده بود و حالم از سهیل و هرچی عشق بود بهم میخورد. فردا دوباره روزمره دیروز، قرص و خواب و کنسرو با این تفاوت که سهیل اون شب اصلا خونه نیومد هرچی منتظر شدم نیومد، امشب دیگه حتی نگرانشم نبودم، من نگران خودم بودم و مادری که نگرانمه… فرداش سهیل زودتر اومد هول هولکی رفت توی اتاق بدون سلام، منم کز کرده بودم توی خودم، رفت سر کشوهاش و چند دست لباس ریخت توی ساکشو و گفت داره میره سفر سه چهار روز، گفت اون کنسروا رو برا الان گرفتم، گفتم بخدا مادرم اینا نگرانم میشن، که محل نداد، گوشیش روی میز بود نوتیفیکیشنش روشن بود همون شماره ناشناس پیام داده بود چقدر صبر کنم کارد به استخونش برسه آخه؟… 💐💐💐💐 همون شماره ناشناس پیام داده بود چقدر صبر کنم کارد به استخونش برسه آخه؟ من دیگه تحمل ندارم سهیل! اینجا شک کردم خیلی هم شک کردم هرچی بهش گفتم کجا داری میری منو ول میکنی، من تنها میترسم، گوش نداد، دم در بهش گفتم وایسا، صبر کرد، گفتم الان یکی پیام داده بود چقدر باید صبر کنم کارد به استخونش برسه؟ این کیه؟ منظورش چیه؟ گفت این پیام هیچ ربطی به تو نداره، داد و فریادم به هیچ جا قد نداد، من خیلی ضعیف بودم، این رنج ها و سختی ها باعث شد قوی شم، دیگه حوصله نداشتم، گفتم آقا سهیل کاری میکنم داغی بشم رو دلت، کاری میکنم تا آخر عمر حسرت من روی دلت بمونه، پشیمون بشی از بی محلیت خیانتت، یه نامه نوشتم و توش قسم خوردم من هیچ کار اشتباهی نکردم، بعدم رفتم سر قرصام چندتایی دیازپام توی آب حل کردم یه قلوپ دو قلوپ خوردم و به زندگیم فکر کردم، اره داغ میشم به دل سهیل، تا آخر عمر پشیمون میشه، چهره معصوم مادرم که یه عمر برای من کار کرد، معلم بود بجای اینکه یه شیفت کار کنه و ساعت ۱۲ ظهر بیاد خونه، دو شیفت کار میکرد و تا پنح عصر مدرسه بود، با بدبختی جهاز جور کرد، منو خواهرمو به دندون کشیدمون، روزایی که پدرم ورشکسته شده بود مادرم هیچوقت چیزی برامون کم نذاشت، یه دفعه به خودم اومدم، درسته این اواخر یکم اونم به من شک کرده بود که نکنه با بهنامم، ولی همیشه توی دنیا پشتم بود. لیوانو کوبیدم توی دیوار، به خودم اومدم، سهیل... بره به درک! مادرم گناه داشت، نصف لیوانو خورده بودم ترسیده بودم که نکنه واقعا بمیرم، سهیل در تراسو قفل کرده بود، رفتم پشت در ورودی، داد زدم عفت خانوم عفت خانوم، انگار از ترس سهیل جرات نداشت بیاد دم در، چندبار داد زدم توروخدا عفت خانوم بیاید توی تراستون. تراس ما و عفت خانوم انقد به هم چسبیده بود که حتی میتونستیم با هم مبادله داشته باشیم،... https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_بیستو_هفت دلم مثل سیر و سرکه میجوشید که نکنه بلایی سرش اومده، سرگردون بودم به شدت احساس
🌱 ❤️ گوشکوبو برداشتم و رفتم شیشه در تراسو خورد کردم به بدبختی خودمو از توش رد کردم دستم بریده بود، یه تیکه سنگ توی تراس بود پرت کردم تو تراس عفت خانوم اینا، چندباری صداش زدم، شوهرش اومد توی تراس گفت برو دخترجون شوهرت ولمون نمیکنه. گفتم بخدا دارم میمیرم، شوهرم زندانیم کرده و رفته، من قرص خوردم بمیرم تو رو امام حسین زنگ بزنید مامانم بیاد خواهرم بیاد زنگ بزنید خالم و دخترش بیان فقط یکی بیاد. شوهرش دلش به رحم اومد، عفت اومد توی تراس و گوشیشو داد بهم، با هق هق زنگ زدم مامانم گفتم هرجا هستی خودتو برسون، اون موقع شب کلیدساز پیدا نمیشد بیاد و قفل درو بشکنه، تنها چیزی که به ذهنم رسید آتش نشانی بود، زنگ زدم آتش نشانی و گفتم من اینجا گیر کردم و الاناس که خفه شم، توروخدا نجاتم بدید، اومدن و قفل درو شکستن و همون موقع مامانم رسید گریه کنون برداشت بردم بیمارستان، انقدی دارو اثر نذاشته بود که نیاز به شست و شوی معده داشته باشم. بهم سرم وصل کردن بعدم برگشتم خونه، البته خونه مادرم، مادرم تا صبح بالای سرم اشک ریخت، زنگ زد مرخصی بگیره که نزاشتم. بعدم زنگ زد به سهیل، سه چهار باری زنگ زد ولی برنمیداشت، پیام داد آقا سهیل این چه طرز برخورد با دختر منه، باید توی خونه حبسش کنی که خودکشی کنه بره بیمارستان، کوچترین خراشی برداره بلایی سرت میارم که نفهمی از کجا خوردی... اینجا بود که سهیل خودش شروع کرد زنگ زدن، مامانم میخواست جواب بده شقایق اونجا بود گفت خاله جوابشو نده، بزار بترسه هرجا هست خودشو برسونه، همینکارا رو کردید پسره انقد روش زیاد شده. شقایق از اون تیزو بز های روزگار بود، سن و سال منو داشت یبار ازدواج کرده بود و طلاق گرفته بود… 💐💐💐💐 شقایق جیک و پوک منو میدونست، بهم گفت میاد دنبالت، من نمیدونم تو خیانت کردی یا نه، ولی خیانت هم کرده باشی و نتونه باهاش کنار بیاد دردش اینه که طلاقت بده نه که دوماه بکنتت توی خونه، کی تو آینه خودتو دیدی؟ یه نگاه به زیر چشمات بکن! شبیه پیرزنای هشتاد ساله شدی پف کرده و چروک. گفتم اون دیگه نمیاد دنبالم، و اشک از گوشه چشمم لغزید، دستمو گرفت و گفت به درک که نیاد، بیخیال دختر اینجوری نکن، در هر صورت وقتی اومد دنبالت به شرطی برو که حبست نکنه! گوشیتم بهت بده آزادیتم برگردونه اگه اینجور نیست خب جدا شید. گفتم تو منو میشناسی چرا میگی نمیدونم خیانت کردی یا نه، بخدا من خیانت نکردم شقایق، به قرآن اون فیلمارو من تو خلوت خودم برای خودم گرفتم ، از تو یکی انتظار نداشتم. گفت نه منظورم اینه خیانتم کرده باشی جزای عملت این نیست، مگه نمیگی بهش مشکوک شدی و میدونی با کسیه؟ اونم داره خیانت میکنه! چرا مستحق این بلاها نیست، چون تو زن مستحقی؟ به حرفام فکر کن، ماها برای آرامش ازدواج میکنیم نه زجر، زندگی ای که توش آرامش نباشه بهتر که به پایان برسه. گفت زیادم عاشق سهیل نباش این خر نشد یه خر دیگه پالون میدوزیم رنگ دیگه برو بابا مسخره کردی، و رفت توی بالکن، به حرفاش فکر کردم راست میگفت، عین حقیقت. شب سهیل اومد در خونمون. مادرم از توی بالکن گفت آقا سهیل برو که دیگه جنازه ی ستاره رو هم رو دوشت نمیندازم، مهرشو میگیرم تا قرون آخر، به خاک سیاه مینشونمت سهیل خان. سهیل کلی در زد تا درو روش باز کردن، اومد توی پذیرایی، ترسیده بود به مادرم گفت حالش چطوره؟ مادرم با فریاد گفت برو خدا رو شکر کن باباش نیست وگرنه میشناسیش که حسین آقا رو؟ سهیل گفت بخدا من فقط میخواستم تنبیه شه که دیگه خیانت نکنه. مادرم گفت هیچ جوره این وصله ها رو نمیتونی به دختر من بچسبونی، الانم نمیذارم پاشو از در خونه من بیرون بزاره، برو بیرون تا زنگ نزدم پلیس ببرتت. سهیل داد زد طلاقش نمیدم… https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یکشنبه 👈16مهر/ میزان 1402 👈22 ربیع الاول 1445👈 8 اکتبر 2023 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خرید کردن. ✅شکار و صید و دام گذاری. ✅تجارت و داد و ستد. ✅و پرداخت صدقات اجر مضاعفی دارد. 👼 مناسب زایمان و نوزاد خوش قدم و محبوب است. ✈️ مسافرت: مسافرت خوب و سلامتی در پی دارد. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز :قمر در برج اسد است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️تعهد نامه گرفتن از رقیب. ✳️خرید احشام و حیوانات. ✳️انتخاب و آغاز شغل و کار. ✳️دیدار با مسئولین و درخواست از آنها. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️ورود به منزل و خانه نو. ✳️خرید خانه و مسکن. ✳️آغاز به درمان و معالجات. ✳️امور ازدواجی خواستگاری عقد و عروسی خوب است. 🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: مباشرت برای صحت جسم خوب است و فرزند حاصل حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث قوت دل می شود. 😴😴تعبیر خواب. خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 23 سوره مبارکه "مومنون" است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 🌟 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼 شب و روزم نفسم پرشده از هوای تو کاش میشد جلوه کنی تا بمیرم بــــــــرای تو کاش میشد یک روز از روزای عمرم برسه بشنوم بیݧ نماز صدای ربّنای تــــــــــو امام خوب زمانم ! هر کجا هستی با هزاران عشق سلام 🌼السلام علیک یا ابا صالح المهدی 🌼 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللهِ وَعَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ ، عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین «ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
‍ 🦋💫🦋💫🦋💫🦋💫 خواندن آیت الکرسی در اول صبح را به شما پیشنهاد میکنم... قلب وآروم میکنه💙 💙التماس دعای فرج وشهادت💙 🦋بسم الله الرحمن الرحیم🦋 💫الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وَ ما خَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض وَ لا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها و الله سَمِیعٌ عَلِیمٌ الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُهُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هم فیها خالِدُون 💫🦋💫🦋💫🦋💫 🦋﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.يَلِدْ.وَلَمْ.يُولَدْ.۞.وَلَمْ.يَكُن.لَّهُ.كُفُوًا.أَحَد. 💐💐💐💐 🌹دعابرای بیماران فراموش نشود پس بگو🌹 🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌻أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌹 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌼🍃🌼🍃🌼 💠زیارت امام عصر(عجل الله) در هر صبحگاه اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدِيَّ وَوَُلَْدي وَعَنّي مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وأحاط بِهِ عِلْمُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ وَفي كُلِّ يَوْم عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً في رَقَبَتي اَللّـهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضيلَةِ وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلايَ وَسَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأشياعه وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَه فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اَهْلَهُ في كِتابِكَ فَقُلْتَ: (صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ) عَلى طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عليهم السلام، اَللّـهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ 💠💦💠💦💠💦💠💦 💥خلاصه تمامی ادعیه درچهار جمله💥 💖الحمدللّه علی کل نعمة 💙و اسئل اللّه من کل خیر 💛و استغفر اللّه من کل ذنب 💜و اعوذ باللّه من کل شر 📗بحارالانوار، جلد 91 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💠 ذکر طلوع و غروب آفتاب 💠: 💥لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَريکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيى وَ يُميت ُ وَ يُميتُ وَ يُحْيى، وَ هُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ قَدير💥 (ده مرتبه) 💠 امام صادق عليه السلام فرموده اند: بر هر مسلماني است که ده مرتبه قبل از طلوع آفتاب و ده مرتبه قبل از غروب آفتاب اين دعا را بخواند. و نيز روايت شده: اگر موفق به انجام آن نشد لازم است آن را نمايد.ودرطول روزانجام دهد... و در روايت ديگر است که ي گناهان انسان در آن روز مي باشد . 🔹من لايحضره الفقيه: 1 / 325 ـ الباقيات الصالحات، ادعيه صباح ومساء / 153 https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 👆 •ღ•👆باماباشید 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
💫روزتان را اینگونه آغاز کنید💫 🍀 بسم الله الرحمن الرحیم 🍀 بِسْمِ اللّهِ النُّور✨ِ بِسْمِ اللّهِ نُورِ النُّورِ✨ بِسْمِ اللّهِ نُورٌ عَلى نُورٍ ✨بِسْمِ اللّهِ الَّذى هُوَ مُدَبِّرُ الاُْمُور✨ِ بِسْمِ اللّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِن َْالنُّورِ✨ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّور✨ِ وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلىَ الطُّورِ✨ فى كِتابٍ مَسْطُور✨ٍ فى رَقٍّ مَنْشُورٍ✨ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ✨ عَلى نَبِي مَحْبُورٍ✨ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ ✨وَبِالْفَخْرِ مَشْهُور✨ٌ وَعَلَى السَّرّاَّءِ وَالضَّرّاَّءِ مَشْكُورٌ ✨وَصَلَّى اللّهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرين✨ ☀️🌤☀️🌤☀️🌤☀️🌤☀️ 🌸✨ هرڪس صبح ڪند و سه بار بگوید: ✨«الحَمدللهِ ربِّ العَالَمِین، الحمدُلِلّهِ حَمدًا کَثِیرَا طَیِّبًا مُبَارَکًا فِیهِ» ✨حق تعالے هفتاد بلا را از او دفع مےڪند✨ 📚 بلدالامین https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
📢برنامه ی روز یکشنبه ی کانال📢 🔺خو اندن دعای فرج الهم اعظم البلا 🔺خواندن 10 آیه ی ازسوره ی نازعات از آيه ي 20تا آيه ي 30اين سوره با توجه به معنای آن (ختم کل قران هر روز با خواندن 10 آیه ) 🔺خواندن 100 صلوات به نیت هدیه به حضرت علی ع و خانم فاطمه زهرا س (روز یکشنبه اختصاص به این دو معصوم دارد) 🔺خواندن ذکر یونسیه تعداد خوندن هرچه در توان داریدو اگر با خالص خوانده شود خیلی گره گشاست ( لا اله الا الله انت سبحانک انی کنت من الظالمین) 🔺جهت آرامش اعصاب و کاهش اصطراب گفتن ذکر ما شاالله لا حول و لا قوه الا باالله العی العظیم بسیار مجرب هستش تعداد نامحدود درحد توان هر شخص 🔺خواندن سوره ی انسان جهت بالا بردن اعتماد به نفس بسیار مجرب هستش 🔺خوندن دعای ناد علی https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d 👆