#داستان_آموزنده
🔆کودک خردسال و موعظه
⚡️موقعی که خلافت به عمربن عبدالعزیز منتقل شد، هیأت هایی از اطراف کشور برای عرض تبریک و تهنیت به دربار وی آمدند که از آن جمله هیأتی از حجاز بود. کودک خردسالی در آن هیأت بود که در مجلس خلیفه به پا خاست تا سخن بگوید.
خلیفه گفت: آن کس که سنش بیشتر است، حرف بزند.
⚡️کودک گفت: ای خلیفه مسلمین! اگر میزان شایستگی، سن بیشتر باشد، در مجلس شما کسانی هستند که برای خلافت شایسته ترند.
عمر بن عبدالعزیز از سخن طفل به عجب آمد، او را تأیید کرد و اجازه داد حرف بزند.
کودک گفت: از شهر دوری به اینجا آمده ایم. آمدن ما نه برای طمع است نه به علت ترس! طمع نداریم برای آن که از عدل تو برخورداریم و در منازل خویش با اطمینان و امنیت زندگی می کنیم. ترس ندایم زیرا خویشتن را از ستم تو در امان می دانیم. آمدن ما در این جا فقط به منظور شکرگزاری و قدردانی است.
عمربن عبدالعزیز به کودک گفت: مرا موعظه کن!
⚡️کودک گفت: ای خلیفه مسلمین! بعضی از مردم از حلم خداوند و همچنین از تمجید مردم دچار غرور شدند. مواظب باش این دو عامل در شما ایجاد غرور ننماید و در زمامداری گرفتار لغزش نشوی.
⚡️عمر بن عبدالعزیز از گفتار کودک بسیار مسرور شد و از سن او سوال کرد. گفتند: دوازده ساله است
📚المستطرف، ج 1، ص 46؛ کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، ص 279.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🔆گريه و خنده
🌱نقل است آيت الله قاضى (ره) شبها در سجده آنچنان گريه مى كرد كه خاك سجده گاه گل مى شد و روز آنچنان مى خنديد كه صدايش تا چندين اتاق آنطرف تر بگوش ميرسيد.
جز تو ما را هواى دگر نيست
جز لقاى تو هيچ در سر نيست
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 جگر و ملاحظات مصرف آن
🔹جگر حیوانات طبیعتی گرم و تر دارد و نکته مهم اینکه گوشت جگر پرندگان بهتر و زودهضمتر از جگر گاو و گوسفند است.
🔸این اندام حیوانی، البته به شرطی که حیوان تغذیه سالم و رشد طبیعی داشته باشد، غذائیت زیادی دارد و به خونسازی کمک میکند اما دیرهضم و خون تولید شده از آن، غلیظ است.
❌اکیدا توصیه میشود برای پختن جگر از ادویهجات گرم و هاضم مانند فلفل، زنجبیل، تخم گشنیز و زیره سبز به میزان کافی استفاده و پس از مزهدار شدنِ جگر، کبابی شود.
⛔️ خوردن جگر در مبتلایان به بیماریهای قلبی-عروقی، ضعف معده، چربی خون، کبد چرب، نقرس، غلظت خون و دیابت احتیاط مصرف دارد.
⛔️ موارد منع مصرف جگر؛
❌در زمان شیوع بیماریهای واگیر مانند کرونا (#COVID_19)
❌در ناقهانی که مدت طولانی تحت رژیم NPO (خودداری از خوردن و نوشیدن دهانی) بودهاند
*(ناقهان: بیمارانی که دوره نقاهت را میگذرانند)
🖋 دکتر مریم مصفا (دکترای تخصصی داروسازی سنتی)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖ارتباط جوش با معده، کبد و رحم
✔️برای درمان انواع جوشها نمیتوان به همه بیماران نسخه واحد و ثابتی تجویز کرد.
1️⃣ابتدا باید علت اصلی زمینهساز بروز جوش تشخیص داده شود و بر اساس رفع سبب اصلی، اقدام به درمان کنیم و در غیر این صورت درمان نتیجه مطلوبی نخواهد داشت.
2️⃣وجود ضعف در هضم معده و یبوست دو عامل مهمی هستند که باعث افزایش و تجمع مواد زائد در بدن و یکی از عوامل بروز جوشهای پوستی میشود.
3️⃣فردی که مبتلا به جوش صورت و بدن است باید ابتدا برای رفع مشکلات هضمی از قبیل نفخ، ریفلاکس، سوزش معده، احساس سنگینی بعد از غذا، یبوست و بررسی وضعیت هضم کبد - که از دیدگاه طب سنتی، کبد وظیفه هضم دوم غذا را دارد - اقدام کند.
4️⃣عادت ماهانه در خانمها نیز یکی دیگر از راههای دفع مواد زائد از بدن است که اگر به هر دلیلی دچار اختلال شود عوارض مختلفی مانند جوش صورت بروز میکند.
✔️برای درمان جوشها در صورت وجود هر یک از اختلالات گفته شده باید در مرحله اول به درمان آنها پرداخته شود.
🖊دكتر ملیحه شفیعی (متخصص طب سنتی ايراني)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖خواص فلفل قرمز در طب سنتی
طبع فلفل قرمز در طب سنتی گرم و خشک است.
مفید برای کمردرد ، دیابت و تقویت لثهها است
حرارت فلفلهای تند به مرگ سلولهای سرطانی کمک میکند.
گرمای فلفل قرمز، مخاط را پاک میکند و آن را نرمتر میکند.
فعالیت قلب را افزایش میدهد و به آن قدرت و انرژی میبخشد.
با افزایش جریان خون به پوست سر در رشد موهای سر موثر است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 دمنوش به لیمو و تقویت سیستم ایمنی
🔹بسیاری افراد دمنوش به لیمو را بدلیل خواص آرامبخش آن برای کاهش اختلالات خواب ازجمله بیخوابی مصرف مي كنند.
🔸به ليمو جهت تقويت سيستم ايمني،رفع استرس و تپش قلب، درمان سرماخوردگی و آسم مفيد است.
🔹دم كرده آن به صورت غرغره با دهان شويه رفع كننده التهابات گلو و دهان مي باشد.
🌀طريقه مصرف:
در هر وعده ٢تا ٤گرم در يك ليوان آب دم كرده يا جوشانده و روزي سه بار مي توان ميل نمود.
⛔️موارد احتياط:
📍مصرف این دمنوش برای بیماران دچار نارسایی کلیوی و همچنین در دوران بارداری و شیردهی بایستی تحت نظر پزشك باشد.
🖊دكتر زهره صابری(متخصص طب سنتی ايراني)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖زیره و تشدید سوء هاضمه؟!
✔️سوء هاضمه بیماری شایعی است. خیلی از افراد برای تسکین علائم ناشی از سوءهضم، از داروهای گیاهی استفاده می کنند.
یکی از این داروها زیره است.
🔴زیره داروست و تجویز هر دارویی بر اساس تشخیص درست باید انجام شود بخصوص داروهای گیاهی.
🔴داروهای گیاهی مانند تیغ دولبه عمل می کنند. در بعضی افراد با علائم سوء هضم، زیره باعث تقویت هضم می شود و بنابراین هضم را بهبود می بخشد و قطعا زیره انتخاب مناسبی در این افراد خواهد بود.
⚠️نکته قابل تامل این است که در بعضی افراد دچار سوء هاضمه، زیره نه تنها باعث بهبود علائم نمی شود بلکه باعث تشدید علائم نیز می گردد.
❌بنابراین خودسرانه زیره را در مقادیر بالا و دوزهای دارویی مصرف نکنید و تشخیص نوع بیماری و تجویز دارو را به پزشک متخصص این امر بسپارید.
🖋 دکتر مرضیه اعلی زاده (متخصص طب سنتی ایرانی)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖 فلفل قرمز
به دلیل خاصیت ضد عفونی که دارد، به روند درمانی این اخلاط و عفونتها سرعت میبخشد.
فلفل قرمز، در بیرون انداختن خلط سینه به وسیله سرفه و بیرون انداختن آب دهان بسیار مؤثر عمل میکند
گرد فلفل قرمز را براحتی می توان روی زخمهای باز یا کهنه گذارد و بسیار شفا بخش است و هیچ گونه تحریکی نمی کند
فلفل قرمز، در کاهش اشتها تاثیر بسیار داشته و استفاده از آن در رژیم غذایی نیز در کاهش وزن بسیار مفید و مؤثر است.
فلفل قرمز بهترین محرک مفید و شفا بخش در موارد اسهال ساده و اسهال خونی می باشد .
از خواص فلفل قرمز، تاثیری است که روی اتساع عروق دارد و به این ترتیب فشار خون را بهبود میدهد و ضربان قلب را کم میکند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
🌸🍃
🍃
🔖امیرالمؤمنین عليه السلام:
كُن في الشَّدائدِ صَبُوراً، و في الزَّلازِلِ وَقُوراً
در سختى ها شكيبا باش و در تكان ها با وقار و استوار
📚غررالحكم، حدیث 7147
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند):
تشکر از خدا بخاطر نعمتهای فراوانش
موجب لطف و بخشش بیشتر اوست و
گله و ناسپاسی موجب از دست رفتن
نعمتها خواهد شد.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(صورت زیبای ظاهر هیچ نیست/ ای برادر سیرت زیبا بیار):
ظاهر و صورت زیبا به درد نمیخورد،
باطن زیبا و اخلاق و روحیات نیکو داشتن
ارزشمند و موجب موفقیت و عزّت انسان در
برابر خدا و دیگران است.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(جوینده یابنده بود):
آوردهاند كه …
در زمان حضرت داوود (ع) مردی فقیر بود كه همواره دعا میكرد تا بدون رنج ، خدا به او روزی برساند و او گفت : ای خدا چون من را تنبیل آفریدهای پس خودت رزق و روزی من را برسان من مثل آن درازگوشی هستم كه پشتم زخم است و بنابراین نباید بارسنگینی را بر پشت او گذاشت :
روزی خواهم به ناگه بی تعب كه ندارم من ز كوشش جز طلب
در سالها این دعا را تكرار میكرد و دنبال كار كردن نمیرفت .
مردم كه رفتارش را مشاهده میكردند شروع به تمسخر او نموده گفتند : آیا بدون رنج گنجی بدست خواهد آمد؟ مردم برای اینكه عیب كار او را بیشتر برایش روشن سازند میگفتند : به داود پیامبر نگاه كن . او با این كه صاحب معجزات بسیار میباشد . با این وجود به كار و كوشش پرداخته است .
او زره میبافد و روزی و رزق خودش را بدین ترتیب بدست میآورد .
با همه تمكین ، خدا روزی او كرده باشد بسته اندر جستجو
بی زره بافی و رنجی روزیش مینباید با همه پیروزیش
ولی آن مرد ، هم چنان با اصرار بسیار از خداوند روزی بدون زحمت و رنج میطلبید .
تا كه شد در شهر ، معروف و شهیر كو زانبان تهی جوید پنیر
شد مثل در خام طبعی آن گدا او از این خواهش نمیآمد جدا
اما از آنجا كه گفتهاند ( جوینده یابنده بود ) دعای او سرانجام به اجابت رسید و حادثهای رخ داد .
روزی صبح زود مشغول آه و ناله و زاری بود كه گاوی دوان دوان آمد و با شاخ خودش چفت در را شكست و وارد خانه شد .
آن مرد فوراً برخاست و پاهای گاو را بست و گلویش را برید و به سوی قصاب شتافت تا او را بیابد و پوستش را جدا كند .
كم نمیكرد از ادعا و ابتهال كرد اجابت مستعان ذوالجلال
گرگران و گرشتابنده بود عاقبت جوینده یابنده بود🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
#ضربالمثل
(قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم):
دوستیهای مادی، کسانی که به خاطر پول و مادیات با کسی دوستی میورزند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
آقا امیرالمومنینعلیهالسلام:
" البِشرُ " يُطفي نارَ المُعانَد
#خوشرويى، آتش دشمنی را خاموش میكند...
| غررالحکم،حدیث۵۶۱
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
☑️دو بر خورد متفاوت، نسبت به یک خواهر و برادر
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در منزل خویش نشسته بود؛ که خواهر رضاعی آن حضرت وارد شد.چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله نگاهش به وی افتاد از دیدار او شادمان گشت و رو انداز خود را برای او پهن کرد تا خواهرش بر روی آن بنشیند، پس از آن نیز با خوش روئی با خواهر خود مشغول سخن گفتن شد... روزی دیگر، برادر آن زن که برادر رضاعی پیامبر نیز محسوب می شد بر آن حضرت وارد شد، ولیکن حضرت، آن برخورد و خوش روئی را که با خواهرش انجام داده بود با برادرش اظهار ننمود.
اصحاب حضرت که شاهد بر این جریان بودند، به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشتند: یا رسول ا...! چرا در برخورد بین خواهر و برادر تفاوت قائل شدید؟!
حضرت فرمودند: چون خواهرم نسبت به پدرش بیشتر اظهار علاقه و محبّت می کرد، من نیز این چنین او را تکریم و احترام کردم، ولی پسر نسبت به پدرش بی اعتنا بود.
بحارالا نوار۲۸۱/۱۶
#داستان_و_عبرت🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♥️🍃
❣دشمنان یعنی افکار منفی خودتان
تردیدها و ترسها و واهمه ها...
چه بسیارند کسانی که به دلیل
ترس از دست دادن
عزیزترین موهبت زندگیشان را
مفت باخته اند.
ترس تنها دشمن آدمی ست.
وقتی هراسانید
آنچه را که از آن بیم دارید
به سوی خود می کشانید...
پس قوی باشید و نترسید
به پشت سر نگاه نکنید
و به روزگار سخت نیندیشید
که دیگر بار گرفتار
همان اوضاع خواهید شد.🍃🍃🍃
#فلورانس_اسکاول_شین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
هدایت شده از 💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
فروش بهترین و با کیفیت ترین لوازم خانگی اصل و اورجینال.
اگر قصد خرید محصولی برای خانه و منزلتان دارید،دخترتون جهیزیه لازم داره ،وسیله های خونه دیگه قدیمی شدن و قصد نو کردن اونارو دارین حتما ی سربه پیج ما بزنید👇
https://eitaa.com/ashpazchooneh
وبعدازانتخاب
چه خوبه که همون موقع با ما تماس گرفته و در مورد محصول مورد نظرتان مشاوره دریافت کنید و با بهترین قیمت آن را خریداری نمایید
@منتظرتون هستیم در👇👇
فروشگاه خانه وآشپزخانه نورا 🌺
https://eitaa.com/ashpazchooneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁عصر جمعه پاییزی
🍊کنار خانواده
🍁حـال خوشی دارد
🍊عـصرتـون پـراز
🍁خاطرات شیـریـن
🍊محفلتون پراز شـادی
🍁لحظه هاتـون پـراز
🍊احـساس خـوشبختی
🍁عصر آدینه تون بخیرو شـادی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
👆🏻 در روز جمعه ساعتى است برای استجابت دعا که حضرت زهرا سلام الله علیها مقید بودند در این ساعت دعا کنند.
🔻👈🏻 استخراج این زمان برای #امروز:
به اوقات شرعی شهر خود مراجعه کنید. معمولا دو زمان #غروب و #مغرب به تفکیک مشخص شده است. برای امروز لحظه غروب را پیدا کنید حدودا 7 دقیقه قبل از لحظه مغرب را می توانید برای هر دعایی که خواستید اختصاص دهید.
#اللهمعجللولیکالفرج
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
♥️🍃
گوته نویسنده و شاعر بزرگ آلمانی آرامش را اینگونه تعریف می کند:
آرامش پیامد اندیشیدن نیست.
بلکه آرامش نیندیشیدن به گرفتاری ها
و چالش هایی است که
ارزش اندیشیدن ندارند...🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
صبر بزرگترین ویژگی انسانی است
♥️🍃
اگر صبر داشته باشی ،
به هیچ چیز دیگر نیاز نداری
صبر کافی است
صبر یعنی امید ،اعتماد،
بی شتابی،عدم ناشکیبایی
صبورباشیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
پروین اعتصامی میگه:
خُرّم آن کس که در این محنت گاه
خاطری را سبب تسکین است
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_چهلو_چهار عکس یه پسر خوشتیپ رو بهم نشون داد و گفت فکر میکنی این کیه؟ گفتم نمیدونم!
🌱 ❤️
#قسمت_چهل_شش
از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم..
گفت شگفتا باورم نمیشه مهسا اینکارا رو کرده باشه، آخه بدبختی اینه خواهر من از اولشم علاقه ی چندانی به سهیل نداشت.
گفتم پس بعد از اینکه ما ازدواج کردیم یهو علاقش شکوفا شده..
پسر مودبی بود،
گفت حالا چه کاری از من برمیاد؟
گفتم ببین مهسا حتی توی این راه باعث شد مادرش سکته کنه، خبر که داری؟..
سرشو تکون داد و گفت آره
گفتم تا نصف فامیلشو به فنا نداده برو خواستگاریش،
شاید سعیل اینجوری راضی شد راحت تر طلاقمو گرفتم.
گفت آخه میدونی خانم من هیچ علاقه ای به مهسا ندارم،
توی محیط بیمارستان همه میشناسنش که کسی از زبونش در امان نیست، به هرکسی یه تیکه ای میندازه، با همه پسرا زیادی گرم میگیره،
یه مدتی که باهم بودیم بهش میگفتم من خوشم نمیاد وقتی با دوستام میریم بیرون دوستم شوخی میکنه بزنی روی رون پاش،
من حساسم، ولی اون زیادی راحت بود، به من میگفت تو اومول و عقب مونده ای، دوستت مثله برادرمه،
منم دیدم نمیتونم باهاش کنار بیام مدت زیادیه رابطمون بهم خورده،
من متاسفم که این بلاها رو سر زندگیتون آورده ولی من نمیتونم خودمو پاسوز مهسا کنم، حتی خانوادمم از رفتاراش خوششون نمیاد.
گفتم یعنی دیشب تا الان میگفتی نامزد دارم مهسا رو نمیگفتی؟
گفت نه منظورم با مهسا نبود،
اگه خواهر من بیشعور بازی ایم درآورده و با همسرتون رابطه داشته من متاسفم ولی کاریم از من برنمیاد، نمیدونم چیکارش کنم.
بعدشم خدافظی کرد و رفت.
شقایق تا خود خونه ازش تعریف کرد،
گفت به به عجب پسری چقدر خوب چقدر متشخص چقدر آقا،
صدبار گفت حیف که نامزد داره، به نظرت داره؟ کاش نداشت..
💐💐💐
#قسمت_چهل_هفت
گفتم آره ندیدی حلقشو هی تو دستش تکون میداد؟
هرکیم هست این خیلی انگار باهاش خوبه که انقدر بهش وفاداره و حلقشو انداخته.
وقتی رسیدیم خونه، سهیل دم در بود…
شقایق گفت ولش کن بذار دور بزنیم برگردیم.
گفتم یعنی چی؟ ولش کن اون باید از ما بترسه نه ما از اون.. از تو بعیده این حرفا شقایق.
رفتم نزدیک دیگه ازش نمیترسیدم چقدر حقیر بود و من نمیدونستم.
گفتم چیکار داری؟
احضاریه مربوط به مهریه رو نشونم داد و گفت این چیه؟
گفتم همون که ازش فرار میکردی، ببین آبرو برات نمیزارم، هرچی داری و نداری ازت میگیرم، پدرتو درمیارم.
یقمو گرفت و گفت تو کی باشی که بخوای پدر منو دراری؟ هان؟ فکر کردی کی هستی؟
شقایق اومد پایین و گفت هی هی هی ولش کن دخترخالمو بی ناموس بی غیرت، تو مردی که کلید خونتو میدی به مردای فامیلت؟ آره تو مردی؟
قفل فرمونو درآورد و گفت گورتو گم کن.
میدونستم سهیل تو ماشینش قفل فرمون نداره خیالم جمع بود انقدر عقده داشتم که قفل فرمونو از شقایق گرفتم،
حمله کردم سمت ماشین سهیل که ده متر بالاتر پارک شده بود و محکم زدم روی شیشه هاش و شیشه هاشو آوردم پایین..
سهیل اومد سمتم که جلومو بگیره ولی دیگه دیر شده بود
داد میزد چیکار کردی وحشی؟
داد زدم بازم دم در خونمون ببینمت همینطوره.
وجود پدرم بهم این جرات رو داده بود وگرنه وقتی مادرم باهامون بود قاعدتا باید مثه سگ میلرزیدم و از اجرا گذاشتن مهریم میترسیدم،
اومد سمتم قفل فرمونو بگیره و بزنه تو ماشین شقایق که به زور نشستم تو ماشین شقایق و گاز دادیم،
اونم فحش های بد میداد، تعجبم از این بود که بابام با اینکه خونه بود ولی نیومد وساطت کنه،
کاری به کارم نداشت، این ترسمو خیلی کمتر کرد یعنی بابامم دلش میخواسته همچین بلایی سر ماشینش بیارم،
این دومین خسارت بعد جهیزیه بود.
خلاصه به بابام زنگ زدم و ماجرا رو گفتم،
گفت از تو پنجره دیدم باباجان، بعدشم زنگ زد پلیس،
مام درو باز نکردیم..
ترسیدم، بابام گفت اصلا نترس باباجان خونه خالت بمون یه چند روز نیا اینورا بهتره، اینا حالا هی میخوان قشون کشی کنن، مریض میشی دوباره.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_چهل_شش از سیر تا پیاز ماجرا رو براش گفتم.. گفت شگفتا باورم نمیشه مهسا اینکارا رو کرده
🌱 ❤️
#قسمت_چهل_هشت
.
شقایق کلا تو خودش بود منم بهش پیله کرده بودم چته عاشق پرهام شدی؟
یکباره عصبی شد گفت زر زر نکنا میزنم تو سرت از جات نتونی بلند شی…
هی عاشق شدی عاشق شدی، به من میاد عاشق شم؟ منو چه به عشق و عاشقی.. پس لالمونی بگیر ستاره.. رو مخ منم نباش.
ولی من ول کن ماجرا نبودم، هروقت من میدیدمش تو فالوئرا و فالووینگ ها و عکسای پرهام داشت میگشت،
تک تک کسایی که باهاشون عکس گذاشته بود فالو کرده بود تا مثلا برسه به نامزد پرهام…
یا کسی که پرهام روش نظر داره، گاهی توی روز غیبش میزد میگفت میخوام تنها باشم و کلا مشکوک بود،
یه روز دیگه زیادی سه پیچش شدم گفت آره خوشم میاد ازش خیلی خاصه، قدبلنده، سوسول نیست، میدونی ریش میزاره!
چشامو گرد کردم و گفتم چون ریش میزاره دیوونه؟
گفت خاص و جذابه دیگه.
زدم زیر خنده گفتم دیدی گفتم عاشق شدی؟
گفت خفه فقط خوشم میاد ازش سریع بزرگش میکنی اوسکل..
ولی این چند روز که رفتم دنبالش دیدم مهسا هی میخواد خودشو بچسبونه بهش،
پنج دقیقه زودتر از اون میومد سر خیابون که پرهام سوارش کنه.
با تعجب گفتم تو این چند روز میرفتی دنبال این پسره؟
💐💐💐💐
#قسمت_چهل_نه
آروم گفت به کسی نگیا بخدا کسی بفهمه سرتو به باد دادی، حالام زیاد فضولی نکن.
خودمو چسبوندم بهش گفتم خب به من میگفتی بیشتر کمکت کنم.
توی اوسکل اگه کمک بکن بودی یک دهم به شوهرت شک میکردی.
از حرفش ناراحت شدم و خودمو کشیدم عقب، دستمو گرفت و گفت لوس نشو، قبول کن خنگی دیگه! چطور تو به شوهرت شک نکردی آخه؟
گفتم منو سرزنش نکن ممکنه خودت گرفتار شی وقتی عاشق میشی همینه نمیفهمی، شکم کنی نمیخوای قبول کنی، میگن کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو زده به خواب نه! آدم عاشق کسیه که خودشو زده به خواب، خودتو جمع و جور کن بیا به پسره پیام بده.
شقایق گفت اونوقت اگه دست رد به سینم بزنه چی؟
گفتم چی؟ تو هیچی از دست ندادی، کسی ام که نمیشناستت که مثلا بخواد آبروتو ببره ولی اگه نگی ممکنه تا آخر عمر حسرتشو بخوری که کاش گفته بودی بهش، به بدترین حالت فکر کن اونم اینه که برگرده بگه خانم محترم تو در شان من نیستی.
شقایق زیر لب گفت غلط کرده کسی اینجور بهم بگه.
گفتم خب زور که نیست باید آمادگیشو داشته باشی، ولی دیگه آخرش اینه که تکلیفت مشخص میشه هی نمیخوای قایمکی تعقیب و گریز راه بندازی.
گفت یعنی تو جای من باشی بهش میگی که دوستش داری؟
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_چهل_هشت . شقایق کلا تو خودش بود منم بهش پیله کرده بودم چته عاشق پرهام شدی؟ یکباره عص
🌱 ❤️
#قسمت_پنجاه
گفتم معلومه که میگم
گفت من نمیتونم
گوشیشو گرفتم گفتم بسپارش به من…
نوشتم سلام آقا پرهام حالتون خوبه؟
نپرسید چیکار داری یا چرا حالمو میپرسی اما سر بحثو خودش باز کرد، گوشیو دادم به شقایق و گفتم بفرما ادامه اش با تو..
اون شب هروقت سرمو از زیر پتو آوردم بیرون شقایق داشت پیام میداد و نیششم تا بنا گوشش باز بود.
صبح وقتی من از خواب بیدار شدم شقایق نبود،
گفتم جل الخالق این به زور پا میشه ها الان چش شده،
دیدم شقایق در حالیکه از حموم برمیگرده و یه ماسک روی صورتشه داره از توی حموم میاد بیرون، با تعجب نگاهش کردم
گفتم انگار دیشب خیلی خوش گذشته، تو رو چه به ماسک؟
گفت این ماسک خیاره، میگن پوستو شفاف میکنه.
گفتم نه درحالی که سیگار میکشی، اون باعث میشه پوستت خراب شه.
گفت سطل آشغالو نگاه کن..
سطلو نگاه کردم، تمام پاکتای سیگار شقایق افتاده بود تو سطل زباله.
گفت ببین ستاره من میخوام تغییر کنم، راستی آخر این هفته میخوام برم کوه تو میای..؟
چشمامو از تعجب باز کردم و گفتم کوه؟
گفت آره پرهامم میاد، اون گفت بریم.
گفتم آهان نه بدم میاد تو کوه با سهیل آشنا شدم، بدم میاد بیام کوه..
گفت حالا من تو کوه میخوام با پرهام آشنا شم دیگه توروخدا بیا بخدا میترسم سوتی بدم، باید یاد بگیرم درست صحبت کنم لفظ قلم شم.
💐💐💐💐
#قسمت_پنجاهو_یک
.
دستاشو گرفتم و گفتم شقایق من خیلی دوست دارم تو با پرهام اشنا شی و خوشبخت شی، حداقلش اینه که مهسا از حسادت میمیره ولی خودت باش شقایق، خود خودت اینجوری بهتره راحت تری، بعدا با طرفت دچار مشکل میشی بزار اول کاری خود واقعیتو قبول کنه، تو اهل ناز و کرشمه نیستی تو اهل آرایش نیستی، الانم آخر هفته بیا ساده بریم همونجور که هستی.
قبول کردم آخر هفته باهاش برم کوه، این چند وقتم شقایق همیشه سرش توی گوشی بود،
گفتم مطمئن شه سهیل یه وقت توی اون گروه نباشه.
گفت نه نیست پرسیدم
پرهام سر خیابون اومد دنبالمون.
یه اکیپ ده نفره بودن،
به شقایق گفتم هیچ میدونی اگه تو زن این شی خواهرشوهرت میشه هووی من؟
گفت آره راست میگی ولی خب من کاری با خواهرش ندارم من خودشو میخوام، میخوام با خودش زندگی کنم.
گفتم اینا خیلی عوضین.
توی راه پرهام و شقایق کلا همش باهم بودن، همه دیگه مطمئن شدن که این با پرهامه،
به پرهام گفتم الان مهسا بفهمه برات دردسر نشه؟
گفت دردسر؟ چه دردسری مگه مهسا به من نون میده؟
گفتم من خواهرتو چندباری ترسوندم و تهدیدش کردم وقتی که فهمیدم با شوهرم دوسته!
لبخندی زد و گفت خوب کاری کردی سزای آدمی که با مرد متاهل میریزه روهم همینه.
نمیدونم از ته قلبش میگفت یا برای خودشیرینی که بگه با باقی مردا فرق داره..
بهم گفت من کوچیکتر از اینم که نصیحتت کنم ولی به نظرم بیخیال مهریت شو و خودتو نجات بده، تا کی میخوای فشار عصبی متحمل شی؟
سهیلو بسپار به کارما و چوب روزگار که دمارشو درمیاره.
گفتم نه آقا پرهام اتفاقا به نظر من حق دادنی نیست گرفتنیه، منم حقمو میخوام از سهیل بگیرم و درگیر دادگاهشم.
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_پنجاه گفتم معلومه که میگم گفت من نمیتونم گوشیشو گرفتم گفتم بسپارش به من… نوشتم سلام
🌱 ❤️
#قسمت_پنجاهو_دو
غروب با شقایق برگشتیم خونه.
توی اینستا داشتم بالا پایین میچرخیدم که یدفعه به یه پست خوردم که مرگ کسی رو تسلیت گفته بود، بالا پایینش کردم و چک کردم، بهنام مرده بود…!!
نمیدونم چرا یدفعه نفسم دیگه بالا نیومد و خشکم زده بود
شقایق هرچی میزد تو گوشم خشک بودم، اصلا درک نمیکردم، من باید خوشحال میبودم ولی برعکس شقایقو بغل کردم و اشک ریختم، این همه بدی بهم کرده بود ولی عوضش من اشک میریختم،
شقایق میگفت برا خودت بود که گریه میکردی، یاد زجرایی که بهت داد افتادی برا همین گریه میکردی، هرچی که بود شوکه شده بودم،
گفتم شقایق نکنه اینم نقشه اس یه وقت هاا؟ اینا خیلی مکارن من تا نبینم باور نمیکنم.
همون موقع خسته و کوفته پا شدیم بریم دم خونشون مطمئن شیم، سوار شدیم و رفتیم در خونشون، خبری نبود نه پارچه ای نه چیزی..
شقایق گفت بیا نگفتم نقشه جدیده که علتشم مشخص نیست، خوبه فهمیدیم حالا باید منتظر بشینیم بفهمیم نقششون چیه که این کارو کردن.
به شقایق گفتم بیا یه سرم بریم در خونه مامان سهیل ببینیم چه خبره.
گفت دیدی که در خونه بهنام اینا خبری نبود در خونه سهیل چه خبری میتونه باشه، پس بهنام نمرده و این یه نقشه اس که نمیدونم قراره چه اتفاقی بیوفته.
به دلم افتاده بود باید برم اونجا،
دور زدیم و رفتیم، از بیرون کوچه میشد داخل کوچه رو دید، که دم خونه مامان سهیل پر از آدمه..
💐💐💐💐
#قسمت_پنجاهو_سه
سهیل، پسرخاله ها داییاش همه بودن و مشکی پوشیده بودن و صدای قرآن میومد،
مطمئن شدیم که این بار هیچ نقشه ای در کار نبوده راست راستی بهنام مرده..
شقایق مبهوت بهم گفت نکنه قضیه تورو به بابات گفته سهیل یه بلایی سرش آورده، به این قوم الظالمین نمیشه چیزی گفت..
گفتم والا نمیدونم یعنی تو میگی بخاطر اونه؟
گفتم به پرهام بگو از مهسا بپرسه.
اخمی کرد و گفت به پرهام بگم به مهسا پیام بده؟ عمرا، اصلا بهنام بره به درک هرجور که میخواد مرده باشه، یادت نیست چقدر اذیتت کرد، فلج شده بودی؟ یا مرده یا ایشالا که به فجیع ترین شکل ممکن کشته باشنش به تو چه؟..
و دور زدیم و برگشتیم.
توی دلم استرس داشتم، به شقایق گفتم نکنه کار بابای من بوده که یه بلایی سرش آورده، آخه بابام خیلی اصرار کرد که خونه نمونم بیام خونه شما.
گفت چرت و پرت نگو بابات مال این حرفا نیست، غول تشن هست ولی عاقله، مگه احمقه بیاد اینو بکشه.
ولی استرس ولم نمیکرد،
هشت شب بود که به شقایق گفتم دلم طاقت نمیاره بیا بریم خونه ما.
خلاصه اون موقع شب شقایقو مجبور کردم بریم خونه ما،
هرچی در زدم باز نمیکردن،
تا اینکه...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
💖🌸مطالب آموزنده🌸💖
🌱 ❤️ #قسمت_پنجاهو_دو غروب با شقایق برگشتیم خونه. توی اینستا داشتم بالا پایین میچرخیدم که یدفعه ب
🌱 ❤️
#قسمت_پنجاهو_چهار
تا اینکه چندباری صدا زدم بابا،
آخرش باز کردن.
بابام روی مبل نشسته بود و تلوزیون نگاه میکرد و سیگار میکشید.
بدون معطلی روبه روش ایستادم و گفتم خبر داری بهنام مرده؟
گفت نه جدا؟
اصلا تعجب نکرد و همونجور به تلوزیون خیره بود
گفتم آره میگن کشتنش..
بهم نگاه کرد و گفت کی کشتش؟
گفتم نمیدونم، شما نمیدونی؟
چشم غره ای بهم رفت و گفت از کجا بدونم.. اصلا تو اینجا چیکار میکنی؟ مگه قرار نبود فعلا اینورا نیای، این شوهر احمقت پدرمونو درآورد بس که هی اومد در زد و احضاریه اش بابت ماشینش اومد، گفتم نیا تا روز دادگاهت گوش بده پدرجان…
نشستم روی مبل و گفتم بابا من خستم، از دادگاه رفتن برای مهریم از اینکه بلاتکلیفم و معلوم نیست کی حکم طلاقم بیاد.
بی اختیار اشکم جاری شد
به شقایق حسادت نمیکردم ولی میدیدم حتی اونم داره سروسامون میگیره و توی یه رابطه با عشق واقعیه ولی من چی؟ علاف و ویلون.
بابام یه نگاهی بهم کرد و گفت غصه نخور، اگه واقعا انقدر خسته ای میتونی مهرتو ببخشی و توافقی جداشی
💐💐💐💐
#قسمت_پنجاهو_پنج
یعنی دقیقا چیزی که سهیل میخواد، باباجان خیلی دلم میخواد حال این بی سروپای بی همه چیزو بگیرم که برنداره واسه مهریه این همه بلا سرتو بیاره ولی باشه من خوبیتو میخوام،
صبح زنگ میزنم وکیلت و میگم با سهیل هرچه زودتر حرف بزنه بگه که تو مهرتو میبخشی
اونم میاد و مثل پسرای خوب طلاقتو راحت میده،
از خداشه البته از اولم همینو میخواست، امشبم نرو دیگه اینجا بمونید.
خلاصه که صبحش بابام به وکیلم زنگ زد و گفت ما از خیر مهریه گذشتیم،
دخترم داره از نظر روحی خیلی آسیب میبینه میخوام هرچه زوووودتر طلاق بگیره و یه زندگی جدید شروع کنه.
وکیل گفت والا دامادتونم چندباری گفت حالا که پای مهریه وسط اومده انقد طلاقش نمیدم تا موهاش رنگ دندوناش سفید شه
یعنی این پرونده با اون حرفای اون روز دامادت به نظرم وحشتناک سخته، نه قسمت مهریه اش هااا نه! اونو که یجوری میگیریم، قسمت طلاقش،
ولی خب حالا که مهریه رو میبخشید فکر کنم دامادتون با کله قبول کنه.
بابام قطع کرد و همینجور که توی جام دراز کشیده بودم اومد بالای سرم و گفت بیا باباجون اینم تمومه،
طلاقتو که بگیرم برمیگردم کویت ولی بعدش میخوام برگردم همینجا، دیگه بسه نمیتونم غربتو تحمل کنم.
کلی خوشحال بودیم از حرفاش، یکی دو ساعت بعد سهیل پیام داد انگار خیلی مشتاق طلاقی..
بعد این همه بلا که سرم آوردی مهریتو میدم، دادگاه قسط بندی میکنه ولی طلاقت نمیدم
انقد طلاقت نمیدم که تو خونه بابات بمیری و تا عمر داری نتونی شوهر کنی، نتونی از این مملکت بری، یا نه اصلا عدم تمکینتو میگیرم و کاری میکنم مجبورشی برگردی خونه...
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه مدرن و با کلاس غذا سرو میکنن🤢
دیگه نمیدونن برای جذب مشتری چیکار کنن حتما چند روز دیگه ظرف غذارو روی کله مشتری خالی میکنن😂
•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈
حالتون همیشه خوب 🤲❤️
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅────────┅
همیشه وقتی میرفتم بیرون دغدغهی اینو داشتم که تخم مرغ هامو کجا بذارم
که خداروشکر راه حلش پیدا شد.
•┈┈•••✾•🌺🌸🌼•✾•••┈┈
حالتون همیشه خوب 🤲❤️
https://eitaa.com/joinchat/2776694803Cd161204d6d
┅────────┅