#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
#شب_شهادت
#استاد_غلامرضا_سازگار
به وقت مرگ پر کردم ز خون چشم تر خود را
که تنها می گذارم بین دشمن شوهر خود را
فتادم سخت در بستر، الهی برندارم سر
که سر بنهاده بر دیوار، بینم همسر خود را
خدایا! اولین مظلوم عالم را تو یاری کن
که امشب می دهد از دست، تنها یاور خود را
دلم خواهد که برخیزم ز جا و بازویش گیرم
دل شب چون نهد بر قبر پنهانم، سر خود را
اجل ای کاش، در آن ماجرا می بست چشمم را
نمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را
الهی! تا جهان باشد، نبیند دیده ی طفلی
کنار خانه زیر تازیانه، مادر خود را
شهادت می دهد، فردای محشر عضو عضو من
که کشتند این جماعت، دختر پیغمبر خود را
علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشایی
مکن حبس این قدر، آه دل غم پرور خود را
براى بار دوّم، زانویت خم مى شود فردا
که امشب مى دهى از دست، رکن دیگر خود را
حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن
خداحافظ، که گفتم با تو حرف آخر خود را
اگر شد شاخه های نخل عشقت باربر ای میثم
نریزی جز به پای عترت و قرآن بر خود را
۵۸
#غزل
#حافظ
ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عیّار کجاست؟
شبِ تار است و رَه وادیِ اَیمَن در پیش
آتش طور کجا؟ موعد دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست؟
آن کَس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست؟
هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست؟
باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دل غمزده سرگشته، گرفتار کجاست؟
عقل دیوانه شد، آن سلسلهٔ مشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت، ابروی دلدار کجاست؟
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش، بییار مهیّا نشود، یار کجاست؟
حافظ از بادِ خزان، در چمنِ دهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما، گلِ بیخار کجاست؟
۵۹
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
#استاد_غلامرضا_سازگار
جگرم خون و دلم سر به گریبان علیست
صبح هم در نظرم شام غریبان علیست
گرچه با چاه کند دردِ دل خود ابراز
چاه هم بیخبر از غُصهی پنهان علیست
سند غربت مولاست رخ نیلیِ من
سند غربت من، سینهی سوزان علیست
بارها دشمن اگر آید و دستم شکند
دست بشکستهی من باز به دامان علیست
کافران! در حرم وحی نیارید هجوم
به خدا قصد شما حمله به قرآن علیست
اهل یثرب! ز چه از گریهی من خسته شدید؟
دو سه روز دگری فاطمه مهمان علیست
درِ آتشزده و نالهی مظلومی من
سند مستند سوختنِ جان علیست
رفتم اما جگرم بهر علی میسوزد
به خدا خانهی بیفاطمه زندان علیست
دارم امید که در حشر پریشان نشود
حال آن سوختهجانی که پریشان علیست
داده تاریخ به هر عصر، گواهی "میثم"
کز ازل صبر و رضا پایهی ایمان علیست
۶۰
آن_شب_که_شب_از_صبح_محشر_تیره_تر_بود.mp3
3.16M
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود
آن شب که خون از دامن مهتاب میریخت
اسماء برای غسل زهرا آب میریخت
#حاج_محمود_کریمی
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود آن شب که خون از دامن مهتاب م
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مثنوی
#غسل#تدفین
#استاد_غلامرضا_سازگار
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود
آن شب که رخت غم به مه پوشیده بودند
آن شب که انجم هم سیه پوشیده بودند
آن شب که خون از دامن مهتاب می ریخت
اسما برای غسل زهرا آب می ریخت
آن شب خدا داند خدا داند که چون بود
قلب علی زندانی از فریاد و خون بود
طفلی گرفته آستین را غم به دندان
تا نالۀ خود را کند در سینه پنهان
آن شب امیرالمؤمنین با اشک دیده
می شست تنها پیکر یار شهیده
می شست در تاریک شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه
صد بار از پا رفت و دست از خویشتن شست
جانان خود را در درون پیرهن شست
می شست جسم یار خود آرام و خاموش
میکرد بر دستش نگه طفلی سیه پوش
خود در کفن پیچید آن خونین بدن را
خونین بدن نه بلکه جان خویشتن را
چشم از نگه نای از نوا لب از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند کفن بست
ناگه فتاد آن تیره کوکب را نظاره
گریان بگرد آفتابش دو ستاره
دو گوشواره که زگوش افتاده بودند
بر خاک تنهائی خموش افتاده بودند
دو طایر در آشیان بی آشیانه
دو بلبل گردیده خاموش از ترانه
از بی کسی در بال هم سر برده بودند
گوئی کنار جسم مادر مرده بودند
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه ها را زد صدا پای جنازه
کای گوشه گیران شب غربت بیائید
آخر وداع خویش با مادر نمائید
آن پر شکسته طایران از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند
چون جان شیرین جسم او در برگرفتند
گل بوسه از آن لالۀ پرپر گرفتند
یکباره از عمق کفن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد
در قلب شب خورشید خاموش مدینه
بگذاشت روی هر دو ماهش را به سینه
می خواست بی تابی زطفلان جان بگیرد
میرفت تا عمر علی پایان بگیرد
ناگه ندا آمد علی پشتاب پشتاب
دُردانه های وحی را دریاب دریاب
مگذار زهرا را چنین در بر بگیرند
مگذار روی سینه مادر بمیرند
خیل ملک را رحمی از بهر خدا کن
از پیکر مادر یتیمتان را جدا کن
۶۱
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#غزل
#استاد_غلامرضا_سازگار
لاله ها پژمرد و بلبل را دگر آوا نبود
هیچ کس در باغ مثل باغبان تنها نبود
یک مدینه دشمن و یک خانه ی بی فاطمه
بانوی آن خانه کس جز زینب کبری نبود
روی سیلی خورده ی زهرا شهادت می دهد
از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود
نیست جایز خانه ی کفار را آتش زدن
ای مسلمانان! مسلمان بود زهرا یا نبود!؟
ای جنایت کار! ای بیدادگر! رویت سیاه
اجر و پاداش رسالت، کشتن زهرا نبود
مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی
بی حیا! سیلی زدن اجر ذوی القربی نبود
ریخت دشمن بر سر زهرا ولایت را ببین
بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود
من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی
سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود
ای مدینه! آتش غیرت چرا آبت نکرد؟
جای ناموس خدا در دامن صحرا نبود
آنچه بر آل علی در کربلا یکسر گذشت
در سقیفه اتفاق افتاد عاشورا نبود
۶۲
#اطلاع_رسانی
جلسه آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
جمعه(۱۷ آذر ) از ساعت ۹:۳۰ صبح برگزار میگردد.
افرادی که به جلسه مشرف میشوند توجه داشته باشند:
موضوع توسل ، اشعار و روضه های
#بستر (حضرت زهرا سلام الله علیها )
می باشد
https://eitaa.com/matam133
#امیرالمؤمنین_حضرت_علی_علیه_السلام
#مدح
#محمد_علی_ساعی
به خدا که خلقت ماسوا، همه شد برای تو یا علی
که بود طفیل وجود تو، همه ما سوای تو یا علی
شجر وجود تو بارور، بشد از عنایت دادگر
همه بود مقصد از این شجر، ثمر ولای تو یا علی
چو گذشت از شه انبیا، به جلال و فضل و شرف تو را
بگزید از همه ماسوا، به خدا خدای تو یا علی
زلبت بروز مقال حق، به کف حواله نوال حق
مثل و مثال تو جان حق، رُخ حق نمای تو یا علی
ز رُخت بهشت کنایتی، ز کف تو بحر روایتی
نفحات خُلد حکایتی، بود از لقای تو یا علی
بود این صحائف نُه طبق، ز کتاب فضل تو یک ورق
نرسد کسی به رضای حق، مگر از رضای تو یا علی
تویی آن خدیو ملک خدم، تویی آن امیر حبش خیم
که به فرق پادشهان قدم، بنهد گدای تو یا علی
تو همان گزیده ی ایزدی، تو همان شهنشه امجدی
که به عرش دوش محمدی، شده ارتقای تو یا علی
کسی ار لطیفه سرا بود، که تویی خدای، به جا بود
که چو کارهای خدا بود، همه کارهای تو یا علی
همه کاینات دو کون را، شده ای تو رهبر و مقتدا
اگر آن پیمبر پیشوا، شده مقتدای تو یا علی
تو مَه سِپهر امامتی، تو گُلِ ریاض کرامتی
تو دُرِ بحار شهامتی، سر و جان فدای تو یا علی
چو تولدت شده در حرم، حرم از وجود تو محترم
همه حرمت و شرف حرم، بود از برای تو یا علی
چه ملک چه جن و چه آدمی، بی فیض و دفع بلا همی
همه متکی همه ملتجی، به در سرای تو یا علی
دل ما و مهر و ولای تو، لب ما و مدح و ثنای تو
رخ ما و خاک سرای تو، سر ما و پای تو یا علی
به غلامی ات شده متّصف، همه ممکنات کما تصف
به مقام و فضل تو معترف، عدوی دغای تو یا علی
متحیرم چه بخوانمت، چه بگویمت، چه بدانمت
که سراست ز آنچه ستایمت، شرف و علای تو یا علی
نه همین بود ز تو یا صفا، چمن و شریعت مصطفی
که صفای باطن اصفیا، بود از صفای تو یا علی
ز تو باب ظلم شکسته شد، ز تو خیل کفر گسسته شد
سپر ضلال شکسته شد، به صف وغای تو یا علی
طبقات خلق چو سر به سر، به در آورند ز خاک سر
ز عذاب حق همه در خطر، مگر اولیا تو یا علی
منم و ولای تو یا علی، منم و رضای تو یا علی
منم و ثنای تو یا علی، منم و عطای تو یا علی
بخدا که «ساعی» دلحزین بودش به حبّ تو دل رهین
همه آرزو بودش همین که شود فدای تو یا علی
طلبد ز حق که به عون وی، شودش به مدح تو عمر طی
بردش بشور و نوا چو نی، همه دم نوای تو یا علی
بود انتظار و رجای او، که ز راه لطف خدای او
گذرد ز جرم و خطای او، صله ی ثنای تو یا علی