eitaa logo
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
372 دنبال‌کننده
291 عکس
346 ویدیو
50 فایل
@Mhmalekifard ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
خراسانی آمد امشب آفتاب دیگری روشن از او گشت ماه و مشتری چرخ عصمت را عیان شد اختری جلوه‌گر از نام او هر دفتری                 نوگل گلزار احمد آمده                 زینب آل محمّد آمده بیت زهرا نور باران گشته است چون عیان، خورشید رخشان گشته است خانه‌اش را زهره دربان گشته است از خجالت، ماه پنهان گشته است                نوگل گلزار احمد آمده                 زینب آل محمّد آمده شد عیان بانوی عصمت آفرین تا شود بر خاتم عفّت، نگین حق سرود از مصدر عزّت چنین نام وی زینب بُوَد؛ ای اهل دین!               نوگل گلزار احمد آمده                 زینب آل محمّد آمده هم‌چو زهرا خلقتش یکتاستی نام زینب تا ابد برجاستی «محرما»! بنگر اگر بیناستی نطق زینب تا ابد گویاستی                 نوگل گلزار احمد آمده                  زینب آل محمّد آمده
الله علیها قدسی کیست زینب؟ محرم بزم حضور روی او تفسیری از الله نور چون به دنیا آمد آن فرخنده‌‌ زن شد به گیتی نور حق، پرتو‌فکن خانه‌زاد وحی حق تا رخ گشود آبروی آفرینش را فزود زینب، آن پرورده ی دامان عشق نام او، سرلوحه ی دیوان عشق جان او از عشق حق افروخته وز شرار عشق، جانش سوخته عقل گشته مات از ایثار او عشق، سرگردان شده در کار او قدسیان خدمت‌گزار درگهش توتیای چشم جان، خاک رهش زینب، آن دردانه ی آل رسول دختر والای زهرای بتول بود از آغاز، هم‌گام حسین نقش بر لوح دلش، نام حسین بسته پیمان با خدا روز الست تا به راهش بگْذرد از هر چه هست صبر را بخشیده معنایی شگرف وصف صبر او برون از حدّ حرف از قیام روز عاشورا، حسین کرد دین را زنده در دنیا، حسین شد قیام او به عالم، بی‌قرین بود چون زینب در آن نقش‌آفرین گر نبودی نقش او در این قیام بود این نهضت قیامی ناتمام کیست زینب؟ آن که در کرببلا شد خجل از صبر او کرب و بلا رنج، پیش او سپر انداخته درد و محنت، رنگ پیشش باخته او حسینی بود و پروایی نداشت جز خدا در خاطرش جایی نداشت از برادر لحظه‌ای غافل نبود هیچ مشکل پیش او، مشکل نبود شعله‌ها از عشق عالم‌سوز داشت آتشی در جان، جهان‌افروز داشت در حریم قدس، مَحرم، زینب است معنی عشق مجسّم، زینب است آفرین بر صبر طاقت‌سوز او وآن تجلّی‌های جان‌افروز او با اسیران صبح‌دم تا شام رفت گاه در کوفه، گهی در شام رفت داشت در راه سفر، آن پاک‌جان از سر پاک شهیدان، سایبان جاودان‌ساز محرّم با پیام زینب است، آری؛ الی یوم‌القیام
شاهرخی دختر مرتضی، امیر عرب گوهر دُرج معرفت، زینب بضعۀ مصطفی، رسول کریم آن سرافراز واجب‌التعظیم اختر تابناک برج حیا زیور دوش و دامن زهرا همچو بلبل به ساحت گلشن نغمه‌آموز از حسین و حسن عنصرش از بدایع ملکوت گوهرش از خزانه ی لاهوت سینه‌اش لوح «علّم الاسماء» دل او گنج سرِّ «ما اوحی» دیده‌اش سرِّ غیب را دیده در گلستان وحی بالیده قبله ی جان، حریم خانه ی او توتیا خاک آستانه ی او عقل را نیست در حریمش بار عشق از او یافت گرمی بازار نینوا عرصه ی کرامت او «فاستقم» رمز استقامت او خاک او قبله ی خلایق بود سینه‌اش مخزن حقایق بود چون به گاه کلام دُر می‌سفت با زبان علی سخن می‌گفت عاشقان را به منزل دلدار رهنما بود و کاروان‌سالار کاخ بیداد و کفر ویران ساخت رأیت داد بر فلک افراخت دست عزمش چو فاتح خیبر کرد بنیان کفر زیر و زبر نظم کیش و نظام شرع از اوست بود اصل و قوام فرع از اوست از پی پاس شرع و دین هدا دهدش کردگار خیر جزا از سراپرده ی مقدس ذات بر روانش تحیّت و صلوات
الله علیها قدسی کیست زینب؟ محرم بزم حضور روی او تفسیری از الله نور چون به دنیا آمد آن فرخنده‌‌ زن شد به گیتی نور حق، پرتو‌فکن خانه‌زاد وحی حق تا رخ گشود آبروی آفرینش را فزود زینب، آن پرورده ی دامان عشق نام او، سرلوحه ی دیوان عشق جان او از عشق حق افروخته وز شرار عشق، جانش سوخته عقل گشته مات از ایثار او عشق، سرگردان شده در کار او قدسیان خدمت‌گزار درگهش توتیای چشم جان، خاک رهش زینب، آن دردانه ی آل رسول دختر والای زهرای بتول بود از آغاز، هم‌گام حسین نقش بر لوح دلش، نام حسین بسته پیمان با خدا روز الست تا به راهش بگْذرد از هر چه هست صبر را بخشیده معنایی شگرف وصف صبر او برون از حدّ حرف از قیام روز عاشورا، حسین کرد دین را زنده در دنیا، حسین شد قیام او به عالم، بی‌قرین بود چون زینب در آن نقش‌آفرین گر نبودی نقش او در این قیام بود این نهضت قیامی ناتمام کیست زینب؟ آن که در کرببلا شد خجل از صبر او کرب و بلا رنج، پیش او سپر انداخته درد و محنت، رنگ پیشش باخته او حسینی بود و پروایی نداشت جز خدا در خاطرش جایی نداشت از برادر لحظه‌ای غافل نبود هیچ مشکل پیش او، مشکل نبود شعله‌ها از عشق عالم‌سوز داشت آتشی در جان، جهان‌افروز داشت در حریم قدس، مَحرم، زینب است معنی عشق مجسّم، زینب است آفرین بر صبر طاقت‌سوز او وآن تجلّی‌های جان‌افروز او با اسیران صبح‌دم تا شام رفت گاه در کوفه، گهی در شام رفت داشت در راه سفر، آن پاک‌جان از سر پاک شهیدان، سایبان جاودان‌ساز محرّم با پیام زینب است، آری؛ الی یوم‌القیام
شاهرخی دختر مرتضی، امیر عرب گوهر دُرج معرفت، زینب بضعۀ مصطفی، رسول کریم آن سرافراز واجب‌التعظیم اختر تابناک برج حیا زیور دوش و دامن زهرا همچو بلبل به ساحت گلشن نغمه‌آموز از حسین و حسن عنصرش از بدایع ملکوت گوهرش از خزانه ی لاهوت سینه‌اش لوح «علّم الاسماء» دل او گنج سرِّ «ما اوحی» دیده‌اش سرِّ غیب را دیده در گلستان وحی بالیده قبله ی جان، حریم خانه ی او توتیا خاک آستانه ی او عقل را نیست در حریمش بار عشق از او یافت گرمی بازار نینوا عرصه ی کرامت او «فاستقم» رمز استقامت او خاک او قبله ی خلایق بود سینه‌اش مخزن حقایق بود چون به گاه کلام دُر می‌سفت با زبان علی سخن می‌گفت عاشقان را به منزل دلدار رهنما بود و کاروان‌سالار کاخ بیداد و کفر ویران ساخت رأیت داد بر فلک افراخت دست عزمش چو فاتح خیبر کرد بنیان کفر زیر و زبر نظم کیش و نظام شرع از اوست بود اصل و قوام فرع از اوست از پی پاس شرع و دین هدا دهدش کردگار خیر جزا از سراپرده ی مقدس ذات بر روانش تحیّت و صلوات