#حضرت_زینب_سلام الله علیها
#پنجم_جمادی_الاولی
از جوهر خلقت و ز انوار جلی
مجموعه ی علم و حلم و فیض ازلی
خلاّق ازل نهاد نامش زینب
وز راه کرم عطا نمودش به علی
صفا تویسرکانی
______________
زینب که مه برج کمال و ادب است
در خلق به بهترین نسب منتسب است
در وصف و مقام او همین باشد بس
که این دخت علیّ مرتضی، زین أب است
مرحوم شکوهی
______________
کائنات افتاده ی دام علیست
خضر هم لب تشنه ی جام علیست
نام مولا زینت عرش است اگر
نام زینب، زینت نام علیست
ژولیده نیشابوری
_____________
امشب که کند فخر به شب های دگر
آورده فلک اختر زیبای دگر
این زینب کبراست؟! به دامان علی
یا ختم رسل گرفته زهرای دگر
زینب که على با جلوات دگرىست
زهراى بتول در حیات دگرىست
از عشق حسین و فیض همصحبتیاش
او نیز سفینةالنّجات دگرىست
اي دست خدا و فوق هر دست علي
اي رشته ي كائنات در دست علي
دست من و دامنت كه امروز تورا
قنداقه ي زينب است در دست علي
#سید_رضا_موید
_______________
دانی ز چه رو؟! ختم رسل، فخر عرب
زد بوسه به دست دختر خود به ادب
یعنی که بنازمش که پرورد این دست
پوری چو حسین و دختری چون زینب
مرحوم خوشدل تهرانی
.....
#حضرت_زینب_سلام الله علیها
#ولادت
امشب به دل مرده حیاتی بفرست
از بهر جزایت حسناتی بفرست
تا دسته گلی دهی به زهرا و علی
بر مقدم زینب صلواتی بفرست
#عبدالزهرا
هدایت شده از آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
#حضرت_زینب
#مدح_ولادت
#مسمط
#مربع_ترجیع
#پنجم_جمادی_الاول
#محرم خراسانی
آمد امشب آفتاب دیگری
روشن از او گشت ماه و مشتری
چرخ عصمت را عیان شد اختری
جلوهگر از نام او هر دفتری
نوگل گلزار احمد آمده
زینب آل محمّد آمده
بیت زهرا نور باران گشته است
چون عیان، خورشید رخشان گشته است
خانهاش را زهره دربان گشته است
از خجالت، ماه پنهان گشته است
نوگل گلزار احمد آمده
زینب آل محمّد آمده
شد عیان بانوی عصمت آفرین
تا شود بر خاتم عفّت، نگین
حق سرود از مصدر عزّت چنین
نام وی زینب بُوَد؛ ای اهل دین!
نوگل گلزار احمد آمده
زینب آل محمّد آمده
همچو زهرا خلقتش یکتاستی
نام زینب تا ابد برجاستی
«محرما»! بنگر اگر بیناستی
نطق زینب تا ابد گویاستی
نوگل گلزار احمد آمده
زینب آل محمّد آمده
هدایت شده از آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
#حضرت_زینب_سلام الله علیها
#پنجم_جمادی_الاول
#مدح
#مثنوی
#غلامرضا قدسی
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخنده زن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
خانهزاد وحی حق تا رخ گشود
آبروی آفرینش را فزود
زینب، آن پرورده ی دامان عشق
نام او، سرلوحه ی دیوان عشق
جان او از عشق حق افروخته
وز شرار عشق، جانش سوخته
عقل گشته مات از ایثار او
عشق، سرگردان شده در کار او
قدسیان خدمتگزار درگهش
توتیای چشم جان، خاک رهش
زینب، آن دردانه ی آل رسول
دختر والای زهرای بتول
بود از آغاز، همگام حسین
نقش بر لوح دلش، نام حسین
بسته پیمان با خدا روز الست
تا به راهش بگْذرد از هر چه هست
صبر را بخشیده معنایی شگرف
وصف صبر او برون از حدّ حرف
از قیام روز عاشورا، حسین
کرد دین را زنده در دنیا، حسین
شد قیام او به عالم، بیقرین
بود چون زینب در آن نقشآفرین
گر نبودی نقش او در این قیام
بود این نهضت قیامی ناتمام
کیست زینب؟ آن که در کرببلا
شد خجل از صبر او کرب و بلا
رنج، پیش او سپر انداخته
درد و محنت، رنگ پیشش باخته
او حسینی بود و پروایی نداشت
جز خدا در خاطرش جایی نداشت
از برادر لحظهای غافل نبود
هیچ مشکل پیش او، مشکل نبود
شعلهها از عشق عالمسوز داشت
آتشی در جان، جهانافروز داشت
در حریم قدس، مَحرم، زینب است
معنی عشق مجسّم، زینب است
آفرین بر صبر طاقتسوز او
وآن تجلّیهای جانافروز او
با اسیران صبحدم تا شام رفت
گاه در کوفه، گهی در شام رفت
داشت در راه سفر، آن پاکجان
از سر پاک شهیدان، سایبان
جاودانساز محرّم با پیام
زینب است، آری؛ الی یومالقیام
#حضرت_زینب_سلام الله علیها
#مدح
#سیدعلی قائمی«اعظامی»
دوش از لطف مرا پیر خرد داد خبر
که مده مابقی عمر به بیهوده هدر
چون تو را حسن بیان داده خدای اکبر
غیر مدح علی و آل مگو حرف دگر
بگذر از راه حجاز و به حقیقت کن ساز
شمه ای در صفت و سیره ی بانوی حجاز
شرف دوده ی آدم، خلف پاک رسول
دختر شیر خدا، نور دو چشمان بتول
آنکه جز مرضی حق، هیچ نبودش مقبول
مات و مبهوت مقاماتش ادراک و عقول
بندگی در او خواجگی هر دو سراست
خادم درگه او بنده ی محبوب خداست
مصطفی صولت و حیدر فر و زهرا عصمت
خون او چون حسن و همچو حسینش خلقت
شمس افلاک حیا، ماه سپهر عفت
مخزن سر خدا، بانوی گردون رفعت
آسمان عظمت را نبود جز او ماه
پرده دار حرم محترمش عبدالله
آنکه بود خادم بیت الشرفش جبرائیل
بود بر موکب او غاشیه کش میکائیل
عصمت حق، شرف دوده ی ابناء خلیل
آنکه شد کار شهادت، به وجودش تکمیل
آسمان شرف و علم و عمل را کوکب
تربیت یافته ی دامن زهرا زینب
ثمر نخل رسالت، گل باغ حیدر
زیب دامان علی، دخت نبی را دختر
مجتبی را به جهان، آمده نیکو خواهر
بر حسین بن علی بود معین و یاور
قامت عیسی گردون، پی تعظیمش خم
کم ترین خادمه ی درگه او صد مریم
زن مگو خاک درش قبله ی ارباب یقین
زن مگو نور خدایش شده طالع ز جبین
زن مگو عالمه ی بی بدل مثل و قرین
زن مگو بنده ی فرمانبر او روح الامین
زن مگو کاخ جلال و عظمت را بانی
زن مگو در همه احوال علی را ثانی
زن مگو تربت او آبروی آب بقا
زن مگو پنجه ی فیاضش چون دست خدا
زن مگو مظهر آزادگی و مهر و وفا
زن مگو اسوه ی صبر و یم تسلیم و رضا
زن مگو شیر حق است، ار چه که دختر باشد
«شیر شیر است، اگر ماده، اگر نر باشد»
زن مگو مهبط جبریل امین خانه ی او
زن مگو عرش برین خانه و کاشانه ی او
زن مگو عالم و آدم همه دیوانه ی او
زن مگو جان جهان برخی جانانه ی او
زن مگو خاک رهش سرمه ی چشم ملکوت
زن مگو چشم وقار است، دو سپهر جبروت
زینب ای بانوی فرخنده که اندر آفاق
همچنان ذات خداوند، وجودت شده طاق
زینب ای ماه عسل معنی عهد میثاق
خالق صبر و ظفر، صدق و صفا را مصداق
ای طفیلی وجود تو ز مه تا ماهی
زیبد انگشت تو را خاتم ظل الهی
ای قضا بسته کمر، منتظر فرمانت
تا کند عالم و آدم همگی قربانت
راستی جان جهان، باد فدای جانت
جان به قربان تو و چشم ز غم گریانت
گر تو در کار شهادت نشدی پیش آهنگ
پای این قافله تا روز قیامت بد لنگ
ای بتول دوم ای مظهر خلاق زمن
ای شده چشم جهانی ز جمالت روشن
وصفت آنگونه که بایست نشاید گفتن
تویی آن شمس درخشنده که بر وجه حسن
تا خدا هست و خداوندی او پا بر جاست
از تو و همت تو، پرچم اسلام بپاست
قبله ی اهل صفا، کعبه ی آمال تویی
صاحب شوکت و شایسته ی اجلال تویی
شرف احمد و فخر علی و آل تویی
نقطه ی دایره ی عزت و اقبال تویی
تا سر و کار تو با کوچه و بازار افتاد
دودمان اموی یکسره رفت از تو، به باد
به فلک میرود از محنت تو فریادم
رنج و آلام تو هرگز نرود از یادم
«فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم»
هستم «اعظامی» و با مهر تو مادر زادم
چون بود جامه ی غم بر قد و بالای تو راست
پرچم آل علی، تا صف محشر بر پاست
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#فرازی از یک #قصیده
#استاد_محمدجواد غفور زاده(شفق)
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت...
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیرویات از حجاب زینت داشت
تو از همان شجر پاک عصمت آمدهای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
تو دستپرور آن مادر گرانقدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینۀ سینهای گذاشتهای
که بوسهگاه نبی بود و عطر جنت داشت
تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت
ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی همتراز عصمت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت...
چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت...
دل تو بود پر از التهاب شوق حسین
که لحظه لحظۀ عمرت از این حکایت داشت
حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت
نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجت داشت
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت...
من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات!
کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت
تو خطبه خواندی و در چهرهات تجسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روحنوازت که رنگ محنت داشت...
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#مدح و ولادت
#قصیده
#مرحوم استاد_سید رضا مؤید
خانه فاطمه آنروز تماشایی بود
که فضا جلوه گر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد جبریل
با ملائک همه در حاال صف آرایی بود
به خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشه خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقه او را به بر اورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسائی بود
دختری داشت در آغوش محبت زهرا
که سراپا همه ایینه زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن آل عبا در دو جهان آقایند
وز شرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معرفت آموخته اند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمه غیر معلم شده است
تا به این مرتبه اش پایه دانایی بود
بود از صبر و رضا نایبه خاص امام
نازم او را که به این قدر توانایی بود
کربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافله عشق به تنهایی بود
یک زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود
دیده ام کور که شد خاک نشین ره شام
آنکه خاک در او سرمه بینایی بود
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#مولودیه و #مدح
#استاد_غلامرضا سازگار
باز به بیت مصطفی بتول دیگر آمده
رسول را رسول را، دوباره کوثر آمده
بتول را بتول را، یگانه دختر آمده
حسین را حسین را، خجسته خواهر آمده
رضا و حلم و صبر را، بزرگ مادر آمده
شهید را شهید را، پیام آور آمده
ائمه را ائمه را، چراغ انجم است این
دختر اوّل علی، بتول دوّم است این
کوثر کوثر نبی، آیۀ رحمت آمده
دختر دختر نبی، مادر خلقت آمده
زهرۀ زهرۀ علی، اختر عصمت آمده
شمسۀ شمسۀ حیا، یا مه عفت آمده
حبیبة الله است و از مام محبت آمده
ولیة الله است و در بیت ولایت آمده
آینۀ محمّدی طلعت دلربای او
در او خلاصه می شود حسین و کربلای او
علیست زیب هستی و، زینت اوست دخترش
زهم گشوده دست دل، چو جان گرفته در برش
بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش
فاطمه بوسه می زند، به عارض منوّرش
بال زند سوی حسین، از سر دوش مادرش
سلام ما درود ما، به زینب و برادرش
بهشت بود و هست او، اسیر و پای بست او
عجب مدار اگر علی، بوسه زند به دست او
قدر به حکم او ولی، رضا به هر قضاست او
پس از بتول، بانوی خانۀ مرتضی است او
بلکه به جای مادرِ امام مجتبی است او
مونس و یار و یاورِ، شهید کربلاست او
خطابه خوان ِکبریا، زبان انبیا است او
به عصمت خدا قسم، که عصمت خداست او
یاد کند زفاطمه، کمال و پارسائی اش
رجال دهر شاهد سیّدةالنّسائیش
فهیمه ای که کس بر او نیافته مفهّمه
علیمه ای که از ازل، نداشته معلّمه
جلوه گر از وجود او، هر آنچه داشت فاطمه
بوسه به پای او زند، مدینۀ مکرّمه
دعای اهل آسمان، خطابه های او همه
کلام او زمحکمی، چو آیه های محکمه
چه در سفر چه در حضر، چه در میان قافله
قضا نشد زحضرتش، شبی نماز نافله
ای شرف بلند خون، هماره از پیام تو
ای که گرفته آبرو، شهادت از قیام تو
سکّۀ صبر را خدا، نقش زده به نام تو
مفتخر از وجود تو، رسول و باب و مام تو
زنده کنار قتلگه، به صبر تو امام تو
نطق تو در سکوت تو، تیغ تو در نیام تو
تو در قیام کربلا، قیامت آفریده ای
تو از دم پیمبری، امامت آفریده ای
تو در سخن، پیمبرِ کلام وحی بر لبی
تو با پیام کشتگان، حیات بخش مکتبی
تو در خرابه های شام، چو قرص ماه در شبی
تو بر هلال نوک نی، به شهر کوفه کوکبی
تو زیب دامن نبی، تو زین امّی و ابی
تو زینبی تو زینبی تو زینبی تو زینبی
نه ساره ای نه هاجری، نه آسیه نه مریمی
چو مادرت سیّدةالنّساء کلّ عالمی
توئی که بهر کربلا، وجودت آفریده شد
توئی که در خطابه ات، تمام وحی دیده شد
توئی که با رسالتت، پیام حق شنیده شد
توئی که با اسارتت، بساط ظلم چیده شد
توئی که با عدالتت، نخل ستم بریده شد
اگر چه سرو قامتت، زبار غم خمیده شد
به جسم و جان سرکشان، ریخت شرار نطق تو
حسین سرفراز شد، به ذوالفقار نطق تو
پیمبر است جدّ تو، بتول دیگرش توئی
بتول مفتخر از آن، که ناز پرورش توئی
علی ست غرق وجد و شور، از این که دخترش توئی
حسن بتو ست سرفراز، از اینکه خواهرش توئی
حسین بر تو متّکی، که یار و یاورش توئی
شهید اگر شهید شد، پیام آورش توئی
به مصطفی به مرتضی، به مجتبی به فاطمه
که از تواند مفتخر، ائمّۀ هدی همه
تو در میان سلسله، گره گشای عالمی
تو با گلوی خشک خود، حیات بخش آدمی
تو عصمت مصوّری، تو غیرت مجسّمی
تو با کلام جان فزا، دم مسیح را دمی
تو یک رسول وحی خون، تو یک کتاب محکمی
تو در زمین شام هم، چراغ عرش اعظمی
ستاره فرش منزلت، ماه چراغ محفلت
که آفتاب فاطمه، گشته به دور محملت
سلام بر تو ای کسی، که صبر شد حقیر تو
ندیده بعد فاطمه، جهان زنی نظیر تو
به پیر عقل رهنما، دو کودک صغیر تو
حسین چشم دوخته، به طلعت منیر تو
صدای زندۀ علی، به صوت دلپذیر تو
اسیر شام بودی و، یزید شد اسیر تو
پرچم فتح کربلا، از تو در احتزاز شد
به همّت بلند تو، حسین سرفراز شد
منم منم که از ازل، گدای کوی زینبم
هماره دست التجا، بودبه سوی زینبم
خدای داده آبرو، به آبروی زینبم
مرثیه خوان کربلا، قصیده گوی زینبم
بوده هماره مرغ دل، در آرزوی زینبم
در ازدحام حشر هم، به جستجوی زینبم
به جان مادرش قسم، اگر کند نظاره ام
سزد جهیم باغ گل، شود به یک اشاره ام
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#مولودیه و #مدح
#استاد غلامرضا_سازگار
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد
میلاد شیر دخت علی، شیر داور است
سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
فخررسول وفاطمه "زِینِ اَب"است این
امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این
بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این
بعد از بتول عقده گشای علی است این
یادآور صدای رسای علی است این
آیینه تمام نمای علی است این
گفتار وحی در سخنش آفریده اند
یا صورتی ز پنج تنش آفریده اند
این مریم مقدس طاهاست، زینب است
این یادگار ام ابیهاست، زینب است
این نورچشم حضرت زهراست، زینب است
این افتخار عصمت کبراست، زینب است
در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست
آثار بوسه های علی روی دست اوست
زینب که لحظه هاست همه یادواره اش
زینب که سال هاست سراسر هزاره اش
زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش
زینب که خلقت است مطیع اشاره اش
زینب که با صدای علی حرف می زند
در شهر کوفه جای علی حرف می زند
این است بانویی که پیام آوری کند
هنگام خطبه معجزه حیدری کند
یک عمر بر حسین و حسن مادری کند
با دست بسته بر اسرا رهبری کند
باران رحمت است که ریزد ز ابر او
دین زنده از قیام حسین است و صبر او
ای در تن مطهر تو جان پنج تن
ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن
از کودکیت شمع شبستان پنج تن
چشم تو آبیار گلستان پنج تن
یادآور تکلم زهرا بیان توست
اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست
حیدر ثنات گفته که این حیدر من است
کوثر دعات کرده که این کوثر من است
خون حسین گفته پیام آور من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار
خون خدا به خواهری ات کرده افتخار
ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند
آیات نور گوهر لعل لب تواند
تو آسمانی و شهدا کوکب تواند
بالای نیزه محو نماز شب تواند
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سروده است
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین
بر خطبة دمشق تو از مادر آفرین
وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین
لبخند فتح زد به سر نی سر حسین
از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد
با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد
تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکست خورد
طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد
تو یک تنه تمام سپاه ولایتی
حق است اینکه دختر شاه ولایتی
پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح
نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح
گردیده امّتت سپه بی حساب فتح
روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح
"میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست
کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست
26.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_زیارتی_حضرت_اباعبدالله الحسین (علیه السلام)
#صاحب_نفس
#پیرغلامان_اهل بیت
#حاج اکبر ناظم
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
https://eitaa.com/matam133
آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_مدح_و_مصیبت #مثنوی #استاد غلامرضا_سازگار ای دختر و خواهر ولایت آیینه
شعر مثنوی ای دختر و خواهر ولایت
خوانده شده توسط حاج حنیف طاهری
👇👇👇👇👇
148a3ab62e449d5d7cf433aa3bc21a1b6lizj25ms65s44r.mp3
18.2M
#حضرت_معصومه_سلام الله علیها
#حاج حنیف طاهری
سلام علیکم
در راستای بهره مندی بیشتر از مطالب ارسالی و همچنین استفاده از ظرفیت های همه عزیزان در خواست میگردد موارد زیر را به شماره ۰۹۱۰۲۴۱۲۶۶۵ (آقای رضا عسگری ) ارسال نمایید.
۱_ ایرادات و اشتباهات اشعار ارسال شده ،از جمله اشتباهات نوشتاری(تایپی) و وزنی و ... جهت اصلاح
۲_اشعار فاخر و غني که در کانال بارگذاری نشده است