هدایت شده از آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
📹 شعرخوانی استاد #محمدجواد_غفورزاده
اشعار مدح حضرت زینب سلام الله علیها
که قبلا در کانال آموزش مداحی ماتم الحسین علیه السلام بارگذاری شده اند
👇👇👇👇
#حضرت_زینب_سلام الله علیها
#پنجم_جمادی_الاول
#مدح
#مثنوی
#غلامرضا قدسی
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخنده زن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
خانهزاد وحی حق تا رخ گشود
آبروی آفرینش را فزود
زینب، آن پرورده ی دامان عشق
نام او، سرلوحه ی دیوان عشق
جان او از عشق حق افروخته
وز شرار عشق، جانش سوخته
عقل گشته مات از ایثار او
عشق، سرگردان شده در کار او
قدسیان خدمتگزار درگهش
توتیای چشم جان، خاک رهش
زینب، آن دردانه ی آل رسول
دختر والای زهرای بتول
بود از آغاز، همگام حسین
نقش بر لوح دلش، نام حسین
بسته پیمان با خدا روز الست
تا به راهش بگْذرد از هر چه هست
صبر را بخشیده معنایی شگرف
وصف صبر او برون از حدّ حرف
از قیام روز عاشورا، حسین
کرد دین را زنده در دنیا، حسین
شد قیام او به عالم، بیقرین
بود چون زینب در آن نقشآفرین
گر نبودی نقش او در این قیام
بود این نهضت قیامی ناتمام
کیست زینب؟ آن که در کرببلا
شد خجل از صبر او کرب و بلا
رنج، پیش او سپر انداخته
درد و محنت، رنگ پیشش باخته
او حسینی بود و پروایی نداشت
جز خدا در خاطرش جایی نداشت
از برادر لحظهای غافل نبود
هیچ مشکل پیش او، مشکل نبود
شعلهها از عشق عالمسوز داشت
آتشی در جان، جهانافروز داشت
در حریم قدس، مَحرم، زینب است
معنی عشق مجسّم، زینب است
آفرین بر صبر طاقتسوز او
وآن تجلّیهای جانافروز او
با اسیران صبحدم تا شام رفت
گاه در کوفه، گهی در شام رفت
داشت در راه سفر، آن پاکجان
از سر پاک شهیدان، سایبان
جاودانساز محرّم با پیام
زینب است، آری؛ الی یومالقیام
#حضرت_زینب_سلام الله علیها
#مدح
#سیدعلی قائمی«اعظامی»
دوش از لطف مرا پیر خرد داد خبر
که مده مابقی عمر به بیهوده هدر
چون تو را حسن بیان داده خدای اکبر
غیر مدح علی و آل مگو حرف دگر
بگذر از راه حجاز و به حقیقت کن ساز
شمه ای در صفت و سیره ی بانوی حجاز
شرف دوده ی آدم، خلف پاک رسول
دختر شیر خدا، نور دو چشمان بتول
آنکه جز مرضی حق، هیچ نبودش مقبول
مات و مبهوت مقاماتش ادراک و عقول
بندگی در او خواجگی هر دو سراست
خادم درگه او بنده ی محبوب خداست
مصطفی صولت و حیدر فر و زهرا عصمت
خون او چون حسن و همچو حسینش خلقت
شمس افلاک حیا، ماه سپهر عفت
مخزن سر خدا، بانوی گردون رفعت
آسمان عظمت را نبود جز او ماه
پرده دار حرم محترمش عبدالله
آنکه بود خادم بیت الشرفش جبرائیل
بود بر موکب او غاشیه کش میکائیل
عصمت حق، شرف دوده ی ابناء خلیل
آنکه شد کار شهادت، به وجودش تکمیل
آسمان شرف و علم و عمل را کوکب
تربیت یافته ی دامن زهرا زینب
ثمر نخل رسالت، گل باغ حیدر
زیب دامان علی، دخت نبی را دختر
مجتبی را به جهان، آمده نیکو خواهر
بر حسین بن علی بود معین و یاور
قامت عیسی گردون، پی تعظیمش خم
کم ترین خادمه ی درگه او صد مریم
زن مگو خاک درش قبله ی ارباب یقین
زن مگو نور خدایش شده طالع ز جبین
زن مگو عالمه ی بی بدل مثل و قرین
زن مگو بنده ی فرمانبر او روح الامین
زن مگو کاخ جلال و عظمت را بانی
زن مگو در همه احوال علی را ثانی
زن مگو تربت او آبروی آب بقا
زن مگو پنجه ی فیاضش چون دست خدا
زن مگو مظهر آزادگی و مهر و وفا
زن مگو اسوه ی صبر و یم تسلیم و رضا
زن مگو شیر حق است، ار چه که دختر باشد
«شیر شیر است، اگر ماده، اگر نر باشد»
زن مگو مهبط جبریل امین خانه ی او
زن مگو عرش برین خانه و کاشانه ی او
زن مگو عالم و آدم همه دیوانه ی او
زن مگو جان جهان برخی جانانه ی او
زن مگو خاک رهش سرمه ی چشم ملکوت
زن مگو چشم وقار است، دو سپهر جبروت
زینب ای بانوی فرخنده که اندر آفاق
همچنان ذات خداوند، وجودت شده طاق
زینب ای ماه عسل معنی عهد میثاق
خالق صبر و ظفر، صدق و صفا را مصداق
ای طفیلی وجود تو ز مه تا ماهی
زیبد انگشت تو را خاتم ظل الهی
ای قضا بسته کمر، منتظر فرمانت
تا کند عالم و آدم همگی قربانت
راستی جان جهان، باد فدای جانت
جان به قربان تو و چشم ز غم گریانت
گر تو در کار شهادت نشدی پیش آهنگ
پای این قافله تا روز قیامت بد لنگ
ای بتول دوم ای مظهر خلاق زمن
ای شده چشم جهانی ز جمالت روشن
وصفت آنگونه که بایست نشاید گفتن
تویی آن شمس درخشنده که بر وجه حسن
تا خدا هست و خداوندی او پا بر جاست
از تو و همت تو، پرچم اسلام بپاست
قبله ی اهل صفا، کعبه ی آمال تویی
صاحب شوکت و شایسته ی اجلال تویی
شرف احمد و فخر علی و آل تویی
نقطه ی دایره ی عزت و اقبال تویی
تا سر و کار تو با کوچه و بازار افتاد
دودمان اموی یکسره رفت از تو، به باد
به فلک میرود از محنت تو فریادم
رنج و آلام تو هرگز نرود از یادم
«فاش میگویم و از گفتهٔ خود دلشادم»
هستم «اعظامی» و با مهر تو مادر زادم
چون بود جامه ی غم بر قد و بالای تو راست
پرچم آل علی، تا صف محشر بر پاست
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#مدح
#مرحوم_عابد_تبریزی
تندیس وقار و آیت حلم
تدریس وفا حکایت علم
مستوره ی بزم گاه عرفان
منظومه کهکشان ایمان
اثبات حیا ثبوت عصمت
بینایی چشم قدس و عفت
ماه فلک آفرین تقوا
همزاد حیا قرین تقوا
اسطوره همت و شهامت
اعجوبه کارگاه خلقت
ترکیب حیا و جوش مذهب
آورده زنی به نام زینب
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#مدح و منقبت #ولادت
#وزن: مفاعلن مفاعلن فعولن
#از کتاب دل سنگ آب شد
#استاد_علی_انسانی
...تو کیستی؟ که عقل مجنون توست
عشق به تو عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشهٔ آل کسا
به درک تو عقلِ رسا، نارسا...
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو...
تو بودهای سنگ صبور همه
تو بردهای فیض حضور همه...
دفاع تو، صبر تو، احساس تو
حسین تو، حسن تو، عباس تو...
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
خاک رهت به عرش پهلو زده
پیش قدِ تو سرو زانو زده...
مدرسهٔ تو دامن فاطمه
معلّمی ندیده و عالمه
صدای تو دل از علی میبرد
ناز تو را فاطمه هم میخرد
فاطمه فخر مصطفی بر همه
از تو ولی، فخرکنان فاطمه...
نیست فلک به قدر، هم پایهات
ندیده همسایهٔ تو سایهات
عمۀ ساداتی و زینِ اَبی
عقیلهٔ هاشمیان زینبی
لبت «یکی گوی» دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته
ولادتت ولادت گریه بود
گریهٔ تو شهادت گریه بود
ای تو، به هر غمی امید حسین
کشتهٔ عشقی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینۀ نجاتی...
نام شما هر دو به دنبال هم
آینهٔ همید و تمثال هم
معنی اگر ز خالق و رب یکیست
نام حسین و نام زینب یکیست...
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#ترکیببند
#مدح و #مصیبت
#جواد_هاشمی_تربت
(۱)
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبهی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!
(۲)
السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیرهی یاسین!
السّلام ای نتیجهی طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!
بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور
(۳)
ای تو ناموس قادر متعال!
مایهی افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو میزنیم در همه دم
یاد تو میکنیم در همه حال
ای که یادت نمیرود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!
(۴)
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار اینچنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی
ای تو آیینهی صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق
(۵)
خطبههایت مبلّغ مکتب
گریههایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالهی عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب
وه! که نامت به وحی، تمثیل ست
زآن که نامآور تو جبریل ست
(۶)
ای خداوند عشق! یا زینب!
عبد در بند عشق یا زینب!
گر نبُد عشق تو جدا میگشت
بند از بند عشق یا زینب!
زیر و رو کردهایم کون و مکان
نیست مانند عشق، یا زینب!
عشق اگر عشق توست ما همهایم
آرزومند عشق، یا زینب!
کیستی؟ ای به عشق سنگ محک!
عشق را با تو هست حقّ نمک
(۷)
عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!
همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
(۸)
محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب
چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را
(۹)
آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمهگاه تا گودال
همهی راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی
تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه
(۱۰)
تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
(۱۱)
چون که میرفتی ای علیرفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود،
پیشگاه تو حیدر کرّار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پیات شدی ز یسار
تو کجا روی ناقهی عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟
خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند
(۱۲)
ای مهین جلوهی دلارایی!
وی بهین اسوهی شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرینها بر آفرینش تو
(۱۳)
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو میزند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شهبانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم
(۱۴)
من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپروردهی علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستانبوسی
کی به من میدهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول
"تربتم" لیک کمترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!
#حضرت_زینب_کبری_سلاماللهعلیها
#مثنوی
#مدح
#پنجم_جمادی_الاول
#محمود شاهرخی
دختر مرتضی، امیر عرب
گوهر دُرج معرفت، زینب
بضعۀ مصطفی، رسول کریم
آن سرافراز واجبالتعظیم
اختر تابناک برج حیا
زیور دوش و دامن زهرا
همچو بلبل به ساحت گلشن
نغمهآموز از حسین و حسن
عنصرش از بدایع ملکوت
گوهرش از خزانه ی لاهوت
سینهاش لوح «علّم الاسماء»
دل او گنج سرِّ «ما اوحی»
دیدهاش سرِّ غیب را دیده
در گلستان وحی بالیده
قبله ی جان، حریم خانه ی او
توتیا خاک آستانه ی او
عقل را نیست در حریمش بار
عشق از او یافت گرمی بازار
نینوا عرصه ی کرامت او
«فاستقم» رمز استقامت او
خاک او قبله ی خلایق بود
سینهاش مخزن حقایق بود
چون به گاه کلام دُر میسفت
با زبان علی سخن میگفت
عاشقان را به منزل دلدار
رهنما بود و کاروانسالار
کاخ بیداد و کفر ویران ساخت
رأیت داد بر فلک افراخت
دست عزمش چو فاتح خیبر
کرد بنیان کفر زیر و زبر
نظم کیش و نظام شرع از اوست
بود اصل و قوام فرع از اوست
از پی پاس شرع و دین هدا
دهدش کردگار خیر جزا
از سراپرده ی مقدس ذات
بر روانش تحیّت و صلوات
بانوی اقلیمِ عصمت ، آبروی شرع و مکتب
آیتِ ترویجِ قرآن ، مایهء تحکیمِ مذهب
صفحهء رخسارهء او،مُصحفی از خون مُذهَّب
آسمانِ رحمت و ایثار را رخشنده کوکب
کیست گفتم ، عشق زد فریاد و گفتا هست زینب
#استاد_عابد_تبریزی