👨🏻🎓👩🏻🎓حق شاگرد و دانشجو
#متن_تلنگری
و اما حق شاگردانی که از تو در دانش بهره می گیرند این است که بدانی خدای متعال در آن دانشی که به تو داده تو را سرپرست ایشان قرار داده است.
و از گنجینۀ دانش خویش به روی تو گشوده است.📚
پس اگر ایشان را به بهترین صورت آموزش دهی
و بر آنان خشم نگیری😤❌
و از آنان دلتنگ نشوی
خداوند دانش تو را از فضل خویش بهره مند خواهد ساخت.💫🧡
ولی اگر دانش خویش را از مردم دریغ کنی یا آنگاه که از دانش تو بهره ای می خواهند بر آنان بدخلقی کنی.😡
بر خداوند است که دانش و آبروی تو را بگیرد.👊
و جایگاه تو را از دل ها بردارد.
#رساله_حقوق_امام_سجاد
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
🖤شهادت حضرت زهرا
#پلاتو #متن_مجری #شروع
ویژه مراسم ایام شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام
بعد از نامه خدا، برنامه را با این شعر شروع کنید...
نوکر زهرا شدم دنیا به نامم گشته است
نام پاک فاطمه ذکر سلامم گشته است
من نمیدانم چه رازی دارد این نام عجیب
گفتن یا فاطمه تکیه کلامم گشته است
سلام سوره ی کوثر، سلام "أَعطَینا"
درود، مادر سادات، فاطمه، زهرا
[اگر زمان ندارید، از همینجا وارد سلام و احوالپرسی با مخاطب بشید. اما اگر فضای جلسه اجازه میده و مخاطب هم کشش داره، ادامه شعر رو هم میتونید بخونید...👇]
صفیّه، امّ ابیها، جلیله، راضیّه
حدیثه، طاهره، قدسیّه، انسیه، حورا
تویی که عرش سرش را به پات می ساید
تو زهره ای، که ضیائت گرفته دنیا را
برای فهم مقامت، عقول پا در گِل
برای درک خیالت، خیال نابینا
تویی که دختر وحی و عروس قرآنی
گواه، سوره ی رحمان و سوره ی طاها
برای همسری تو، فلک علی پرور
نبود غیر ولایت برای تو همتا
تویی که فخر ائمه شده است مادریت
تو مادر پدرت هم شدی، ولی بخدا
تو مادر همه ی بچّه شیعه ها هستی
فدای مادری تو، تمام مادرها
سلام و صلوات خدا بر مهربانترین مادر عالم و درود خدا بر شما حاضران گرانقدر که در این محفل عاشقی حضور به هم رساندید.
ایام شهادت بانوی بزرگ اسلام، سرور زنان دو جهان حضرت زهرا سلامالله علیها رو به شما تسلیت میگم. با توسل به آن وجود مطهره، آغاز میکنیم برنامه امروز رو به برکت ذکر صلوات رفیع بر نور دیده پیامبر و اهلبیت طاهرین اون حضرت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🤲شکر نعمت
#حکایت #داستانک
مردی با غلام خود به باغ میرفت. در میان راه خیاری را نصف کرد و نصف آن را به غلام داد و نصف دیگر را برای خودش گذاشت تا بعداً بخورد.
غلام با لذت خیار را خورد بعد از مدتی مرد خیارش را خورد و متوجه شد خیار تلخ است.
رو به غلامش کرد و گفت: غلام، خیار به این تلخی را چگونه با لذت خوردی و هیچ نگفتی؟
غلام گفت: ای ارباب از دست تو چیز های شیرین و خوشمزه زیاد خوردم. شرم داشتم برای این خیار تلخ حرفی بزنم.
ارباب گفت: چون چنین شکر نعمت گذاشتی تو را در راه خدا آزاد می کنم.🌿
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🖤قصهی مادرغصهها، فاطمهزهرا(۱)
#دلنوشته
چقدر دلگیرم این روزها!... دلم باران میخواهد... هوا گرفته و بیمار است... شاید بخاطر رسیدن موسم بی کسی امیرالمؤمنین و تداعی خاطره ی کوچه، در، مسمار، مادر، محسن، دستهای بسته باشد. آخر مگر میشود در خانه ات هم غریب باشی؟! هیچ جایی برای آدم خانه اش نمی شود. وای از روزیکه از پشت دیوارهای خانه ات حس کنی پوزه های شغالهای انسان نما را! حس کنی گرمای آتش حقد و کینه را! باور نمی کنی نه؟
آری! قصه ی یک تنه جنگیدن فاطمه زهرا برای امام زمانش آن هم از پشت حصار خانه اینگونه شروع شد... انگار این نامردان آیات خدا را فراموش کرده اند که فرمود: "بی اجازه وارد خانه ی کسی نشوید" حالا تصور کن این خانه ی "ام ابیها" و چقدر محترم و این کوردلان چقدر نامحترم می شمارند حقوق انسیه حورا را. یادشان رفته این خانه ای که با بی حیایی هیزم خسران خودشان را جلویش میریزند... همان باب امیدیست که هیچ حاجتمندی را ناامید نکرده تا شرمنده زن و فرزندشان نباشند. حالا به تلافی آمده اند علی را شرمنده همسر و اولادش کنند. آمده اند ولی زمان را ببرند، هستی زهرا را...
کوچه خالی از مرد است و پر از نامردان مدعی...
تهدید می کنند بگو علی بیاید وگرنه خانه را به آتش میکشیم!
بانوی پاکیها پشت در می آید و مانع باز شدن می شود تا از امام زمانش دفاع کند تا حد جان... تا حد بدرقه کردن محسن به دیار باقی، تا جانبازی، تا ... "شهادت"
فاطمه پشت در، آماده ذوب شدن در عشق به امام زمانش و بچه ها منتظر معجزه اند تا آتش پیش رویشان همچون آتشی که ابراهیم پیامبر را در آغوش کشید به گلستان تبدیل شود.
اما این بار معجزه اینست فاطمه پروانه وار حول شمع وجود امامش بسوزد و بسوزد و بسوزد...
صدای کوبیده شدن در و ماندن مادر بین در و دیوار، نگاه آسمانی کودکان را تیره و تار کرده و شغالان بی حیا، بی اعتنا به فاطمه(سلام الله علیها) می برند غیرت الله را، فاتح خیبر، داماد پیمبر... فاطمه یا علی میگوید اما گویی، ستونهای وجودش با او همراه نیستند. هرچه داشته در طبق اخلاص و عمل در پشت در خانه ی علی جا میگذارد و نیمه جانش را به ریسمان دستان علی حلقه میزند و "لاحول ولا قوة الا بالله" میخواند تا مردش به خانه برگردد.
فاطمه دلتنگ نوازشهای مهربان پدر است و هوایی سفر است... خانه را مهیای نبودن میکند... نان مهر برای کودکان می پزد و گیسوان پریشان کودک سه ساله اش را برای آخرین بار شانه محبت میزند. سربلند از جانبازی برای امامش در قنوت نمازش از خدا طلب شهادت میکند...
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
🖤قصهی مادرغصهها، فاطمهزهرا(۲)
#دلنوشته
همین روزها بود! که فاطمه دیگر به استقبال امیرش نمی آمد و از او رو می گرفت... سلامهایش افقی نداشت... شاید میخواست رج های محبتی را که در دل علی بسته بود را ببرد تا دشنه فراق، جان علی را نستاند!
دیگر از عطر نیایشهای فاطمه خبری نیست و زوزه ی شوم عزا در کوچه ی بنی هاشم پیچیده و...
نفس نفس زدنهای حسنین و فریاد "یا امیرالمؤمنین، مادر" پایان قصه ی غصه های مادر هستی را بیان میکند و مقدمه ایست برای آغاز فتنه های کوفه و کربلا... چادر خاکی می ماند برای زینب و بیرق سرخ یا فاطمه که باید محکم بگیردش تا کربلا و ظهر عاشورا...
نمیدانم مادر شده ای یا مادرت زنده است؟ قبول داری مادر نظم آفرینش است؟ او که نباشد از همان لحظه، همان وقت، تو هم خواهی مرد. چرا که مادر یعنی اشتیاق به فردا...
حالا کودکانی از سر ترس رسیدن کلاغهای شوم خبر رسان، آستین به دهان می گیرند تا هق هق بی مادریشان از فضای خانه بیرون نرود و مادر با قلبی آرام به دیدار رسول الله بشتابد.
شهر در خاموشیست... خبر از مادر نیست... تنور خانه سرد است و موسم بی کسی های علی و اولادش شده. نگاه زینب محو در و دیواریست که از دل محزون فاطمه خبر داشت... محرم راز روزهای آخر زهرای اطهر! دیگر کوچه برای حسن تداعی کابوس بی مادریست. شغالهای ظالم قصه، به خانه ی مقصودشان رسیده اند و در پستوهای آلوده شان، خواب خانه نشینی علی را می بینند...
و پیوند علی و چاه آغاز می شود. شاید امشب علی در نیایشهایش گفته باشد:
الهی هیچ مادری در مقابل کودکانش زمین نخورد، چرا که کودکان می شکنند...
الهی هیچ فاطمه ای صورتش نیلی نباشد که از همسرش رو بگیرد...
الهی هیچ کودکی از اضطراب رفتن مادر زبانش نگیرد...
الهی هیچ زنی دست بسته همسرش را نبیند، چرا که فاطمه دید و همانجا دق کرد...
الهی روزگار اینگونه نباشد که قبر مادری پنهان بماند و مردش پنهانی به دیدارش رود...
الهی فاطمه را به تو می سپارم نگهدارش باش...
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
😎توهم دانایی
#متن_تلنگری
بزرگترین دردِ بشریت
نادانی نیست.
بلکه توهمِ داشتن آگاهیست.
اگر ما میدانستیم که
چقدر نمیدانیم،
دنیا بهشت میشد...
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
👤عادت به محیط
#انگیزشی #متن_تلنگری
یک قانونى داريم در روانشناسی كه هميشه ثابت است.
"ما به محيطمان عادت ميكنيم"
اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید؛
کم کم به بدبختی عادت میکنید و فکر میکنید که این طبیعیست.
اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید؛
عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی میدانید.
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت میشوید؛
ولی در نهایت شما هم عادت میکنید به دیگران دروغ بگویید و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید؛
شما هم خوشحال و پرانگیزه میشوید و این امر برایتان کاملا طبیعیست.
🔸از امروز تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید.
وگرنه افراد منفی شما را پایین میکشند
وتا لحظهی آخر اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمیشوی.
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
😁 انالصلوة تنهاء...!
#طنز #دفاع_مقدس #نماز
نه اینکه اهل نماز جماعت و مسجد نباشد، بلکه گاهی همینطوری به قول خودش برای خنده، بعضی از بچههای ناآشنا را دست به سر میکرد، ظاهراً یک بار همین کار را با یکی از دوستان طلبه کرد، وقتی صدای اذان بلند شد آن طلبه به او گفت: «نمیآیی برویم نماز؟»
پاسخ میدهد: «نه، همینجا میخوانم»
آن بنده خدا هم کمی از فضایل نماز جماعت و مسجد برایش گفت. اما او هم جواب داد: «خود خدا هم در قرآن گفته:«انالصلوه تنهاء...» تنها، حتی نگفته دوتایی، سهتایی.
و او که فکر نمیکرد قضیه شوخی باشد یک مکثی کرد به جای اینکه ترجمه صحیح را به او بگوید، گفت:«گفته، تنها» یعنی چند نفری، نه تنها و یک نفری ... و بعد هردو با خنده برای اقامه نماز به حسینیه رفتند.
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
👫همنشین
#متن_تلنگری #ارتباط_موثر
یادت باشد!
شما شبیه
کسانی خواهید شد که
بیشترین رابطه را با آن ها دارید؛
پس با افرادی
معاشرت کنید که
ذهنی ثروتمند، زیبا، روحیه بخش
و مثبت دارند.
⚡چقدر پیامبر اکرم (ص) زیبا فرمودند:
همنشین خوب، بهتر از تنهایی
و تنهایی، بهتر از همنشین بد است.
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
📚💰علم بهتر است یا ثروت
#پلاتو #متن_مجری
علم بهتر است یا ثروت؟
یک سوال تکراری با ۱۰ جواب متفاوت
🔻جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند..
مرد اول👇
▫️ یا علی ! سؤالی دارم.
علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی(ع) در پاسخ فرمود:
علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.
مرد دوم👇
▫️ اباالحسن! سؤالی دارم، میتوانم بپرسم؟
علم بهتر است یا ثروت ؟
حضرت علی علیه السلام فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ میکند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی . نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ایستاده بود نشست.
▫️در همین حال سومین نفر وارد شد؛
یاعلی علم بهتراست یا ثروت؟
امام در پاسخش فرمود:
علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!
نفر چهارم👇
▫️ یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی علیه السلام در پاسخ به آن مرد فرمودند:
علم بهتر است ؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود ؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود.
▫️نوبت پنجمین نفر بود.👇
یا علی علم بهتر است یا ثروت؟
حضرت علی علیه السلام در پاسخ به او فرمودند :
علم بهتر است ؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل میدانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد میکنند.
▫️نفرششم👇
یا علی ! علم بهتر است یا ثروت؟
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد
نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت علی و گاهی به تازه واردها دوخته میشد..
در همین هنگام هفتمین نفر👇
▫️یا ابالحسن ! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه میشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.
▫️در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود:👇
علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط تا هنگام مرگ با صاحبش میماند ، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
▫️همه از پاسخهای امام شگفت زده شده بودند که، نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید:👇
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟
امام فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل میکند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان میشود.
نفر دهم👇
▫️ یا ابالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی میکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع اند.
⚡️ فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بیصدا از میان جمعیت برخاستند.
هنگامیکه آنان مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میفرمود:
اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی میدادم.
منبع 👇
📚کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷.
به نقل از امام علیبنابیطالب، ص۱۴۲
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
👶🏻حق فرزند
#متن_تلنگری
و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و تمامی خوبی ها و بدی های او در دنیا به تو نسبت داده می شود.😇😈
و تو مسئول تربیت نیکو، راهنمایی او به سوی پروردگارش و کمک کار او در عبادت خدایی.👈🏻🕋
پس با او به گونه ای رفتار کن که می دانی با احسان کردن به او پاداش خواهی دید و با بدی به او نیز کیفر.🎭
#رساله_حقوق_امام_سجاد
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b