هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🖤 اولین شرط قبولی دعا...
#شعر #فاطمیه #شروع
اولین شرط قبولیدعا، فاطمه است
عرشِ پرمرتبه را قدروبها فاطمه است
آن یگانه زن بخشنده که در شام وصال
داد پیراهن خود را به گدا فاطمه است
آنکه روزیِجهان، دستخودش بودهولی
مال دنیا همه را کرد رها فاطمه است
از ازل قبلهگهم کعبهی رخسار علی است
بهر این قبلهی حق، قبلهنما فاطمه است
سر در خانهی ما ساده ولی دیدنی است
چون که زیبایی آن پرچم یا فاطمه است
بانویی که به سرش چادر ناموسخداست
در صف اول هر معرکه با فاطمه است
پایرهبر سروجان را به خدا هدیه کنند
الگوی راه تمام شهدا فاطمه است
رهبرم گرچه غریباست ولی پیروز است
چونکه ذکرلب او در همهجا فاطمه است
فاطمیه ته جولانگه هر آشوبی است
عقدهگر کور شود، عقدهگشا فاطمه است
خشکسالی غمسختیاست ولی شکرخدا
رازق ملت زهرایی ما فاطمه است
چون پرنده که جدا دانه کُند از دلخاک
شافع تکتک ما روز جزا فاطمه است
سرو رعنا و رشیدی که به هنگام وداع
قامتش خمشده بیجرموخطا فاطمه است
چه بلاها که مدینه سر زهرا آورد
برد از یاد که ناموسخدا فاطمه است
شاعر: محمدجواد شیرازی
@matnestan | مَتنـِــــــستان
هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🖤یازهرا
#شعر #فاطمیه
🖤دل از غم فاطمه توان دارد؟ نه
🖤وز تربتِ او کسی نشان دارد؟ نه
🖤آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری
🖤جز مهدی صاحب الزمان دارد؟ نه
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@matnestan | مَتنـِــــــستان
هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🥀سلام سوره ی کوثر
#فاطمیه #شعر #شهادت
سلام سوره ی کوثر، سلام «أَعطَینا»
درود، مادر سادات، فاطمه، زهرا
صفیّه، امّ ابیها، جلیله، راضیّه
حدیثه، طاهره، قدسیّه، انسیه، حورا
تویی که عرش سرش را به پات می ساید
تو زهره ای، که ضیائت گرفته دنیا را
برای فهم مقامت، عقول پا در گِل
برای درک خیالت، خیال نابینا
تویی که دختر وحی و عروس قرآنی
گواه، سوره ی رحمان و سوره ی طاها
برای همسری تو، فلک علی پرور
نبود غیر ولایت برای تو همتا
تویی که فخر ائمه شده است مادریت
تو مادر پدرت هم شدی، ولی بخدا
تو مادر همه ی بچّه شیعه ها هستی
فدای مادری تو، تمام مادرها
فدای نام حسینت، تمامی عالم
فدای نام عزیز حسن، همه دنیا
همیشه نام حسن را که می برم، مادر!
بیاد کوچه می افتم، بیاد کوچه، چرا؟
چرا که صورتتان در عبور از این کوچه
به ضرب سیلی دشمن کبود شد، زهرا
هنوز خاکی خاکی است چادرت بی بی
هنوز مانده در آن کوچه گوشوار شما
کنار چادر خاکی که ارث زینب شد
اگر که روضه بخوانی برای کرببلا
پس از حسین «عَلَیکُنَّ بِاالفِرار» بگو
خدا کند، نکند خصم خیمه را یغما
حجاب زینب کبری، حجاب فاطمه است
رسیده شمر به خیمه، کجایی ای سقّا؟!
شاعر : امیر عظیمی
@matnestan | مَتنـِــــــستان
هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🥀بعد زهرا...
#شعر #فاطمیه
دیگر آن خندهی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچکسی زهرا نیست
قطرهی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید کسی همچو عـلـی تنها نیست
شهادت حضرت زهرا(س) تسلیت باد.
@matnestan | مَتنـِــــــستان
هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🖤علی(ع)،هنگامخاکسپاریفاطمه(س)
#فاطمیه #خطبه_نهج_البلاغه ۲۰۲
سلام بر تو، اى پيامبر خدا.
سلام از من و دخترت كه اكنون در كنار تو فرود آمده و چه زود به تو پيوست. 💔
اى رسول خدا، بر مرگ دخت برگزيده تو، شكيبايى من اندك است و طاقت و توانم از دست رفته ولى مرا، كه اندوه عظيم فرقت تو را ديدهام و رنج مصيبت تو را چشيدهام، جاى شكيبايى است.
من خود تو را به دست خود در قبر خواباندم و هنگامى كه سر بر سينه من داشتى، جان به جان آفرين تسليم نمودى. «انا لله و انا اليه راجعون».
آن وديعت بازگردانده شد و آن امانت به صاحبش رسيد. و اندوه مرا پايانى نيست. همه شب خواب به چشمم نرود تا آنگاه كه خداوند براى من سرايى را كه تو در آن جاى گرفتهاى، اختيار كند.
بزودى، دخترت تو را خبر دهد كه چگونه امتت گرد آمدند و بر او ستم كردند.
همه سرگذشت را از او بپرس و خبر حال ما از او بخواه.
اينها در زمانى بود كه از مرگ تو ديرى نگذشته بود و تو از يادها نرفته بودى.
بدرود تو را و دخترت را.
بدرود كسى كه وداع مىكند، نه بدرود كسى كه رنجيده و ملول است.
اگر از اينجا بازمىگردم نه از روى ملالت است و اگر درنگ مىكنم نه به سبب آن است كه به وعدهاى كه خدا به صابران داده است بدگمان شدهام.
#خطبه_نهج_البلاغه ۲۰۲
@matnestan | مَتنـِــــــستان
هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🖤شهادت حضرت زهرا
#پلاتو #متن_مجری #شروع
ویژه مراسم ایام شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام
بعد از نامه خدا، برنامه را با این شعر شروع کنید...
نوکر زهرا شدم دنیا به نامم گشته است
نام پاک فاطمه ذکر سلامم گشته است
من نمیدانم چه رازی دارد این نام عجیب
گفتن یا فاطمه تکیه کلامم گشته است
سلام سوره ی کوثر، سلام "أَعطَینا"
درود، مادر سادات، فاطمه، زهرا
[اگر زمان ندارید، از همینجا وارد سلام و احوالپرسی با مخاطب بشید. اما اگر فضای جلسه اجازه میده و مخاطب هم کشش داره، ادامه شعر رو هم میتونید بخونید...👇]
صفیّه، امّ ابیها، جلیله، راضیّه
حدیثه، طاهره، قدسیّه، انسیه، حورا
تویی که عرش سرش را به پات می ساید
تو زهره ای، که ضیائت گرفته دنیا را
برای فهم مقامت، عقول پا در گِل
برای درک خیالت، خیال نابینا
تویی که دختر وحی و عروس قرآنی
گواه، سوره ی رحمان و سوره ی طاها
برای همسری تو، فلک علی پرور
نبود غیر ولایت برای تو همتا
تویی که فخر ائمه شده است مادریت
تو مادر پدرت هم شدی، ولی بخدا
تو مادر همه ی بچّه شیعه ها هستی
فدای مادری تو، تمام مادرها
سلام و صلوات خدا بر مهربانترین مادر عالم و درود خدا بر شما حاضران گرانقدر که در این محفل عاشقی حضور به هم رساندید.
ایام شهادت بانوی بزرگ اسلام، سرور زنان دو جهان حضرت زهرا سلامالله علیها رو به شما تسلیت میگم. با توسل به آن وجود مطهره، آغاز میکنیم برنامه امروز رو به برکت ذکر صلوات رفیع بر نور دیده پیامبر و اهلبیت طاهرین اون حضرت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇
https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
هدایت شده از مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
🖤قصهی مادرغصهها، فاطمهزهرا(۱)
#دلنوشته
چقدر دلگیرم این روزها!... دلم باران میخواهد... هوا گرفته و بیمار است... شاید بخاطر رسیدن موسم بی کسی امیرالمؤمنین و تداعی خاطره ی کوچه، در، مسمار، مادر، محسن، دستهای بسته باشد. آخر مگر میشود در خانه ات هم غریب باشی؟! هیچ جایی برای آدم خانه اش نمی شود. وای از روزیکه از پشت دیوارهای خانه ات حس کنی پوزه های شغالهای انسان نما را! حس کنی گرمای آتش حقد و کینه را! باور نمی کنی نه؟
آری! قصه ی یک تنه جنگیدن فاطمه زهرا برای امام زمانش آن هم از پشت حصار خانه اینگونه شروع شد... انگار این نامردان آیات خدا را فراموش کرده اند که فرمود: "بی اجازه وارد خانه ی کسی نشوید" حالا تصور کن این خانه ی "ام ابیها" و چقدر محترم و این کوردلان چقدر نامحترم می شمارند حقوق انسیه حورا را. یادشان رفته این خانه ای که با بی حیایی هیزم خسران خودشان را جلویش میریزند... همان باب امیدیست که هیچ حاجتمندی را ناامید نکرده تا شرمنده زن و فرزندشان نباشند. حالا به تلافی آمده اند علی را شرمنده همسر و اولادش کنند. آمده اند ولی زمان را ببرند، هستی زهرا را...
کوچه خالی از مرد است و پر از نامردان مدعی...
تهدید می کنند بگو علی بیاید وگرنه خانه را به آتش میکشیم!
بانوی پاکیها پشت در می آید و مانع باز شدن می شود تا از امام زمانش دفاع کند تا حد جان... تا حد بدرقه کردن محسن به دیار باقی، تا جانبازی، تا ... "شهادت"
فاطمه پشت در، آماده ذوب شدن در عشق به امام زمانش و بچه ها منتظر معجزه اند تا آتش پیش رویشان همچون آتشی که ابراهیم پیامبر را در آغوش کشید به گلستان تبدیل شود.
اما این بار معجزه اینست فاطمه پروانه وار حول شمع وجود امامش بسوزد و بسوزد و بسوزد...
صدای کوبیده شدن در و ماندن مادر بین در و دیوار، نگاه آسمانی کودکان را تیره و تار کرده و شغالان بی حیا، بی اعتنا به فاطمه(سلام الله علیها) می برند غیرت الله را، فاتح خیبر، داماد پیمبر... فاطمه یا علی میگوید اما گویی، ستونهای وجودش با او همراه نیستند. هرچه داشته در طبق اخلاص و عمل در پشت در خانه ی علی جا میگذارد و نیمه جانش را به ریسمان دستان علی حلقه میزند و "لاحول ولا قوة الا بالله" میخواند تا مردش به خانه برگردد.
فاطمه دلتنگ نوازشهای مهربان پدر است و هوایی سفر است... خانه را مهیای نبودن میکند... نان مهر برای کودکان می پزد و گیسوان پریشان کودک سه ساله اش را برای آخرین بار شانه محبت میزند. سربلند از جانبازی برای امامش در قنوت نمازش از خدا طلب شهادت میکند...
@matnestan
مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان