eitaa logo
مَتنـِــــستان ✒️موثرباش
1.3هزار دنبال‌کننده
150 عکس
16 ویدیو
9 فایل
متن‌های مجری‌گری، داستان کوتاه، اشعار مطالب مناسبتی ویژه مجریان و سخنرانان ارتباط با ادمین @Moaserbash_official کانال تخصصی آموزش اجرا و فن‌بیان 👉 @moaserbash
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤شهادت حضرت زهرا ویژه مراسم ایام شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از نامه خدا، برنامه را با این شعر شروع کنید... نوکر زهرا شدم دنیا به نامم گشته است نام پاک فاطمه ذکر سلامم گشته است من نمیدانم چه رازی دارد این نام عجیب گفتن یا فاطمه تکیه کلامم گشته است سلام سوره ی کوثر، سلام "أَعطَینا" درود، مادر سادات، فاطمه، زهرا [اگر زمان ندارید، از همینجا وارد سلام و احوالپرسی با مخاطب بشید. اما اگر فضای جلسه اجازه میده و مخاطب هم کشش داره، ادامه شعر رو هم می‌تونید بخونید...👇] صفیّه، امّ ابیها، جلیله، راضیّه حدیثه، طاهره، قدسیّه، انسیه، حورا تویی که عرش سرش را به پات می ساید تو زهره ای، که ضیائت گرفته دنیا را برای فهم مقامت، عقول پا در گِل برای درک خیالت، خیال نابینا تویی که دختر وحی و عروس قرآنی گواه، سوره ی رحمان و سوره ی طاها برای همسری تو، فلک علی پرور نبود غیر ولایت برای تو همتا تویی که فخر ائمه شده است مادریت تو مادر پدرت هم شدی، ولی بخدا تو مادر همه ی بچّه شیعه ها هستی فدای مادری تو، تمام مادرها سلام و صلوات خدا بر مهربان‌ترین مادر عالم و درود خدا بر شما حاضران گرانقدر که در این محفل عاشقی حضور به هم رساندید. ایام شهادت بانوی بزرگ اسلام، سرور زنان دو جهان حضرت زهرا سلام‌الله علیها رو به شما تسلیت می‌گم. با توسل به آن وجود مطهره، آغاز می‌کنیم برنامه امروز رو به برکت ذکر صلوات رفیع بر نور دیده پیامبر و اهل‌بیت طاهرین اون حضرت. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇 https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🖤قصه‌ی مادر‌غصه‌ها، فاطمه‌زهرا(۱) چقدر دلگیرم این روزها!... دلم باران میخواهد... هوا گرفته و بیمار است... شاید بخاطر رسیدن موسم بی کسی امیرالمؤمنین و تداعی خاطره ی کوچه، در، مسمار، مادر، محسن، دستهای بسته باشد. آخر مگر میشود در خانه ات هم غریب باشی؟! هیچ جایی برای آدم خانه اش نمی شود. وای از روزیکه از پشت دیوارهای خانه ات حس کنی پوزه های شغالهای انسان نما را! حس کنی گرمای آتش حقد و کینه را! باور نمی کنی نه؟ آری! قصه ی یک تنه جنگیدن فاطمه زهرا برای امام زمانش آن هم از پشت حصار خانه اینگونه شروع شد... انگار این نامردان آیات خدا را فراموش کرده اند که فرمود: "بی اجازه وارد خانه ی کسی نشوید" حالا تصور کن این خانه ی "ام ابیها" و چقدر محترم و این کوردلان چقدر نامحترم می شمارند حقوق انسیه حورا را. یادشان رفته این خانه ای که با بی حیایی هیزم خسران خودشان را جلویش میریزند... همان باب امیدیست که هیچ حاجتمندی را ناامید نکرده تا شرمنده زن و فرزندشان نباشند. حالا به تلافی آمده اند علی را شرمنده همسر و اولادش کنند. آمده اند ولی زمان را ببرند، هستی زهرا را... کوچه خالی از مرد است و پر از نامردان مدعی... تهدید می کنند بگو علی بیاید وگرنه خانه را به آتش میکشیم! بانوی پاکیها پشت در می آید و مانع باز شدن می شود تا از امام زمانش دفاع کند تا حد جان... تا حد بدرقه کردن محسن به دیار باقی، تا جانبازی، تا ... "شهادت" فاطمه پشت در، آماده ذوب شدن در عشق به امام زمانش و بچه ها منتظر معجزه اند تا آتش پیش رویشان همچون آتشی که ابراهیم پیامبر را در آغوش کشید به گلستان تبدیل شود. اما این بار معجزه اینست فاطمه پروانه وار حول شمع وجود امامش بسوزد و بسوزد و بسوزد... صدای کوبیده شدن در و ماندن مادر بین در و دیوار، نگاه آسمانی کودکان را تیره و تار کرده و شغالان بی حیا، بی اعتنا به فاطمه(سلام الله علیها) می برند غیرت الله را، فاتح خیبر، داماد پیمبر... فاطمه یا علی میگوید اما گویی، ستونهای وجودش با او همراه نیستند. هرچه داشته در طبق اخلاص و عمل در پشت در خانه ی علی جا میگذارد و نیمه جانش را به ریسمان دستان علی حلقه میزند و "لاحول ولا قوة الا بالله" میخواند تا مردش به خانه برگردد. فاطمه دلتنگ نوازشهای مهربان پدر است و هوایی سفر است... خانه را مهیای نبودن میکند... نان مهر برای کودکان می پزد و گیسوان پریشان کودک سه ساله اش را برای آخرین بار شانه محبت میزند. سربلند از جانبازی برای امامش در قنوت نمازش از خدا طلب شهادت میکند... @matnestan مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
🖤قصه‌ی مادر‌غصه‌ها، فاطمه‌زهرا(۲) همین روزها بود! که فاطمه دیگر به استقبال امیرش نمی آمد و از او رو می گرفت... سلامهایش افقی نداشت... شاید میخواست رج های محبتی را که در دل علی بسته بود را ببرد تا دشنه فراق، جان علی را نستاند! دیگر از عطر نیایشهای فاطمه خبری نیست و زوزه ی شوم عزا در کوچه ی بنی هاشم پیچیده و... نفس نفس زدنهای حسنین و فریاد "یا امیرالمؤمنین، مادر" پایان قصه ی غصه های مادر هستی را بیان میکند و مقدمه ایست برای آغاز فتنه های کوفه و کربلا... چادر خاکی می ماند برای زینب و بیرق سرخ یا فاطمه که باید محکم بگیردش تا کربلا و ظهر عاشورا... نمیدانم مادر شده ای یا مادرت زنده است؟ قبول داری مادر نظم آفرینش است؟ او که نباشد از همان لحظه، همان وقت، تو هم خواهی مرد. چرا که مادر یعنی اشتیاق به فردا... حالا کودکانی از سر ترس رسیدن کلاغهای شوم خبر رسان، آستین به دهان می گیرند تا هق هق بی مادریشان از فضای خانه بیرون نرود و مادر با قلبی آرام به دیدار رسول الله بشتابد. شهر در خاموشیست... خبر از مادر نیست... تنور خانه سرد است و موسم بی کسی های علی و اولادش شده. نگاه زینب محو در و دیواریست که از دل محزون فاطمه خبر داشت... محرم راز روزهای آخر زهرای اطهر! دیگر کوچه برای حسن تداعی کابوس بی مادریست. شغالهای ظالم قصه، به خانه ی مقصودشان رسیده اند و در پستوهای آلوده شان، خواب خانه نشینی علی را می بینند... و پیوند علی و چاه آغاز می شود. شاید امشب علی در نیایشهایش گفته باشد: الهی هیچ مادری در مقابل کودکانش زمین نخورد، چرا که کودکان می شکنند... الهی هیچ فاطمه ای صورتش نیلی نباشد که از همسرش رو بگیرد... الهی هیچ کودکی از اضطراب رفتن مادر زبانش نگیرد... الهی هیچ زنی دست بسته همسرش را نبیند، چرا که فاطمه دید و همانجا دق کرد... الهی روزگار اینگونه نباشد که قبر مادری پنهان بماند و مردش پنهانی به دیدارش رود... الهی فاطمه را به تو می سپارم نگهدارش باش... @matnestan مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️یلدا 💫 هلِ الدّینَ إلّا الحُب؟ آیا دین، چیزی جز محبت است؟ صادق آل محمد 'ع' فرمودند: تمام دین در یک رمز نهفته است: محبت و ما اگر می‌دانستیم، که با هر بار در آغوش کشیدنِ عزیزانمان، تمام خدا را یکجا بغل کرده‌ایم، اینهمه فاصله میان‌مان بیداد نمی‌کرد! ، لحظه‌ی قدر است... اگر بتوانیم خدا را در همان خانه‌ی کوچک، با نگاه و لبخند و نوازش‌مان به دیگران هدیه کنیم. دین، چیزی جز حرکت از رحمانیت به سمت رحیمیت نیست! و یلدا شبِ مهربانی! شب تجلی دینداری! 🍉 برگرفته از کانال استادمحمدشجاعی مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر👇و داستان https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🍉شعر شب یلدا ♦️یلدا، شب ذکر ناب یا الله است هنگام تولد دلِ آگاه است اعلام برائت از شب و تاریکی است یلدا، شب بارش شکوه ماه است ♦️یلدا، شب فال حافظ و قرآن است در سفره، صفای سبزه و ریحان است یلدا، شب ذکر ناب «بسم الله» است در سینه عاشقان، خدا مهمان است ♦️ما چله نشینِ شبِ یلدای ظهوریم ما منتظرِ نوبت بر پائیِ نوریم ما محو جمالِ پسرِ فاطمه‌هستیم شب‌زنده نگه دار، به یلدای حضوریم مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر👇 و داستان https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🍉ای لعل لبت به دلنوازی مشهور وی روی خوشت به ترکتازی مشهور 🍉با زلف تو قصه‌ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور 🍉🍉🍉🍉🍉 "یـــــــــلداتون مبـــــــــــارک" مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇 https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🍉یلدا یلدا شبی است که در آن دقیقه‌ای اضافی خاطراتی ماندنی و دلنشین می‌سازد. شبی که سرمای زمستان در برابر گرمای باهم بودن سر خم می‌کند.✨ فردا شروع فصل سرمای زمستان است و یلدا استقبال گرم است از این همه سرما تا بگوییم دل‌های ما حتی در سردترین روزها از مهر و محبت گرم است.🔥 شب یلدا غروب پاییز نیست🍁 طلوع زمستان نیست❄️ شب یلدا بهانه ایست برای غروب غم‌ها و طلوع شادی‌ها.🧡 مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر👇 و داستان https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
❤️یلدا 💫 هلِ الدّینَ إلّا الحُب؟ آیا دین، چیزی جز محبت است؟ صادق آل محمد 'ع' فرمودند: تمام دین در یک رمز نهفته است: محبت و ما اگر می‌دانستیم، که با هر بار در آغوش کشیدنِ عزیزانمان، تمام خدا را یکجا بغل کرده‌ایم، اینهمه فاصله میان‌مان بیداد نمی‌کرد! ، لحظه‌ی قدر است... اگر بتوانیم خدا را در همان خانه‌ی کوچک، با نگاه و لبخند و نوازش‌مان به دیگران هدیه کنیم. دین، چیزی جز حرکت از رحمانیت به سمت رحیمیت نیست! و یلدا شبِ مهربانی! شب تجلی دینداری! 🍉 برگرفته از کانال استادمحمدشجاعی مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر👇و داستان https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
یک لحظه‌ی دیر آمدن صبح زمستان باعث شده یلدا همه بیدار بمانیم! ده قرن نیامد پسر فاطمه امّا شد ثانیه‌ای تشنه دیدار بمانیم؟ یلدایتان مهدوی✨ مَتنـِــــــستان | بوستانی از متن و شعر و داستان👇 https://eitaa.com/joinchat/2058682618C73ac4ec86b
🍉 یلدا بهانه‌ای برای خوب بودن انار، هندوانه، خرمالو و یک ظرف آجیل؛ کنار سفره یلدا، بزرگترها نشسته‌اند؛ حافظ در دست، لبخند بر لب و کلی آرزوی خیر در دل... نمی‌دانم یک دقیقه بلندتر بودن یک شب چقدر می‌تواند مهم باشد؟! اما مهم نیست که چقدر مهم است! مهم این است که این یک دقیقه، بهانه‌ای است برای دیدارِ هم بهانه‌ای است برای شاد بودن در کنارِ هم بهانه‌ای است برای مهرورزی و کمک به هم با این توصیف، شاید بهتر باشد روز یلدا را هم به بهانه کوتاه‌ترین روز سال جشن گرفت... یا هرجمعه را به بهانه تعطیل بودنش... یا هر شنبه را به بهانه آغاز هفته... یا هر صبح را به بهانه شروعی دوباره... اگر یلدا بهانه‌ای برای خوب بودن است، چرا همه لحظات عمرمان یلدایی نباشد؟! ✍️ محمدرضامبارکی @matnestan | مَتنـِــــــستان