فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه جوری نمازِ باتوجه بخوانیم؟🌸
استاد پناهیان🎤
#نماز
#رسانه_الهی 🕌
#سوژه_سخن_طنز
یه نفر داشته توی دریا غرق میشده
داد میزده = کمک، کمک ... من شنا بلد ..نیستم😱
حیف نون هم داشته رد میشده گفته = منم تنیس بلد نیستم باید داد بزنم🤨😳🤔😂😂😂😂😂😂😂😂😂
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
💢بهترین راه های کمک مستقیم به نیازمندان
❇️پرداخت بدهی های نیازمندان
❇️کمک به آزادی بدهکاران زندانی
❇️خرید لوازم برای نیازمندان
❇️تهیه مواد غذایی برای نیازمندان
❇️حمایت مستقیم از دانش آموزان کم برخوردار
————————————————————
✅ استفاده از این مطلب با ذکر «صلوات» جایز است
#رسانه_الهی🕌
رسانه الهی
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_پنجاه_و_هفتم به من اقتدا نکن . سرمای شدیدی خوردم ... تب، سردرد، س
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥
#قسمت_پنجاه_و_هشتم
سرطان
.
سریع از مسجد اومدم بیرون ... چه خوب، چه بد ... اصلا دلم نمی خواست حتی بفهمم چی پشت سرم گفته میشه ... رفتم و تا خوب شدن حاجی برنگشتم ... .
.
وقتی برگشتم، بی اختیار چشمم توی صورت هاشون می چرخید ... مدام دلم می خواست بفهمم در موردم چی فکر می کنن ... با ترس و دلهره با همه برخورد می کردم ... تا یکی صدام می کرد، ضربان قلبم روی توی دهنم حس می کردم ... توی این حال و هوا، مثل یه سنگر به حاجی چسبیده بودم ... جرات فاصله گرفتن ازش رو نداشتم ...
.
.
یهو یکی از بچه ها دوید سمتم و گفت: کجایی استنلی؟ خیلی منتظرت بودم ...
.
آب دهنم رو به سختی قورت دادم و گفتم: چیزی شده؟ ...
.
.
باورم نمی شد ... چیزی رو که می شنیدم باورش برام سخت بود ...
.
.
بعد از نماز از مسجد زدم بیرون ... یه راست رفتم بیمارستان... حقیقت داشت ... حسنا سرطان مغز استخوان گرفته بود... خیلی پیشرفت کرده بود ... چطور چنین چیزی امکان داشت؟ اینقدر سریع؟ ... باور نمی کردم کمتر از یک ماه زنده می موند ...
.
.
توی تاریکی شب، قدم می زدم ... هنوز باورش برام سخت بود ... توی این چند روز، کلی از موهای پدرش سفید شده بود ... جلو نرفتم اما غم و درد، توی چهره اش موج می زد ...
.
.
داشتم به درد و غم اونها فکر می کردم که یهو یاد حرف اون روز حاجی افتادم ... من برای تو نگرانم ... دل بنده صالح خدا رو بدجور سوزوندی ... از انتقام خدا و تاوانش می ترسم که بدجور بسوزی ... خدا از حق خودش می گذره، از اشک بنده اش، نه ...
.
پاهام دیگه حرکت نمی کرد ... تکیه دادم به دیوار ...
.
.
خدایا! اگر به خاطر منه؛ من اونو بخشیدم ... نمی خوام دیگه به خاطر من، کسی زجر بکشه ... اون دختر گناهی نداره ...
#ادامه_دارد...
نویسنده: #شهید_مدافع_حرم_طاهاایمانی
#رسانه_الهی 🕌
#سوژه_سخن_طنز
گداهه جلومو گرفت گفت داداش داری هزارتومن بم کمک کنی؟ گفتم پسر تو جوونی چهار ستون بدنت سالمه، واقعا شان تو همینه که واسه هزارتومن به هر کس و ناکسی رو بزنی؟
گفت راست میگی دمت گرم... داداش داری پنج هزار تومن بم کمک کنی؟😐
😃😃😃😃😃
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
💢در مورد کمک کردن به افرادی که در کوچه و خیابان اظهار نیازمندی میکنند، باید به این نکته توجه داشت که گاهی تکدی گری برای بعضی از افراد شغل و عادت شده ، که در این صورت انسان می تواند از کمک به این گونه افراد خودداری کند. ولی گاهی عادت کردن فرد برای ما ثابت نیست،در این صورت بهتر است بدون افراط و زیاده روی به او کمک کنیم.
بعضا دیده میشود افرادی به بهانهی مریضی خود و یا اعضای خانوادهشان در خیابان از ما طلب کمک میکنند. راه مطمئنی برای تشخیص این که راست میگویند یا دروغ وجود ندارد. ما میتوانیم با آنها صحبت کنیم و تا حدی از جزئیات مشکلات آنها مطلع شویم.
————————————————————
✅ استفاده از این مطلب با ذکر «صلوات» جایز است
#رسانه_الهی🕌
رسانه الهی
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_پنجاه_و_هشتم سرطان . سریع از مسجد اومدم بیرون ... چه خوب، چه بد
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥
#قسمت_پنجاه_و_نهم
حرمت مومن
چند وقتی ازشون خبری نبود ... تا اینکه یکی از بچه ها که خواهرش با حسنا دوست بود بهم گفت از بیمارستان مرخص شده ... دکترها فکر می کردن توی جواب آزمایش اشتباه شده بوده ... و هنوز جوابی برای بروز علت و دیدن شدن اون علائم پیدا نکرده بودن ... ایستادم به نماز و دو رکعت نماز شکر خوندم...
.
.
توی امریکا، جمعه ها روز تعطیل نیست ... هر چند، ظهرها زمان کار بود اما سعی می کردم هر طور شده خودم رو به نماز جمعه برسونم ...
.
.
زیاد نبودیم ... توی صف نماز نشسته بودیم و منتظر شروع حرف های حاجی ... که یهو پدر حسنا وارد شد ... خیلی وقت بود نمی اومد ... .
.
اومد توی صف نشست ... خیلی پریشان و آشفته بود ... چند لحظه مکث کرد و بلند گفت: حاج آقا می تونم قبل خطبه شما چیزی بگم؟ ...
.
.
از جا بلند شد ... اومد جلوی جمع ایستاد ... .
بسم الله الرحمن الرحیم ... صداش بریده بریده بود ...
.
- امروز اینجا ایستادم ... می خواستم بگم که ... حرمت مومن... از حرمت کعبه بالاتره ... هرگز به هیچ مومنی تعرض و اهانت نکنید ...
.
.
دستمالی رو که دور گردنش بسته بود باز کرد ... هرگز دل هیچ مومنی رو نشکنید ... جمع با دیدن این صحنه بهم ریخت ... همهمه مسجد رو پر کرد ... .
- و الا عاقبت تون، عاقبت منه ... گریه اش گرفت ... چند لحظه فقط گریه کرد ... .
.
- من، این کار رو کردم ... دل یه مومن رو شکستم ... موافقت یا مخالفت با خواستگاریش یه حرف بود؛ شکستن دلش و خورد کردنش؛ یه بحث دیگه ... ولی من اونو شکستم ... اینم تاوانش بود ...
.
.
شبی که دخترم مرخص شد خیلی خوشحال بودم ... با خودم می گفتم؛ اونها چطور تونستن با یه تشخیص غلط و این همه آزمایش، باعث آزار خاتواده ام بشن و ... .
.
همون شب توی خواب دیدم وسط تاریکی گیر کردم ... از بین ظلمت، شخصی که تمام وجودش آتش بود به من نزدیک می شد ... قدش بلند بود و شعله های آتش در درونش به هم می پیچید و زبانه می کشید ...
#ادامه_دارد...
نویسنده: #شهید_مدافع_حرم_طاهاایمانی
#رسانه_الهی 🕌
🏖بهشتی که در نَفسِ خویش، خَلق میکنی؛
هم دنیا را برایت شاد و آرام می سازد
و هم دورانِ بعد از دنیایت را...
👈درمانِ جهنم های درون؛ اولین قدم برای سبک_زندگی_شاد است.
#انگیزشی
#رسانه_الهی🕌
2بعضى از زنها ادعا مىکنند که وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نیست و مسح روى جوراب نازک هم جایز است
#وضو
#پرسش_پاسخ_احکام
#رسانه_الهی🕌 @mediumelahi