2بعضى از زنها ادعا مىکنند که وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نیست و مسح روى جوراب نازک هم جایز است
#وضو
#پرسش_پاسخ_احکام
#رسانه_الهی🕌 @mediumelahi
📚 شستن اعضای وضو با رطوبت دست
💠 سؤال: اگر در #وضو، تنها دست را تر کنیم و به صورت و دستها بکشیم (بدون ریختن آب)، کفایت می کند؟
✅ جواب: اگر رطوبت دست به اندازه ای باشد که شستن صدق کند، اشکال ندارد.
#احکام_وضو
#شرایط_وضو
#پرسش_پاسخ_احکام
#رسانه_الهی🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون پر محبت امام حسین (ع)😍❤️
حتما شبها با #وضو بخوابید
التماس دعای ویژه برای مسلمانان در این شرایط 🌸🌸🌸🌸🙏
#رسانه_الهی 🕌
🌸🌸🌸🌸🌸
دلت♥کهگرفت😔
#وضو بگیر💦
قرآنُبردار 📖
بسماللهبگو✅
یـهصفحهاشروبازکن👌
بگو:
#خداجونم ، یهکمباهامحرف بزن🙏
فقط خودت میتونی آرومم کنی😊
ببین چه #آرامشی پیدا میکنی😍
#تدبر_در_قرآن
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#تلنگر
📕دفترچه گناهان یک #شهید ۱۶ ساله
✍🏻در تفحص شهدا،
دفترچه یک شهید ١۶ ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد.
❌گناهان یک هفته او اینها بود... 👇
شنبه: بدون #وضو خوابیدم.
یکشنبه: #خنده بلند در جمع.
دوشنبه: وقتی در بازی گل زدم احساس #غرور کردم.
سه شنبه: #نمازشب را سریع خواندم.
چهارشنبه: فرمانده در #سلام کردن از من پیشی گرفت.
پنجشنبه: #ذکر روز را فراموش کردم.
جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰ #صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات.
📝راوی که یکی از بچههای تفحص شهدا بوده مینویسد:
⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم...
⁉️ما چی⁉️
❓کجای کاریم
حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️
1️⃣غيبت…
تو روشم ميگم🗣
2️⃣تهمت…
همه ميگن🔕
3️⃣دروغ…
مصلحتی📛
4️⃣رشوه...
شيرينی🍭
5️⃣ماهواره...
شبکه های علمی📡
6️⃣مال حرام...
پيش سه هزار ميليارد هیچه💵
7️⃣ربا...💸
همه ميخورن ديگه🚫
8️⃣نگاه به نامحرم...🙈
يه نظر حلاله👀
9️⃣موسيقی حرام...🎼
آرامش بخش🔇
🔟مجلس حرام...💃🏻
يه شب که هزار شب نميشه❌
1️⃣1️⃣بخل...
اگه خدا ميخواست بهش ميداد💰
🌷شهدا واقعا شرمندهایم که بجای باتقوا بودن فقط شرمندهایم.🥀
#شهیدانه
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#پندانه 🌹
لحظـــــه هامون رو خوب رقـــــم بزنیم😍
قشنـــــگ ✅
باشه؟😊
حتے اگه کارهاے کوچیکے هستن ...👌
با #نیتخدایی🌱...با #وضـــــو.🌱.
زیباش کنیم😍😍😍😍...
تبدیلش کنیم به #عملصالـــــح✅
مثلا: 👈 #دائم_الوضو بودن یادمون نره
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
#وضوگرفتن_با_آب_سرد ⁉️
✅از روایات اهل بیت عصمت علیهم السلام چنین برداشت می شود که آب
گرم در وضو #کراهت داشته و وضو با آب سرد بهتر از آب گرم است.✅
چون👇
1⃣ میکربهایی که بر اعضاء وضو قرار دارند و ممکن است نفوذ جلدی پیدا کرده و وارد بدن شوند.👀
❄️ اما فرمانهای آب سرد آنها را نابود میسازد و هر چه آب سردتر باشد
اکسیژن آن بیشتر و فعالیت میکرب کشی آن زیادتر است.✅
2⃣وقتی مقداری آب سرد بر اعضای وضو میریزیم آن عضو سرد شده و جریان خون برای گرم کردن آن قسمت
با سرعت و شدت بیشتری به سوی آن قسمت حرکت می کند و باعث طراوت و شادابی پوست و بدن میشود.🌸
🔆همانطوریکه امروز با ماساژ ، قلب احیا انجام میشود و بیمار به زندگی بر میگردد شستن و دست کشیدن روی
اعضای #وضو هم باعث تسریع جریان خون در بدن میشود.❤️
🌺امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، #یک_حسنه براى او نوشته مى شود،😊
❄(اما) کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، #سى_حسنه براى او نوشته مى شود.😍
🍀چون اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود،👇
⭕بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس می کند،
خود به خود درجه حرارتش بالا می رود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ
زیرپوست می شود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد☺️🌹
🔴شاید جالب باشه که بدونید اعضایی که در وضو شسته میشوند ، حدود هشتاد درصد اعصاب حسی بدن هستند
به طوریکه که اگر به جای وضو، انسان تمام بدنش را کامل بشوید ،چیز زیادی نسبت به تحریک وضو،به دست نمیاد 🤔
♥بهمین خاطر در روایات به
#دائم_الوضو بودن و تجدید وضو با
آب سرد برای فرو نشاندن خشم و #آرامش اعصاب و #نشاط بدن،تاکید زیادی شده ✅
📒بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5
📕 پزشکی های قرآن
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
حکم #وضوگرفتن در زمان حیض
📤پرسش
آیا می توانیم در زمانی که در حین عادت ماهیانه هستیم، #وضو بگیریم ؟
📤پاسخ
✍از نظر همه مراجع عظام وضوى زن حائض صحیح است؛ اما #پاک نمیشود
بنابراین نمى تواند با آن #وضو کارهایی راکه نیاز به #طهارت دارد، انجام دهد👇
مانند اینکه #نمیتواند نماز بخواند و يا دست به خط #قرآن بزند.👌
📌طبق نظر همه مراجع عظام تقلید:
✍#مستحب است زن حائض در هنگام داخل شدن وقت نماز، وضو بگيرد و در جاى #نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر و دعا و صلوات شود.✅
🔖#نشرمطالبصدقهٔجاریهاست
#پرسش_پاسخ_احکام
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
رسانه الهی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_ششم 💠 حالا من هم در کشاکش پاک احساسش، در عالم #عشقم انقلابی به پا شده و م
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هفتم
💠 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
💠 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
💠 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
💠 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
💠 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
💠 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
💠 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
💠 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
💠 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
💠 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi