eitaa logo
رسانه الهی
352 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
685 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
به بنده خدایی رفته خواستگاری، دختره بهش گفته هدفت از ازدواج چیه؟؟ اونم گفته حقیقتش دیگه خجالت میکشم که مامانم غذا میذاره جلوم!!!😐😂😂😂😂😂😂😂 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ 😍اهداف ازدواج ❤️سلامت و امنيت فردى و اجتماعى ❤️تولّد فرزند و بقاى نسل و سلامت آن ❤️تكميل و تكامل ❤️دوستى و محبّت و عشق ❤️تأمين نيازهاى جنسى و معنوی ❤️ايجاد محيطى خصوصى براى آرامش و آسايش ———————————————————— ✅ استفاده ازاین مطلب با ذکر «صلوات» جایز است
رسانه الهی
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_شصت_و_ششم تو رحمت خدایی . اولین صبح زندگی مشترک مون … بعد از نماز
🔥 👣🔥 خوشبخت ترین مرد دنیا قصد داشتم برم دانشگاه ... با جدیت کار می کردم تا بتونم از پس هزینه ها و مخارج دانشگاه بربیام که خدا اولین فرزندم رو به من داد ... . من تجربه پدر داشتن رو نداشتم ... مادر سالم و خوبی هم نداشتم ... برای همین خیلی از بچه دار شدن می ترسیدم ... اما امروز خوشحال و شاکرم ... و خدا رو به خاطر وجود هر سه فرزندم شکر می کنم ... من نتونستم برم دانشگاه چون مجبور بودم پول اجاره خونه و مکانیکی، خرج بچه ها، قبض ها و رسیدها، پول بیمه و ... بدم ... . مجبورم برای تحصیل بچه ها و دانشگاه شون از الان، پول کنار بگذارم ... چون دوست دارم بچه هام درس بخونن و زندگی خوبی برای خودشون بسازن ... . زندگی و داشتن یک مسئولیت بزرگ به عنوان مرد خانواده و یک پدر واقعا سخته ... اما من آرامم ... قلب و روح من با وجود همه این فراز و نشیب ها در آرامشه ... من و همسرم، هر دو کار می کنیم ... و با هم از بچه ها مراقبت می کنیم ... وقتی همسرم از سر کار برمی گرده ... با وجود خستگی، میره سراغ بچه ها ... برای اونها وقت می گذاره و با اونها بازی می کنه .... من به جای لم دادن روی مبل و تلوزیون دیدن ... می ایستم و ساعت ها به اونها نگاه می کنم ... و بعد از خودم می پرسم: استنلی، آیا توی این دنیا کسی هست که از تو خوشبخت تر باشه؟ ... و من این جواب منه ... نه ... هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست ... اتحاد، عدالت، خودباوری ... من خودم رو باور کردم و با خدای خودم متحد شدم تا در راه برآورده کردن عدالت حقیقی و اسلام قدم بردارم ... و باور دارم هیچ مردی خوشبخت تر از من نیست نویسنده: 🕌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدم حسابی کسیه که اول خودشو اصلاح میکنه بعدا بقیه رو... 🕌
دوستی میگفت:🤔 ‏بچه بودیم هروقت زیاد میخندیدیم🤣 مامانم میگفت: انقدر نخندین،پشت هرخنده گریه‌است.😢 ‏آخرش انقدر کتک‌مون میزد گریه‌مون در میومد تاحرفش ثابت شه😢😞😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ 💠فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ آیه 82 سوره توبه اکنون آنها باید خنده کم و گریه بسیار کنند به کیفر اعمالی که می‌کردند تفسیر نو پیام ها 1- ناله و گريه بر گرفتارى‌ها، كيفر دنيوىِ متخلّفان از جهاد است. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ ... وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً 2- كيفر، متناسب با عمل است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ .. وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً» 3- خنده‌ها وخوشى‌هاى چند روزه‌ى منافق، حسرت وگريه‌هاى طولانى در پى‌دارد. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ ... وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً ———————————————————— ✅ استفاده ازاین مطلب با ذکر «صلوات» جایز است
کسی که می داند غذایی که پدرش آورده از مال حرام بوده و خورده تکلیفش چیست؟ # 🕌
‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ رمـــان جدید -‌شیطان🔥 ▫️سلام به همه همراهان بزرگوار ▪️رمانی بسیار جذاب و هیجان‌انگیز داریم 🔰برای‌ نوشتن این رمان تحقیقات زیادی انجام شده وبعضا باافرادی که گرفتار این دام شده اند صحبت شده,وقایع موجود در رمان براساس خاطرات و واقعیت‌هایی ست که برای این افراد اتفاق افتاده ❌❌ ازکسانی که اضطراب و مشکلات قلبی دارند تقاضا می‌کنیم از خواندن داستان صرف‌نظر نمایند.❌❌ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇❤️🖇💜 ❤️🖇💜🖇❤️🖇? 🕌
رسانه الهی
‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ رمـــان جدید #دام-‌شیطان🔥 ▫️سلام ب
😈دام شیطان😈 🎬 به نام خدا (اَعوذُ بِاللّه مِنَ الشّیطانِ الرّجیم) پناه می‌برم به خدا از شرّ شیطان رانده شده از شرّ جنّیان شیطان صفت و از شرّ آدمیان ابلیس گونه من (هما) تک فرزند یک خانواده ی سه نفره ی معتقد و مذهبی اما منطقی وامروزی, هستم. پدرم آقا محسن, راننده ی تاکسی ,مردی بسیار زحمت‌کش ,که از هیچ تلاشی برای خوشبخت شدن من دریغ نکرده و مادرم حمیده خانم,زنی صبور, بسیار باایمان و مهربان که تمام زندگیش را به پای همسر و فرزندش می‌ریزد. نزدیک سی سال است از ازدوجشان می‌گذرد ,هشت سال اول زندگی‌شان بچه دار نمی‌شوند و با هزار دعا و ثنا و دارو و دکتر ,من قدم به این کره‌ی خاکی می‌گذارم, تا خوشبختی‌شان تکمیل شود. پدرم نامم را هما می‌گذارد چون معتقد است من همای سعادتی هستم که بر بام خانه‌شان فرود آمده‌ام وبی‌خبر از این‌که این همای سعادت روزگاری دیگر ,ناخواسته همای شوم بدبختیشان را رقم می‌زند.... در چهره و صورت به قول اقوام و دوستان ,زیبایی خاصی دارم، شاید همین چهره‌ی زیبا باعث شده از زمانی که خودم را شناختم ,شاید سوم راهنمایی بودم که پای خواستگارها به خانه‌مان باز شود. کم پیش می‌آید درجمعی حاضر بشوم, یا در مجلسی دعوت شوم و پشت سرش یکی ,دوتا خواستگار را نداشته باشم. الان سال دوم دانشگاه رشته‌ی دندان پزشکی هستم. پدرومادرم ,انسان‌های فهمیده‌ای هستند و مرا در انتخاب همسر آزاد گذاشته‌اند . اما من در درونم میلی به ازدواج ندارم,تمام هدفم تکمیل تحصیلاتم هست تا بتوانم فردی مفید برای جامعه و افتخاری بزرگ برای پدر و مادر دلسوزم باشم. اگرهم زمانی بخواهم ازدواج کنم ,حتما دنبال فردی فرهیخته و باایمان هستم تا مرا به کمال برساند. به موسیقی,خصوصا نواختن گیتار, علاقه ی زیادی دارم. یکی از دوستانم به نام سمیرا پیشنهاد داد تا به کلاس استادی بروم که درنواختن گیتار سرآمد تمام نوازندگان است. ازاین پیشنهاد بی‌نهایت خوشحال شدم. به خانه که رسیدم برای مادرم تعریف کردم ،ایشان هم که از علاقه‌ی من به این ساز خبر داشت ، گفت:من مخالفتی ندارم . اما نظر نهایی من همان نظر پدرت است. شب با پدر صحبت کردم,ایشان هم مخالف کلاس رفتنم نبودند... که ای کاش مخالفت می‌کردند و نمی‌گذاشتند پایم به خانه‌ی شیطان باز شود ... فردا ی آن روز با سمیرا رفتیم برای ثبت نام. دختر خانمی که آن‌جا بود گفت : کلاس‌های ترم جدید از اول هفته‌ی آینده شروع می‌شوند. لطفاً شنبه تشریف بیاورید.... نمی‌دانم دو حس متناقض درونم می‌جوشید یکی منعم می‌کرد ودیگری تحریکم می‌کرد ..... اما علاقه‌ی زیادم به این ساز ، شوقی درونم بوجود آورده بود که برای رفتنم به کلاس، لحظه شماری می‌کردم .... ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا