فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌سردار سلیمانی:
هم در #حفظ_خانواده خود حریص باشیم و هم در مقابل ولنگاری جامعه
#بی_تفاوت_نباشیم.👌
#حجاب
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
رسانه الهی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ #رمان #ستاره_سهیل #قسمت_هشتم کیان، لبخندی از روی صمیمیت زد: «بهبه! داداش آرش! می
⭐️⭐️⭐️
⭐️⭐️
⭐️
#رمان
#ستاره_سهیل
#قسمت_نهم
وقتی که مطمئن شد، تمام توجه دلسا به آنهاست، صورتش را با عشوه و لبخندی خاص به طرف کیان برگرداند. صدایش را نازک کرد:
«آخه، زحمتتون میشه!»
لبخند، رویِ صورت کیان جانی دوباره گرفت. دستپاچه جواب داد:
«زحمتی نیست. شما تاج سری، افتخار بدین»
ستاره که همچنان زیر نگاه پر حسرت دلسا بود، با غرور و مانند یک ملکه، روی صندلی جلوس کرد.
کیان سرش را به نشانه احترام کمی خم کرد و چند قدم عقب عقب رفت. وقتی که کاملا دور شد، مینو در حالیکه داشت لیوان آبپرتقال را همراه با شیرینی خامهای بزرگی در دهانش میچپاند، گفت:
«ما.. اینجا برگ چغندریم... دیگه؟ نه سلامی، نه علیکی...»
ستاره سرش را به سمت مینو چرخاند.
- یواشتر بخور، چه خبرته؟
مینو با دهان پر گفت: «نمیتونم... خیلی گرسنمه... تازه باید.. به کیان هم افتخار بدی... خودش گفت دیگه! دوباره برامون میارن... بخور، بخور. خیلی.. خوشمزه است.»
ستاره انگار داشت با خودش بلند بلند حرف میزد:
«زمین خوردن من رو مسخره میکنی؟ تازه اول کاره، خانم خانما...»
مینو داشت خامه هایی را که دور دهانش چسبیده بود، با دستمال پاک میکرد. پرسید:
« راستی، این قضیه مسجد چیه بابا به منم بگین...بچهها تعریف میکنن و میخندن.»
ستاره دوباره دمغ شد. با حرص گفت:
«من یه آشی بپزم برا این دختر.»
با دیدن چهره شاداب مینو خیلی زود، حالت چهرهاش تغییر کرد. لبخندی روی لبش پهن شد.
- زودتر بخور، میخوایم حسابی خوش بگذرونیم، اون طرفتر یه استخره آبه، بریم قدم بزنیم.
مینو داشت انگورهای قرمز را دو تا یکی در دهانش میگذاشت، با دست به آرش اشاره کرد که با صدای بلند، در حال حرف زدن بود.
- دوستان! دوستان! همه یه لحظه... لطفا... بابا این زیپ دهنتون رو بکشین.. دیگه... شوخی کردم، بابا! حالا ناراحت نشین صبح پیام عشقولانه بفرستین رو گوشیم که ما دیشب دلخور شدیم، بیا از دلمون در بیار...والا ما صاحب داریم ..به پیغمبر ما صاحب داریم.
بعد نگاهش را به سمت دختر قد بلندی کشاند، که داشت با افتخار نگاهش میکرد.
ادامه داد: «اگر بچههای خوبی باشین دوتا خبر خوب دارم. اول اینکه امشب دونگی مونگی نداریم... همه امشب مهمون آق کیان گلن... اما دومی... هیشکی نمیتونه حدس بزنه، چون... چون چی؟...
صدای همه درآمده بود.
- بگو دیگه، بابا! نکنه سر کاریم؟ خالیبند!
-جونت دربیاد. بگو دیگه!
آرش که خودش را نمک مجلس و همه چیز را طبق میلش میدید، گفت:
«دومین سورپرایز... قراره امشب... آقا نمیگم، خیلی حرف میزنین..»
پسر مو فرفری سیبی را محکم به طرف آرش پرت کرد.
آرش سیب را در هوا قاپید.
-برو بابا! تو از بچگی یه روده راست تو شکمت نبوده.
-آره خبری نیست. فکر کرده اینجا کلاسه مزه بپرونه.
آرش که دید واکنشها نسبتبه خبر داغش درحال فروکش کردن است، بالاخره تسلیم شد.
-باشه، بابا! میگم. جوش نیارین. امشب قراره کیان جون،... برامون بخونه.
صدای جیغ و هورای مهمانان بلند شد.
#نویسنده: ف.سادات{طوبی}
❌کپی به هر نحو ممنوع!
در صورت ضرورت به آیدی نویسنده پیام دهید. 👇
@tooba_banoo
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
『﷽』
🌸🍃🌸🍃🌸
#شھیدبیضــائۍ:
#شیعـہ بہ دنیـٰا آمدهایـم؛
تا مؤثـࢪ در تحقق ظهـوࢪ مولا باشیم🤲
#شهیدانه
#امام_زمان_عج
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
موج کره ای.mp3
32.66M
#موج_کره_ای 🇰🇷
💠 #جلسه_نهم
🎧 بی تی اس (BTS) ، اکسو (EXO) ، بلک پینک ( BLACKPINK)
🎬 کی دراما
✅ فضای کمی غمگین موجود
✅ #نوجوان نتیجه گرا
✅ #بحران_هویت
✅ همه باید بیان وسط، یه دست صدا نداره
✅ دینِ همه چی خوبه
🔺ادامه دارد...
#بی_تی_اس #کیپاپ #kpop
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸
⚠️پنج چیزی که #همین_الان، باید #متوقف_کنید👇
1⃣راضی نگه داشتن همگان
2⃣زندگی کردن در گذشتـه
3⃣کم ارزش کردن خودتان
4⃣فکـر کردن بیـش از حـد
5⃣مقایسه خود با بقیه
#مشاوره
رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
🌸🍃🌸🍃🌸