eitaa logo
رسانه الهی
344 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
679 ویدیو
12 فایل
خدایا چنان کن سر انجامِ کار تو خشنود باشی و ما رستگار ارتباط با ما @Doostgharin
مشاهده در ایتا
دانلود
کتب ضاله و اسلام.mp3
4.56M
🔰 چرا اسلام خوندن کتابای گمراه کننده رو حروم میدونه؟⁉️ میگن با مخالفه‼️ رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسانه الهی
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ #رمان #ستاره_سهیل #قسمت_یازدهم صدای دختران و پسرانی که از خود، بی‌خود شده بودند. بلند
⭐️⭐️⭐️ ⭐️⭐️ ⭐️ تحسین، در چشمان خیره ستاره برق می‌زد. همان‌طور که دست به سینه و با غرور به کیان نگاه می‌کرد، گفت: «بوی دماغ‌سوخته میاد. دلم می‌خواد الان قیافه دلسا رو ببینم که امروز می‌گفت، آرش از سرتم زیاده. الانه که سروکله‌اش پیدا بشه و یه چیزی بپرونه.» جمله ستاره تمام شد، که مینو ریز ریز خندید. با چشم و ابرو به پشت سر ستاره اشاره کرد. ستاره سرش را برگرداند. درست حدس زده بود. ستاره کمی خم شد .دست‌هایش را به عقب برد و صندلی را کمی جابه‌جا کرد،تا دلسا را بهتر ببیند. - به‌به! دلسا خانم! مینو پذیرایی کن از دوستمون. بیا عزیزم! بیا بشین، که حسابی جات خالی بود. دلسا که بی‌توجه به حرف ستاره، هنوز ایستاده بود، با کنایه گفت: «اومدم بهت تبریک بگم. بالاخره یه نفر پیدا شد نگات کنه، ولی موندم این کیان بخت‌برگشته، از چیه تو خوشش اومده! بیچاره اونم سرنوشتش همینه، دیگه. البته... البته اگر تا آخر هفته، یه شال قرمزی دیگه دلشو نبره.» بعد چنان قهقهه‌ای زد که توجه اطرافیان را به خودش جلب کرد. ستاره سعی کرد خودش را خون‌سرد نشان دهد. -به‌نظر من، برو کنار مهردادجونت، بشین. چون همون‌طور که گفتی اعتمادی به مَردا نیست. بعداً بیا از تجربیاتت برام بگو که "چگونه دوست خود را در کنارتان نگه داشتید" ستاره جمله‌ی آخر را طوری بیان کرد که انگار داشت اسم یک کتاب را می‌خواند. مینو درحالی‌که داشت در گوشی‌اش چیزی تایپ می‌کرد، خندید. دستش را به نشانه درست می‌گی در هوا تکان داد و از ستاره حمایت کرد. چند لحظه‌ای به سکوت گذشت، تااینکه کیان و آرش همراه با چند نفر دیگر از دوستانشان به جمع سه‌نفره دختران ملحق شدند. آرش که انگار از یک جنس درجه یک رونمایی می‌کرد، بازوان کیان را از پشت گرفت و گفت: «پسندیدی ستاره خانم؟ حال کردی؟ دیدی چه آپشن‌هایی داره؟» ستاره خنده مستانه ای کرد. درواقع، تمام تلاشش را می‌کرد تا در برابر دلسا، حسابی از کیان دلبری کند. -ممنون آرش‌خان! از شما به ما رسیده. دلسا وسط حرف ستاره پرید. لبخندی روی صورت گوشتالویش پهن شد. -آرش‌جان! معرفی نمی‌کنی؟ آرش با دست سرش را خاراند و با کمی مکث گفت: «بله... بله!... آقا کیان، ایشون دلسا خانمه، دوست مهرداد خودمون.» چشمان دلسا برقی زد. - اِ.. شما مهردادو می‌شناسین؟ نگفته بود. آرش با بی‌میلی جواب داد: «بله می‌شناسه. ما هفته‌ای دو بار با هم می‌ریم باشگاه. اگه بهت نگفته، می‌تونی خفتش کنی.» مینو پوزخند زد. دلسا نشنیده گرفت. ادامه داد: «وای، آقا کیان! چقدر صداتون قشنگه. من که خیلی دوست داشتم. کاش بازم می‌خوندین. به نظر من که شما آینده‌ داری. مطمئنم یه روز برا خودتون، یه سلبریتی معروف می‌شین.» کیان که از این تعریف خیلی ذوق‌زده شده بود، گفت:« ممنون دلسا خانم !حالا امشب، زیاد رو صدام کار نکردم. اگه ترانه‌ای چیزی مد نظرتون بود، بگید.. حتما آماده می‌کنم و می‌خونم.» آرش اضافه کرد: «البته ازین به بعد فکر کنم، مدیر برنامه آق کیان، ستاره باشه. دلسا، با ایشون هماهنگ بشو.» کیان نگاهش را به‌طرف ستاره برگرداند. لبخندی روی صورتش شکفت. دلسا، نگاه نفرت‌انگیزی به آرش انداخت. مینو سرش را کمی به این طرف و آن طرف چرخاند و گفت: «صدای ویبره‌ی گوشی میاد. گوشی کیه؟» همه لحظه‌ای در خودشان افتادند، تا گوشی‌هایشان را چک کنند. بالاخره معلوم شد صدا از گوشی ستاره، داخل کیف طلایی‌اش که روی‌میز رها شده بود، است. ستاره دستش را داخل کیف برد. هرچیزی به دستش رسید جز گوشی‌؛ جعبه آرایش، کیف پول، رژ لب، شارژر... درنهایت، از انتهای کیفش گوشی را بیرون کشید. با دیدن اسم روی گوشی خشکش زد. چند ثانیه روی گوشی خیره ماند. با توجه به آهنگی که در حال پخش شدن بود و صدای خنده های جمع دوستان، صلاح ندید که جواب عمویش را بدهد. گوشی را درون کیف چپاند و دوباره به جمع چند نفری‌شان برگشت. اما چهره نگرانش باعث شد که مینو از او بپرسد که اتفاقی افتاده؟ ستاره سرش را به معنای چیزی نیست، جنباند. کیان خودش را از آرش جدا کرد و کنار ستاره رساند. آهسته پرسید: «ستاره خانم! چیزی شده؟ نگران به نظر میاین!» ستاره فقط جواب داد: «نه، ممنون.» : ف.سادات{طوبی} ❌❌کپی به هر نحو ممنوع! در صورت ضرورت به آیدی نویسنده پیام دهید👇 @tooba_banoo رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی_آنلاین_گفتند_بهشتی_كه_نباشی_برهوت_است_صابر_خراسانی.mp3
2.3M
🌺 (ع) 💐گفتند بهشتی كه نباشی برهوت است 💐دیدیم که این ملک ز فیضت ملکوت است 🎙 👏 👌بسیار دلنشین اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - خونه آقا گشته باصفا - محمد فصولی.mp3
4.64M
🌺 (ع) 💐خونه آقا گشته باصفا 💐اومدن همه آسمونیا 🎙 👏 👌فوق زیبا اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 رسانه الهی 🕌 @mediumelahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 📌؟ 👇 1⃣خدای متعال به همه‌ی زبان‌ها آگاهه ولی زبانِ واحد، موجبِ و می‌شه(مثل صحبت کردن خلبان هواپیمای مشهد-شیراز به انگلیسی).👌 2⃣اگر هر کسی به یک زبان نماز می‌خواند، طیّ ۱۴۰۰ سال، کلماتِ نماز نیز تحریف می‌شد و تغییر می‌کرد.👌 3⃣عربی، دقیق‌ترین زبان است و ترجمه‌ی دقیقِ برخی کلمات وجود نداره!👌 مثلاً: بنام خداوند بخشنده‌‌ی مهربان، ترجمه‌ی بسم الاله الجواد الرئوف هست، نه ترجمه‌ی👈 .🌸 4⃣جهت ایجاد زبانی مشترک و بین‌المللی اسلامی(با تعدّد زبان، امکانِ برگزاری نبود). 5⃣همه‌ی کلمات نماز حدود ۱۰۰کلمه (نیم‌صفحه)هست (بقیه تکراریه) که در حال حاضر در مهد‌کودک، بیش از ۱۰۰کلمه‌ی انگلیسی آموزش داده می‌شه. 6⃣قرآن و زبان را به هر زبانی می‌شه خوند👌 (فقط همان چند کلمه‌ی نماز باید عربی باشه)✅ 7⃣نماز،‌ تعبّدی-توفیقی است و باید شبیه پیامبر بزرگوار اسلام(صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) خونده بشه😊 و همه‌‌ی حکمت‌ها برای ما مشخص نیست.👌 8⃣اگر به زبان دیگری"غیر از عربی" بود، قطعاً باز هم این سؤال تکرار می‌شد.❌ رسانه الهی 🕌 @mediumelahi 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا