eitaa logo
محمد ابراهیم کفیل
2هزار دنبال‌کننده
669 عکس
627 ویدیو
365 فایل
لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِيُّهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُون انعام/127 ارتباط با ادمین @mekafil1348 @mojtabakafil
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم این پهلوان با وفا آخر زمین خورد قطعا در آن ثانیه که اکبر زمین خورد من که شنیدم تیر تا بر مشک او خورد از شرم روی مادر اصغر زمین خورد هرگز نمی فهمم چنین مرد رشیدی با آن همه هیبت چرا با سر زمین خورد افتاد پای فاطمه از روی مرکب انگار در محراب خود حیدر زمین خورد افتادن بی دست بد دردی ست والله لشکر که دید او از همه بدتر زمین خورد وقتی زمین افتاد آنجا خوب فهمید که حضرت زهرا کنار در زمین خورد وقتی علمدار حرم از اسب افتاد دیدند بین خیمه یک خواهر زمین خورد صد مرتبه از نیزه ها افتاد عباس هر دفعه که افتاد یک دختر زمین خورد چون قصه دستان او فهمید مادر میگفت که چشمش زدند آخر زمین خورد مهدی نظری
بسم الله الرحمن الرحیم نقاش اسب را که زمینگیر می کشد یا چهره ی عموی مرا، پیر می کشد بی آب، مشک را و علم را بدون دست یا چشم را حوالی یک تیر می کشد از لا به لای نیزه و از لا به لای تیر کفتار را به سینه ی یک شیر می کشد موضوع قصه چیست چه خوابی است دیده ام؟ احساس می کنم کمرم تیر می کشد… باید که خون گریست زمین ناله می کند یک دشت را برای تو پُر لاله می کند پیشانی ات نگاه مرا خیره می کند آبی آسمان مرا تیره می کند با مشک روی دوش به ما فکر می کنی با دست و سر به دین خدا فکر می کنی یا فکر می کنی که حسین است و بعد از آن تنها، علی میان حنین است و بعد از آن این شام آخر است و صلیب است و بعد از آن صد خنجر است و حنجر سیب است و بعد از آن باید که خون گریست زمین ناله می کند یک دشت را برای تو پُر لاله می کند رفتی عمو که خیمه ی مان بی عمود شد رفتی قیام عمه، عمو جان، قعود شد دشمن چه کرد بعد تو، خط و نشان کشید رفتی عمو که گونه ی خیسم کبود شد مردی که ترس نام تو را داشت، بعد تو مردی که گوشواره ی ما را ربود شد در قلب خسته ، خون تو جریان گرفته است آغاز قصه رنگ ز پایان گرفته است باید که خون گریست زمین ناله می کند یک دشت را برای تو پُر لاله کی کند امیر تیموری
بسم الله الرحمن الرحیم تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت از دست هر کسی که نباید سبو گرفت تو آبی و به آب تو را احتیاج نیست پس این فرات بود که با تو وضو گرفت کوچک نشد مقام تو ،نه! تازه کربلا با آبروی ریخته ات آبرو گرفت شرم زیاد تو همه را سمت تو کشید این آفتاب بود که با ماه خو گرفت دیگر برای اهل بهشت آرزو شدی وقتی عمود ازسر تو آرزو گرفت خیلی گران تمام شد این آب خواستن یک مشک از قبیله ما یک عمو گرفت از آن به بعد بود صداها ضعیف شد ازآن به بعد بود که راه گلو گرفت زینب شده شکسته غرورش،شنیده ای؟ دست کسی به کنج النگوی او گرفت در کوفه بیشتر به قدت احتیاج داشت با آستین پاره نمی شد که رو گرفت علی اکبر لطیفیان
بسم الله الرحمن الرحیم علقمه موج شد، عکس قمرش ریخت به هم دستش افتاد، زمین بال و پرش ریخت به هم   تا که از گیسوی او لختۀ خون ریخت به مشک گیسوی دخترک منتظرش ریخت به هم   تیر را با سر زانوش کشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگان ترش ریخت به هم   خواهرش خورد زمین، مادر اصغر غش کرد او که افتاد زمین، دور و برش ریخت به هم   قبل از آنیکه برادر برسد بالینش پدرش از نجف آمد، پدرش ریخت به هم   به سرش بود بیاید به سرش ‌ام بنین عوضش فاطمه تا دید سرش، ریخت به هم   کتف‌ها را که تکان داد حسین افتاد و دست بگذاشت به روی کمرش ریخت به هم   خواست تا خیمه رساند، بغلش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نبرش، ریخت به هم   نه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد خورد بر فرق سرش، پشت سرش ریخت به هم   تیر بود و تبر و دِشنه، ولی مادر دید نیزه از سینه که ردّ شد، جگرش ریخت به هم   به سر نیزه ز پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم
سوره مبارکه نور ادامه آیات ۳۹ و ۴۰.mp3
50.1M
ترجمه و توضیح آیات سوره مبارکه نور ادامه آیات ۳۹ و ۴۰
چه کسانی بعد از مرگ از انسان هدیه می خواهند؟ (۷).mp3
47.1M
چه کسانی بعد از مرگ از انسان هدیه می خواهند؟ ۷. رضوان
بسم الله الرحمن الرحیم قال َ الباقِرُ عليه السلام ، قالَ اللّه ُ تَعالى: لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعيَّة ٍ فى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلايَةِ كُلِّ اِمامٍ جائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللّه ِ، وَ اِنْ كانَتِ الرَّعِيَّةُ فى أَعْمالِها بَرَّةً تَقيَّةً. وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ كُلِّ رَعيَّةٍ فِى الأِسلامِ دانَتْ بِوِلايَةِ كُلِّ اِمامٍ عادلٍ مِنَ اللّه ِ وَ اِنْ كانَتِ الرَّعِيَّةُ فى أَنْفُسِها ظالِمَةً مُسيئَةً. [اصول كافى ، ج 1، ص 376.] امام باقر عليه السلام از خداى متعال روايت فرموده است: در اسلام، هر جمعيت و مردمى را كه تن به ولايت و رهبرى هر پيشواى ستمگرى بدهند كه از سوى خداوند نيست، حتما عذاب خواهم كرد، هرچند آن مردم در كارهاى خودشان نيكوكار و اهل تقوا باشند. و حتما عفو و گذشت خواهم كرد از هر گروهى در اسلام ، كه ولايت و رهبرى هر پيشواى دادگرى را كه از سوى خداست، بپذيرند و گردن نهند ، هرچند آن مردم در (كارهاى) خودشان ستمگر و بدكار باشند.
اهمیت معرفت و جایگاه حکومت دینی.mp3
46.12M
اهمیت معرفت و جایگاه حکومت دینی سخنرانی در هیئت فاطمیون شهرضا صبح تاسوعا
بسم الله الرحمن الرحیم با همین سوز که دارم بنویسید حسین هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین خانۀ آخرتم هست قدمگاه حبیب سر در قصر مزارم بنویسید حسین هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان همۀ دار و ندارم بنویسید حسین من دلم را ز شکیبایی زینب دارم همۀ صبر و قرارم بنویسید حسین هیچ شعری ننویسید به روی کفنم با گِلِ تربت یارم بنویسید حسین تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو مَلک به روی سینۀ زارم بنویسید حسین گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست همۀ باغ و بهارم بنویسید حسین روی پیشانی من هرچه که بیمار شدم با همه حال نزارم بنویسید حسین هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم؟ اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین دست بر شاکلۀ هیئتیِ من نزنید گفت یارم به عذارم بنویسید حسین آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید حاجت قافله دارم بنویسید حسین
بسم الله الرحمن الرحیم باطن ترین من، نه خدا حافظی مکن هرچند ظاهراً، نه خدا حافظی مکن من نیمه توأم جلویت ایستاده ام با نیمِ خویشتن، نه خدا حافظی مکن یک اهل بیت را ته گودال میبری ای خمس پنج تن، نه خدا حافظی مکن اصلاً بدون من سفری رفته ای ؟ بگو … …حالا بدون من، نه خدا حافظی مکن پس حرف می‌زنی که خداحافظی کنی اینگونه نه نزن، نه خدا حافظی مکن شاید کسی نبُرد خدا را چه دیدی با کهنه پیرهن، نه خدا حافظی مکن این سمت عزیز، محترم،  با کفن ، ولی آن سمت بی کفن، نه خدا حافظی مکن بعد از تو چند مرد به دنبال چند زن بعد از تو چند زن…. نه خدا حافظی مکن علی اکبر لطیفیان
بسم الله الرحمن الرحیم امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا می شود امشب کنار یکدگر بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمعشان چون قلب زهرا می شود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان زین دشت برپا می شود امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند فردا به زیر خارها گمگشته پیدا می شود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود امشب به دست شاه دین باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان این حلقه یغما می شود امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود ترسم زمین و آسمان زیر و زبر گردد "حسان" فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود