eitaa logo
مصباح خانواده 124
279 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
56 فایل
ارتباط با ادمین @Ali_m_124
مشاهده در ایتا
دانلود
چه کارهای بعد از غذا اکیدا ممنوع؟ بعد از غذا چای نخورید بعد از غذا میوه نخورید بعد از غذا سیگار نکشید بعد از غذا روابط زناشویی نداشته باشید بعد از غذا نخوابید بعد از غذا دوش نگیرید بعد از غذا آب یخ ننوشید بعد از غذا زیاد راه نروید بعد از غذا جسم سنگینی را بلند نکنید بعد از غذا شیر ننوشید بعد از غذا ورزش نکنید به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖
❥‌‌‌❥‌‌‌❥‌‌‌🌸 🌸❥‌‌‌❥‌‌‌❥‌‌‌ 🌸✨جنگ غزه بعد از 🌼✨ آتش‌بس بـــه 🌺✨روایت آمارها 🌸✨ ٠٠••●●❥❥❥❥🌸 ٠٠••●●❥❥❥❥🌼 ٠٠••●●❥❥❥❥🌺 به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖
❁ ⃟ 💞 ⃟ ❁ ⃟ 💞 ⃟ ❁ ⃟ 💞 ⃟ ⃟ 💞 ⃟ ❁ 💞 روش هایی برای زندگی زناشویی بهتر 💞 از یکدیگر پشتیبانی کنید به دنبال راه هایی باشید که به لحاظ جسمی و روحی از هم حمایت کنید. 💞جسارت بیان خواسته هایتان را داشته باشید آنچه می خواهید بگویید و آنچه به نظرتان نادرست است بدون طعنه و کنایه به زبان بیاورید. 💞بدانید که چطور با هم بخندید شوخ باشید و شادی کنید بدون آنکه احساس شرمندگی و ترس داشته باشید. 💞با هم آرزوهایتان را ترسیم کنید و از آنها لذت ببرید. 💞 با هم قرار بیرون رفتن دو نفره بگذارید حتی در سالهای بچه داری و مشغله کاری 💞 به همسرتان آزادی بدهید تا خودش باشد. تفاوت ها را بپذیرید و به مرزهای موجود میانتان احترام بگذارید. 💞 بدون قید و شرط به هم محبت کنید و انتظار چشمداشت یا جبران نداشته باشید، عشق و محبت باید آزادانه نثار شود. 💞 حضور یکدیگر را چند بار در روز جشن بگیرید .احوال پرسی های پر هیجان، مکالمات تلفنی پرشور، دوستت دارم ها یا خواندن آواز در وصف یکدیگر( دوران نامزدی را به یاد بیاورید و سعی در زنده نگهداشتن روابط عاشقانه داشته باشید) ༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃💞࿐ུ❥ ༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃💞࿐ུ❥ ༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃💞࿐ུ❥ به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کیک تابه ای از این کیک آسون ترم مگه داریم😍 بدون شکر و روغن و شیر اونم تو قابلمه🤗 ✍ کامل با تمام نکات 🦋 ارسال واسه دوستات یادت نره ╭━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╮  به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖 ╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯ 🥞🍕🥪🥘🍱🍜
مصباح خانواده ۱۲۴: معایب تک فرزندی اکثر افرادی که ازدواج می‌کنند تصمیم دارند بچه‌دار شوند. چندین سال پیش داشتن خانواده بزرگ رایج بود و این امر به‌عنوان یک مزیت مهم تلقی می‌شد. این موضوع عمدتا به این دلیل بود که کودکان در سنین پایین، کار کردن را شروع می‌کردند تا به تامین هزینه‌های خانواده کمک کنند اما با تغییر زمان و افزایش هر ساله هزینه‌های زندگی، داشتن خانواده بزرگ، دیگر یک گزینه عملی در نظر گرفته نمی‌شود. در حقیقت، امروزه بسیاری از زوجین تمایل دارند تنها یک فرزند داشته باشند یا اصلا بچه‌دار نشوند. اکنون این سوال مطرح می‌شود معایب تک فرزندی چیست و آیا داشتن یک فرزند به او آسیب می‌رساند؟ در این مقاله می‌خوانید: معایب تک فرزندی از دیدگاه روانشناسی مزایای تک فرزند بودن کودکان تک فرزندی از دیدگاه اسلام معایب تک فرزندی از دیدگاه روانشناسی معایب تک فرزندی چیست؟ اگرچه تک فرزندی مزایای متعددی دارد اما روانشناسان به مشکلات و معایب تک فرزندی نیز بارها اشاره کرده‌اند. تک فرزندی مشکلات و معایب خاصی دارد که نه‌تنها کودک و آینده او را تحت تاثیر قرار می‌دهد، بلکه می‌تواند بر والدین نیز تاثیر بگذارد. در ادامه با چند مورد از معایب تک فرزندی آشنا می‌شوید. تمایل به لوس یا پرتوقع بودن درست است که نیازهای هر کودک برای رشد باید مورد توجه قرار بگیرد اما توجه بیش از حد گاهی اوقات می‌تواند مشکل‌ساز شود. از آنجایی که تك فرزندها همه عشق و عاطفه را از والدینشان دریافت می‌کنند ممکن است به‌تدریج این احساس را پیدا کنند که دنیا دور آن‌ها می‌چرخد. چنین کودکانی تمایل دارند که خود را مستحق هر چیزی که می‌خواهند بدانند و در هر بعدی از زندگی پرتوقع باشند. یکی از نیازهای اصلی شما به عنوان والدین آنها این است که طرز رفتار با کودک حاضر جواب را بدانید. بعلاوه باید مراقب رفتار خودخواهانه کودکان نیز باشید. ایجاد تکبر و عزت نفس توخالی اگر والدین بچه تک فرزند به او بیش از حد محبت کنند و هر خواسته‌ای دارد را برایش برآورده کنند، کودک ممکن است دچار احساس کاذب مهم بودن و عزت نفس بالا شود. چنین بچه‌هایی درنهایت به‌شدت متکبر می‌شوند و در همدلی با دیگران با مشکل مواجه می‌شوند. در عوض، آن‌ها دائما بر نگرش و احساسات خود متمرکزند. این بچه‌ها به طور معمول پرخاشگرتر هستند و شما به عنوان والدینشان باید با رفتار کودک پرخاشگر آشنا بوده و آن را مدیریت کنید. ترس از خارج شدن از منطقه امن در این زمینه والدین نقش بسیار زیادی دارند زیرا معمولا والدینی که یک فرزند دارند سعی می‌کنند او را از رویاهای نامعمولش دور کنند. اگر در اوایل زندگی به بچه اجازه داده نشود که اشتباه کند و شکست را تجربه کند او برای همیشه در منطقه امن خود خواهد ماند و تلاشی برای بیرون آمدن از آن نخواهد کرد. این مسئله می‌تواند باعث شود که کودک برای انجام کارهای جدید یا بزرگتر ترس زیادی داشته باشد و دائما به مادر و پدر خود وابسته باشد. معایب تک فرزندی حمل بار انتظارات والدین یکی دیگر از از معایب تک فرزندی این است که فشار انتظارات از بچه‌های تک فرزند بسیار واقعی‌تر و سنگین‌تر از انتظارات از بچه‌های دیگر است. کودکانی که تک فرزند هستند همیشه احساس می‌کنند که باید محبت والدین خود را جلب کنند و خود را تحت استرس‌های شدید قرار دهند. این مسئله به‌ویژه به این دلیل شدید می‌شود که کودک خواهر و برادری ندارد که ترس‌هایش را برای او مطرح کند. مسئولیت انحصاری مراقبت از والدین پیر به دلیل مسئولیت مراقبت از والدین پیر، ممکن است زندگی و رویاهای فرزندانی که خواهر و برادر ندارند قربانی این مسئله شود. در حالی که وجود خواهر و برادر می‌تواند موجب تقسیم مسئولیت نگهداری از والدین شود، تک فرزندها مراقبت از والدین خود را به‌عنوان یک بار در نظر می‌گیرند. احتمال سرکش شدن زودهنگام در ارتباط با معایب تک فرزندی و چند فرزندی، اگرچه کودکانی که تک فرزند هستند به نشان دادن عشق و محبت به والدین خود علاقه دارند اما احتمال سرکش شدن زودهنگام آن‌ها نیز وجود دارد. از آنجایی که فرزندپروری یک خیابان دوطرفه است اگر شما رفتار فرزندتان را به‌شدت محدود و کنترل کنید ممکن است او بعدا در زندگی ناگهان از جای خود بلند شود و استقلال خود را در زندگی اعلام کند. ━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╮  به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖 ╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱ 💢 اختلافات ترامپ و نتانیاهو جدی است 🌿 نتانیاهو روابط بسیار گرم و نزدیکی با ترامپ دارد. در گذشته ترامپ نیز نشان داده که با اهداف نتانیاهو و جناح راست اسرائیل هماهنگتر است، از جمله انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، خروج از برجام، و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر بلندی‌های جولان و نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین. 🌿 اما اتحاد نتانیاهو و ترامپ آنگونه که تصور می‌شود پایدار نیست و اختلافات اساسی بین آنها بزودی نمایان خواهد شد. ۱. دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند. ترامپ و نتانیاهو به دنبال اهدافی هستند که بزودی آنها را مقابل هم قرار می‌دهد. آنها هر دو به دنبال قدرت‌نمایی هستند و هیچکدام نمی‌خواهند بازیچه دیگری شوند. ترامپ در دور دوم به دنبال کارنامه ای تاریخی است تا در جمع روئسای جمهور بزرگ آمریکا قرار گیرد. او قرار نیست و نمی‌تواند در انتخابات بعدی نامزد شود چندان نیازی به حمایت اسرائیل و نتانیاهو و لابی اسرائیل هم ندارد. ترامپ می‌خواهد جنگ اوکراین و غزه را تمام کند و گوشه چشمی به برنده شدن در جایزه صلح نوبل دارد، اما نتانیاهو می‌داند که با آتش‌بس غزه رسالتش تقریباً تمام است و باید بالاخره کنار رود. با توجه به جنایتهای غزه و محکومیت در دادگاه بین‌المللی او حتی نمی‌تواند به اروپا سفر کند. ۲. آتش‌بس غزه: ترامپ با اعمال فشار بر نتانیاهو، او را وادار به پذیرش آتش‌بس با حماس کرد. این در حالی بود که نتانیاهو پیش‌تر بر ادامه عملیات نظامی تا دستیابی به "پیروزی کامل" تأکید داشت. فشارهای ترامپ و تیم او، از جمله فرستاده‌اش استیو ویتکوف، نقش مهمی در تغییر موضع نتانیاهو داشت. ۳. ترامپ به دنبال جنگ نیست اما نتانیاهو هست. ترامپ به این افتخار می‌کند که تنها رئیس‌جمهور اخیر بوده که در دوره او هیچ جنگی شروع نشده و از اینکه نتانیاهو او را به جنگ با ایران بکشاند ابا دارد. اخیراً ترامپ در شبکه اجتماعی خود ویدئویی را بازنشر کرد که در آن نتانیاهو به "اصرار وسواس‌گونه" برای درگیر کردن آمریکا در جنگ با ایران متهم شده بود. این اقدام نشان‌دهنده نارضایتی ترامپ از سیاست‌های نتانیاهو و تلاش‌های او برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا است. ۴. عدم حضور نتانیاهو در مراسم تحلیف ترامپ: نتانیاهو تصمیم گرفت در مراسم تحلیف ترامپ شرکت نکند. ظاهراً این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که ترامپ ویدئویی انتقادی علیه نتانیاهو منتشر کرد که به تلاش‌های او برای ایجاد جنگ بین آمریکا و ایران اشاره داشت. اما این اقدام فقط پیش‌درآمدی از ظهور تنش روابط آنهاست. ۵. اختلاف در نگاه به ایران: هرچند هر دو بر مقابله با ایران تأکید دارند، اما ترامپ به‌دلیل دیدگاه "اول آمریکا" ترجیح می‌دهد وارد جنگ مستقیم با ایران نشود، در حالی که نتانیاهو به دنبال جلب حمایت آمریکا برای اقدام نظامی علیه ایران است. ۶. اختلافات ایدئولوژیک: ترامپ دیدگاهی مبتنی بر معامله‌گری دارد و به دنبال کسب نتایج ملموس و جلب توجه رسانه‌ها و خودنمایی است و به ایدئولوژی‌های آخرالزمانی صهیونیستها اعتقادی ندارد. اما نتانیاهو به‌عنوان یک رهبر راست‌گرای اسرائیلی، سیاست‌هایش را بر اساس دیدگاه‌های ملی‌گرایانه و مذهبی‌محور و ایدئولوژیک تنظیم می‌کند. این تفاوت باعث می‌شود که اهداف و منافع آن‌ها سازگاری نداشته باشند. ۶. نگاه به خاورمیانه: ترامپ به دنبال بازسازی روابط با کشورهای عربی و ایجاد تعادل در منطقه است. اما نتانیاهو همچنان دیدگاه سخت‌گیرانه‌ای نسبت به حماس و فلسطینیان دارد و مانعی سخت در این مسیر است. ترامپ می‌داند که علی‌رغم تبلیغات لابی اسرائیل، منافع آمریکا و اسرائیل قطعاً یکی نیست و نمی‌خواهد بازیچه ماجراجویی‌های نتانیاهو شود. ۷. اختلاف در نگاه به چین و روسیه: ترامپ سعی دارد روابط خود را با قدرت‌های جهانی مانند چین و روسیه مدیریت کند و می‌داند که در جهان آینده شرق آسیا مرکز ثقل اقتصاد، سیاست و صنعت دنیا خواهد بود و منافع آمریکا در این است که بجای خاورمیانه بر شرق آسیا متمرکز شود. در حالی که نتانیاهو با سیاستهای خود، بدنبال آن است که آمریکا همچنان بر خاورمیانه تمرکز کند و بخاطر اسرائیل در این منطقه گرفتار بماند. @tabiyne
🎬: ابلیس بار دیگر سردارانش را جمع کرد، اینبار می خواست سکه ای بزند که بنی بشر را تا آخرالزمان هر از چندگاهی مشغول خود کند، سکه ای که بنیان خانواده را که مهم ترین هدف خداوند از خلقت آدم بود را بر باد می داد و خانواده و درپی آن جامعه را به نابودی می کشاند. سرداران ابلیس دست به کار شدند و خود ابلیس پیش گام شد و داستانی را رقم زد که شد سرآغازی برای هلاکت قوم لوط... مردم شهر سدوم در کنار درآمدزایی از طریق زنان شهر، به دلیل آب و هوایی مطبوع و حاصل خیز، در زمین های کشاورزی خود مایحتاج شهر را کشت می کردند و محصول خوبی هم برداشت می کردند. و اینک نزدیک فصل برداشت محصولشان بود صبح زود که اهالی از خواب بیدار شدند و به مزارع خود سر زدند، متوجه موضوعی شدند، برخی از زمین هایی که محصولاتش تا چندی دیگر قابل برداشت بود، زیر و رو شده بود، انگار دسته ای گراز وحشی به آنجا حمله کرده بود و محصول زمین را از بین برده بود، صاحبان زمین ها از این موضوع به شدت ناراحت شدند و پرس و جو کردند اما کسی نمی دانست و ندیده بود که چه حیوانی به زمین ها حمله کرده و کاری از دستشان بر نمی آمد. این اتفاق به مدت یک هفته در شهر سدوم تکرار شد و کمتر زمینی بود که از این حمله ناشناخته در امان مانده باشد، پس مردم شهر سدوم دوباره در خانه آرسن جمع شدند تا با همفکری یکدیگر چاره ای برای این مشکل بیاندیشند. جمعشان جمع بود و هر کسی از روی عصبانیت حرفی میزد که آرسن همراه غلامش با سینی در دست از در وارد شدند و همانطور که از جمع پذیرایی میکرد گفت: من هم مثل شما از این حیوان متضرر شده ام و کاش زودتر این جلسه را برگزار می کردیم و فکری به حال محصولات و مزارعمان می کردیم، در این یک هفته، نیم بیشتر محصولات کل شهر نابود شد و ما نفهمیدیم چه حیوانی به مزارع حمله می کند که اینچنین محصولات را از ریشه در می آورد و از بین میبرد در این هنگام مردی از میان برخواست و گفت: به گمانم دسته ای حیوان وحشی مانند گراز به شهر حمله می کنند، آخر اینهمه حجم خرابی برای یک شب خیلی بسیار است احتمالا تعدادشان زیاد است. مردی دیگر صدایش را بالا برد و گفت: نه...نه...اینچنین نیست، من خود به میان مزرعه ام رفتم و خوب بررسی کردم، رد پای هیچ‌ حیوانی ندیدم، اصلا من مانده ام که این کار، کار چه جور حیوانی می تواند باشد که نه رد پا به جا می گذارد و نه آنچنان سر و صدایی دارد که سگ های شهر متوجه شوند و او را رسوا کنند. آرسن نگاهی به جمع کرد و گفت: پیشنهاد می کنم یک امشب را از خواب خود بزنیم و به گروه های چند نفره تقسیم شویم و هر گروهی یک منطقه شهر را زیر نظر داشته باشند، بالاخره هر موجودی باشد، امشب خودش را جایی نشان میدهد، داس و شمشیر و سلاح همراه خود داشته باشید که تا دیدیمش کارش را بسازیم. همه مردم نظر آرسن را پذیرفتند و همان‌موقع دسته های پنج نفره تشکیل دادند و بعد از این قول و قرار خود را گذاشتند به سمت خانه هایشان رفتند تا در طول روز اندکی بخواند زیرا که شب می بایست بیدار باشند. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼
🎬: شب شد و مردم شهر سدوم همچون اشباح سرگردان در بین مزارع پنهان شده بودند، چندین جفت چشم کمین کرده بودند و حرکت هیچ‌جنبنده ای از چشمشان پنهان نمی ماند. شب از نیمه گذشته بود تعدادی از نگهبانان به خواب فرو رفته بودند که ناگهان صدایی شبیه کندن زمین به گوش اهالی شهر رسید. گروه های نگهبانی که سراپا گوش شده بودند، با احتیاط خود را به نزدیکی زمینی رساندند که صدا از آنجا می امد. امشب هم خود ابلیس دست به کار شده بود، او خود را در قالب جوانی بسیار زیبا به صورت آدمیزاد در آورده بود و با بیل بزرگی که تا آنموقع مردم نمونه اش را ندیده بودند به جان محصولات و زمین زراعی مردم شهر سدوم افتاده بود. مردم با دیدن آن جوان به طور دسته جمعی به او‌حمله کردند و در چشم بهم زدنی حلقه ای تنگاتنگ دور او درست کردند. ابلیس که وانمود می کرد غافلگیر شده، بیل را به کناری انداخت و دستانش را بالای سرش برد و گفت: به من کاری نداشته باشید... در این هنگام آرسن درحالیکه دندانی بهم می سایید جلو رفت و مشتش را بالا برد تا بر فرق ان جوان بکوبد گفت: تو تمام مزارع و محصولات ما را خراب کردی حالا می گویی به تو کاری نداشته باشیم؟! ابلیس کمی عقب رفت و با لحنی لرزان گفت: پدر...پدرمن آدم متمولی ست، چند برابر خساراتی را که به شما زدم جبران خواهد کرد. در این هنگام که حرف از پول به میان آمد، دست آرسن بی آنکه به صورت ابلیس بخورد پایین آمد، مردی دیگر جلو آمد و گفت: اصلا تو به چه دلیل به جان محصولات ما افتادی هااا؟! مگر مرض داشتی؟! مگر بیمار بودی؟! مگر مجنون و دیوانه ای؟! ابلیس سرش را پایین انداخت و گفت: نمی دانم، یک حسی درونم بود مانند آتش از داخل، وجود مرا می سوزاند که هر کار می کردم ارام نمی شد و برای اولین بار که مزارع شما را خراب کردم، کمی آرام گرفت، اصلا...اصلا شما فکر کنید من دیوانه ام... همان مرد خمیازه ای کشید و‌گفت: به فکر کردن نیست، ما قومی هستیم که در تمام مسائل گروهی تصمیم می گیریم و‌گروهی عمل می کنیم اینک من و دیگر مردان خسته ایم، امشب خواب را برخود حرام کردیم تا تو را به چنگ آوریم، حالا که به مقصود رسیده ایم، عجله ای نیست، تو امشب را در خانه یکی از ما زندانی می مانی و فردا همه با هم در جلسه ای همگانی برای تو حکمی در خور خطایت خواهیم داد. آن مرد این حرف را زد و بقیه با صدای بلند و آری آری گفتن، حرف او را تایید کردند و باز هم همان مرد رو به آرسن گفت: جناب آرسن، خانه تو بزرگ است و اتاق های زیادی داری، از طرفی در هرکاری تو پیش آهنگ ما بودی، امشب این جوان خطاکار را به خانه خود ببر و در اتاقی زندانی کن تا فردا برای او حکمی صادر کنیم. آرسن نفس بلندی کشید و گفت: باشد، این کار درستی ست و بعد با اشاره به ابلیس گفت، او را به خانه من بیاورید. دو نفر دو طرف ابلیس را گرفتند و پشت سر آرسن حرکت کردند و بقیه هم به خانه هایشان رفتند. ابلیس که تا اینجا، کار طبق نقشه اش پیش رفته بود خنده ریزی کرد و زیر لب گفت: امشب چه شبی شود، شبی که تا آخر دنیا در تاریخ بماند، شبی که من، ابلیس بزرگ، روزگار بنی بشر را سیاه می کنم . ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
🎬: آرسن وارد خانه شد و آن جوان را در اتاقی که مجاور اتاق خودش بود زندانی کرد و زمانی که از قفل و بند درب اتاق، مطمئن شد به بستر رفت. آن شب خیلی خسته شده بود و همینطور چشمانش روی هم می آمد، در بستر آرمید و هنوز خواب کاملا بر او مستولی نشده بود که حس کرد کسی به دیوار می کوبد. مانند انسان های مجنون از جا بلند شد، شدت ضربه هایی که به دیوار می خورد هر لحظه بیشتر میشد، آرسن نگاهی به دیوار که همان دیوار ما بین اتاقش با اتاق آن جوان خرابکار بود کرد و فریاد زد: ساکت باش! وگرنه می آیم چنان تو را با تازیانه بزنم که تمام تن و بدنت سیاه و کبود شود. تا آرسن این حرف را زد، ضربه ها قطع شد و آرسن دوباره خوابید و چشمانش را بست، هنوز چشمانش گرم خواب نشده بود که صدای آن جوان دوباره بلند شد و این بار چنان ضجه و ناله ای می زد که دل هر شنونده ای را می لرزاند. این بار آرسن با عصبانیت از جا برخواست و با قدم های تند و بلند از اتاق خارج شد و خود را به اتاق کناری رساند، در اتاق را باز کرد. آن جوان گوشه ای کز کرده بود و تا جایی که توان داشت صدای فریاد و گریه اش را بلند کرده بود. آرسن داخل اتاق شد و همانطور که از شدت عصبانیت چشمانش به سرخی می زد فریاد کشید: تو را چه شده؟! چرا اینگونه گریه می کنی؟! چرا امشب خواب را بر من حرام کردی؟! یا ساکت بشو یا هم اینک با ضربه ای شمشیر تو را به دونیم می کنم. ابلیس به سمت آرسن برگشت و با لحنی متضرعانه گفت: به دادم برسید، تا دردم را التیام ندهید، من نه خود می خوابم و نه می گذارم که تو بخوابی... آرسن با بی حوصلگی گفت: دردت چیست؟! گرسنه ای؟! تا دستور دهم غذایی برایت بیاورند، تشنه ای؟! تا آب به تو دهم، هر چه می خواهی بگو و صدایت را ببر و بگذار اندکی استراحت کنم. ابلیس با همان لحن قبلی گفت: امشب نگذاشتید با خراب کردن زمین کشاورزیتان کمی آرام گیرم لااقل اجازه بدهید راحت بخوابم، آخر من پدری مهربان دارم و عادت کرده ام که شبها روی سینه پدرم بخوابم اما اینک پدرم اینجا نیست! آرسن اوفی کرد و گفت: خوب چه کنم؟! بگذارم تو راحت از اینجا بروی پیش پدرت؟! که محال است، یا اینکه پدری برایت ظاهر کنم؟! که این هم از من بر نمی آید. در این هنگام ابلیس از جا برخواست و جلوی آرسن زانو زد و همانطور که با التماس دست های آرسن را می گرفت گفت: به من رحم کن، بگذار امشب آسوده بخوابم که فردا در دادگاه شما باید از خود دفاع کنم، امشب تو نقش پدر من را داشته باش و بگذار سر به روی سینه تو بگذارم و بخوابم. آرسن که از شدت خواب حاضر بود هر کاری کند که این جوان ساکت شود گفت: باشد به خوابگاه من بیا، اما باید قول دهی دیگر سر و صدا نکنی... ابلیس که بار دیگر به مقصود رسیده بود گفت: باشد، قول میدهم که دیگری صدایی از من درنیاید و شما راحت بخوابید به این ترتیب ابلیس به اتاق آرسن آمد و همانطور که خواسته بود روی سینه آرسن خوابید. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨ ━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╮  به بپیوندید:👇 https://eitaa.com/mesbah_family124 ✨🌼،🌹💖 ╰━━⊰ ❥︎♥️ ⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا